درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عزاداری» ثبت شده است

جنگ جمل هسته و همه در جنگی هول و ولای میان
یه عده ازقوم الظالمین، شتر سرخ مو ر احاطه کوردین
چون میدانن که اگه شتر بکوشن
جنگ به نفع علی تمان میبو.

حضرت خودشی پسر -محمد حنفیه- ر صدا کورد و خودشی خجیره نیزه ر هادا بگوت:
بشو شتر بکوش و بیا.

محمد بش اما بترسی و وگرد کورد.

امام حسنی قربان  گردوم، نیزه ر محمدی دست د هایت و حمله کورد و جنگ نمایانی کورد
بعد از اینکه محاصره ر بشکست، نیزه ای همراه، شتر سرخ مو (جمل) یه خجیر زخم بزی و او ر بکوشت.

جنگ امام حسنی دلاورییی واستان، به نفع سپاه حضرت علی تمان گردی.

همین امام دلاور جنگ معاویه ای همرا مجبور و به مصلحت صلحه قبول کورد.
البته صلحی که امام حسینی قیام که دنیار ر عوض کورد. همیشه و همیشه و همیشه مدیون این صلح هوشیار هسته

صلحی هوشیار که اولین قدم قیام حسینی همین ب
هوشیارترین صلح تاریخ

✍ نوشته و ارسال:
   آقای امیر اسلامی - سگران_بزج



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۵:۱۷
درجی طالقانی

به چشم بر هم زدنی، دو ماه محرم و صفر هم گذشت.
دو ماهی که به ایام عزای اهل بیت معروفند.

• ایامی که اول آن، با عزای سید و سالار شهیدان شروع شده و در بیست و پنج محرم، با شهادت امام سجاد علیه السلام به ماه دوم عزا نزدیک می شویم.

• ایامی که در آن، در پنجمین روز صفر، دلها روانه ی خرابه ی شام شده و به عزای نازدانه حسین، بی بی رقیه مشغول می شویم.

• هفتم این ماه، رنگ و بوی بقیع می گیرد و شیعه، سینه زن کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی علیه السلام می شود.

• اربعینش که نیاز به یادآوری ندارد. زیرا معجزه ی امام مهربانیها، حضرت حسین علیه السلام، در پذیرفتن بی سابقه این تعداد زائر، همه با هم در چند روز، آن هم در کشوری ویران شده و در حال جنگ با داعش، شهرت جهانی می گیرد و بزرگترین اجتماع بشری در طول تاریخ می شود...

و بالاخره رسیدیم به آخر ماه صفر.
ایام رحلت اسوه جهانیان، نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله

رحلت یا شهادت؟! کدام درست است؟
بگذریم…

به قول حضرت لسان الغیب:
   سخن سر بسته گفتی با حریفان
   خدا را زین معما، پرده بردار
   به روی ما زن، از ساغر گلآبی
   که خواب آلوده ایم، ای بخت بیدار

پیامبری که در جنگ احد، که کم از کربلا نداشت، وقتی کلاه خود حضرت به گونه مبارکش فرو رفت
وقتی که دندان رباعی شکست
وقتی که تمام آن سختیها را دید و چشید
یارانش از او خواستند تا کفار را نفرین کند، چه جوابی داده باشد خوب است؟؟

فرمودند:
إنّی لَم أُبعَث لعّاناً.... بُعِثتُ داعیاً و رحمة…اللهمَ اهْدِ قومی  فَإنّهم لا یَعلمون

من به پیامبری مبعوث نشدم تا این مردم را لعنت و نفرین کنم، بلکه من دعاگو و برای خیر و رحمت مبعوث شدم
♡♡♡♡♡
و دعا کردند:
خدایا قوم من را هدایت کن... ایشان نمی دانند.

