درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گویش گته دهی» ثبت شده است

حلاج٬ یکی از روزهای ماه رمه ضون٬ بشیه جذامیونی ور
بدیه دره  نه هار  خرندنه.
وره تارف کردنه.
حلاج بنیشته اشونی ور یک گته لقمه بزا...

جذامیون وره بوتنه: دیگرون امی سفره ای سر ننیشتنه، اما  د بترسیه نه!

حلاج بوته:
اوهنون روزه هسسه نه...

و پارسسا

نماشدیر که ببیه، حلاج بوته:
جانه خدا، می روزه  ره  قبول کن.....!

وی شاگردون بوتنه:
اسسا  اما  بدیه می  ته  روزه  ره بشکنیای..!

حلاج بوته:
اما خدایی مهمون بیه می..
روزه ره  بشکنیامه
ولی دلی ره نشکنیامه...!

آنجا که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه صدساله به پیمانه شکستیم

از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
ماتوبه شکستیم ولی دل نشکستیم

↩️ وگردون: آریوبرزن کیان - گته ده




🔶 این داستان، قبلا با گویش میان طالقانی و به صورت متن و صوت، در  درجی قرار گرفته است. عزیزان می توانند از لینک زیر به آن دسترسی یابند. 

داستان دل شکستن هنر نمی باشد!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۵ ، ۱۱:۲۰
درجی طالقانی

خاطره ی قوطی و نامه ی پر از عشق

دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۵، ۰۳:۰۴ ب.ظ

🔻اصل خاطره به گویش بایزرودی (گته دهی):

سال ۵۹ بیه، من سه ماه بیه که عارسسی بکرده بیه مه، جنگ ببیه. من چون منقضی خدمت  سال ۱۳۵۶ بیه مه، احضار ببیه مه، بشم جبهه. اون موقحون مردم خلی جبهه ره کمک و هدیه دیمبیه نه. وختی یک نایلونی دره  واکرده مه، بدیه مه یک قططی وی دله دره، قططی دله یک نومه دبییه. بنویشته بیه:

🍃❤️ جانه براره رزمنده، سلام. من یک دانش آموز هسسه مه، امی خانم معلم بوته، هر دانش آموزی یک کمپوت ویره بیاره، جبهه ای وچانی به. من و می مار بشیه می  دککون، کمپوت بخرینیم. هر کمپوتی قیمت بپرسیه می، بدیه می اندی گرون هسسه، نتونسسه می بخرینیم. آخه دوندنی؟ می پیری  درآمد، امی اشکمه سیر نکنده. وگرس، راهی دله یک قططی پیدا کرده مه، وره چن بار بشورده مه. شمی به برسینگته مه. اسا، یک خواهیش از شما رزمندگون داره مه، هر وخت شماره تشنا بنه، این قططی همرا او باخرین تا من خشحال ببم و فکر کنم من دی تونسسه مه جبهه ره کمک کنم. ❤️🍃

وچان جبهه ای دله واسسه او باخرن نوبت گیرمبیه نه تا اون قططی همرا  او باخرن.
او با خردنی که وی همرا چن قطره اسری ریزمبیه نه.

شرم و حیا نکندنه کسونی که با دزدی، اختلاس و رانت باخردن، شهیدونی خونه خیانت کندنه؟!!

✍ نقل خاطره: آریو برزن کیان – گته ده
🗻 روستایی از دیار پاکِ طالقان که هفده شهید و ده ها جانباز و آزاده در راه اسلام، انقلاب و میهن تقدیم کرده است.

🍃💛 TaleghaniDarji

🔻برگردان خاطره به فارسی:

سال پنجاه و نه بود، من تازه سه ماه بود عروسی کرده بودم که جنگ شد. منم چون منقضی خدمت سال پنجاه و شش بودم، به خدمت، احضار شدم و رفتم جبهه.

