درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلمات» ثبت شده است

کُلون

يكشنبه, ۱۲ تیر ۱۴۰۱، ۱۰:۵۰ ق.ظ

 

معادل طالقانی این وسیله چیست؟

  • آقای مهراب عارفی: زِلفین
  • آقای محمدرضا: اینی چُوو میبو (ایشکیل) نِوعی چُفت و رَزَه دی میبو.
  • آقای شهرام صادقیان: کُولون دی میگوتُن اُمبا ویشتر چُفت و رَزَه میگن.
  • چند طالقانی عزیز دیگر: کُلون، کُلان، پشت بند.
  • آقای علی لطفی: اوه اوه، این دیگه چیه؟ خیلی خیلی تکنولوجیش بالاتر از دیزندان هست. حواستان باشه لو نره. وگرنه ناسا اونو برای پیشبرد مقاصد ماهواره‌اش ضبط میکنه. دریجه سرزن هم جزو اختراعات برتر طالقانه، اونو نشان بدین ولی بازم مواظب باشین تا ناسا نفهمه.

ایشون در ادامه شعری هم برای کُلون سرودند که تقدیمتان می‌شود:

این خُجیرَ قشنگِ قُلف و کیلی                     رَ بُسات شهرکی جوان نمرد «ولی»

اسمشَه بَهدِ پرس و جو و سوال                    از غضنفر کَل و جواد و جمال

بنگَت آخر کُلونِ دروازه                              طالقانی میان دَرنگَت آوازه

که یکی شهرکی، کُلونَ بسات                      مشدی اوسّا ولی، برارِ نجات

ثبت کُردُن به انگلیس و هلند                       ولی‌یی اختراعَ بَهدِ کلند

 

  • ادمین: ای بمیرن این انگلیسیا و اروپایی‌های دزد laugh
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۰۱ ، ۱۰:۵۰
درجی طالقانی

مثل شماره 54

دوشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۱، ۰۸:۳۱ ق.ظ

یک ضرب المثل بالا طالقانی:

زمینِ شورکاتِ جو نَبونه          بزرگی از قبایِ نو نَبونه

معنی:

زمینی که شوره‌زاره، سرسبز و محصول دار نمیشه           بزرگی هم با لباسِ نو پوشیدن نمیشه

کنایه از اینکه، آدمی باید ذات و کارش درست باشد. صرفاً با داشتن لباس‌های گران و خانه‌ی شیک و ماشین مدل بالا نمی‌شود بزرگی و بزرگ‌منشی را به دست آورد.

معادل‌های فارسی:

تن آدمی شریف است به جان آدمیت              نه همین لباس زیباست نشانِ آدمیت

ذات (یا اصل) بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است

من از روییدن خار سر دیوار دانستم، که ناکس کس نمی گردد از این بالا نشینی‌ها

 

با سپاس از بانو شهناز سلطانیان و کانال طالقانی‌ها
طراحی پوستر طالقانی: گروه طالقانی درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۰۱ ، ۰۸:۳۱
درجی طالقانی

قند بُشکوتُنی خاطره

شنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۵۶ ق.ظ

قِدیما یادُمه نَنوم هر وقت میخواست ما رِ قربان صدقه بَشوئه میگوت:

اِی تو نمیری تا خودُم با این قندشکن تو رِ بَکوشوم!

مُن نمی‌دانوم اینه دیگه چه جور قربان صدقه بِشیَن و اُظهارِ محبتی بَه ولی هر چی بَه، آخُرُش نه به قندشکنِ خونی، که به یه ماچِ تُفمال ختم می‌گردی. laugh

در هِمین راستا، یه خاطره بُخواندوم که در ادامه به محضرتان تقدیم مینُم:

ما مادر بُزُرگُمانه «خانُم جان» صُدا می‌کوردیم. یک روز خانُم جانُم ایوانی میان، نیشتی بَه، دَبه قَند خورد می‌کورد. مونم اوی وَر نیشتی بَم. خانه مانی قنده هِمیشُک خانُم جانُم خورد می کورد. بدُش میامه وَچان دست بَزُنُن.
او که دَبه قند خورد می‌کورد، یک کم عقل زُنُک اونجان دَبه، فقیر بَه، بیامه مای خانه ایوانی میان بنیشت.
خانم جانم بَشه اویی به یِچی بیاره. تا خانم جان بَش خانه‌ی میان، زُنُک مونه بُگوت دُتَر یِخورده قند هادین، مون قند نودارُم. مونَم دُلُم اویی به بُسوت، نُصفَ  قندِ سفره‌ی قند خالی کوردُم  زُنوکی کیسه‌ی میان.
خانم جان دی اویی به یخورده نان و پنیر و بلغور بیاردا  زُنُک بَش.

