درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۲۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قدیم» ثبت شده است

زندگی روستایی: چُل

پنجشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۲۹ ب.ظ

🐞🎑 زندگی روستایی

قدیمان همه چیشان، خودشانی دس د درمیامه
مالی پشمه میگیتن، میشوردن، خشک میکوردون، شانه میک میزین، ومیشکالین و چلی همرا میریسن تا نخ گرده
بعد آن نخی همراه، جوروپ، دسکش و کلاه و گرمه لباس درست میکوردون.

این که عسکی میان مینین و زنکی دس دره چُله.

🍃🐎🍃🐣 ____ 🌾

شانه میک: شانه نخ ریسی برای باز کردن پشم
چُل: دوک نخ ریسی
وشکالین: پشمی که به صورت درهم تنیده و گوله شده است، باز و یکنواخت کردن که آمادگی نخ شدن داشته باشه.

با سپاس از حاجیه خانم میرزکی
تهیه شده در گروه طالقانی درجی

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۳:۲۹
درجی طالقانی

دورهمی باخُتُن

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۱۹ ق.ظ



کیا اینجور باخوتن یادشانه؟
آی مُزه میدا...
مخصوصاً کرسی یی بیخ...
ایسه چُشمانته دَبَند و با رویای آن خُجیره روزان باخوس..
    🌛شو خوش عزیزجان

✍ سیده مریم قادری-اورازان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۵ ، ۰۹:۱۹
درجی طالقانی

شعر شب نشینی یادان دِ درشی

سه شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۴۹ ب.ظ


شب نشینی و شب چرز یادون د  دَرشیَ......
اون همه صفا و محبت دلون د بَشییَ .......
همه دور هم گپ و نَقل و خنده......
العونی دور همی به جای سلام رمز وای فات چنده؟..........
از وقتی که این موبایل بی صحاب بیما به بازار.......
همه باهم ولی تنهای تنها کارشون بَبیَ زار.......
قدیمون دار قالی بار بییَ......
بساط آش و نون همیشه به راه بییَ.....
العون همه بی حال و تنبل نون هایرنه از نانوایی شهرک......
فرش زیر پاشون دی فقط فرش مشهد.......
عزیزون همت کنیم لااقل گویش نکنیم فراموش.......
تا چراغ طالقون نمونده خاموش......


تیر ماه 95
خاک پای شما
ابراهیم. صابری


در ادامه همچنین شعر "باخبر" از آقای فرامرز آهنگری با اجرای خود ایشان تقدیمتان می گردد.

دریافت لینک صوتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۱۳:۴۹
درجی طالقانی

یادش بخیر قدیمان

يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۵۶ ب.ظ

یادش بخیر قدیمان
یه پنجشنبه و جمعه دبی
با یه آبّا و ننه
با کلی فامیل
دورهمی و شونشینی
بی ریا و خوش

اما الان چی؟؟؟

صد تا پنجشبه و جمعه
میا و میشو...

نه از آبّا و ننه خبریه
نه از اون همه فک و فامیل
انگار همه شان وصل به آن دوتا بین

تا  آبّا و ننه بشین
جمعمان از هم بیوسی

خداییش وچان بیایم همین دورهمیان باقیمانده
که هر از گاهی با هم داریمه
 قدر بدانم

عکس از: سعید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۵۶
درجی طالقانی

صفای قدیمان

دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۸ ب.ظ



طالقان، قدیمانُش، خیلی صفا داشت. هم اونهایی که اوجه ساکن بیَن، لذت میبردُن، هم اونهایی که تابُستان، شهر دِ میامیَن. محله ای میان که راه میشیِیم، مثل ایمرو نبه گو هیچ آدُم نِینی. گُذر به گذر، پیرمرد و پیرزُن و وچه مِینِستیم. پیرزنکانی که یه سیفیدِه بلندِ روسری و یه پارچّینِه بلند، تنشان، کمرشانی دور دی یه چادرِ گُل گُلی دَوَست بی.
خانه های گلی با سقف کوتاه، خانه ای دیوار دی با سُرخِ گِل (گل رُس) گل کار بی. بعضی پیرزنکان دی همین خانانی دری دَم مینیشتُن. راستی یادتانَ یه چویی درداشت؟ اصلاَ چفت و بستی در کار نبه، نهایت یه کیشکه کُلان و دو تا کوبه. ولی الانان، مگه آدُم جرهت مینَه خانشَه دو دیقه ویل کنه، ولی اونان، دهی میان، گو هیچ، اگه شهر دی میشیَن، درِشانه قُلف نمیکُردُن. یه تیکه آهنی دری دیم وصل بی، ما میگوتیم زُلفین، همانِ دمیوَستان، یه کچیکِ چُو دی میزّیین پشتشُ یاعلی.
شو نشینیَشان چقد صفا داشت. یه انگِلسی (فانوش کوچک) داشتُن روشنش میکردنُ و همونی نوری همراه، میشیَن فامیلانی خانه، اون انگِلسی همُش ایوانشانی سر، یه ستونی دیم، اوزان بی.
این قدیمیان، برکتِ زندگی بیَن. حیف که اون آدمای دوست داشتنی دی دنییَن یا اگه یه پیرمرد یا پیرزنی بمانستباشَه متاسفانه خیلی مورد توجه نیَن.
خا مُن دی خِلی بنویشتم، شما بخوانستن دِ خسته میگردین، ولی تو رو خداک، قبل اینکه دیر گَرده، یه سر به این پیر آدُمان روستا و فامیلتان بزنین.
یا حق
✍ متن: سید مصطفی افتخاری، پراچان
📝 ویرایش و تنظیم: سیده مریم قادری، اورازان
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۸
درجی طالقانی