اون موقع ها، مردم خیلی به جبهه کمک می کردند و هدیه می فرستاند. یه روز به منم یکی از این هدیه ها رسید و وقتی در نایلون رو باز کردم، دیدم یه قوطی خالی توش هست و داخل قوطی هم یک نامه که نوشته بود:

🍃❤️ برادر رزمنده جانم، سلام. من یک دانش آموز هستم. خانم معلم ما گفته، هر دانش آموزی یک کمپوت بخره و بیاره برای ارسال به جبهه و بچه های جبهه. من و مادرم هم رفتیم دکان، کمپوت بخریم. اما هر کمپوتی قیمت کردیم اونقدر گرون بود که نتونستیم بخریم. آخه می دونی، درآمد پدر من اونقدری نیست که حتی شکم ما رو سیر کنه.
برگشتنی سر راه، یه قوطی پیدا کردم. اونو چند بار، خوب و تمیز شستم و برای شما فرستادم. حالا یه خواهش از شما رزمنده های عزیز دارم. هر وقت تشنه تون شد، با این قوطی آب بخورید تا منم خوشحال بشم و فکر کنم من هم تونستم، به جبهه کمکی کرده باشم. ❤️🍃

بچه های جبهه، از اون به بعد، واسه آب خوردن با اون قوطی، صف وایمیستادن و نوبت می گرفتن. آب خوردنی که همیشه با چند قطره اشک، همراه بود.

یعنی شرم و حیا نمی کنند این کسانی که با دزدی و اختلاس و رانت خواری، به خون شهیدان وطن خیانت می کنند؟؟!!

✏️برگردان به فارسی: سیده مریم قادری – اورازان
🗻 روستای دیگری از دیار لاله گونِ طالقان که تمامی اهالی آن از سادات هستند و بیشترین تعداد شهدا در بین روستاهای طالقان، مربوط به این آبادی است.


بنشین و بر مزار پسر، شمع شو، بسوز
مادر شدی که نوحه ی فرزند سر کنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۱۵:۰۴
درجی طالقانی

ایرانی و کتاب خوندن

پنجشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۵۵ ق.ظ

✍ برگردان (دیلماج) و ارسال: آریوبرزن کیـان - گته ده (دیار پرستوها)
برگردان از گته دهی طالقانی به فارسی: سیده مریم قادری - اورازان (دیار سادات لاله گون)

🔻متن طالقانی (به لهجه گته دهی-بایزرودی):

پیر  بوته: «کتاب ناخندی، هیچچی نبه نی»
■ پرده اول:
فرودگاهی دله نیشته بیه مه. یک ایرونی  اونور  اگردک خرمبیه. یک ایرونی دیر، خدشی انگوشته دکرده بیه خدشی گوشه لاکی  دله، چرخ و فرخ دیم بیه. ایرونی دیر که خدم بم، آهنگ « این دنگ سر اون دنگ سر» گوش دیمبیه مه.
اون  ور تر، یک پیرمردک که توریست خارجی بیه و ۸۵ سال سن داشته، کتابه دراورده، درینگته چمدونی سر شروع کرده کتاب باخنسسن.
پیش خدم بوتمه پیر کفدال کتاب خندنه وانه چی ببو؟
این می اولین سئال که یک ایرونی هسسه مه
خوب مگه کتاب باخندی، پولی تی گیر آنه، عجب دله خشی دارنه؟
این دومین سئال یک ایرونی.

■ پرده دوم:
رستورانی دله، نیشته بیه مه. همون شهری که بوتمه، یک گروه توریسته فرانسوی بیمانه دله. بوتنه و خنده بگردنه و شوم باخردنه و ازماترون وگرسسنه هتلی دله. اما پیرمرد و پیر زنه ایرونی که خدمی پیر و مار بن، اندی خدشونه امی فدا کرده نه، هزار جور درد و مرض بیتنه. وختی اشونه گنی: پارسسین بشین تفریح یا رانندگی یاد بیرین. تی جواب گندنه: اما د بگذشته، پیر ببیه می، ناکله ببیه می. درحالی که تازه کامل ببینه، بپت ببیه نه، اشونی عقل و فکر جورشیه.