عجب جمله عجیبی!
جمله ای که نشان می دهد، پیامبر، کفار را نیز قوم خود می دانستند و این نیست مگر به خاطر اینکه او رحمةً لِلعالمین است. ♡♡♡

التماس دعا

✍ علی اصغر یزدانی، خسبان
🎤بانو سیمین مصلحی _کرکبود  دریافت فایل صوتی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۵ ، ۱۰:۱۷
درجی طالقانی

عابر طالقانیِ همیشه ماندگار در دلها

پنجشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۵، ۰۸:۵۰ ق.ظ

روزی که دوباره ام کنی یاد، شاید که نباشد این وجودم
جز حسرت و غم چه در دل آری، گویندت اگر که مرده بودم

صدفصل بهار که بی من و تو، بازم گذرد ز روزگاران
گر دیده گشایی بینی آن روز، بس کشته چو من ز درد هجران

ای کاش که عاشقان نبودند، هرگز به جهان غمین و تنها
یا آنکه وفا نموده معشوق، یاعشق نیامدی به دلها

فردا نه توئی و نه منی هست، این قصه تلخ تو هم که دانی
می پرس ز حال این پریشان، دریاب دلم که می توانی

ای یار برس به دادم امروز، فردا نکند که دیر باشد
گر می شود از برت مرانم، دانی که دلم اسیر باشد

شعر زنده یاد احمد شهراسبی (عابر طالقانی)

______●●●●______🍁🍂


گروه طالقانی درجی، ضایعه درگذشت فرهیخته ی مهربان طالقان، شادروان احمد شهراسبی را به خانواده و دوستان ایشان و تمام همشهریان گرامی تسلیت عرض مینماید.


دلتنگی نوشته هایی برای عمو احمد (عابر طالقانی)

رفتی
تاپیاده رو های پاییزی
در این حسرت بمانند
که بعد از این کدامین (عابر)
 آنها را
عاشقانه قدم خواهد زد

در سوگ استاد احمد شهراسبی متخلص به عابر
سیدجمال میراحمدی - روستای اورازان


عمو احمد عزیز

برای آخرین بار، پیامی برایت فرستادم
و ...

تا آخر عمر، منتظر جواب گرم و همیشه پرمهرت میمانم که میگفتی:
سلام دخترم،
سیمرغ بانوی عزیز طالقان

😔😔😔
و اینک سلام بر تو
ای عابر کوچه های زندگی
که بی چراغ مهرت، خاموش و سرد است

دلم گواهی میدهد با آن همه مهری که در وجودت سراغ داشتیم
اینک تو ققنوس بهشت نشینی...
پس بار دیگر از آسمان جوابم ده 🙏


●♡ در سوگ ''عابر طالقانی'' بسی دلتنگ و غمگینیم...!

سیده مریم قادری - روستای اورازان


اون سالانی عاشقی

برگردان:ابوالفضل یزدانی
اجرا:فرشیدفلاحی
گوینده:مهشیدمطلبی
تهیه کننده:مهدی علاالدینی
همراه باشعرخوانی زنده یاد احمد شهراسبی متخلص به عابر_طالقانی

رادیو_طالقان برنامه78  دریافت فایل صوتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۵ ، ۰۸:۵۰
درجی طالقانی

اربعینی غم نوشته

يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۲:۰۲ ب.ظ

شنیدم سحرگه رهرویی در سرزمینی
همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی، شراب آنگه شود صاف    
که در شیشه بماند اربعینی

ایمسالی محرم دی تَمان و اربعین برسی. به این سرعت چهلم امام حسین علیه السلام و اصحاب باوفا و شهیدش گردی...
پرده اول: حج نیمه تمام و حرکت به سوی کوفه
پرده دوم: کربلا و عاشورا و شهادت
پرده سوم: اسیری زنان و دختران داغ دیده و کودکان یتیم وحرکت به سوی شام...
امان از شام...

ما ایرانیها، حالا با گرایشات مذهبی که داریم، برای عزیزان سفر کرده مان مراسماتی برگزار مینیم. از غسل و کفن بگیر تا تشیع جنازه و نماز و دفن. بعد شام غریب و سوم و هفتم و شب جمعه مزاری سَر بشین تا چهلم...
همه مان کم و بیش، عزیزانِ سفر کرده داریم. مِینین تا چهلم، فک و فامیل و دوست و آشنا آدومی دورِ مِیرُن و میان و میشُن. عرض تسلیت میگن. دعوت به صبوری مینُن. در مراسمات همه جوره آدومه کمک مینُن. تهش که چی گرده؟ ‌این غمی که میگن مدتها آدمی دل میان ماندگاره ره کمتر احساس کنیم. جای اون عزیز سفر کرده خالی نباشه و کمبودش کمتر احساس گرده...

