درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کرسی» ثبت شده است

کرسی در خانه

چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۵، ۰۸:۳۸ ق.ظ

زُمستان که میگردی، هیچی نمیتانست عین یه شونشینی فامیلان و دوستان، بیخِ یه خجیره داغِ کرسی، اون دی خانه ی گت ترین آدُمه فامیل، با صفا و لذتبخش باشه.
همین صفا و همدلیها و کنار هم بیَن ها بَ که هر سرمایِ طولانی و کسل کننده ر، نه تنها قابل تحمل می کُرد که تازه خیلی دی خوش خوشانشان میگردی.

الآنا با شوفاج و پکیجو گازی بخاریان، کمتر خانه ای، نیاز گرمایشی به کرسی داره. اما روح همه مان، کرسی و گرماشه طلب مینه.
ما دی سعی کنیم، اقلکاً یه کیشکه کرسی خانه مانی میان بنگنیم و هر از گاهی دور هم جمع گردیم تا این خجیره رسم و آیینان از یادِ یالکانمان در نشو.
میبو.. آها میبو عزیزجان

عسکه نگاه کنین... آقای سیدحماد سجادی، کنج خانه ی کیچیک اما با صفاش یه کرسی بندایه.

✍ سیده مریم قادری - اورازان



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۰۸:۳۸
درجی طالقانی

دورهمی باخُتُن

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۱۹ ق.ظ



کیا اینجور باخوتن یادشانه؟
آی مُزه میدا...
مخصوصاً کرسی یی بیخ...
ایسه چُشمانته دَبَند و با رویای آن خُجیره روزان باخوس..
    🌛شو خوش عزیزجان

✍ سیده مریم قادری-اورازان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۵ ، ۰۹:۱۹
درجی طالقانی

چپاک 2: سخن امیر

شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۱۸ ق.ظ

چپاک میگوت :

 

