درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «همسایه» ثبت شده است

اهالی طالقان در روستای بازارسر کلاردشت

يكشنبه, ۱ آبان ۱۴۰۱، ۰۱:۵۷ ب.ظ

عباس شهیدی، معروف به مشتی شهیدی، متولد طالقان، به لحاظ اعتقادی، فردی معنوی و مورد احترام بازارسریها بود. او هرسال برای داد و ستد و تبادل و تهاتر کالا و آذوقه، از طالقان کشمش، توت و نمک طالقان را به بازارسر می آورد و در عوض، گندم و سایر محصولات کشاورزی مایحتاجش را به طالقان می‌برد. نقل می‌کنند که همین مراودات و آشنایی با بازارسری‌ها در پی داد و ستد، باعث شد که فکر اقامت دائم در این روستا به سر او بیفتد.

از اونجایی که وی فردی معتقد و اهل نماز و دعا بود، خیلی زود روحش با فضا و مردم روستا انس گرفت. شبهای جمعه صدای قرائت قرآن مشتی شهیدی، را همسایه‌هایش می‌شنیدند. شهیدی منزل زیگالی و کاهگلی مرحوم شکراله سلیمانپور رو برای سکونت انتخاب کرد و تا آخرین روزهای اقامتش  توی بازارسر در همین  خانه سکنی داشت .
همسر مرحوم مشتی شهیدی هم طالقانی بود و تنها فرزند اونها منوچهر نام داشت که در تهران بود. شهیدی پس از نزدیک به سی سال زندگی در بازارسر، اواخر عمرش رو در تهران سپری کرد و گویا پس از دو سال در همون تهران فوت میکنه و همونجا دفن میشه. خدا ایشونو بیامرزه .
شهیدی گربه‌ای داشت که زن وشوهر خیلی به اون علاقمند بودند و وقتی یه روز دماغ گربه رو کسی  ناآشنا بریده بود و به همین خاطر گربه بعداً مرد، خیلی ناراحت شدند و حتی گریه هم می‌کردند.

شهیدی الاغی داشت که یک روز وقتی برای چریدن داخل زمین سفر خان مرحوم بسته بود، بر اثر حمله و نیش زنبورها، حیوان زبان بسته میمیره .
 
شهیدی اولین خواربار فروش روستامون بود. اون با الاغش از حسن کیف (مرکز کلاردشت) لوازم مورد نیاز محلی‌ها رو از قبیل فیتیله، فانوس، گردسوز، قند، چای، بیسکویت، نفت و غیره به روستا می آورد و میفروخت. البته روش تهاتر و تبادل پایاپای بیشتر مرسوم بود .
دومین نفر که  اون هم در اواخر کار مشتی شهیدی خواربار فروشی راه انداخت و تنها دو سه سالی بیشتر ادامه نداشت، به نام هبت اله جعفری فرزند مرحوم میرزا رضی جعفری بود.  هبت اله جعفری تا همین چند سال پیش  ایام دهه اول محرم به روستامون میامد و از کتابچه دست نویس شده  با جلد سبزی که داشت مرثیه ثرایی میکرد. از معروف ترین مرثیه هاش التوبه التوبه  بود که تا مدت ها روز زبان جوانها و بچه ها باقی میموند .
پدر هبت اله جعفری، مرحوم میرزا رضی هم اصالتاً طالقانی و از افراد متدین بود که منبر میگرفت و روضه میخوند. از احوال وی هم اینکه ایام محرم اون سالهای دور با عدم امکانات نقلیه، چه در زمستان و سرما و باران و چه در تابستان و گرما، در یک روز و به نوبت، به روستاهای وک چال، واحد، مکارود، طائب کلا، بازارسر و بعد پیشنبور میرفت و روضه میگرفت.

خدا همه شون بیامرزد و رحمت کنه

متن برگرفته از پایگاه بازارسر، زادگاه من

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۰۱ ، ۱۳:۵۷
درجی طالقانی

رسوم زیبای طالقانی‌ها در ماه مبارک رمضان

شنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۰، ۰۸:۴۳ ق.ظ

 

استقبال از ماه رمضان

همیاری و همکاری در اجرای رسم‌های قدیمی، از ویژگی‌های قومی ساکنان کوهپایه‌های البرز است. آنها همین روحیه را در اجرای آیین‌های رمضانی نیز دارند که خانه‌تکانی و غبارروبی مساجد به صورت گروهی و گرفتن روزه در روزهای آخر ماه شعبان از جمله آنهاست.

رسم آش و آشتی

رسمی قدیمی و فراموش شده است که در آن، خانواده‌هایی که با هم اختلاف داشتند، قبل از رویت ماه مبارک رمضان، اقدام به پختن آش و فرستادن آن برای یکدیگر می‌کردند و به این ترتیب، کدورتها و اختلافها را کنار گذاشته و با قلبی بی‌کینه و نفرت، مهیای بهره‌مندی از ضیاف الهی می‌شدند.