همینکه خانم جان بِنیشت قندَ خورد کُنه بُگوت: دُتَر قندسفره‌ی قند چو گِردی؟

مونَم دست پاچه گِردیم بُگوتوم: قندانه مون بُخوردُم!

خانم جان بُگوت اِی تو کوفته بُخوری، این همه قند چو وقتی بُخوردی مون حالیم نَگُردی؟ وایَست اونجه، مون تیی حقَته بَرُسُم...

مونَم پایَستام فرار کوردُم.
خانم جان قَندشُکَنه اَلَک کورد مونی طَرف، بُخورد مونی پا خون راه کَت.
آقاجانُم یکدفعه میدان دِ بیامه بُگوت: خانم جان چِبه اوقاتُت تَلَه؟

خانم جان بُگوت: وَچه بُمرد یک قند سفره ای قندَ خالی خالی بُخورد. بُگوتُم مَرَض قند می‌گیری میمیری!
آقاجانم خَنده کورد بُگوت: مرض قند گو او ره نمی کوشه، ولی اگه اون قندشُکن میخورد کلُه شه، الان او ره بوکوشتی بَه. دبیی دوتا قندی واستان، مای دُتَره کوشتَن بِدیی.

خانم جانُم بُگوت: کِسی که یک قند سُفره‌ی قندَ خالی خالی بخوره، هیچ بُلا نمی رَسه!

خدا رحمت کنه همه رفتگانو

 

 

نقل خاطره دوم از: بانو اشرف حکیم الهی

با سپاس از کانال طالقانی‌ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۱ ، ۱۱:۵۶
درجی طالقانی

مثل شماره 53

يكشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۷:۵۲ ق.ظ

یک ضرب المثل طالقانی:

اُسبُج دِ روغُن مِی‌ره، کَک دِ مُربّا

معنی:

از شپش روغن می‌گیرد و از کَک مربّا درست می‌کند.

کنایه از آدمی که زیادی زرنگ و رِند، خسیس و مال‌دوست است و با خسّتِ و زرنگ بازی، از همه امکانات و موقعیتها استفاده می‌کند تا بهره و منفعتی ببرد و حتی یک فرصت کوچک را نیز از دست نمی‌دهد.

معادل فارسی:

از آب کره می‌گیرد.

با سپاس از کانال طالقانی‌ها
طراحی پوستر طالقانی: گروه طالقانی درجی


این متن از وبلاگ طالقانی درجی به نشانی Darji.blog.ir گرفته شده است. جانم طالقان
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۷:۵۲
درجی طالقانی

وَچه بی‌یَم، بِشی بی‌یِیم طالقان. مُن یه کَمـُک طالقانی حالیم می‌گردی، اَمبا اصطلاحات تخصصی رِ دقیق نمی‌فَهمُستُم.

یه روز غروب یکی از فامیلانمان بیامی بَ خانُومان، ایوانی سر بَنشتُن و با نَنوم گَپ میزی‌یَن.

مُن اتاقی میان، خُتـّی بی‌یَم، اوشانی صُدا دِ بیدار گردی‌یَم. هامون طور، پتویی بیخ، گپانِشانِ می‌شنوئوستُم.

نَنوم بپرسی: دخترت خوبه؟ کجاهان دَره؟ یال دار نگردی؟

پیرزُنُک بگوت: خوبه، گوهردشت دَرُن. هِمین چند وقت پیشا یالشه لُوو بودا!

مُن می‌دانوستُم که «لُوو بودایَن» یعنی هُل دادن چیزی و قِل دادنش، مثلاً آن توپه لُوو هادین مینی وَر!

اَمبا کیشکه مغزمی میان، نمیتانستُوم هضم کُنُوم که یاله لُوو بودایَن، دقیقاً یعنی چی

این بَ که خودمی فکری میان، شُروع کُوردُم به سِناریونویسیِ ماجرا!

تا اینکه حقیقت داسُوتان دَستُوم بیومی، که همانا ماجرای قتل یه یالِ بیگناه به دستانِ نَنوش بَ!!!

آن به بعد، همیشاک فکر میکوردُم آن پیرزُنُکی دُتر، حتماً یالشه بَبوردیه یه کوهی، بلندی‌یی جایی، یا پشت بومی سَر و ناغافلی یالشه هول، یا به قولی لُوو بُودایه و پَرت کوردیه تا بمیره.

