درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۰۴ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

ایرانی و کتاب خوندن

پنجشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۵۵ ق.ظ

✍ برگردان (دیلماج) و ارسال: آریوبرزن کیـان - گته ده (دیار پرستوها)
برگردان از گته دهی طالقانی به فارسی: سیده مریم قادری - اورازان (دیار سادات لاله گون)

🔻متن طالقانی (به لهجه گته دهی-بایزرودی):

پیر  بوته: «کتاب ناخندی، هیچچی نبه نی»
■ پرده اول:
فرودگاهی دله نیشته بیه مه. یک ایرونی  اونور  اگردک خرمبیه. یک ایرونی دیر، خدشی انگوشته دکرده بیه خدشی گوشه لاکی  دله، چرخ و فرخ دیم بیه. ایرونی دیر که خدم بم، آهنگ « این دنگ سر اون دنگ سر» گوش دیمبیه مه.
اون  ور تر، یک پیرمردک که توریست خارجی بیه و ۸۵ سال سن داشته، کتابه دراورده، درینگته چمدونی سر شروع کرده کتاب باخنسسن.
پیش خدم بوتمه پیر کفدال کتاب خندنه وانه چی ببو؟
این می اولین سئال که یک ایرونی هسسه مه
خوب مگه کتاب باخندی، پولی تی گیر آنه، عجب دله خشی دارنه؟
این دومین سئال یک ایرونی.

■ پرده دوم:
رستورانی دله، نیشته بیه مه. همون شهری که بوتمه، یک گروه توریسته فرانسوی بیمانه دله. بوتنه و خنده بگردنه و شوم باخردنه و ازماترون وگرسسنه هتلی دله. اما پیرمرد و پیر زنه ایرونی که خدمی پیر و مار بن، اندی خدشونه امی فدا کرده نه، هزار جور درد و مرض بیتنه. وختی اشونه گنی: پارسسین بشین تفریح یا رانندگی یاد بیرین. تی جواب گندنه: اما د بگذشته، پیر ببیه می، ناکله ببیه می. درحالی که تازه کامل ببینه، بپت ببیه نه، اشونی عقل و فکر جورشیه.

■ این د تا  پرده  چه  پیامی دارنه؟
اوهنون کتاب خندنه، اما کتاب ناخنده می. اشون طیاره سازندنه، اما نسازه می.
فرق همینه، اشون میل به کتاب و بشکوتن دارندنه، اما میل به خمودگی و به فکر مرگ بین دره می. پیشرفتی کرده نه، که امی دل، امی وچانی دل خواهنه بشیم اشونی مملکت زندگی بکنیم.
کتاب ناخندیم، چیبه؟
خلی کارهای مهمی داره می. مردمی زندگی دله سرک بکشیم. این مخسره کنیم. چیبه این وچه دار نبیه؟ چیبه اونی پیرهن کتاه؟ چیبه اون امروز کاری سر نشیه؟ چیبه مردک دم راه شنه زنک وی دمال؟ چیبه چیبه ......
هی مدام اینستاگرم....و لایک کردن چرت و پرت و..... امی گپون سر وته ندارنه.... و..... خلی کارون دیر...
خلی جالبه،  خدمونی کارونه توجیه کنه می، که وقت  نداره می....... چه کاری هسسه؟ تمومی ندارنه؟


🔻متن فارسی:

بزرگی گفته: اگه کتاب نخونی، هیچی نمیشی
■ پرده اول:
تو فرودگاه نشسته بودم، یه ایرونی اینور لقمه شو گاز می زد. یه ایرونی اونور، انگشتشو کرده بود داخل گوشش و هی چرخ می داد. یه ایرونی دیگه که خودم بودم، آهنگ نیناش ناش ناش، گوش می کرد!
اونور تر، یه پیرمرد که توریست خارجی بود و اقلاً هشتاد و پنج سالی سن داشت، کتاب درآورده بود و گذاشته بود روی چمدونش و مشغول خوندن بود.
پیش خودم گفتم: پیر کفتال! کتاب میخونی مثلاً که چی بشه؟
این اولین سوالیه که با دیدن یه آدم کتابخون، برای من که یک ایرونی هستم پیش میاد!
خب اگه کتاب بخونی، مگه پولی میذارن کف دستت؟ عجب دل خوشی دارن اینا!
این دومین سوال منِ ایرونی!