کم کم به نبود عزیزمان عادت کنیم. اما واقعیت اینه که اینان بی تاثیره. آدوم شاید خودشه یه مدت بُداره، غصه ره داکونه دلشی میان و گب نزنه. اما تا چهلمی مراسم تُمان میبو، آدومی دور و بر خلوت میگرده، تازه حالیش میبو ای داد و بی داد، چه بُلایی سرش بیامی یه. خانه، هر طرف مِینی، یه خاطره یادت میا. گاه زیر لب، لبخند عصبی میزنی. گاه اخم مینی، گاه برمه...و

حالا اینان بگوتم که برسم به اینجه...
که اربعین، دخت پیغمبر چی بکشی و چه مصیبتی ره تحمل کرد..! رنج و خستگی اون دورانی مسافرت، با اسب و شتر به کنار، از دم شمشیر کین رد گردین عزیزانت اعم از برارها و برارزاهان و وچانت و مردهای فامیلت به کنار، اصلاً اینکه خیمه هان دی  تَش بکشین و سر بر نیزه کردن دی به کنار، حکماً اون لحظه بانو زینب زیر لب میخواند:
خوش آن خواهر که دارد تاج بر سر ...
که تابوتش رود دوش برادر
این که معجر و روسری سرت دِ ویرُن دی به کنار... بازار شام و طعنه مردم و غل و زنجیر و خرابه شام و طفل سه ساله دی به یه طرف..
اینکه در بارگاه ظلم، راس عزیز برارت با چوب خیزران بزین دی به کنار... سرپرستی یه مشت لچک به سر و ناموس شهید کربلا و داغ دیده یه طرف...
از همه بدترش منی نظر این به که بخوای ثابت کنی: مردم من پیغمبرتانی دخترم.! من از نسل محمد، صل الله علیه و آله و دختر فاطمه ام. من خارجی و یاغی و مرتد و کافر نیَم...
اینکه رسالت بیان واقعیت در جمع ملتی که نمیخواستن حقیقت بدانن، غم و بار بزرگی بَه. که منی نظر، همین یه دانه، آدومی پیرِ در میاره. نمیدانم استقامت چی جور مَحنی کنیم...
زینبی زیستن چه جور سرلوحه زندگیمان قرار بدیم.... اما میدانم اگر گرده و کنیم... خوب زندگی مینیم....


✍ تهیه کننده مطلب: ابوالفضل یزدانی - خُسبان
🎤 با صدای آقای فرشید فلاحی_حسنجون  دریافت فایل صوتی
      به همراهی گروه تولید محتوای درجی
    

● کپی برداری از این متن، تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرامی درجی) مجاز است و در غیر اینصورت، کپی کننده در دنیا و آخرت، مدیون خواهد بود. ●



زنی دیدم که در گودال می رفت
پریشان خاطر و احوال می رفت
گلی گم کرده بود اما بمیرم
به هر گل می رسید از حال می رفت



صبح  را آغاز میکنیم با سلام بر شهید کربلا
فرا رسیدن اربعین حسینی تسلیت باد
عکس: علیشیری_تکیه ناوه



اربعین سالار شهیدان تسلیت باد
اثر همدیاری هنرمندمان: جناب علیرضا شاه حسینی - روستای میراش



این دی آش زرشک نذری ،اربعین ۹۵ عکس: خانم لیلا سادات رسول - ورکش


  فیلم عزاداری سنتی در طالقان

ارسالی علیشیری_همشهری هنرمندمان از سیمای البرز

دریافت کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۵ ، ۱۴:۰۲
درجی طالقانی

