درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

خاطره ای از دکتر حشمت طالقانی (حشمت الاطباء)

دوشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۱۵ ب.ظ

دکتر حشمت طالقانی طبیبی حاذق در گیلان، مازندران و لشت نشا بود.
محمدعلی صفاری لاهیجانی که در آن دوران با دکتر حشمت حشر و نشر داشت در یادداشت‌های خود ذکر می‌کند که به یاد دارم که خودم دچار مالاریا شدم و دکتر حشمت «کنین» را با مخلوط آبلیمو تجویز کردند و معالجه شدم، احسان‌الله خان و حسین الله خان که از فعالان سیاسی تهران بودند چون تحت تعقیب دولت بودند (دولت حسن وثوق) به خانۀ ما در لاهیجان می‌آمدند و مدتی در کنار ما پنهانی زندگی می‌کردند، اتفاقا در همان زمان حسین خان به بیماری جرب مبتلا می‌شود و دکتر حشمت هم که در منزل ایشان بوده وی را معالجه می‌کند و این معالجه و آشنایی، راه را برای بیشتر شدن فعالیت‌های دکتر حشمت باز می‌کند.

پ.ن: کینین در درمان مالاریای ناشی از پلاسمودیوم فالسیپارم مقاوم به کلروکین یا در صورتی که ارگانیسم عامل، نا مشخص باشد یا انکه گونه های مختلف پلاسمودیوم در بروز بیماری دخالت داشته باشند، مصرف می شوند. این دارو همچنین در پیشگیری یا درمان گرفتگی شبانه عضلات پا ( ناشی از ارتریت ، دیابت، واریس، ترومبوفلیت و آترواسکلروز ) مصرف می شود.

✍️ علیرضا شاه حسینی


دکتر حشمت طالقانی، نفر اول از چپ

این مطلب در کانال طالقانیها منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۱۵
درجی طالقانی

چپاک 14: طالقان یا کارقان؟!

دوشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۵۹ ق.ظ

چپاک تعریف میکورد :
نگردی ما بشیم طالقان و وَگردیم و مایی پــــدر و آبّـــا در نیا.
اصلاً طالقان بشی ینی اسم که میایه مونی اعضا و دست و پا فوریاد مینه که تورو اوراح رفتگانت بیخیال گرد.به زبان حال مونه میگو بیا پیاده بشیم خراسان یا چیمیدانوم بشیم معدن ذغال سنگی دل کار کنیم ولی تورو خدا مارو طالقان کیریش نکش.
از لحظه یی که فوکر و خیال بشی ین در سر میا مونی قولنجه رگان سمت کتف چپم ذُق ذُق مینه. حالا هیچ کار دی نکوردی یمه... فقط دروم برنامه ریزی مینوم مَثَل.
اما چه نیم؟؟ عشـــــــقی پیشو مگه میشا بوداشتون؟؟
به چپاک خنده یی کردم و گفتم : چرا؟؟تو که چند روز پیش طالقان بودی و شروع کرد به تعریف رنج نامه آخرین سفرش به طالقان
مونه بگُت : پیشی پنجشُمبه  بشی یم ننه می خانه که راه کوعیم به سمت طالقان. از همون اول شروع گردی.
همین خانه یی درِ واز کوردوم بدی یم ننه یه لاحاف دوشک و سه تا سطل مرغ و گوشت یخ بزیه و میوه و هشتاد مدل پلاستیک و آبکش و مشمع و دبه خالی و بپوسیه پِوجار شش سالی پیش و دوتا وله دیمه میل پرده یو یه منقل زنگ بزیه شکسته روت
بُنه کوردیه دِری دم.
همان اول تا بیومی مونی دهن واز گرده بگت : خفـــه گرد، ور ور دی نکن اینانو دوش گیر دکن ماشینی صوندوقی میان
.
بگتم ننه جان اینانه سطل آشغالی دل دی دکنی بازیافتی دی اینانه وِنیمیگره ببره.در ضمن مونی ماشین پرایده. هواپیما ۳۳۰  نیه گو،  اینانه خاوری میان دی نیمیشا جا بُدا بُ خدا ننه.