اذان گفتن طالقانی‌ها در خانه‌

دارالمومنین نام دیگر طالقان است. همین عنوان نشان می‌دهد که مردم این دیار تا چه میزان بر انجام واجبات و فرایض دینی دقت و تاکید دارند. یکی از رسم‌های مردان طالقانی اذان گفتن و مناجات‌خوانی در حیاط‌ها و روی بام‌های خانه‌هایشان است. آنها معتقدند هر کسی اذان بگوید در قیامت روسفید خواهد شد. به همین دلیل افراد بسیاری در روستاهای طالقان هنگام افطار و سحر اذان می‌گویند و در سحرهای این ماه مناجات می‌خوانند. برخی افراد نیز مردم را برای سحری خوردن بیدار می‌کنند که این رسم در نقاط مختلف استان نیز برگزار می‌شود.

پخت نان

معمولاً یکی دو روز قبل از شروع ماه مبارک، خانواده‌ها اقدام به پختن نان کرده و خود را مهیایِ روزه‌داری می‌نمایند. همچنین پختن نان‌های غیر روزمره مثل اگردک و دیگر نان‌های شیرین، نیز مرسوم است. از این نان‌ها به عنوان نذری، خیرات، عیدی و یا هدیه به همسایگان نیز استفاده می‌کنند به‌گونه‌ای که سفره سحری و افطار خانواده‌ها، از حضور این برکت خداوندی، خالی نیست.

 

 

اعلام زمان سحر و افطار با چاووشی خوانی یا صدای طبل

در قدیم که وسایل ارتباط جمعی وجود نداشت، برای اطلاع از زمان مراسم سحری و اذان صبح، رسم بر این بوده که افرادی مأمور می‌شدند تا با صدا کردن مردم محل، چاووشی خوانی یا کوفتن بر طبل، مردم روزه‌دار را بیدار کنند.

پختن غذای نذری

طالقانی‌ها همچنین رسم دارند که در شب‌های این ماه، غذای نذری درست کنند و آنها را در سینی‌های مخصوص بگذارند و به همسایگان و آشنایان بدهند. هنگام پختن این غذاها و همچنین آش نذری همسایگان به یاری هم می‌شتابند و به یکدیگر کمک می‌کنند. در مناطق روستایی نیز پختن نان  رواج دارد و این کار هم بعد از افطار انجام می‌شود.

 

 

افطاری دادن در مساجد و برپایی مراسم شب‌های قدر

در هیچ آبادی طالقان، مردم مراسم شب‌های قدر را به تنهایی و در منازل برگزار نمی‌کنند. بلکه این مراسم، به صورت گسترده و دسته جمعی، در مساجد و تکایای روستاها با حضور همه اهالی برگزار می‌شود. همزمان با این مراسم، رسمِ پسندیده افطاری دادن هم برپاست. برای هزینه‌های افطاری و نیز تدارک خوراک و پذیرایی آن، مردم به صورت تکی یا مشارکتی، بانی می‌شوند.

رسم «همچه کاسه»

«همچه کاسه» از رسم‌های رمضانی در استان البرز است که بیشتر در طالقان اجرا می‌شود و شبیه رسم «هَمسا کاسه» است که پیشتر در مورد آن صحبت کرده‌ایم. طالقانی‌ها به رسم همچه‌کاسه، هر ۳۰ روز ماه رمضان و قبل از افطار فرنی، آش، حلوا و شیربرنج می‌پزند و آن را درون کاسه‌ای می‌ریزند و به خانه‌های یکدیگر می‌فرستند و همسایه‌ها را در غذای خود که بویِ آن به خانه‌شان رسیده، شریک می‌کنند.

 

 

روشن کردن شمع روی پرچین‌ها

طالقانی‌ها رسم دیگری برای سوگواری سالگرد شهادت امام علی (علیه السلام) در شب بیست و یکم ماه رمضان دارند. آنها بعد از افطار روی پرچین‌ها به نشانه عزاداری شمع می‌افروزند و زیر نور شمع به صورت گروهی حرکت می‌کنند. یک نفر  نوحه می‌خواند و دیگران به سوگواری می‌کنند.

تابوت برداری و اجرای مراسم تعزیه در روستای اورازان طالقان

در روستایِ اورزان، رسمی قدیمی وجود داشته که همانند مراسم سوگواری ایام محرم و صفر، برای شهادت امیرالمومنین هم مراسم تعزیه و تابوت برداری نمادین اجرا می‌شده است.