اربعین

يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۴۷ ق.ظ

سم الله الرحمن الرحیم
اربعین


فصل اول

این واژه از دیرباز در بین اقوام وملل مختلف مورد توجه بوده و هر ملتی در فرهنگ خودش کم و بیش با این کلمه انس و الفت داشته است و به قولی رفیق گرمابه وگلستان هر مکتبی میباشد.
چه خوش گفت خواجه شیراز علیه الرحمة:
سحر گه رهروی در سرزمینی
همی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آنگه شود صاف
که در شیشه برآرد أربعینی
در فرهنگ اسلام نیز این واژه در مسائل فقهی،اخلاقی،عرفانی و اعتقادی محط نظر است به نحوی که می توان ادعا کرد نوعی رابطه تکوینی و تشریعی برای این مفهوم در اسلام وجود دارد.


فصل دوم 


مضامین روایاتی که حاوی واژه اربعین هستند:

۱-خدای متعال طینت و سرشت و ذات انسان را در مدت چهل روز بپرداخت.

۲-انسان در چهل سالگی به بلوغ عقلانی میرسد.
در۴۰سالگی خداوند متعال به ملائکه موکل انسان وحی می فرستد که من به بنده ام عمر کافی جهت کسب معرفت عنایت کردم از این پس بر او سخت بگیرید و تمام اعمالش کم یا زیاد کوچک یا بزرگ همه را بنویسید.

۳-فردی که تا چهل سالگی استعداد هدایت را در خود به وجود نیاورد وصول به سعادت برایش مشکل خواهد شد.

۴-کسی که خمر بنوشد تا چهل روز نماز و روزه اش قبول نمیشود.

۵-شهادت چهل مؤمن بر جنازه مسلمانی مؤجب غفران اوست.

۶-حد همسایگی تا چهل منزل از هر طرف است.

۷-حضرت یونس علیه السلام چهل روز در شکم ماهی بود.

۸-انقطاع وحی از رسول خدا به مدت چهل روز بود.


در ادبیات عرفای الهی نیز عدد چهل بسیار مورد نظر بوده و در اعمال و اذکار و اوراد این توجه بیشتر روشن میگردد.
ر ج رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم ص۲۹

فصل سوم


اربعین در مکتب سیدالشهداء
امام صادق علیه السلام فرمودند:
ای زراره بدان تحقیقا آسمان به مدت چهل روز بر حسین علیه السلام خون گریست و زمین به مدت چل روز تیره و تار گشت و خورشید به مدت چهل روز با کسوف و حالت خونرنگ به اندوه و ماتم نشست و کوهها قطعه قطعه گشت و دریاها به تلاطم در آمد و ملائکه تا چهل روز برحسین علیه السلام گریستند ....
نکته حائض اهمیت این است که باید دانست یکی از شعائ مختص شیعه که در هیچ مکتب و ملتی نظیر و مشابهی برای او نمی توان یافت مسأله اربعین حضرت أباعبدلله الحسین علیه السلام است؛
واین از اختصاصات فرهنگ تشیع است.
زیارت مخصوصه آن حضرت در روز اربعین شعار مخصوص شیعه است و برای هیچ فردی از سایر معصومین علیهم السلام حتی برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این مسأله وجود ندارد .زیارت حضرت در این روز و اقامه مجلس عزا فقط و فقط اختصاص به ایشان دارد!


فصل چهارم


ورود جابر بن عبدالله انصاری به کربلا
در کتاب «بشاره المصطفی » آمده است:
عطیه عوفی میگوید: به همراه جابر بن عبد الله انصاری به منظور زیارت قبر امام حسین علیه السلام وارد کربلا شدیم. جابر نزدیک شریعه فرات رفت.غسل کرد و لباس‌های نیکو پوشید... سپس به طرف قبر مطهر، حرکت کردیم. جابر هیچ قدمی را برنمی‌داشت، الا اینکه ذکر خدا می‌گفت، تا به نزدیک قبر رسیدیم. سپس به من گفت:
مرا به قبر برسان. من دست او را روی قبر گذاشتم. جابر روی قبر افتاد و غش کرد. من مقداری آب روی صورتش پاشیدم. وقتی به هوش امد، سه بار گفت: یا حسین. سپس گفت: ای حسین چرا جواب مرا نمی‌دهی؟ بعد به خودش گفت: چگونه می‌توانی جواب دهی در حالی که رگ‌های گلوی تو را بریده‌اند و بین سر و بدنت جدایی افتاده است. شهادت می دهم که تو فرزند خاتم النبیین و سید المومنین...و پنجمین فرد از اصحاب کساء هستی...درود و سلام و رضوان الهی بر تو باد. سپس به اطراف قبر امام حسین علیه السلام حرکت کرد و گفت: "السلام علیکم ایتها الارواح التی حلت بفناء الحسین... اشهد انکم اقمتم الصلاة و اتیتم الزکاة و امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر"