■ این د تا  پرده  چه  پیامی دارنه؟
اوهنون کتاب خندنه، اما کتاب ناخنده می. اشون طیاره سازندنه، اما نسازه می.
فرق همینه، اشون میل به کتاب و بشکوتن دارندنه، اما میل به خمودگی و به فکر مرگ بین دره می. پیشرفتی کرده نه، که امی دل، امی وچانی دل خواهنه بشیم اشونی مملکت زندگی بکنیم.
کتاب ناخندیم، چیبه؟
خلی کارهای مهمی داره می. مردمی زندگی دله سرک بکشیم. این مخسره کنیم. چیبه این وچه دار نبیه؟ چیبه اونی پیرهن کتاه؟ چیبه اون امروز کاری سر نشیه؟ چیبه مردک دم راه شنه زنک وی دمال؟ چیبه چیبه ......
هی مدام اینستاگرم....و لایک کردن چرت و پرت و..... امی گپون سر وته ندارنه.... و..... خلی کارون دیر...
خلی جالبه،  خدمونی کارونه توجیه کنه می، که وقت  نداره می....... چه کاری هسسه؟ تمومی ندارنه؟


🔻متن فارسی:

بزرگی گفته: اگه کتاب نخونی، هیچی نمیشی
■ پرده اول:
تو فرودگاه نشسته بودم، یه ایرونی اینور لقمه شو گاز می زد. یه ایرونی اونور، انگشتشو کرده بود داخل گوشش و هی چرخ می داد. یه ایرونی دیگه که خودم بودم، آهنگ نیناش ناش ناش، گوش می کرد!
اونور تر، یه پیرمرد که توریست خارجی بود و اقلاً هشتاد و پنج سالی سن داشت، کتاب درآورده بود و گذاشته بود روی چمدونش و مشغول خوندن بود.
پیش خودم گفتم: پیر کفتال! کتاب میخونی مثلاً که چی بشه؟
این اولین سوالیه که با دیدن یه آدم کتابخون، برای من که یک ایرونی هستم پیش میاد!
خب اگه کتاب بخونی، مگه پولی میذارن کف دستت؟ عجب دل خوشی دارن اینا!
این دومین سوال منِ ایرونی!

■ پرده دوم:
تو یه رستورانی نشسته بودم، تو همون شهری که گفتم، یک گروه توریست فرانسوی اومدن داخل. گفتن و خندیدن و شامشونو خوردن و بعد از اون برگشتند هتلشون. اما پیرمردا و پیرزنای ایرونی، مثل پدر مادر خودم، اونقدر خودشونو فدای ما کردند که هزار جور درد و مرض گرفتند. وقتیم بهشون میگی: پاشین برین گردش، یا رانندگی یاد بگیرین واسه خودتون صفا کنید، در جوابت میگن: از ما دیگه گذشته! ناتوان شدیم. درحالیکه تازه کامل و پخته شدند و درک عقل و فکرشون بالا رفته.

■ این دوتا پرده چه پیامی دارند؟
اونا کتاب میخونند و ما نمی خونیم. اونا هواپیما میسازند و ما نمی سازیم (و همیشه محتاجشون هستیم.) فرق همینه، اونا میل به کتاب و شکوفایی دارند اما ما میل به خمودگی و به مرگ فکر کردن. با همین طرز فکر و عملشون، چنان پیشرفتی کردند که دل من و بچه هام میخواد بریم مملکت اونا زندگی کنیم.
کتاب نخوندیم، واسه چی؟ چون خیلی کارهای مهمتری داریم!!  مثلاً تو زندگی مردم سرک بکشیم. اینو مسخره کنیم. اون چرا بچه دار نمیشه؟ چرا پیراهن اون کوتاهه؟ چرا اون امروز سرکار نرفته؟ چرا مرده جلو راه میره و زنه پشت سرش؟  چرا؟ واسه چی؟...
هی مدام اینستاگرام.. لایک کردن.. چرت و پرت... این حرفای من سر و ته نداره!   خیلی کارهای دیگه...
خیلیم جالبه که کارای خودمونو توجیه هم می کنیم که وقت ندارم! آخه چه کاریه که تمومی نداره؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۵ ، ۰۸:۵۵
درجی طالقانی

پیرونه گپ: نصیحت

سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۴۸ ب.ظ

✍ برگردان و ارسال: آریوبرزن کیـان - گته ده (دیار پرستوها)