چپاک 6: فلسفه مَزه و مُوزّه

دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۴۰ ق.ظ

ایمشو میخوام شماییب یک تفلسف بنگنوم .
شاید بگید مزه با موزّه چه فرق مینه؟
حتما فارسیش میگرده مزه و طالقانیش میگرده موزّه!
اما فرق مینه، خیلی هم فرق مینه.

حتما شنیدید که قدیمی آدومان خاطراتشانه تعریف مینون و مثلا میگن:
قِدیم جو کولاس میخوردیم آی موزّه میکورد!
قِدیم بالی نان میخوردیم آی موزّه میکورد!
قِدیم ترشی ارشتاش ننه بار مینگت، همه چی دمیکورد اون میان، آی موزّه میکورد!
قِدیم گور ماست میخوردیم، آی موزّه میکورد!
قِدیم میشی ی یم سنو و بعدش نان و پندیر دُره میزی ی یم، آی موزّه میکورد!
حیف که دیگه نیه...!

شما که در حال شنیدن این خاطرات هستید، ممکن هسه که با خودتان بگید: اگر یکی از این اقلام خیک وری رِ بشا پیدا کوردون، میتانین چنین تجربه موزّه کوردون را تجربه کنید.
یا افرادی که چنین خاطراتی رو تعریف مینون، گمان مینون اگه مثلاً یه زمینی سر جو و گندم بکارند و  برداشت محصول کنند و دسچالی همرا آردکنن و اون آردِ تر کنند و نان دبندون، دوباره میتانن تجربه اون موزه ها رو پیدا کنند.

اما به واقع اینطور نیست

اینجاست که فرق مزه و موزّه مشخص میبو.
مزه همان طعم هست
اما
موزّه، طعم نیست.
موزّه یه حال هسه.
حالی که از اون طعم، در جان آدم میشو و در زمان و مکان و حالت و سن و شرایط جسمی و روحی خاصی اتفاق میکوئه اسمش موزّه یه .

مثلاً شما در حالت عادی یَگ لیوان عو میخورید و چیز خاصی نیه.
اما تصور کنین چله تابستان و آفتاب تموزی بیخ از گوران راه کوعید  به سمت اورازان زیارت و از تشنگی لب و جانتان خشک گرده
وقتی برسی ی ین اورازان مَچّدی پیش، آب زلال چهار چُشمه شمایی پیش دره و  مشتتان رو عو پر مینین و یه قشنگ مشت دلی عو نوش جان مینید.
اون مشت دلی عو آی شماییب موزّه مینه...!
 
معنی موزّه اینه.
اون حال و کیف رو میگوعن موزّه
وگرنه عِو که همان عِو هسه
در مثال بالا اگه ما بشیم جو بکاریم و نان درست کنیم، دقیقاً همان مزه را خواهد داشت اما هرگز اون موزّه رو نخواهد داشت.

خاطرم هست که وقتی ننه یی خانه، همه یالان جمع میگردی یِیم و نهار پلو با فیسینجان میخوردیم، مایی ننه میگوت:
این نهار آی مونیب موزّه کورد...!
حال آنکه در تنهایی شب های طویل پاییز و زمستان، شاید پِنجاه بار همان پلو فیسینجان رو بیدون یالان میخورد و نه تنها موزه نمیکورد، که به ضرب و زور، گَل دِ جیر میکورد.