■ پرده دوم:
تو یه رستورانی نشسته بودم، تو همون شهری که گفتم، یک گروه توریست فرانسوی اومدن داخل. گفتن و خندیدن و شامشونو خوردن و بعد از اون برگشتند هتلشون. اما پیرمردا و پیرزنای ایرونی، مثل پدر مادر خودم، اونقدر خودشونو فدای ما کردند که هزار جور درد و مرض گرفتند. وقتیم بهشون میگی: پاشین برین گردش، یا رانندگی یاد بگیرین واسه خودتون صفا کنید، در جوابت میگن: از ما دیگه گذشته! ناتوان شدیم. درحالیکه تازه کامل و پخته شدند و درک عقل و فکرشون بالا رفته.

■ این دوتا پرده چه پیامی دارند؟
اونا کتاب میخونند و ما نمی خونیم. اونا هواپیما میسازند و ما نمی سازیم (و همیشه محتاجشون هستیم.) فرق همینه، اونا میل به کتاب و شکوفایی دارند اما ما میل به خمودگی و به مرگ فکر کردن. با همین طرز فکر و عملشون، چنان پیشرفتی کردند که دل من و بچه هام میخواد بریم مملکت اونا زندگی کنیم.
کتاب نخوندیم، واسه چی؟ چون خیلی کارهای مهمتری داریم!!  مثلاً تو زندگی مردم سرک بکشیم. اینو مسخره کنیم. اون چرا بچه دار نمیشه؟ چرا پیراهن اون کوتاهه؟ چرا اون امروز سرکار نرفته؟ چرا مرده جلو راه میره و زنه پشت سرش؟  چرا؟ واسه چی؟...
هی مدام اینستاگرام.. لایک کردن.. چرت و پرت... این حرفای من سر و ته نداره!   خیلی کارهای دیگه...
خیلیم جالبه که کارای خودمونو توجیه هم می کنیم که وقت ندارم! آخه چه کاریه که تمومی نداره؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۵ ، ۰۸:۵۵
درجی طالقانی

به: اسب های رها شده در سرمای زمستان طالقان

چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۴۲ ق.ظ

هان ای سپید یال به کجا مینگری؟
به خانه های آدمیان!
که رهایت کردند میان برف و سرما و گرگ های گرسنه بیابان؟

روی برگردان از آدمیان این روزگار
که دیگر جان مرد به جان اسبش بسته نیست!!
و داستان مرد و اسب او، افسانه ای بیش نیست!!

این روزها آدمیان، هر شامگاه، جفت خویش را نیز میان تاریکی رها می کنند!!!

راستی شماها نیز چون ما که اجدادمان بهشت را به گندمی فروخت، اجدادتان یال سفیدتان را به چه بهایی به چنگ آدمیزاد فروخت؟

زمستان سر آمد با زخمی یادگار بر دستت
پیش رو را بنگر
کوه و صحرا
دم بر افشان و یال به دست باد بسپار و زخم های زمستان از یاد بنه
شیهه سر ده که اون سوی دشت، مادیانی هم از این زمستان گذشته و چشم به راه توست♡
این بهار را دریاب که شاید زمستان دیگر
اینگونه خوش اقبال نباشی__.


نویسنده: فرشاد فلاحی - کولج
عکس: آرش صابری - ناریان



لازم به توضیح است که در زمستانهای طولانی و سخت که آذوقه کافی برای همه احشام در دسترس نیست، گاهی روستائیان مجبور می شدند اسب، قاطر و الاغ خود را در طبیعت رها کنند تا بلکه از بی غذایی در طویله تلف نشوند. این لحظه، برای همه آنها سخت و دردآور بود ولی اکثر این احشام، تا بهار سال آینده زنده می ماندند (در طبیعت برایشان آغوقه یافت می شد) و دوباره به نزد صاحبان خود برمیگشتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۵ ، ۱۱:۴۲
درجی طالقانی

مثل شماره 33

چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۱۹ ق.ظ

📌  کاه تیِی دنه بَ،  کاه انبار  گو تیی بَ

این مثل را جایی به کار می برند که طرف مال مفتی گیر آورده و "دَره خودشه بَترکانه!"
غذا برای تو نبود (ولیمه ای و مفت بود) شکمت که برای تو بود (بایدکمتر میخوردی)
مهمترین کاربرد این مثل وقتی است که کسی زیاد در مهمانی ها غذا میخورد و دلدرد می گیرد.