🔻متن طالقانی (به لهجه گته دهی-بایزرودی):
     پیرونه  گپ

خدتونی زندگی ره٬ هیچ کسی همرا مقایسه نکنین.
مثبت فکر بکنین
هرچندی که قوت یا توان دارندنی٬ کار انجوم بدیین٬ ویشتر از خدتونی توان کار نکنین.
خلی خدتونه٬ جدی نیرین
خدتونی انرژی ره٬ صرفه کنجکافی در امور دیگرون نکنین
وختی ویشار هسسه نی٬ خیال پردازی هاکنین.
حسودی٬ یعنی وخت تلف کردن
گذشته ره٬ یاد هاکنین
عمرون خلی کتاه هسسه٬ تا آدم از دیگرون تنففر داشته بو
فقط خدتون٬ مسئوله خدتونی خشوختی و خشحالی هسسه نی٬ نه دیگرون.
ویشتر٬ برید خن بزنین.



🔻متن فارسی:
     حرف بزرگتر

زندگی خودتونو با زندگی هیچ کس دیگه، مقایسه نکنین.
مثبت بیندیشید.
هرچقدر که توانتون هست و نیروشو دارید کار کنید. بیشتر از توانتون کار نکنید.
خیلی خودتونو جدی نگیرید.
انرژیتونو صرف دخالت و فضولی تو کار دیگران نکنید.
وقتی بیدار هستید، خیالپردازی کنید.
حسودی، یعنی تلف کردن وقت.
گذشته رو فراموش کنید.
عمر کوتاهتر از اونه که آدم از بقیه تنفر داشته باشه.
این فقط شمایید که مسئول خوشبختی و خوشحالی خودتونید نه دیگران.
زیاد لبخند بزنید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۴۸
درجی طالقانی

پیرونه گپ

سه شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۳۵ ق.ظ

پنشمبه هانی دل بیگیته نوشت
      نسخه دوم-به گویش بایزرودی

            پیرونه گپ

وچه که بیه می٬ وختی شب جمه شمبیه مه مزاری سر، قبرون سر پا دنینگنمبیه می
اگه یک دفه  اشتواه کنمبیه می، امی جیگر تش هایرم بیه
صد تا صلوات رسینگنمبیه می

چن سال بگذشته٬ من گت تر.....
مرده آن ویشتر....
قدیمی قبرونی سنگ بشکستر..
جدیده قبرونی سنگ قشنگ و تمیزتر.....
ندومه ایمروز چن تا قبری سر٬ پا دینگته مه
چن تا صلوات رسسامه
ولی  ایمه رو  یه چی بفهماسسه مه
اما که امی دل نیانه قبری سر پا دنینگنیم...

این روزون٬ چیبه اندی راحت زنده آن   دمه جه می و اشونی احساساته نادیده گیره می....
کاش همون وچه بیه می.....
گته ببینی آرزوره  نکنمبیه می

برگردان متن: آریو برزن کیان-گته ده

این متن، پیش از این، به گویش میان طالقانی در کانال/وبلاگ قرار گرفته است. 👇👇👇
پنشمبه هانی ...


عکس از: سعید هاشمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۵ ، ۰۹:۳۵
درجی طالقانی

متلی متون با گویش گته دهی

سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۴۷ ق.ظ

کاری سر دبیمه ٬ می زنک ٬ تلفون بزا  بوته ٬ دره  آنی  د تا  نونه  سنگگ هایر ٬  ویر بیار .

نه کندیلی دله  آرد  دره  ٬  نه اهرکی دله ره  دون دره  و  لاکی دله ره نون....
وگرسسه مه ٬ وره بوتمه ٬ اما  اندی بدبخت ببیه می ؟ اسا چی به  زنجه موری کندی ٬  تعزیه خونی راه اینگتی.
اسا میبه   شیر ( شعر) گنی ٬  اون دی نه شعر سفید و شعر نو٬ سبک هندی ٬ خراسانی  ٬ بلکه از نوع سبک عراقی

خلاصه ٬ ظهر ببیه ٬ بدیمه یه نونوایی لواشی  دره  نون پچنه.