رسم هِلنگو در روستای گلینک طالقان

«هِلنگو» آیین سوگ و سینه‌زنی سنتی ویژه ماه رمضان و مربوط به شب‌های عزاداری است که فقط در روستای «گلینک» طالقان برپا می‌شود. در این شیوه، عزاداران شالی بر کمر می‌بندد و در کنار هم می‌ایستند. آنها با دست چپ شال‌های یکدیگر را می‌گیرند و با دست راست سینه می‌زنند. هنگام سینه‌زنی حرکت می‌کنند. این عمل نشان از همبستگی بین آنها را دارد. هلنگو به غیر از عزاداری امام علی (علیه السلام)  در دهه اول محرم نیز برگزار می‌شود.

عید فطر

با فرارسیدن عیدِ سعیدِ فطر، اهالی روستاهای طالقان، تکبیر و تحمید گویان، خود را به مسجد و محل برگزاری نماز عید می‌رسانند.

همچنین طالقانی‌ها رسم دیگری برای عید فطر دارند. آنها در این روز آیین «ماه دَرمِه» به معنای «ماه در آمدن» را اجرا می‌کنند. این مراسم بعد از رؤیت هلال ماه انجام می‌شود و صرفاً مختص ماه رمضان نیست، ولی در این ماه به صورت ویژه برگزار می‌شود. در این رسم فرد خوش‌قدمی را که آب و آیینه در دست دارد دعوت می‌کنند تا اولین کسی باشد که در آن ماه به خانه‌شان قدم بگذارد.

از دیگر آیین‌هایی که بعد از اقامه نماز عید انجام می‌شود، رسم دید و بازدید، جشن‌های بادبادک بازی و عیدی بردن برای نوعروسان و دختران نامزد کرده، به اتفاق فامیل و آشنایان است.

همچنین در شب عید، بسیاری از خانواده‌ها اقدام به پختن غذای خیراتی کرده و برای زیارت اهل قبور، به مزار می‌روند و پس از قرائت فاتحه، همانجا شام را به اتفاق هم صرف می‌کنند.

 

مطلب اصلی از: آقای محمدعلی حسین نیا                    

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۰۰ ، ۰۸:۴۳
درجی طالقانی

قرابت گویش طبری و طالقانی

شنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۹، ۰۱:۴۹ ب.ظ

آقای محمد برایمان نوشتند:

بنده عضو کانال درجی هستم. دیدم گویش طالقان خیلی به مازندرانی شباهت دارد. مخصوصاً گویش بایزرودی و ناریان و دیزان که به گویش شهرستان چالوس، به شدت نزدیکه. گویش چالوس، کلاردشت و عباس آباد، از نظر دستوری با گویش منطقه بالاطالقان یکی هست. مثلاً در چالوس می‌گویند: «درشومه». در بالاطالقان نیز: «درشُمه». یعنی: دارم می‌روم. حالا همین کلمه در تنکابن: «دره بوشوم»، در رامسر: «شادرم»، در شرق گیلان: «شو درم» و غرب گیلان: «شوندرم» و فومن: «شاندرم» تلفظ می‌شود که همگی به همان معناست.

جالب اینجاست که گویش چالوسی، از نظر واژگان و آوا تحتِ تأثیر گویش کُجور است ولی از نظر صرف و دستوری، با عباس آباد و کلاردشت، یکی است.

به نظر بنده، تعاملات فرهنگی بین این نواحی، باعث ایجاد قرابت و نزدیکی گویشی در طالقان و چالوس شده است.

 

عکس از: علی شفیعی

در ادامه «واژه نامه بزرگ تبری/طبری» را خدمت دوستانِ درجی، عرضه می‌دارم. (در کانال درجی قابل دریافت است.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۹ ، ۱۳:۴۹
درجی طالقانی

چرخه صبحگاهی یک آلزایمر عاشقانه

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۲۸ ق.ظ

 

cool سلام هَمساده خوبی؟ خوشی؟ کُرچی؟ ساقی؟

blush سَره خور همساده کُدامانه؟ ما شَص سالُه که زُن و شووَریم!

cool اِ.. راست میگوئی؟ چُ خوب!

تازه دِبی‌یَم تو دِ خواستگاری کُنُم!!

آخه مُن تو رِ خیلی دوس دارُم هَمساده!!!

blush سَره خور هَمساده کدامانه... ما شَص سالُه...

 واستا بِینُم بَگوتی یه‌کیه دوس داری؟

coolcoolcool

devilangrycrying

چرخه صبحگاهی یک آلزایمر عاشقانه... همسر یا همسایه، مسأله این است!

صبحتان عاشقانه عِزیزانِ جان

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۹ ، ۰۸:۲۸
درجی طالقانی

رسمِ خُجیرِ هَمساکاسه (کاسه همسایه)

شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۸، ۰۸:۲۵ ق.ظ

این مطلب به گویش طالقانی نوشته شده، برای خواندن متن فارسی، به ادامه مطلب بروید.