✍علی اصغر یزدانی_شهر مقدس قم



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۵ ، ۱۰:۴۷
درجی طالقانی

شعر آب را گل نکنیم...

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۱۱ ق.ظ

آب را گل نکنید
شاید از دور علمدار حسین
مَشکِ طفلان بر دوش
زخم و خون بر اندام
میرسد تا که از این آب روان
پُر کند مَشک تُهى
بِبَرَد جرعه اى آبى برساند به حرم
تا على اصغر بى شیرِ رُباب
نفسش تازه شود و بخوابد آرام
آب را گل نکنید
تا که شرمنده نگردد عباس
تا که پژمرده نگردد گل یاس

آب و گل پیشکشتان نامَردان...
مشکِ عباس، پُر از خون نکنید...


این مطلب در کانال طالقانیها منتشر شده است.



۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۵ ، ۱۰:۱۱
درجی طالقانی

آداب و رسوم محرم در طالقان

چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۴۰ ق.ظ



پُستهای کامل مربوط به عزاداری مُحرم در طالقان در مجموعه "محرم در طالقان"

اینجا کلیک کنید


شعر زیر در رابطه با عاشورای حسینی، از برادر ارجمندمان: آقای فرشید فلاحی از کولج طالقان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۵ ، ۰۸:۴۰
درجی طالقانی

برمه (گریه) ابلیس در روز عاشورا

چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۳۴ ق.ظ

نقل از پدرآیت الله سیدمحمدتقی مدرسی:

🔰ابلیس دی عاشورای روز برمه کُرد

بعدازظهرعاشورای سال ۶۱هجری،شیطانکان بدیَن که ابلیس که سرکردهٔ اوشان هسته،خودشی سروصورتَ می زنه و یکسره برمه مینه.
بگوتن:تو گوامروز باید خوشحال باشی،چیدانی برمه مینی؟
بگوت:من یه گته اشتباه کردم که این جماعتَ منحرف کردم که حسین بکوشن.
بگوتن چطور؟مگه تونمی خواستی این جماعت به ظاهر مسلمان،بشن جهنم؟مگه نشیَن؟
بگوت:چرا همین طورگردی،همشان جهنمی گردیَن ولی من ازاین غفلت کٓردم که با این کار،درهای رحمت خدا مردمی رو واز میبو،هرکس به یه نحوی خودشه دردستگاه امام حسین جا میدی،از شفاعتش بهره مند میبو
السلام علیک یا ابا عبدالله  یا بابِ رحمت الواسعه