ننه : دهنتو هم گیر. هموش نیازه.
بگتم : ای نیازی بابایی کله ر سگ بِری ین. این منقل شکسته رو میخوا چه خاک سرم کنی؟ .این گند آلاشغالان چیه ننه؟
القصه که مایی قاطر کاری از همانجه شروع گردی و سه طبقه اینانه دوش گیتوم جیروردوم و خیس عرق و بیصحابه کمر همونجه بیگیت.
وقتی صوندوقی در رو دبسام این ماشینی کین خُتی زیمینی سر و ناموس خواب گردی.
تازه مونه میگو لیله جان یه کیشکه کمد دی هسه ، میتانی باربندی سر اون جراهی بنگنی ؟؟
بگتم چرا نمیشه؟... میخوای ماشینی موتور رو دی دروروم و اونجه دی یه کرسی پایه جا میبو. مونی جیفان دی خالیه، نخود لوبیا دی اگه داری دکن مونی جیف.
بنیش ننه، بنیش تا همان منقلی همرا سرم نزی یمه خودمه بکوشوم بنیش.
به چه مکافات و بدبختی راه کتی،ی یم و این ماشینی نالُش تا خود طالقان قطع نمیگردی.
برسی ی یم طالقان و حالا این بیصحابانه همه رو دوش گیتوم بَبِرم خانه ، سَرا دی یم
راهی سر،  کوچه یی دل دی عمو جعفری خر هوروک گردیبه و همچین گوشانشو پیش بُدا به و مونه نگاه دبه که خودومه بتوم خاک دو عالم تی ی ی سر گو خر به اون خر گری تورو بدیه قفلک بزیه.بِین چطو متعجب تورو نگاه دره که این جانور کیه اندی بار دوش گیتیه.