طالقان دبی یم و اعلام کوردون مسجد سالگرد عمو فلانی هسه..
ما دی گو ، ننه آقا طالقانی و ختم بشی ین فُرمان
اون سال دی ماشالا پیر مردکان و زنکان مسابقه درنگتی بی ین بموردونیب.... انگار اون سر و اون دنیا  چه خبره!! ختم باد دکتی بی یِ یم .
قبرستان به مسجد و مسجد به قبرستان گردی به مایی آسیو راه و کلا حضرت عزراییل دی گوران رو کُنترات بیتی به.
القصه بَنشتیم مسجدی دل و ملا فلانی دی بیومی منبری سر و از نوحه بخوانستون شروع کورد تا صحرای کربلا و تف و لعن بر یزید و شمر گور به گور
اون سر دی یک دربست بیگیت بَشه جهندُم و دَرَک و تَش و دودی دل و اون کله دی یه سر بِزی به جنتی قطاره باغان و لاتان و آبیجاران
 سر راه دی یه سلام علیک دو سه تا حوری سیه چشم رو کورد و دبه منبر رو تمان میکورد .
مُن چرتکه دست گیتی بی یم و هر جور حُساب سرانگوشتی دی میکوردوم به روایت اوامر و نواهی فقهی مونی جا یا درک جهندُم بَ یا نهایتا جهندومی هیمالانی سر
دبه منبر تمان میگردی که  شیخ بگت : حضرت امیر بفرماسیه وقتی  این دنیایی دل درین جان میکنین چه چیز گیر میورید که ارزش اون با عمر بشی یتان برابری مینه؟؟..
هرچی که اویی پی دباشین یعنی اونه یی سر عمر و مهلت بنگتین.
.آیا ارزشش با عمرتان برابری مینه یا نه....
که ناگهان این سخن امیر همچین یه ناتیریک مونه بِزی(تلنگر)
بعضی موقان دنیا حرف میزنن آدومه اِچین میمانه خِری وِری یاسین .(سخن حق در گوش نادان)
امبا یک حرف مینی آدومی دل چالی میان( وجود ) انقلاب مینه...
عجب کلامی
عجب نغزی
عجب گپی
اندی مونه فوکر و خیالی دل ببرد که اصن حالی یم نگردی یه لقمه غذا رو چطو کُفت کوردوم.
برنجش شفته بَ یا دان بَ؟
.فقط به این نغز حضرت امیر فوکر میکوردوم.
مسجد د درومی یم و راهی سر دِبی یم خالک زهرایی خانه یی پیش رد میگنسوم که یادوم کت خاله مونه بتیه یه گته لاک (سینی چوبی بزرگ) گندم برشتوک مونیب کنار بنگتیه.
بتوم خب این دی غِنیمت... همین یه لاک گندم برشتوک یه نصفه روز عمر رو هدر میدیه
مفت باشه، کُفت باشه.
در بِزی یم خاله در رو واز کورد و همین سولام نکوردیه شروع کورد مایی گردن کار بار کوردون
__ خاله تصدقت گرده... بلات سرُم... این کابینت رو دوش گیر ببر اتاق ایوانی دل سَرادین اینجه حیاطی دل دَباشه گربه لان میگرده میشون کُش میکشون بیصحابان
حالا نیمیدانوم این بَپوسیه کابینت رو راهی سر پیدا کوردی بَ یا کدام دره گَل د بیوردی بَ نمیدانوم
یه بایر زنگ بزیه کابینت که محله یی گل مینگتی بازیافتی دی اورو محل نمینگت.
__ آخه خاله جان گربه دی اینه یی سر کُش نمیکشه... این چیه بیوردی خانه یی دل؟؟
__ حرف نُباشه... بشو بنگن اتاق ایوانی سر.... میانش کلی چیز مینگنوم.
حدود شصت کیلو وزن این آشغاله کابینت بَ، به چه بدبختی و مکافات اورو دوش گیتوم  ببردوم اتاق ایوان. به این فوکر میکوردوم که کارد باخوره شکمت.... آخه تو بگو یه سه خطه گونی گندم برشته تورو هادی ین. آیا ارزشش رو داشت؟؟ خیر سرت مثلا سخن نهج البلاغه عمل کوردی مفت گندم گیروری؟؟ خاک جمیع عالوم سرت
کابینت تمان گردی یه بپوسیه فرش دوازده متری دستی دی مایی گردن بار کورد که ببر تنورستانی دل.
از زمان احمد شاه قاجار فقط یک طایفه خالک زهرایی یالان و نوه هان و نتیجه هان این فرشی سر کُش بِزی بی یَن.
اون کُشاشی فرش رو دی بنگتوم تنورستانی دل و مونی شانان دیه سراکتی به. به هُرت باخوردون دکتی بی یم..
نفسم جرومی بتوم خاله مونی گندم برشتوکه هادین مون بَشوم تو مونی بابا رو دروردی. خالک دی بَشَه یه گته مشمع بیورد و دقیقا حس کلفتی رو داشتم که بعد از کار مزدش رو هامیگیره...
بشی یم خانه یی دل و کرسی بیخ بنشتوم یه پیاله گندم برشتوک دی پیشوم بنگتوم
یه اُزگه دی کف دستم دکوردوم و هی تُک میزی یم.
 میجواستوم و به گلهای جاجین روی کرسی خیره گردی بی یم.
عمر  میگذشت و دبی یم از یه دوندوک بزی ین به گندم کیف میکوردوم.
به هر حال چه کیف دباشه و چه دنباشه
 شب غریب ساعتی عقربه هان وا نیمی یسه.
تا اون روز مونی خال( خیال) بیست میلیون تومن بدامه و یه کُلِ ماشین بخرستی بی یَم
.اما اینطور نَبَه بلکَم بیست میلیون و دو سال عمر بُدا بی یم(داده بودم) و  یک  کٌلِ ماشین بخرستی بی یم
کفت بگیره این ساعتی عقربه هانه..
وانیمی یسه

نویسنده: حامد نجاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۱۸
درجی طالقانی

کرسی

سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۲۱ ق.ظ


داستانِ گرمِ کُرسی

اوُل بِینیم که این کُرسی چه شکلی بَه. آخه این دورانی وَچان، خیلیهاشان حتی کُرسی ره یه نظر دی نِیدین. کُرسی یک چارپایه چوبی شکل بَه، مثل میز، معمولاً دی مربعی که ابعادش یک متر در یک متر و گاهی دی گَت تر بَه. حدوداً دی شصت تا هشتاد سانت بلندی داشت. (بعضیها یه پارچه آنه ای به میدوتُن تا لحافه پاره ناکُنه) آنه ای سَر یه گته لحاف مینگتن که چهار تا هفت برابر ابعاد کرسی به. بعد لحافی سَره جاجیم یا چادرشب یا سیفیده ملافه مینگتُن. بعد دوباره دی یه گته مجمع مینگتن کُرسی ای سر، گاهی دی یه مشما سفره، تا خوراکیان و چراغ و ظرفاشانو آنه ای میان بنگنن. دورِ کُرسی دی تشک و پُشتی و مُتکا می چینُن تا راحت اونه ای سر بَنشی و تکیه بَزنی. چهار طرفِ کرسی ره پله یا پایه میگُتن که بهترین پایه که از در دورتر و بالای اتاق محسوب میگردی، مخصوص گت تران بَه.