و هر شو این کابوسه خُومی میان می‌دیَم و اون پیرزُنُک که اندی خونسرد دبه قتل نَوُشه تَعریف می‌کُرد دِ مثل چی میترسی‌یَم.

هر وَختی دی مُنو میگوت: بیو قشنگه دُتر یه ماچ هادین، او دِ فُورار می‌کُردُم و تا مدتها اوشانه به چُشمِ یه قاتلِ جانی می‌دی‌یَم. (البت همینجا شما رِ یه نصیحتی مینُم هرکی بگوت بیو یه ماچ هادین، او دِ فُرار کنین و کاری به قاتل بودن یا نبودنش نداشته باشین!)

سالیانِ سال بُگذشت تا مُن بفهموستوم که «یالشه لُوو بودا» یه اصطلاحه که برای از دست دادنِ بچه‌ی تو راهی یا هامون سقط جنین به کار میبرُن. و آن وَخت بَ که پیرزُنُک و دُترش، ذهنمی میان تبرئه گِردی‌یَن امبا افسوس که دَنبه تا او رِ یه دلِ سیر، ماچ هادی‌یَم و بی‌یَلُم تا دیمِمه تُف مالی کنه!

چون زندگی، ناغافلی او رِ لوو بودا بَه..!

روح جمیع رفتگان شاد و حالِ شما خوانندگان و همراهانِ درجی دی شاد

به قلم: سیمرغ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۰۰ ، ۰۸:۴۵
درجی طالقانی

مثل تاریک انباری گربه

شنبه, ۲۰ آذر ۱۴۰۰، ۰۷:۴۸ ق.ظ

زمان ما آنقدر دور و بَرمان، آدم دَبه، یه جای خلوت پیدا نمی‌گردی. شاید تنها جای خلوت، یکی پسینه بَه که ویشتر در قُرُقِ ُزناکان قرار داشت و یکی دی تاریک انبار، که اونم کسی وقت بیکاری نداشت که بُخواه خلوت کنه.

اما گُربان اون دی بعضی‌هاشان، می‌شی‌یَن انباری میان، قَییم می‌گردین که از همین رو، ضرب المثل «تاریک انباری گربا» باب گردی. یعنی وقتی کسی که خیلی آدمه دیما نمیگیت و کناری‌گیری میکُرد، او رِه میگوتن: مُثل تاریک انباری گربه ره میمانه.

   متن: آقای مهدی رضاخانی از روستای دُنبلید
   عکس از: صفحه طبیعت روستای پَراچان

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۰۰ ، ۰۷:۴۸
درجی طالقانی

یک نقلُکِ طالقانی با یه عالَم حرفِ واو

جمعه, ۵ آذر ۱۴۰۰، ۰۱:۰۹ ب.ظ

یک نقلُکِ طالقانی با یه عالَم حرفِ واو که ادیبان به آن واج آرایی می‌گویند.

 

یکی دَبه یکی دَنبه، یک وَل ویداری  وَر، یک وشنگ مو وَره خُتـّی بَه. ولی ول‌وازیت بشو او رِه  بیره. وریت یک واشِ کوپا رِه،  بیخش دِه  یک وَلِ پیت اَفی در آمه، اوره پیاخت. ولی بدو افی بدو، خلاصه  مُاهر او رِه بَرسی. وراز دندانشی همرا یک نیش دی او ره بزی.

ولی وگردی بیامه خانه. نیش جا رِه وازلین بزی، یک کم واشکالسه پشم درینگت اوی سَر دَبسا. این دفه ولی  وراگت و نالشش در آمه. نیشی جا مث ورامیه آرد، پوف کورد،  جوَر آمه.

 

برگردان فارسی:

یکی بود، یکی نبود، کنارِ یک درخت بیدِ کَج و کوله، یک برّه‌یِ ژولیده مو خوابیده بود.

ولی با گامهای تند و تیز رفت تا اونو بگیره. به یک کوپّه‌یِ علف برخورد کرد. از زیر اون علفها، یک مارِ افعیِ کج و کوله در اومد و ولی رو دنبال کرد. حالا ولی بدو و افعی بدو. خلاصه که مار بهش رسید و با دندونایِ گرازی‌اش اونو یه دونه نیش زد.

ولی برگشت اومد خونه. رو جایِ نیش و گزش مار، وازلین زد. یک کم پشمِ زده و باز شده رو گذاشت رویِ زخمِ نیش و اونو بست.

این دفعه ولی یک وَری اُفتاد و دراز کشید و نِک و ناله‌اش بلند شد. جایِ نیش هم مثلِ خمیرِ آردِ ور اومده، پُف کرد و بالا اومد.