ماشینه پارک کردمه ٬ بشیمه نونه وایی دله ....
بسم الله الرحمن الرحیم.

ایجه نونه وایی هسسه ؟
یا کانون باز نشستگان؟!؟!!

بدیمه  ۱۸ تا پیر مرده ٬ خش شانس اوجه ٬ نیشتنه .
خش شانس از این جهت ٬ که پیر ببینه و جونمرگ نبیه نه.

حقیقتا این روزون ٬ اندی جونون ٬ جون جونی میرندنه ٬ یا سکته کندنه ٬ یا اوردوزکندنه ٬ یا....
هر جاشنی ٬ جوون کم ویندی.

بدیمه خلی لواشی شلغ هسسه٬ بوتمه ایجه ٬ باید چار ساحت بنیشرم تا نون می گیر بیا ٬ نونوایی  د  درگا  شیه مه.
دویست ٬ سیصد متر جلوتر ٬ یک نونوایی سنگکی ره بدیمه .

وقتی دله شیه مه ٬  یک گاری بکشیه مه ٬ اهوووووو ٬ ایجه چه خبره؟!؟!
باز صد رحمت به لواشی ٬ ایجه گو
خدی دفتر مرکزی کانونه بازنشستگان موندنه ....
عجب گرفتار ببیه مه ٬ این پیره مرداکونی دس ...
تموم شهر  قرق  کرده نه .
بیست و سه نفری  د  بیه نه .....آخه
مگر هر محله ای  دله  چن تا پیره مرد دره ؟!؟!

اسا  همشونه ٬ دی نون وانه
زنگ بزامه ٬ زنگی به ٬ بوتمه تی گت ببا و ممای قبره نور  بواره  ٬ تمومه نونه واییونه پیر مرداکون ٬ مثل فلسطینی جور اشغال کرده نه ٬ چه خاکی خدمی سر دکنم.
اسا نبنه یک گته سیب زمنی ره ٬ ببپه چی باخریم؟
....آخه مرد.... آبه گوشت درس کرده مه .....یا خونه نی ٬ یا اگر وانه
بیایی ٬ نونه سنگگ بیار.

گوشی ره قطع کرده .... خدا می زنک بداره ... هم آبگوشت دوس دارنه و هم خلی رک هسسه.
..ای خدا ... چی هاکنم چی هانه کنم؟
بدیه مه ٬ چاره ای نداره مه ٬ بنیشته مه اشونی کتاری بن.
.. یکی از خدشی سروازی گپه زنمبیه ٬  یکی شون اخبار بی بی سی را تجزیه و تحلیل کنمبیه ٬ یکی مسئولین مملکته ٬ دمیته بیه فش دیمبیه ٬ یکی اخبار حوادث گته ٬ یکی خدشه عقل کل دونسسه ٬ یکی سه تا زن ببرده بیه ٬ عفت کلوم نداشته.
ندومه چیبه ٬ آدم وختی پیر بنه ٬ چی به اندی  اخوار  دوس  دارنه .

از علت جور شینه نفت برنت تا پسسه رفسنجون تا کدی تنبل ساری بیر بشو تا زنجونی قاطرونی گپه زنمبینه تا بی وفایی این دوره زمونی وچان و تا ....ریت نسل جوان و آخره  سر   فش وکتره.

یکی شون که خلی بی تربیت بیه ٬ هر که هرچی گته ٬  وه با فش بدان وی گپه کامل کنمبیه ٬ اچین بو لوکی سره ٬ سنگ دنیگنمبیه.
یکی گو عین بانک مرکزی نرخ تورم وی دسسی دله دبییه ٬ وره گتی لوبیا چشم بلبلی ٬ ۳۲ د ساله پیش کیلویی چندی بیه ٬ وه جواب دیمبیه
اندی گپ و گپ و ناله بکردنه ٬ من سرسوم بیتمه ٬ می کله ای تاسه ببردنه.
اسا من تندیره یاشمه ٬  فکر و خیال کنمه.
پیش خدم بوتمه ٬ این سنگگی تندیر دی عینه جهندم موندنه.
انگار که اون سنگون آدمی زاد هسسنه ٬ تندیر دی جهندمه روز موعوده.
اون ور دی ٬ شاطر خدشی کینه الکی پیت پیت دینه ٬ اچین بو وی کینونه ویبره ای سر دره ٬ هر ده دیقه ٬  دتا  بسوته نون دیم دینه امی سمت ٬ چند تا کلو سنگ دی وی دیم دماسسه.