حلا میرسیم به نحوه گرم کردن کُرسی، اگه خانه، چال کرسی داشت، آنه ای میان تش میکُردن و کرسی ره سرش مینگتن. خوبی چال کرسی این به که بعضی وقتان میتانستی غذا ره دی آنه ای میان بَپُچی.  یا اینکه منقلی میان تش میکُردن و منقله زیر کُرسی هامینان. این روزا دی کار راحت تر گِردیه و با به دانه هیتر یا اجاق برقی میتانی به سادگی کرسیته گرم کنی.
اگه کرسی منقلی بَه، زیر آنه یه سینی هامینان تا فرشو نُسوزانه. هر روز غروب، زناکان میومین حیاطی میان، تَش میکُردن تا زغال گرده، یه مقدار هیمه از جُز چو و سُر و یه بوجاک خاکستر دمینگتن آنه ای میان و روشو با خاکستر میپوشاندن و یه بیلچه مانندی همراه، کوپه مینُن. خوب بیلچه ای پشتی همراه، سُفت مینن که هم تَش ماندگاریش طولانی تر باشه، هم حرارتش کنترل گرده. وسط روز دی، منقله یه هَم میزیَن تا تَش و گرما جان بگیره (به اصطلاح وِمیشکَلُستُن). در شهرها که زغال دَبه، آخر تابستان که میگردی، زناکان زغالشویی داشتُن. شستن زغال دی از این خاطر به که میگوتن زغال که بشورد گرده، گاز کمتری داره. خاکه زغالان دی گوله و افتویی میان خشک میکُردن، هر روز، همراه زغال، یه گوله دی مینگتُن منقلی میان. 

این گرم کُردن کرسی، خودش یه گته هنر میخوا. تَش باید جوری باشه که لحاف و کرسی ره نسوزانه. از طرفی گرماش ماندگار باشه. طالقانی منقل کرسی، معمولاً تا بیست و چهار ساعت گرماش ماندگاری داشت.
از معایب کُرسی، اینه که خطر آتیش سوزی، سوختگی پا و گازگرفتگی (گاز زغال) و خفگی داره. کرسی ئی تَش اگه تند باشه، یا لحافُ تشا میدیه، یا اندی داغ که نمیشا بُنُش بنیشی.

اما مزایا و محاسن کُرسی بی شماره. اولیش کمک به اقتصاد خانواده خصوصاً در قدیم به. چون کرسی، خرجی کمتری داشت تا سایر وسایل گرمایشی. کرسی اگر با سُر گرم گرده، اشعه ناشی از سوختن فضولات گاوی، درمان کننده روماتیسم و درهای مفصلیه. آن قدیمان که رعایت احترام بزرگتران خیلی رسم بَه، کرسی این راحتی را داشت که بی شکستن حرمتها، قشنگ پاتو دراز کنی تا خستگیت در شو. خویِ راحت و گرمای خوش آن دی از گت ترین محاسنشه. کُرسی در مایی فرهنگ، عامل دور هم بودن خانواده، صمیمیت و شادیه. همه مان خاطراتی از خجیره شب نشینیان دورِ کرسی، بزرگترانمانی نقلان و داستانان، شب چرز و خوردنی های روی کرسی در ذهن داریم کو هیچگاه مایی به کهنه و فراموش نمیبو.
خانه تانی کُرسی همیشه گرم و دلتانی گرمی، همیشه پابرجا.

با سپاس از گروه تولید محتوای درجی

کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی) مجاز است.

این متن ارزشمند با صدای بختیار قاضی تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۲۱
درجی طالقانی

درجی

دوشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۴۳ ب.ظ



درجی، صندوقچه تمام ترمه خاطره های مادربزرگهاست
انباری تمام یادگاریهای دست ساز آقاجان
گرمای خوش پای کرسی در هزار رنگ اورسی
با ارزش همچو کتابهای خطی سر طاقچه
زیبا چون چشمان سرمه کشیده دخترکی لب چشمه
ماندگار چون عطر یاس سجاده مادر

در ضیافت عطر دل انگیز درجی،
همراه باش
با تمام دل


نویسنده متن: سیده مریم قادری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۴۳
درجی طالقانی