اون تمان گردی ، ایسه سه چهار ساعت مایی ننه مارو بیگیت به کار که خانه رو آب و جارو کنه و قسمت خر کاری یانش موکت و فرش بشوردونش دی مایی گردن به.
اون تمان گردی دو تا گته سطل بنگت مونی پیش. اینان چیه ننه ؟
راس گرد، راس گرد بشو خاله لیلایی زیمینی سر بگتیه آلبالوهان رو بچینین تا تالان نگردیه.
کدام زیمین؟
عمو نظامی زیمینی بیخ.
عوهااااا.... ننه جان اون زیمین گو دربندی تُک دره... دو ساعت راه هسه، خودوش هشت ساله نشیه اونجاران
راس گرد ، راس گرد تا نمازی وِمیگردی.
اونجا بود که خودومی پیش شک کوردوم نکنه مایی ننه منو پرورش گاه د بیوردیه. اما نه، مونی گته دوماق گو آقامی پی بشیه، مایی کُله قد دی گو ننه می پی بشیه، این طالقانی آب و هوا چی هسه که گردنه به این ور کلا احساسات تعطیل میبو؟
راه کتم و دو ساعت طول بکشی تا برسی یم. آلبالو کجه دبیه؟ هرچی چوشمه کله بزی،یم هموش دوجال و موندوس و پرچین و یه دوتا گرچ و ویه دار. آلبالو کجه دبیه؟؟
بدی یم عمو نظامی زیمینی پاواز درشیه ، یقین همینجاران دره، اویی پی بچرخی یم و خلاصه پیداش کوردوم و بتوم عمو مایی خالکی آلبالو داران کجه دره؟؟
بگت : عُووووووووووهاااااااا ،،، اشاره به دور ، اشاره یی با شیب نود درجه به راه شیری ، اول خیال کوردوم ماه در اسمانه مونه نشان میدیه.
اون کَــــــــندی تُـــــک.... یا خود خدا... دیگه ایمام و ایمامزاده یی توسلی کار نیه. یا خود خداااااا.
عمو جان اونجه بز و خوک دی میتانه رد گنه؟؟ حالا آدوم هیچی؟؟ مونه مسخره دری؟؟
صغیر مگه مون تی ی ی همسند و سالم؟؟ یتیم تورو میگم خاله تی آلبالو داران اونجه دره. جواننمرد
حتما باید یه تست ژنتیک میدادم.. عقل سلیم میگفت مونه پرورشگاه د بیوردی ینه
راه کتوم...حق انتخابی نداشتم... زمین سنگلاخی بود و چهار دست و پا بالا میرفتم... گاهی ده متر صعود و گاهی بیست متر خوزلیت میخوردم و پایین میومدم. مونی دست و پر خون خالی گردیبه. ریشه درختی رو دماسی یم و سر آخر برسی یم.. چهار عدد آلبالو دار.. فقط چهار تا بایره آلبالو دار ، دلم میخواست ریشه د بکنم این بیصحابانه... یک سطل آلبالو هانو بچی،یم و والسلام
.
وقتی خانه برسی یم دیگه دشروس و اچینی خورده نان.
نفهمسوم چطو بیهوش گردی یم
قرار به مایی ننه طالقان بمانه. فردا صحب دی فرقانی همرا یک کیسه آرد و دوتا کپسول گاز دی بیوردوم.سیزده بار دی بشی یم جیر محله تا دو کیلو شیر هاگیروم مایی ننه آرد میخواس تر کنه. مستراحی لوله دی از زمستان ترک باخوردیبه و بشی یم اورو دی عوض کوردوم.قبض برق رو دی بشی یم شهروک پرداخت کوردوم. تنوری کناران دی سیمان کاری میخواست و اورو دی بزی،یم. یه کیشکه زمین دی داشتیم و به چه مکافات دو ساعت عو بوداشتوم .در چشم برهم زدنی نفهمسوم چطو دو روز بگذشت و از کارِقان میخواست وگردوم تهران.
دو روز جان بکنسوم و مایی هالی دِی تومان گردی به.
خدا مایی گت ننه رو رحمت کنه... خدایی پیش دعا میکورد که خدایا اندی کار دارم وقت بموردون ندارم.
تمام بدنم درد میکرد.انگار مونه یِک فَس چویی همرا بکتانسون..اما جالب اینجاست که وقتی در افق اتوبان به تهران نزدیک میشدم حس یک زندانی بیگناهی رو داشتم که زمان مرخصیش تمام شده و باید به حبس برگرده.
ما به چه جهنمی خو کرده ایم که فرار از اینهمه کار و مکافات باز هم شیرین تر از ورود به این جهنم دره هست؟؟
جهنمی که تن در آن آسوده تر شده است و این آسوده گی به بهای گزافی ست و بهای آن عدم آرامش روح و روان است
بشر امروز تغییر ماهیت مکافات را به معنای نابودی آن ترجمه کرده است و تنها بالا رفتن سن میتواند فهم درستی از حقیقت به دست آورد.

 

نوشته: حامد نجاری - گوران                                      عکس از: عشقلی ایرانمنش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۵۹
درجی طالقانی

روز جهانی مساجد گرامی باد

يكشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۳۷ ق.ظ



خدا با خطِ خوش، اینجا نوشته است
که خاکِ طالقان، همچون بهشت است
بـرایـم جـا بـه جـایِ طالقان، چـون
کلیسا، مسجد و دیر و کِنِشت است

طالقان جانمان، میداری یه گته مَچِد پاک و مقدسه مایی بَ
پس بی راه نی اگه بگوایم، امروز که مسجدانی روزه، طالقانی روز دی هسته.