 

 

کلمات واو دار این متن با معنی:

وَل (کَج) ویدار (درخت بید) وَر (کنار) وشنگ (ژولیده) وَره (برّه) ولی (اسمی پسرانه) وَله وازیت (قدم‌های بلند و سریع و بی‌نظم برداشت) وریت (برخورد کرد) واشِ کوپا (دسته‌یِ کوپّه شده‌ی علف) وراز (گراز) وگردی (برگشت) وازلین (وازلین) واشکالسه پشم (پشمی که باز شده) وراگت (یه وَر افتاد، به پهلو خوابید) وَرامیه (وَر اومده)

 

توضیحات:

1- واژگان طالقانی ممکن است در روستاهای مختلف، با اندکی تفاوت تلفظ شوند. مثلاً واشکالسه به صورت واچکالسیه، وله وازیت به صورت وله وازآیت یا وله وازهاگید، وریت به صورت ورایت تلفظ گردند.

2- در صنایع ادبی، اگر در متن یا شعری، یک حرف چندین بار تکرار شود، به طوری که آوایِ خوشِ موزونی در آن نوشته ایجاد کند، به آن «واج آرایی» یا «نغمه حروف» می‌گویند که هنری‌است ادیبانه.

در نقلک بالا هم، واج‌آرایی حرف واو را شاهد هستیم.

امیدوارم از این نقلک لذت وافر برده باشید.

 

تهیه کنندگان:

با سپاس از عزیزانی که در تهیه و ارسال این متن و ترجمه آن همکاری نموده‌اند:

خانم شیرین تمیمی، آقایان علی لطفی، امان آقابراری و ابوالفضل یزدانی

ویرایش و تهیه پوستر: خانم مریم قادری

طالقانی درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۰۰ ، ۱۳:۰۹
درجی طالقانی

اجتماعی شدن و یک مَثَل طالقانی

چهارشنبه, ۱۲ آبان ۱۴۰۰، ۰۷:۴۵ ق.ظ

 

قدیما می‌گفتند: «گُربالیله که چُشم وا مینه، نـَنـُش او رِه تـُک می‌گیره هَـمّـُوجا می‌بَره»

مسأله «اجتماعی‌شدن» اونقدر مهمه که حتی در بین حیوانات هم وجود داره. در جوامع بشری، این امر مهم برعهده نهادهایی چون خانواده و مدرسه گذاشته شده است. بچه‌ها با بازی در کنار کودکان دیگه، رفتن به مهدکودک و مدرسه، رفتن به مهمانی و اجتماعات انسانی، در جریانِ «اجتماعی‌شدن» قرار می‌گیرند.

اما به نظر می‌رسه با اتفاقاتی که امروزه در اطراف ما جریان داره، این نیازِ مهم به شدت مورد اغفال و بی‌توجهی قرار گرفته است. بچه‌هایی که در خانواده‌های اکثراً تک فرزند یا با فاصله سنی زیاد از خواهر برادر رشد می‌کنند و چون همسایه‌ها هم یا مجردند یا بدون بچه، از بازی‌های گروهی محروم می‌شن و به دلیل شیوع بیماری‌ها با مهدکودک و مدرسه و اجتماعات تعطیل شده مواجهند، قطعاً در آینده مشکلات جدی در برقراری ارتباطات اجتماعی و داشتن زندگی سالم جمعی خواهند داشت.

امیدوارم والدین هوشمند و آگاهِ طالقانی، بیشتر از پیش به این مسأله بیندیشند و برای رفع اون، چاره‌اندیشی کنند. البته بازگشایی مدارس و کلاس‌های حضوری و از سرگیری فعالیت‌های روزانه آموزشگاه‌ها، باشگاه‌های ورزشی، پارکها و دورهمی‌های خانوادگی، بار بزرگِ مسأله «اجتماعی‌شدن» را بر دوش خواهد کشید اما عجالتاً تا آن زمان که جوامع انسانیِ کرونا زده، به حالت عادی برگردد، بردن کودکان به مکان‌های بازی (با رعایت اصول بهداشتی)، پیدا کردن همبازی مناسب در بینِ خانواده‌های اطراف و فامیل، تدارک کلاس‌های محدود گروهی برای بچه‌ها و البته تصمیم بر فرزندآوری، راهکارهای است که برای این مهم، وجود دارند.