با سپاس از آقای علی صفاری - زیدشت



با درجی، طالقانی گپ بَزنیم.

Telegram.me/taleghanidarji


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۵ ، ۰۸:۱۹
درجی طالقانی

داستانهای تصویری فتحعلی و مالانش!

چهارشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۱۳ ق.ظ

فتحعلی یی کُرگ
🌱

وَچکان تُندتَرِک بیاین شُو گردی
باز این مردک، مست مستی کورد
ما ر یادا کورد

خِیرِ بَهره نِـینی فتحعلی

شهرکی کُرکان دی جا گردیَن
ما هنوز میدان دریم

متن: امیر اسلامی - سگران_بزج

 

فتحعلی یی قاطُّر
🌱
این سرخور فتحعلی، باز منِ بُندا بَش
سرشه باخوره این تلگرام
اَندی بیصَحَب گوشیی همرا وازی کُورد تا منه گُم کورد
خاکان منی سر، حَلا این واشَ بارَ کُجه بَبروم؟!
عکس: آرش صابری - ناریان  --- متن: امیر اسلامی - سگران_بزج

 

فتحعلی یی گُو
🌱

چندی منتظر بمانوم؟ فتحعلی دربکت کوجه بشیی؟
منی گو شام چی گردی؟ تاقاروم جیر کت...
عکس: یزدانی - خسبان --- متن: امیر اسلامی -
سگران_بزج

 

فتحعلی یی میش و وَره
🌱

_ این فتحعلی دربکت چه بَ نیامه؟ بارانی میان خیس گردییم
_ اوهنا نمینی خیر ناخورد یالدی مینه، دَرِ میا، جوانمرد وشیل هسته!
_ چو کونیم این دی مایی قسمت گردی
عکس: اصغر ادیبی - دیزان --- امیر اسلامی -
سگران_بزج

 