در دوران بچه گی اگه یه پَر لواشک مینگتن آدومی دست، آی موزه میکورد اما الان دی همان موزه رو مینه؟

در نگاه وسیع تر: موزه در حقیقت دوران هست!
موزه دوران کودکی، موزه دوران نوجوانی، موزه دوران جوانی، موزه دوران میانسالی و پیری

هر دوره یه موزه یی مینه، خوب و بدش رو کار نُدارم

اون جو کولاس که شماییب اِچانی موزه میکور،د اون دورانی شین به.
اون فعالیت و جانکنشانی دوره بَ که گُسنه تان میکورد
اون ننه دبه که با دست نازنینش شمایی دست نان مینگت
اون نان اون دوندان جوانی یا نوجوانی بیخ میشی
اون تنوری و تشی دل د درمیومی
اون دوره تاریخ، اون موزّه ر میکورد

چند سال پیشان طالقانی شیر رو بخرسیم و مایه بزی یِیم و ماست کوردیم و کیسه .
هرچی قاشک بزی یم باخوردوم، بدی یم بیصحاب اون موزه ر نمینه
پس چبه عازات وقتی یال بی یم و انگوشتی همرا کیسه یی ماستانه ناخنک میزی یم اچانی موزّه میکورد؟؟؟.

بتم گِو کو همان گِو هسه!
خر نگردیه گو!
واش و اسبس دی همانه!
گِویی پستانه دی پروتز نکوردیون گو!
همانه!
پس این بیصحاب چب اون موزّه ر نمینه؟؟؟

بنشتوم عقل کار بزی یم و تفلسف کوردوم و بفهموسوم
بعلی
مزه و موزّه فرق مینه.

اگه شما دی از اون دسته افرادی هستید که حسرت اون مزه ها رو میخورید، بدانید که همین الان اگه همه اون چیانه یه گته ایزاری دل شمایی پیش بنگنون، نه تنها که اون موزه رو نمینه، بلکه نمیتانین باخورین و اَلَک مینین.

البته اولش یقدی موزه مینه، اون هم موزه یادآوری خاطرات هسته
مثه یه عطر قدیمی که شما رو به دوران جوانتر بودنتان میبره

خودمان دی نمیدانیم
ما حسرت مزه نداریم
ما حسرت اون موزه رو داریم
همون حاله
همون کیفه
اما اشتباه مینیم که اون کیف رو برابر با نان جو و ترشی ارشتاش مِینیم
موزّه یی که در حلقه آخر، حسرت از گذر عمر هست و جوانی و دوندانانی که بیخش اون مزه هان، موزه میکورد

آها عزیز جان... حسرت ما حسرت دوران است!


✍🏻 به قلم: حامد نجاری #گوران
🎤 با صدای: سیده مریم قادری #اورازان   دریافت کنید (دانلود)


https://t.me/TaleghaniDarji
موزّه های فراموش نشدنی خاطرات 👆🏻👆🏻👆🏻

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۰۸:۴۰
درجی طالقانی

شعری در وصفِ قدیمان

سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۵۴ ب.ظ
🔸 بخش اول: بُهاران

سرآمد فصل و گِردی سال دیگر            خداجانم مُنا دا بار دیگر
هنوز فصل زمستان، یه کَمیش بَه         همان سرما و سوزان، یه کَمیش بَه
هنوز جرأت نَبه در را کنیم باز                زِ لای پنجره، یخ، یه کَمیش بَه
هنوز رفت آمدای فصل سرما               میان دوست و فامیل، یک کَمیش بَه
هنوز گاو و گوساله، گوسفندان            درون هر طویله، یه کَمیش بَه

🔸 بخش دوم: بازیهای طالقانی

جوانان پشت بام خانه ها هم             میان بازیها جوز بازیشَم بَه
میان شوخی هم سن و سالان          دوقوزبازی و کندو بازیشَم بَه
کشیدند دایره ای در آن میانان            میان بازیها قِییش بازیشَم بَه
میان پیرمردان و بزرگان                     عجب حالی و لَنبر بازیشَم بَه
 میان دختران و نونهالان                    طناب در دار و تاب بازیشَم بَه
به روی بامها هم نوجوانان                پریدن با هم، دوقوز بازیشَم بَه
به فصل سیل اندر کوچه ها هم         بَبَم پل وازی پند از وازیشَم بَه
به فصل سبزه اندر سبزه زاران           سر چشمه همان اُو وازیشَم بَه
زمستان داشت تمام میشد دوباره      به روی بام، کرنا بازیشَم بَه
رضا بس کن تمام حرفهایت               سر قبرها حلوا بازیشَم بَه


شاعر: محمدرضا حاج علیان
متولد:1330/12/03
زادگاه:طالقان-گلینک
بیش از 500 بیت شعر سروده اند.