روزِ همه ی خدایی خانه هان، مُبارک بو 🌺

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۳۷
درجی طالقانی

چپاک تعریف میکورد:
چند سال پیشان ما یه سرمحاله رفیق داشتیم که مایی همساده بَه
 اویی گت آقا دی اوشانی خانه زندگی میکورد و نیمیدانوم صد سالش به !! دویست سالش به! سیصد سالش به و اورو میگوتیم عمو حیدر
وقتی مینشت خودوشی پیش فوکر میکورد، به گمانم خاطرات دوران صفویه رو ورق میزی، ولی هیچ بُلا نداشت و مون د سالمتر بَه
چند روز گردیبه که یه صندلی مینگت حیاطی دل و یه گته سبدی دل انگور پر میکورد و دِ باخور
اون روز ما یه غلطه کار کوردیم و بگتیم عمو جان این انگور ساق آدوم هر روز باخوره قَبله میکوعه، قندت جر میشو، اندی این بیصحابه ناخور، آخه این چیه در عنفوان جوانی یاد گیتی پس فردا ششصد سالت گرده چی میخوا کنی؟
البته کر گوش گردیبه و مونی ناف جیر کت تا اورو حالی کنم
اما چه حالی گردی ینی؟
 مایی شانس دی اویی کر گوشان فقط جمله قَبله میکوعی رو بُشنوعس
یهو بدی یم غیضش بیگیت و لسه لمچی همرا شروع کورد فاهش بدان که چب مون بمیرم؟
خودوت بمیری، آقات بمیره، ننه ت بمیره پدسوخته یتیم
 بدی یم اوه اوه توراکت، حالا چطو اورو حالی کنم که مون چی بگتوم و اون چی بوشنوعوست؟
یعنی من یک ربع داد بزی،یم او فقط یه قبله بکتی،ین رو بوشنوعوس؟
چه کنم؟ مایی آبرو رو ببرد، نه میتانوم دهنشی پیش رو بدارم ، نه میتانوم حالی یش کنم، نه میتانوم نازشو بداروم ، نه میتانوم بکوشومش، چه خاک سر کنم؟
حالا یکی رد گنه نمیگه این پیر مردک رو چه بلا بکوشتی؟
بدی یم اینه یی دهنی پیش رو حضرت عزراییل دی نتانسه دبنده و فقط سرمو جیرانگتوم درشی یم
بشی،یم خانه یی دل و حالا همش از اون بالا پنجره یی پشته اورو نگاه دروم. خدایا دور کن، چطوری خیره
 مگــه وُل مینه؟
 حالا خدا رو شکر لَسه چکنه و هیچکس جز اهالی ساختمان که اویی دیم کتی ینه به بدبختی حالی یشان میگرده عمو حیدر چی میگو
یک ساعتی دبه فاهش میکشی که خلاصه خسته گردی و بنشت و کفتی به انگور رو دست گیت
کفته باخوری، اصن باخور، اندی باخور که انگور باد دکوعی، مایی جد و آباد رو قبری دل وله رو کورد اندی فاهش بُدا
آدومیزادی گوشان چب اچینه؟ فقط اون چیز رو میشنوعه که اویی دغدغه یه، اصلا گوش نمیداره طرف مقابل چی میگو
اون روز بگذشت و فرداش سر ظهر مونی شیفته کاری بَ
 بشی یم ماشین رو سوار گردم  بشوم کاری سر که عمو حیدر ، دژبان پادگانی جور صندلیشو بنگت دِری دم
ای خاکانِی.. چه خاک سر کنم حالا باز میخوا مارو بِینه و مونه فاهش بکشه
چاره یی نبه، این بار مونی دوش دبه و این سیخ دی مونی کین
زیر چوشمی نگاه کورد
اورو بگتوم عمو سلام
هیچی نگت
بدی یم سبدش خالیه و یه چهارتا بپوسیه انگور تهش بمانسیه.
لال گرده مونی دهن که بگتوم عمو ماشین رو سوار گرد بشیم آقا صمدی دوکان انگور تی ی یب هاگیرم