....حلا ایهنون درک ٬ هر باز نشسسه ره ده تا نون وانه ....
یکیشونه بوتمه ٬ دایه جان شمی خونه دونه ( برنج) دنیه ؟
منه ور ورا ( چپ چپ ) بیاشیه..
اون یکی ره بوتمه عامو جان شما خدتونی خیکه  فقط نون پر کندنی.

شما گو ٬ افتاب تیخ نزا ایجه نیشتنی ٬ خاب. سه تا ویشتر هانیرین ٬ بدا اماره دی برسسه.

یکیشون می همرا لج کرده ٬ بجای ده تا سنگگ ٬ دوازده تا هایته.

همینجور ٬ کوله پری که تشی سر دره ٬ جلیز ولیز خرمبیه مه ٬ می چشم بکته دیفاره ٬ بدیمه چن تا سنگگه ٬ خشخاشی دیواری میخی گل ٬ آویزونه .
بوتمه آقای کین چرخونک ( شاطر)
اون نونون صحاب دارنه؟
...بوته نه .... تره وانه ؟
بوتمه اهو ... منه وانه.
اوجه بفهمسسمه اون گته نونه خشخاشی گرون هسسه ٬ که پیره مرداکون نوانه.
پنج تا بخرسسه مه و فورا چریمه ره چک کردمه.
اسا خدمی پشت یاشمه که پیره مرداکون منه دمال هانه کنن.

نونه ببرمه خونه ٬ زنک بوتمه ٬ این نونون از گوشت آهو  د  لذیذ تره.

ته ندوندی ٬ با چه جون کنشی ایهنونه هایته مه ٬ این آهوئونه از کانون باز نشستگون صید کرده مه.

زنک بوتمه کمتر باخر.
زنک خنده بکرده و بوته اسا ٬ دتا نون هایتی ها...

بیاش توندی اماره کفت کنی.

آریوبرزن کیان

بر گرفته ازروایت جناب آقای حامد نجاری عزیز
این متن به صورت صوت تلگرامی در کانال موجود است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۴۷
درجی طالقانی

مار٬ مادر٬ مامی

سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۴۶ ق.ظ

ماری که وی چشون دنیاره نوینمبیه٬  بیمارسسونی دله ٬ خدشی پسری تختی ور ٬ نیشته بیه و برمه کنمبیه.......

فرشته ای بیما و  رو  به  ماره  کرده و بوته :
ای مار ( مادر)  من از جونبه خه دا بیمامه ٬  رحمته خه دا  بر این قرار بیته که فقط تی  یکی از  ارمونون ( آرزو  ره  بر آورده کنه  ٬  بو  که  از خدا چی  خواهنی؟

مار  رو  به  فرشته کرده و بوته:
از خه دا  خواهمه ٬  می لیله ( بچه)  ره شفا هادیه.
فرشته بوته :
پشیمون نبه نی؟

مار ( مادر) بوته :
نه !
فرشته بوته :
اللون تی وچه شفا پیدا کرده ٬ ولی ته تونسسی خدتی چشمی بینایی ره خه دا  د  بخوای....

مار برید خن ( خنده بریده) بزا ٬ بوته ٬ ته درک نکندی!

چند سال از این موجرا ( ماجرا) بگذشته و پسر گته ببیه و مرده موفقی ببیه و مار وی به جشن بیته.
پسرک عاررسی بکرده  و خدشی زنکه خلی دوس داشته....

پسرک  رو  به  ماره  کرده  و  بوته :
جانه مار  ندومه چه جوری تی به بوام :
می زنک نتونده تی همرا ٬ زندگی بکنه.
وانه تی به ٬ یه  خونه  بیرم و ته بشی اوجه زندگی به کنی.