این شعر با صدای شاعر تقدیم به شما (دریافت کنید)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۵۴
درجی طالقانی

بازیهای قدیمی: هفت سنگ

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۲۵ ق.ظ

▪️ #هفتخلات (هفت_سنگ):

▪️ این بازی یکی از #بازیهای محبوب خانمها بودکه گاه آقایان نیز به آن می پرداختند. ولی باز این بازی امروزه به فراموشی سپرده شده در صورتی که بازی انرژیک محسوب می شود.

در این بازی #دو تیم یا گروه داریم #یارکشی در دو گروه #چهار یا #پنج تیمی و بیشتر صورت می گیرد سپس از تیکه های #کوزه های شکسته قدیمی و یا سفالهای قدیمی #هفت عدد جمع آوری می نمایند البته در #بیست سال قبل از این کوزه ها زیاد بود و امروزه اثر چندانی از آنها نیست به این #تیکه های کوزه شکسته #خلات می گفتند.

بعد #هفت عدد از آنها را روی هم می گذاشتند و بعد به شیر و خط #سکه می پرداختند و اگر سکه ای در کار نبود یک تیکه خلات صاف و تخت را بر می داشتند و یک طرفش را #خیس می کردند و هرتیم یک طرف خلات را انتخاب می کردند بعد خلات را به #هوا پرت می کردند .

اگر طرفی که هر تیم انتخاب می کرد رو به بالا قرار می گرفت آن تیم #برنده می شد (تیمa) و بعد تیم برنده (a)سه متری یا #چهار متری هفت خلات قرار می گرفت تقریبا شبیه لحظه #ضربات_پنالتی وسط بازی #فوتبال و همه بازی کنان پشت #توپ می ماندن بعد یکی از بازیکنان تیم برنده #شیر یا خط (a)توپ پلاستیکی را با قل دادن به طرف #خلاتها پرت می کرد. و اگر خلاتها می افتاد اعضای آن تیم(a) #متفرق می شدند و اعضای تیم دیگر (b)باید با هم کاری هم به بازیکنان تیم مقابل(a) حمله می کردند و توپ را به #بدن آنها می زدند در زمانی که تیم (b) به طرف یکی از بازیکنان تیم (a) حمله می کردند تا توپ را به او بزنند بقیه افراد تیم (a) فرصت دارند خلاتهای #ریخته را دوباره #روی_هم بذارند و اگر موفق به این کار می شدند تیمشان #برنده می شد و بازی دوباره شروع می شد ولی عملا این کار سخت بو د و اعضای تیم (b) با پاسگاری #دستی توپ را بهم می رساندن و مانع از قرار گرفتن راحت #خلاته روی هم می شدند و چه بسا پیش می آمد بازیکنان تیم (a)موقع مرتب کردن شکار می شدند و یا هول می کردند و خلاتها را بیشتر می ریختند و کارشان سختر می شد.و گاهی نیز به علت #چابکی پیروز می شدند و اعضای تیم برنده بنا به توافق دو تیم در اول بازی جایزه شان را می گرفتند.


 علی_صفاری (زیدشت)

کانال: طالقان البرز


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۲۵
درجی طالقانی

بازیهای قدیمی: جوز وازی

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۰۴ ق.ظ

بازی های قدیمی در طالقان

#جوز_وازی ( #گردو_بازی ):

▪️ یکی از #بازیهای مشهور و معروف منطقه بود که در مقیاس بزرگ و در هر منطقه طالقان انجام می شد. و انجام آن از هیجان و حساسیت بالایی برخوردار بود. و بچه ها هنگام بازی سرو صدای زیادی می کردند.
▪️شرح بازی: در ابتدا بسته به تعداد نفرات بازی که بیشتر چهار ،پنج،شش بیشتر و یا کمتر بودند نفری #یک یا بنا به توافق، #دو گردو در یک نقطه به ردیف قرار می دادند فرض کنیم تعداد نفرات بازی #پنج_نفر باشد تعداد پنج یا ده تا #گردو به ردیف قرار می دادند که اصطلاحا به آن #مال می گفتند و هر شخص برای خود یک گردوی خیلی گرد و درشت داشت که به آن #تیره یا تیره مال می گفتند. و بهترین تیره تیره ای بود که هم #درشت باشد و هم اگر از ارتفاع یک متری به روی زمین پرت می شد ارتفاع نمی گرفت و به سطح زمین (بامی سر) می چسبید که در اصطلاح به این #تیره ها #ارقه یا #دچک می گفتند. و پنج تیره پنج نفر در دست یکی قرار می گرفت و آن شخص تیره ها را در دو دستش تکان می داد تا خوب #قاطی شوند و #تقلب نشود و بعد آنها را با هم به روی زمین می انداختند و تیرهای که بیشترین فاصله را از بقیه تیره ها می گرفت #اول و به تناسب فاصله بقیه تیره ها از تیره اولی نفرات دوم سوم چهارم و پنجم مشخص می شد. و بعد نفر اول و بقیه افراد به ترتیب در پشت سر او رو به سمت #مالها که قبلا روی زمین در فاصله حداقل دو متری یا بیشتر، از مالها قرار می گرفتند. و بعد نفر اول تیره خود را به سمت #مالها با دقت پرت می کرد اگر تیره به یکی از مالها برخورد می کرد تمام گردو ها مال او می شد و او #جوزان را جمع می کرد ولی #تیره او باید سر جایش می ماند و بقیه نفرات باید تیره او را می زدند اگر نفر دوم تیره او را می زد #نصف گردوها را از شخص #اول می گرفت و بازی #تمام میشد و دور تازه از اول شروع می شد در قسمت بالا اگر نفر #اول تیره اش به جوزان  برخورد #نمی کرد نوبت به نفر #دوم و اگر مال او نیز برخورد نمی کرد نوبت به بقیه افراد به ترتیب می رسید.