بدی یم راس گِردی. خیکه وِری گوشانش الحمدالله خوب میشنوعوس
در رو اوییب واز کوردوم و بتوم بنیش
بدی یم دو دستشو بنگت صندلی ی سر و با کله دلشی ماشینی میان و دوماقش دقیقا وسط فرمان ماشین برسی
حالا کینش رو هوا و کمر به جیر کلا بیرون و انگار میخوا آمپول بزنه
نه پیش میشو نه میتانه پیت باخوره نه عقب میا.
الان مون اینه چه کنم؟؟ تِکِیم دی نیمیخوره و منتظره ماشین راه کوعه.
به چه گیریفتاری و مکافات دروردومش و اوره یاد بدام که عمو جان دستت رو دری سر بدار و اول لنگانت رو دکن ماشینی میان و خجیر کینت بنگن صندلی ی ی سر.... یه چند باری اویی چوشمی پیش دی بصورت عملی یاد بدام
طفلک پیر آدوم دی به و مونی جور قوه نوداشت گو
بدی یم بصورت اسلوموشن در رو بداشت و پاش رو دکورد ماشینی دل.
بتوم خب الحمدالله، یادگیت. همین بشی یم از اون سر ماشینو سوار گردوم بدی یم  پاش درشی و کتلتی جور پخش زمین گردی...
یا ایمامزاده یوسف... یا ایمام رضای غریب... خدایا خودوت فوریاد برس... همه کار کرده بودیم بمانسی به عمو حیدری کین بشوردن
رنگم گردیبه اچین گچ
وحشت و ترس مونی اعضا رو دبه میکتانس، نفس بندومی..
خب پیر آدوم اچینی پوته داره میمانه
یک نذر گوسفند کوردوم و  راسّا کوردومش و بدی یم الحمدالله به خیر گذشته
چوشمتان روز بد نینه از دوران صفوی هرچی عمرشی دل فاهش و کتره یادگیتی به مونی نثار کورد
حالا از ترس مونی دست رو دی ول نیمینه.
بتوم ای قربان اون فاهش و نرفینت گردوم. تو فقط راه بشو مونی خیال آسوده گرده که سر و کین سالمی هرچی میخوای فاهش بکش
همه میشون صنم و دلبر و نوموزه شانیب در واز مینون مایی قوسمت دی عمو حیدری فاهشان گردیه ،،، یک فاهشانی میکشی که اصلا تا حال بشنوعوست نوداشتیمه... بیشتر به زبان اسپانیولی میمانست
خلاصه که یه نازنین گوسفند مایی گردن بار گردی و از اون ماجرا سالهاست که عمر گران میگذرد...
خدا عمو حیدر رو رحمت کنه، اقتضای پیری همینه.اما هر روز در این شهر عبوس چه پیری زود رسی بر تاک خوران میبینم گوشهایی سنگین و کر که نمیشنوند الا به دغدغه و میلی
پیری زود رسی که مجاری ارتباط و تعقل و ادراک را میبندد الا آنقدر که زنده بود را متضمن شود
و اگر جوانکی ز برنا دلی در این شهر عبوس و پیر پیکر بخواهد که دستی بگیرد یا چراغی بیافروزد ز تجدد یا تطور  پس نصیبش ترس است و وحشت است به قربانگاه تحجر
چه خوش گفتند پیران ولی که:کلْم الناس علی قدر عقولهم
این سنت بلاغت است که جان کلام تابع حال مستمع است و ظرف مکان خطیب را ادب آن است به ظرفیت و قابلیت و آگاهی مخاطب اگرنه مولود دو چیز است
حاصل برای راوی رنج است و مکافات فهماندن و بطلان وقت و عمر
حاصل برای مخاطب گمراهی است و عذاب
آری من هم عمو حیدر خیالی داستانم که پای بر رکاب نتواند زدن  به مراتبی که علی قدر بمراتبهم