ماره  رو به خدشی وچه کرده و بوته:
نه جانه رو  ٬  من شمه سرای سالمندون ٬ خه دمی  هم  سنو سالونی همرا  سر  کنه مه  و اشونی ور  راحت هس سمه.....
ماره ٬  خونه  د  درگا ما ٬  بشیه یک گوشه بنیشته ٬  زار زار برمه بکرده.
فرشته  دواره  جیر  بیما  و بوته:
ای مار ( مادر) بدی٬ تی پسر چه بلایی تی سر بیارده ؟
اسا  پشیمون نی؟
نخواه نی  وره  نفرین  کنی ؟
مار  بوته :
نه پشیمون نیه مه و  خدمی وچه ره نفرین و ناله نکنمه .
آخه ته چه دوندی؟
فرشته بوته :
ادی ( باز) ٬ خدایی رحمت تی شامل ببیه و  ته  توندی  آرزویی کنی.
اسا بو ٬ بیاشم تی ارمون چی هسسه؟
آیا خدتی چشمی  سو  ره  خه دا  د
طلب کندی؟
مار  با اطفینون پاسخ هادا ٬ نه !
فرشته با تعججب وره بپرسیه :
پس تره چی وانه ؟
بوته  از  خه دا  خواهمه ٬  می عارس ٬ زنه خوبی بو و بتونه می  پسره  ٬ خش وخت کنه ٬  آخه من که دنییمه تا  خدمی پسری مواظب بم.
فرشته ای چشمی اشک بپاته ( جاری شد) و  د تا  چککه اشک ٬ بریخته  ٬ ماری چشمی دله ٬  ماری چشم  ٬ سو دکته ...
وختی زن ( مادره) ٬ فرشته ای چشمی اشکه بدیه.
بوته :
مگه فرشته دی برمه کنده ؟
فرشته بوته : بلی !
اما فرشته ان  ٬  وختی برمه کنه می 
که  ٬ خه دا   دی برمه کنده.
ماره خبر هایته :
مگه خه دا  دی برمه کنده ؟!
فرشته جواب بدا:
خه دا  از  شوق  آفرینش  موجودی به نام مار  برمه کنده...
هیچکس  و  هیچ چی ره ٬ نشانه ماری همرا ٬  مقایسه کردن

به افتخار مارون ( مادرون ) :
بزن دس چرککه ره

آریوبرزن کیان

این متن زیبا به صورت صوت تلگرامی در کانال موجود است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۴۶
درجی طالقانی

متلی متون یا حکایت (طنز)

يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۴۱ ب.ظ

یه آقا  معلم  که  پونزده سال ٬ سابقه کار داشته و از  اوجه ای که ٬ وی حقوق و درآمد کم بیه ٬ کسی وره   دتر  ندیمبیه تا زندگی مشترک ره  شروع  هاکنه ٬ یعنی عارسسی بیره.
تا اینکه   یه  روز  که  دره  شمبیه ٬ مدرسه  ٬  یک  دترکه  بدیه  که خلی قه شنگ  هسسه  چهار  راهی  سر
خدشی پیری  همرا ٬  دره گدایی کنده.
معلم بشیه جلو ٬ دترکی پیره بوته ٬ خدتی دتره ٬ دیه نی منه و من تی زوما ببم.
دترکی  پیر  بوته ٬ تره  دتر  دیمه ٬ اما  یه  شرط  دارنه.
معلم بوته :
چه شرطی؟
دترکی پیر بوته که ٬ ته سه روز می همرا گدایی  هاکنی.
معلم بشیه فکری  دله ٬  قبول کرده.
بوته :
قبوله.
معلم روز  دوم ٬ که مشغول گدایی بیه ٬  شروع کرده به برمه بکردن.
دترک وره بوته:
چی به برمه کندی؟
معلم  وی  جواب بوته:
به حاله  خدم  برمه کنمه٬ که خدمی عمر  پونزده سال ٬ آموزش وپرورشی دله ٬ هدر بدامه.
ایکاش از اول ٬ شمبیه مه گدایی

آریوبرزن کیان

این متن به صورت صوت تلگرامی در کانال موجود است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۴۱
درجی طالقانی