فتحعلی یی خر
🌱

فتحعلی هوییییییییییی
وشیل بیا منی بارِ خالی کن، منی کمری مهره آن بوسُس
باز دُترکِ بِدیی، بِشیی نومزه وازی
حَلا واشِ بار سرت باخوره
کوته پر ایجه که منِ سرهادای، خیابان هسته، ایسه ماشین میا منِ زیر مینه...
~~~~
● کوته پر: به کبوتری که پرواز رو خوب یاد نمیگیره میگن. کنایه از آدم کم حواس.


عکس: اصغر ادیبی - دیزان --- امیر اسلامی - سگران_بزج
 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۵ ، ۰۸:۱۳
درجی طالقانی

جیک جیک مستان

سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۲:۰۱ ب.ظ

مینی جیک جیکِ مستان، تو بی یی!
راستشو بخوای، همان اولین روزان د
هم فکرِ پییز بیم هم زمستان
اما حیف..
که نمیشا تی یی خنده ای گرما و چشمانی نور و تیکه تیکاک دوست بداشتنته انبار کُرد.


🍂🍁🍁🍂
برگردان: سیده مریم قادری
  #اورازان


این مطلب در کانال طالقانیها منتشر شده است.


جیک جیکِ مستانِ من تو بودی !
راستش
از همان روزهای اول
هم فکرِ پاییز بودم هم زمستان
اما حیف .. که نمی‌شد
بودنت را
آغوشت را
رج به رجِ داشتنت را
انبار کرد ...❤️




۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۴:۰۱
درجی طالقانی

دلتنگی من و باران

سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۴۹ ب.ظ


مینی دل میخوا
بجای بنشتین این خشکه صندلیانی سر
وبشنواوستن این بیروحه درسان تکراری
تی یی همرا بشم باغان
ولگانی سر... خش خش خش
یه پیاله چایی که دوده بو مینه
دوتا بلیت ''سیانوور''!


مینی دل خره که نمیدانه
تو دنی یی
و دانشگا بشین مینیب اجباره...

من و این واران، بدجور دلتنگیم!

🍂🍁🍁🍂
به قلم: سیده مریم قادری
  #اورازان


ترجمه:

دل من میخواد، به جای نشستن روی این صندلی های خشک

و گوش دادن به این درسهای بی روحِ تکراری

با تو بریم باغی، جایی که دار و درخت داره

روی برگها... خش .. خش.. خش

یه پیاله چای دودی

دو تا بلیت فیلم سیانور


دل من خَره که نمیدونه تو نیستی

و دانشگاه رفتن هم برای من اجباره (باید برم دانشگاه)


من و این باران.. بدجور دلتنگیم


این مطلب در کانال طالقانیها منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۴۹
درجی طالقانی

پیرونه گپ: نصیحت

سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۴۸ ب.ظ

✍ برگردان و ارسال: آریوبرزن کیـان - گته ده (دیار پرستوها)

🔻متن طالقانی (به لهجه گته دهی-بایزرودی):
     پیرونه  گپ

خدتونی زندگی ره٬ هیچ کسی همرا مقایسه نکنین.
مثبت فکر بکنین
هرچندی که قوت یا توان دارندنی٬ کار انجوم بدیین٬ ویشتر از خدتونی توان کار نکنین.
خلی خدتونه٬ جدی نیرین
خدتونی انرژی ره٬ صرفه کنجکافی در امور دیگرون نکنین
وختی ویشار هسسه نی٬ خیال پردازی هاکنین.
حسودی٬ یعنی وخت تلف کردن
گذشته ره٬ یاد هاکنین
عمرون خلی کتاه هسسه٬ تا آدم از دیگرون تنففر داشته بو
فقط خدتون٬ مسئوله خدتونی خشوختی و خشحالی هسسه نی٬ نه دیگرون.
ویشتر٬ برید خن بزنین.



🔻متن فارسی:
     حرف بزرگتر

زندگی خودتونو با زندگی هیچ کس دیگه، مقایسه نکنین.
مثبت بیندیشید.
هرچقدر که توانتون هست و نیروشو دارید کار کنید. بیشتر از توانتون کار نکنید.
خیلی خودتونو جدی نگیرید.
انرژیتونو صرف دخالت و فضولی تو کار دیگران نکنید.
وقتی بیدار هستید، خیالپردازی کنید.
حسودی، یعنی تلف کردن وقت.
گذشته رو فراموش کنید.
عمر کوتاهتر از اونه که آدم از بقیه تنفر داشته باشه.
این فقط شمایید که مسئول خوشبختی و خوشحالی خودتونید نه دیگران.
زیاد لبخند بزنید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۴۸
درجی طالقانی

مجموعه 13 عکسهای درجی

سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۴۶ ب.ظ


سلام صبح، به زرد و نارنجی پاییزی ام
سلام صبح، به فصل عاشقی دوباره ام
بهار من ! بپذیرم به شعر پاییزی
عکس: سوده ادیبی_دیزان، متن: مصی مهرانی_مهران



عکس: اسماعیل بکان _گته ده



عکس: الهه تاج الدینی_حسنجون



عکس: زهرا عالی_مهران


عکس: خانم فاطمه،م_گلیرد



ننه جانم بش 😢اما به لطف وجود آقاجانم ❤️هنو خانه مانی چراغ روشن و گرمه ♡♡♡بفرماین چایی...◀️ ارسالی: میرقادری-اورازان



عکس: علی صفاری - زیدشت