✍حامد نجاری، گورانی یال

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۵۳
درجی طالقانی

وسایل قدیمی: دیزیندان و قَراَفتوئه

چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۰۰ ب.ظ

دیزیندان:

یک وسیله آهنی سه گوش که روی تنور می گذارند که بتوان دیگ غذا را روی آتش گذاشت.

فایل صوتی تلفظ دیزیندان را دریافت کنید


عکس از: بانو مرضیه نعمتی



قَراَفتوئه/قَرَفتابه:

پارچ یا کوزه مانند بزرگ مسی که برای حمل و نقل مایعات، مخصوصاً آب آوردن از چشمه از آن استفاده می شد.


عکس از: بانو شوکت لُهراسبی



لُکومبَر:

دودکش تنورهای قدیمی مخصوص نان پختن.

در عکس، لوله دودکش تنور نان پزی، انبر فلزی نان گرفتن از تنور و سر تنور نان پزی را مشاهده می کنید.


عکس از: بانو شوکت لُهراسبی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۰
درجی طالقانی

واش چینی

چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۰۱ ب.ظ


خا معمولاً این فصل از سال و این ماهی میان، علاوه بر کارهای معمول دیگه، یه کار خیلی مهم دی طالقانی میان دره و اون واش چینی هسته.
اوُل کار بگیم که ولگ و واش، همان علوفه و آذوقه دام هسته.
طالقانی میان یه جور واش که مخصوص دیم زاره میچینن که معمولاً این فصلی میان خشک هسته و همون یه چین می چینن.

نوع دیگر واش آب زاری واش هسته که بر چند نوع تقسیم میبو:
اسپس
ینجه
باغ واش(قیاق و تیغ)
قمیش (که بیشتر کوپای سر دمیچینن که زمستانی ورف و باران واش خراب نکنه.آخه خشک واش که او بخوره میگنده یه چیزی تو مایه های کپک نان)

یه واش چینی داریم که ترِ واش غروب که دامداران صحرا دِ ومیگردن، یه دو تا بند میچینن و گوو شام و بز شامی بِ استفاده میبو.

یه واش چینی هسته که تو چند مرحله انجام میبو و معمولاَ آب زاری واش از یک چین تا 3 چین میچینن. بعضی هان یه رچین میچین، اون به بعد گوو هُرک مینن. بعضیها 2 چین و چین سوم میندین ریز مالی پی چَری به.
بعضی هان دی 3 چین میچینن و از پی چَر استفاده نمینن.


اما واش که به حد کافی رشد کرد، به 2روش میچینن: با داس یا درگز. داس بهتره اما کار و زحمت بیشتری میبره.
درگز که بیشتر مورد استفاده غریبه کارگرانه (غیر بومی) که میان بصورت روزمزد میچینن.

🌾 مراحل واش بچین و جمع کردنش به شرح زیره
1-  چیدن
2-  ریه کردن(خشک شدن علف)
3-  لوک کردن
4-  بند جمع کردن
5- بند دَوستان (بستن کمر و بالای کوپه علف)
6- کوپه کردن زمینی سر
7- انتقال به دامداری و کوپا دِچین


🌾 ابزار آلات و وسایل مورد نیاز واش چینی
داس (یا درگز) مناسب
سو سنگ (برای تیج کُردن)
دَسجُرُپ (دستکش)
سِنجاق قُلفی (برای درآوردن تیخان از دست)
پیشانی بَند یا کلاه مناسب (جلوگیری از آفتاب یا ریزش عرق به چشم)

خلاصه که بگوتُن: طالقانی واش بچین و واش بنجتن بلد نباشه طالقانی نی
ایسه خود دانید
آهای.. تی یی همراهم.... یواش بچین... اما تمیز بچین....


متن: ابوالفضل یزدانی
با همکاری: سید عباس افتخاری و محمد آقابراری
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

فیلم 🌾🌾🌾  واش چینی به روایت تصویر، از دریچه دوربین درجی
ارسال کننده: ابوالفضل یزدانی، خسبان

  ویدیو را دریافت کنید


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۰۱
درجی طالقانی

شکار

چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۵۲ ب.ظ

 مُن ایمروز یه عکس بِدیم، واقعاَ مشمئز کننده و به دور از انسانیت بَه.
یه اشکار (جبیر) تیر بِزی بیَن، حیوان زنده و سرپا به خون علاج نبه. سه نفر شکارچی دی پشتش وایسا بیَن و فاتحانه میخندین.

ظریفی دی عکس بیخ بنویشتی بَه: این عکسی میان چند تا حیوان مینی؟؟!!