▪️مطلب ارسالی:
#علی_صفاری (زیدشت)
کانال: طالقان البرز


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۰۴
درجی طالقانی

آردی داستان

شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۴۵ ب.ظ


طالقان برخلاف بلاد دیگه ارباب نداشت . کدخدا و اعیان دبه . ارباب نه .همونطور که میدانین طالقان صاف زمین دنبه اکثرا شیب و دمجار و کند و در و تپه هسته .بیشتر هم دیمی میکاشتن . اصول تولید هم اینجور به که مثلا منی زمین زیاد به هامیدام رعیته نصفه ای یا دو بر یک میکاشت . رعیت یه سهمی هامیدا گوسفنداره که مثلا سه شو مال زمینی سر بخوسانه که مال کود بریزه زمین قوی گرده. یه سهمی دی هامیدان گویاره . که ورزا و خیش بیاره زمین ورز هادیه یه سهم دی گندم چین .یه سهم دی آسیابان. یه سهم دی چروادار . خلاصه این چرخه آرد ده چندتا خانواده نان میخوردن.
طالقان چند نوع آرد مرسوم به

جو آرد،
گندم آرد،
گورسی دانه ارزن میماند دی آرد میکوردن،
تلی آرد دی به که خودش داستان داشت

تلی مثل ماش میمانه کمی سیاتر خیلی دی تله بعد از بچین وخشک کردن مثل گندم اوره توخربند خوردمیکردن بعد خرمن تلی ره میبردن روخانه اوی میان هامینان یه هفته اوی میان می ماند تااون تلخیش د رشوه بدمی او ردن بامی سر افتاب میکر دن خشک گرده بد میبردن اسیو آرد میکردن .
قرمز آرد که هیچ اطلاعاتی ندارم.
برنج آرد و به آرد که هسته خرما ده درست مبکردن که نمیدانم نامش چی به این دوتا ره اعیان استفاده میکردن البت اوشان دی سالی یه بار.
خلاصه اینکه طالقان هیچکس ارد نمیخری ویشترین استفاده ارد گندم به منتهی کنارش جوآرد تلی آرد مصرف میکردن تمام محصول مال خودشان به.
خودشان میکاشتن خودشان درو میکوردن خوشان آرد میکوردن خودشان میداشتن قدیمی خانان یه چیزی شبیه تنور دبه برای ذخیره آرد و گندم استفاده میگردی اسمش پالفه به یا کندوج یا آرد
کندو انبان دی دبه آردی به کو از پوست گوسفند درست میکوردن.
آرد یه مصارف دیگه دی داشت مثلا اونن قدیما که یخچال دنبه طالقان میوه دنبه اگر کسی میوه ازاینو ر می اوردن اونه می خواستن زمستانی به بدارن اونه دمینان اردی میان تابها رمی ماند یا اگر بدنشان با آب یا بخار میسوت آرد میرختن سرش کو تاول نزنه.
تا یه لقمه نان بیا سفره سر همه زحمت میکشی ین
نان حرمت داشت، نان جان به

گردآوری شده به همت اعضا گروه تولید محتوای درجی بخصوص حاج محسن ابراهیمی و ابوالفضل یزدانی


کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی TaleghaniDarji) مجاز است.


آردی داستان با صدای محمود رضایی تقدیم به شما (دریافت کنید)

آردی داستان با صدای خانم سوداگری تقدیم به شما (دریافت کنید)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۴۵
درجی طالقانی