آرزو دارُم آنچه که یَواشُک قلبت د ِ رَد میبه و آرزو داری، برآورده گَردَه!
خداجان آرزوی همه آرزومندانِ برآورده کن!
ارسالی از: سیدمجید سیدعلیخانی - سنگبُن



عکس: محسن قاضی_حسنجون



عکس: زهرا احمدخان بیگی - زیدشت



عکس: اصغر ادیبی_دیزان



عکس: فردین غرقی_زیدشت



گته ده مسیر قله کهار، عکس: اسماعیل بکان_گته ده


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۴۶
درجی طالقانی

مادر: مهربان ترین فرشته ی روی زمین

سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۳۷ ب.ظ

🎈 مادر: مهربان ترین فرشته ی روی زمین
✏️ به قلم: سعیده آقابراری - وشته
 ✍  برگردان آزاد به طالقانی: سیده مریم قادری - اورازان


🔻متن طالقانی:

ننه جانم عادُتش نیه مستقیم، علاقه شه نشان هادیه!
ولی امان از روزیکه مِریض گردی... آن وخته کو تیب مهربانترین پرستار دنیا میبو.
ننه همیشاک حواسش به ما هسته. کار خطا که مینی، با اخم و تخمش تو ر حالی مینه راهی که دری میشی، اشتباهه!
خا ننه یه... طبیعیه نگران گرده.
مثلاً وختی آقام دیر میا خانه... اویی قشنگِ درشتِ چُشمانی میان، نگرانی دو دو میزنه.
ننه یه خُجیرِ کدبانو دی هسته. کافیه بدانه یه غذایی هوس کُردی یِی. صُحب، اَفتو نِزی پا میسته و تیب آن غذا ر آماده مینه. نانی میپیچه که گندمش از عشقه، آشی که چاشنیش محبت و پلویی که روغُنِ دوست بداشتن آنه دِ چِکِه مینه.
مُن خیلی از ننه هانه بِیدیم که این شکلی بی یَن، اما مینی شینه، یه زُنِ خاصه زندگیمی میان. اویی خُجیرِ بو ر هیشکی نُداره.
مُن تازگیان بفهمستیم که باید "ننه" ر کَشف کُرد. قانون نیوتنی جور... بگوتم که خودُش عادتش نی، مستقیم گپانشه بَزنه. او رو بایستی کشف کُرد. دوست بداشتنشه از بین کارانش بِیدی و خُجیرِ گرمِ صداشه بشنواُست و معنا کُرد...
ننه، خدایی فرشته هسته زیمینی سر که بیومیه تا تو ر عاشقی یاد هادیه و عشقه تمام کنه!



🔻متن اصلی:

مادرم عادت  ندارد همیشه مستقیم، ابرازعلاقه کند و بگوید: دوستت دارم!
اما هنگامی که بی حال میشوم وگوشه ای کِز می کنم، آن هنگام که رنگ و رویم، سرخ و تب دار می شود، نگاهش مهربان تر می شود. حرکاتش آرام و دست هایش نوازشگرتر!

حتی وقتی که اشتباهی از من سر می زند، با عصبانیت و اخم هایش، به من می فهماند تا چه اندازه نگران و عاشق ماست...

مادرم مستقیماً ابراز علاقه نمی کند اما آن زمان هایی که پدر در راه است و دیرتر از همیشه به خانه باز می گردد، چهره اش مضطرب می شود و آن چشم های درشتِ زیبایش از همیشه نگرانتر...

مادرم مهربانترین کدبانویی است که میشناسم. کافیست بداند دلمان هوس غذایی کرده، زودتر از ما از خوابِ شیرینِ صبحگاهی اش برمی خیزد و ذره ذره عشق را با هم می آمیزَد تا بنشینیم سرِ سفره ی محبت او و بذر عاشقی اش را در دل پرورش دهیم...

مادرانِ بسیاری را می شناسم که اینگونه اند اما مادرِ من، خاص ترین زنی است که در زندگیم، همیشه و هر زمان حضور داشته. عطرِ وجودش متفاوت و آرامبخش ترین عطرِ خوشبو در این دنیاست...

من به تازگی فهمیدم، مادرم را باید کشف کرد. گفتم که مادرِ زیبایِ من، عادت ندارد مستقیماً ابراز علاقه کند. او را باید کشف کرد!! مهر و محبتش را باید در کارهایش، لحن خوشرنگ و گرمِ صدایش جستجو کرد...
مادر مهربانترین فرشته ی خدا روی زمین است که رسالتش عاشقی ست.

با صدای استاد فرامرز آهنگری تقدیمتان

دریافت لینک صوتی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۳۷
درجی طالقانی

زندگی روستایی: ما بودن

سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۳۴ ب.ظ

🎑 زندگی روستایی

قدیمی زندگی کوردون، مُن و تو نُداشت.
زُن و مرد، دوشادوشِ هم، عین دوتا بِرار کار میکوردون و زندگی ر میساتُن.
غم و شادیان، به واقع تقسیم بَ
کسی منم نداشت... همه چی ''ما'' بَ
همینی واستان، روزگار، علیرغم سختی ظاهری، در باطن همه شانی بَ آرامش و راحتی فکر و روح داشت.

این دوتا ر عَسکی میان بِینین!
خرشانه هیمه بار کوردیَن و با ریسمان و کَشی دمیبندن..

🍃🐎🍃🐣 ____ 🌾

هیمه: هیزم
کشی: طناب پهن مخصوص بار بستن خر و قاطر

تهیه شده در گروه طالقانی درجی



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۳۴
درجی طالقانی