به امید داشتن فردایی بهتر با کودکانی سالم‌تر، شادتر و اجتماعی‌تر

به قلم : سیمرغ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۰۰ ، ۰۷:۴۵
درجی طالقانی

تی دور وَگردُم

چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۰، ۰۸:۳۳ ق.ظ

اصطلاح «تی دور وَگردُم»

 

همان اصطلاح «دورت بگردم»ِ فارسی است که در فرهنگ لغات و اصطلاحات در مورد آمده: از شدت دوست داشتن، به گِردِ کسی گشتن و طواف کردن.

اما در اصل فلسفه دیگری پشت این اصطلاح نهان است که از یک افسانه قدیمی سرچشمه می‌گیرد.

در قدیم، یکی از باورهای مردم در درمان بیماری‌ها بدین صورت بوده که می‌گفتند قدم زدن دورِ یک فرد بیمار، در سه یا هفت نوبت، با این نیت که انسان ناخوشی آن شخص را به خودش بگیرد، موجب درمانِ آن فردِ بیمار خواهد شد. اما چه بسا که فردِ طواف کننده! خود از آن بیماری از دست برود و به قولی، فدایِ آن شخصِ بیمار گردد.

نوشته‌اند که امپراتور مغول، باهور، شخصاً از این روش برای خارج ساختن بیماری از بدن پسرش، همایون، و انتقال آن به بدن خویش، استفاده کرد. پس از این حادثه، ولیعهد همایون، خوب شد اما امپراتور باهور، درگذشت.

بر این اساس، اصطلاحِ «دورت بگردم» که ما در طالقانی به صورت «تی دور وَگردُم» استفاده می‌کنیم، یک محاوره از جان گذشتگی است مشابه اصطلاحِ «فدایت شوم» که بهتر است از آن استفاده نشود. زیرا در حقیقت یک تعارفِ دروغ و بسیار سنگین است. اگر هم به صورتِ خیلی محدود و در مکالماتِ بین افرادِ خیلی صمیمی و از نظرِ عاطفی نزدیک، استفاده شد، ادب حکم می‌کنم که در جواب بگوییم: خدا نکنه.. ان‌شاءالله سلامت باشید... و یا الهی به داشتن سلامتی و عمر دراز.

 

#درست_و_به_جا_صحبت_کردن_هنر_است

 

متن از: سیده مریم قادری       عکس از: علی شفیعی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۰ ، ۰۸:۳۳
درجی طالقانی

ویـر و گـَرُک

دوشنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۱۶ ق.ظ

آشنایی با دو واژه طالقانی

enlightened ظهرِ یک خانواده طالقانی سر سفره نهار

پدر: زُن جان، پَ یالان کُجه دَرون؟ صداشان کُن بی‌یُن سُفرِی سَر.

مادر: ویل کُن تو غذاته باخور... دُترُک کو این غذا گـَرُِکـُش نی! پُسرک دی ایسه هِمین ظُهری دَم، ویرُش بیگیته مَشقانِشِ بِنویسه... حَلا بَهداً یه چی میخُرُن... بَکَش... بِسم الله!

 

حتماً با این مقدمه، متوجه شدید که امروز می‌خواهیم در مورد کدام کلمات حرف بزنیم. بله درسته، واژگان: گـَرَُک (یا گـرَِک) و ویــر.

هر دو کلمه تقریباً یک معنی دارند: میل، هوس، ویار و خوش آمدن از چیزی که معمولاً خوردنی است (در مورد گـَرک) و یا داشتن میل و اشتیاق جهت انجام کاری (در مورد ویـر).

 

گـَرک معمولاً با افعال هست و نیست می‌آید مثال: گـَرُکَم نی... یا گَرکت هسته؟

اما ویـر علاوه بر افعال هست و نیست، با فعلهای گرفتن، کشیدن و آمدن هم همراه می‌شود.

مثال: ویِرِشه، ویرُش نی، ویرُش بیگیتیه، ویـرُم بَکشیه، ویـرُت میا؟

 

یه اصلاح هم با این دو کلمات داریم: اصطلاحِ «این آدم ویریه» بدین معنا که این آدم میلیه و اگه رو مودِ چیزی باشه انجامش میده و لاغیر. و اصطلاحِ «این آدم گَرکیه» یعنی که میلش به بعضی چیزا میکشه و به بعضی چیزا نه.

خُب این هم آشنایی امروزمون با کلمات زیبای طالقانی. امیدوارم همیشه و همه جا، با افتخار طالقانی گَپ بزنیم.

یا حق

متن و تهیه پوستر: سیمرغ


منبع پوستر اصلی: خبر آنلاین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۱۶
درجی طالقانی