منی نظر، طبیعتی میان، بهترین اسلحه، تصویر پاینه.
فقط شلیک به شکار با این اسلحه، هوش میخواه و عشق ❤️❤️❤️




مثل آهو می کشی گردن.. ولی رَم می کنی...
با رمیدنهای خود، از عمر من کـــم می کنی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۲
درجی طالقانی

خاطره زیارت شمس الشموس

چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۵۰ ب.ظ



آقا یه خاطره شمایب بگم
بدا اوُّل گَلُمه صاف کنم 😂
اِاااااااااهم😂
جاتان خالی هفتهٔ قبل که بشی بیَم مشهد، یکی از اون دفعاتی که میخواستم زیارت کنم، بشیم وسط جمعیّت، چنان منه هول هادان دبی اون میان پرس میبیَم.
بدیَم چاره ندارم آنقد فشار بما بی، فارسی گپ بزّیَنه یاد هاکردم😂😂دادبزّیَم؛ چامینین لامذهبان! منی پیَرِ دراردین شما!!
یه دفه بدیَم دونفر اون جمعیتی میان با اون همه فشار، درن قه قه میخندن.

خلاصه خودمه با هزار بدبختی درآردم اون گوشه بیَستام تا اون دو نفر دربیان بینم کی بیَن منی گپی دانی خنده کردن؟!

اونان دی درمان صداشان کردم بمان منی ور.
هنوز من هیچی نگوتم، یکیشان بگوت: پراچانیِی😂😂😂
منی خون خشک گردی، مشهدی میان ضریحی ور، اینان چی میگن، سر و وضعشان طالقانیانه نمیمانی، خانشان تهران بی.
بدیَم میگو ما دی طالقانی هستم، پراچان دی بمایم، سیدخدابخش وسیدخدایارِ دی میشناسیم😂😂
خلاصه ک محلوم گردی دنبلیدی وچه یَن

خا، زیادطولانی گردی، اسه نتیجه گیری😂
طالقانی عین آلبالودار میمانه، همه جا دره😂😂

✍ نقل خاطره از: سیدمصطفی افتخاری
 عکس از: علی عبدالهی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۰
درجی طالقانی

قرعه کشی بانک

چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۴۷ ب.ظ

🔰🔰 طنز طالقانی 🔰🔰

 
یه نفر میشو حرم امام رضا،
خودشه محکم میچسبانه شَبکه های ضریحی دیم،
اون شلوغیِی میان هی داد میزنه: یا امام رضا، بانک دَره قرعه کشی مینه، تو گو امام رئوفی، یه کاری کن یه ۱۰میلیون پول منی اسم در بیا!

خلاصه که ول کن نَبی، هر روز میامه همینه میگوت.

تا بالاخره یه شو خو بِدی یه فرشته او ر میگو: آخه، مرد حسابی، اَندی میای حرم دعا مینی قرعه کشی برنده گردی، لااقل اول بشو یه حساب باز کن😐😐😐😂😂😂


برگردان: سیدمصطفی افتخاری پراچانی
  کاری از گروه تولید محتوای درجی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۴۷
درجی طالقانی

شبانگاهان... سوسک اومد خونمون از تو وام حموم!!!

چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۴۳ ب.ظ

دیشو یه سیاسوسک بیومی خانه مان
زُنُم شوووول بکشی و جیغ ویغ کُنان دَرش
مُن دی یه گته دمپایی ویگیتم و دکتم اویی پِی
اون بِدو ... مُن بِدو..

تا سرآخر، یه گوشاک او ر گیر اُردُم
بالمه جوعر بَبردُم و قوه مه بازویی میان بریتم
مَرگه به چُشمان خودُش مِیدی
در آخُرین لحظات کله شه راست کُرد و مینی چشمانی میان خیره گِردی و بگوت:
آها... آها بَزَن.. بیو مُنه باکوش...
باید دی مُنو باکوشی
مُن کو میدانُم حسودی دِ دری بترکی....

همه این کارانت فقط اینه ای واستانه که تی یی زُن، مُن د میترسه ولی تو د یه قران دی حساب نمیبره!!

دمپاییه با قدرت بتکانتم اویی کله ای سَر و بعد دی بنشتم همانجه زار زار به حال خودُم بُرمه کُردُم
گپش راست بَ
آخه چیب مایی کُلاه این زناکانی بَ پشم نُداره ای خداااااااااااااااااا
ما از سوسک دی کمتریم یعنی؟؟

🎤 با صدای: سیدمصطفی افتخاری (به صورت صوت تلگرامی در کانال موجود است)

کاری از گروه تولید محتوای درجی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۴۳
درجی طالقانی