منبع:داستانهای روح افزا صفحه ۱۲۷



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۵ ، ۰۸:۳۴
درجی طالقانی

تلنگر مُحرمی

سه شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۳:۰۴ ب.ظ

🍃الســلام علیـــک یا اباعبدالله___♡

ما گاهی یادمان در میشو ک چی وَن عزاداری مینیم! چیه وَن دو ماه سیاه تَن مینیم و ده روز، مُدام، عزاداری جزء زندگیمان هسته.
یادمان در میشو کو سالار شهیدان، چی وَن زُن و وَچه و خوآر و برار و برارزا و بهترین اصحابش ر شهید یا اسیر و گرفتار کُرد؟
مگه نه این کو ما به آزادگی برسیم؟ 
یادمان در میشو کو وقتی دریم مسجدی میان، ده شبانه روز بَلکَم ویشتر، نذری هَمیدیم، حواسمان باشه اسراف ناکُنیم!
حواسمان باشه، مالی که خرج مینیم حلال باشه، کو امام حسین به لشکر یزید بگوت: شمایی لقمه چون حلال نَبه الان مینی خونی وَن تشنه اید...
شاید خیلی از این خرجان فقط خودنمایی هسته، پس خودنمایی ر اَلَک دین میدان.
اگه خودمانی محل، خرج و نذری پُر و پیمانه، بشیم یه جایی خرج کنیم که ویشتر محتاجن.
یادمان در میشو کو در کنار زخمای تن امام، چَخدی دی از آرمانهاشان یاد کنیم.
یادمان در میشو کو...
آخ که چندی ما فراموشکاریم!  چندی صورت مساله رو تغییر هداییم، بدون اینکه خودمان بدانیم!
مُحرم تلنگر خوبی هسته برای اینکه یادمان بیا...

التماس دعا

✍سحر سیدعلیخانی، سنگبن

عکس از: مسعود غلامی


بگذار بدانند  که مجنون حسینم، سنگم بزند مردم این کوچه و بازار
مرغ نفسم مُرد در آن لحظه که دیدم، بی سر تنت افتاده در آن وادی پیکار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۱۵:۰۴
درجی طالقانی

سرنوشت ''ذوالجناح'' اسب با وفای سیدالشهداء

جمعه, ۳۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۵:۰۸ ب.ظ

انس و الفت یکی از غرایزی است که در نهاد حیوانات وجود داشته و شکل تکامل یافته آن نیز در سرشت آدمی نهاده شده است.
این غریزه آن وقت نمود بیشتری پیدا می کند که حیوانی مورد لطف و مهربانی انسانی قرار گیرد.
نمونه های عینی آن هم کاملا" قابل مشاهده است.
هر چه ارتباط عاطفی و حسی بین انسان و حیوان بیشتر باشد، بر میزان انس و الفت حیوان افزوده خواهد شد.
در گذشته های نه چندان دور، حیوانات حضور بیشتر و موثرتری در زندگی انسان داشتند و همین امر ارتباط و انس بیشتری را به وجود می آورد. مثلا" اسبی که همه روزه همراه صاحبش بود و از مهر و محبت او بهره مند می شد، به سادگی نمی توانست از صاحبش جدا شود و او را تنها بگذارد.

همین ارتباط و انس و الفت و محبت در اسب مخصوص امام حسین (علیه السلام) ''ذوالجناح'' وجود داشت. این نکته نیز از نظر مخفی نماند که مطابق نقل برخی از تاریخ نویسان (1) ''ذوالجناح'' اسب خاص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده و انس و الفت او با امام حسین (علیه السلام) فراتر از حدود عادی بوده است تا این حد  که وقتی فهمید صاحبش در آخرین لحظات، دیگر طاقت نشستن بر او را ندارد، به گونه ای روی زمین نشست که صاحبش راحت بر خاک قرار گیرد.

طبق نقل برخی از مورخین او با لگد زدن بر لشکریان یزید آنان را از نزدیک شدن به امام منع می کرد و تعدادی از آنان را نیز به هلاکت رساند، (2). سپس کاکل و یال خود را به خون سیدالشهدا رنگین نمود و به سوی خیمه ها آمد و با شیهه و همهمه جانسوز خود پیام شهادت اباعبدالله (علیه السلام) را به اهل بیت ایشان رساند.

درباره این که ''ذوالجناح'' بعد از شهادت امام حسین چه کرد، دو نقل متفاوت تاریخی وجود دارد:
• بعضی گفته اند آن حیوان در کنار خیمه ها آن قدر سر خود را بر زمین کوبید تا جان سپرد. (3)
• برخی دیگر گفته اند بعد از آن واقعه آن حیوان ناپدید شد و دیگر کسی او را ندید.



منابع:
1- تاریخ زندگانی امام حسین , ج ۲, ص ۱۶۱ تا ۱۶۳
2- مناقب ابن شهر آشوب , ج ۴, ص ۵۸
3- بحارالانوار, ج ۴۵, ص ۶۰

این مطلب در کانال طالقانیها منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۵ ، ۱۷:۰۸
درجی طالقانی