 

امروزه این لانه زنبوری خانه‌هانی میان، یه ساده مرغانه هم که دُرُست مینی، بوش همه ساختمانِ وِ میگیره اما از آنجا که کَس، آن یکین کَس دِ خبر نوداره و رفت و آمد دِنی، بعضی خجیره رسمان قدیمی مثل هَمساکاسه، مُد دِ بَکتیه!

برعکس قدیمان، خانه‌ها اندی کیپ تا کیپ بُسات نَبو یا این آپارتمانانی جور، همدیگه‌ای کَله و کینی سر، در عوض گَته حیاط داشتُن و باغچه و حوض، دل‌ها دی به هم نزدیک بَ و هَمسادان، از حال همدیگه خبرگیری می‌کوردون.

آن زمان، نگرانیشان این بَ که غذایی بپُچُن و بوش محلی میان، به یه پیرمرد تنها یا آبستنه زُن، یا صغیر وَچه یا حتی یه گته آدُم که دستش به دُهانُش میرسه اما به هر دلیل ممکنه آن زمان گُسنه باشه، دلُش بخوا و امکان آشپزی اوییب فراهم نباشه، برسه و اوشان مدیون خدا و خلق خدا گردُون. اینی واستان، غذاشان که آماده می‌گردی، قبل اینکه خودشانیب بَکشُن، یه کاسه ومیگیتُن و میبردُن همسادانی دِری دَم، میگوتُن: این دی شمای هَمساکاسه.

همساده دی کاسه ر خالی ونمیگرداند و اونه ر از خودشی غذا، نان، یا نوخودچی کیشمیش، نبات و  امثالهم پُر می‌کُرد تا به اصطلاح، کاسه، خالی نباشه.

 

 

حلا بُماند که چه آشُنایی‌ها و خاطُرخواهی‌ها سر همین هَمساکاسه، بین جوانان محل به وجود میامه که اکثراً با عاقبتی خوش به همدیگه می‌رسی‌یَن.

ایسه امروزان که دترکان عیب و عارشانه، همساده‌ای بَ غذا بَبُرُن و پسرکان دی حال نُدارُن جاشان دِ پایستُن تا دِری دَم بَشُن، کاسه هاگیرُن، اما لااقل ما این خجیرِ رسمِ «همساکاسه» ر یادا ناکُنیم.

هر از چند وقت یکبار، یه غذایی بپُچیم و به نیت نذری یا خیرات، بین همسادان پخش کنیم، بَلکَم محبت و صمیمیت بینمان ویشتر گرده.

جانتان ساق و دلتان شاد

 

به قلم: سیده مریم قادری طالقانی اورازانی

 

 

 

این مطلب به گویش طالقانی نوشته شده، برای خواندن متن فارسی، به ادامه مطلب بروید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۸ ، ۰۸:۲۵
درجی طالقانی

خاطرات سایه همسایه

سه شنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۶، ۰۸:۵۱ ق.ظ

ظهر جمعه نشستی داری از رادیو، قصه ی ظهر جمعه گوش میکنی و داستان امیرارسلان نامدار
صدای زنگ در می آید:
زیــنگ زیـــنگ زیــــنگ

می روی جلو در
پسرک همسایه است
سلام می کند و میگوید: ببخشید مامانم میگه دو تا دونه پیاز دارید؟

برمی گردی، به مادرت میگویی
و بدون اینکه منتظر جواب بمانی، می آیی از ظرف پیازها، سه چهار پیاز می گذاری در یک بشقاب و تحویلش میدهی

پسرک هم تا پیازها را گرفت، می دود سمت دو سه خانه آنطرف تر و محکم درشان را میبندد.


دارید سفره ناهار را می اندازید که مادر متوجه می شود ظرف آب داخل جایخی یخ نبسته و آب گرم را هم که نمی شود آورد سر سفره
خودت تکلیفت را میدانی
با یک کاسه بزرگ راهی میشوی سمت منزل همسایه ی کناری

در می زنی
سلام می کنی و می گویی: ببخشید مامانم میگه شما یخ دارید؟
ظرف خالی را تحویل می دهی و چند دقیقه ای صبر میکنی تا یک ظرف پر از یخ تحویل بگیری

دست پر بر می گردی سمت منزل و یخ ها را تحویل مادر می دهی

ناهار را می خورید و کارتون فوتبالیستها که تمام می شود، می روی یک گوشه خانه زیر پنکه زیر چادر نماز مادرت دراز می کشی و خوابت میبرد

ساعت حدود شش عصر است که مادر صدایت می کند

از خواب بیدار می شوی می روی سمت آشپزخانه
می بینی مادر آرد را ریخته داخل سبزیهای خورد شده و ظرفش وسط آشپزخانه روی زمین است ولی خودش مشغول شستن ماهی تابه

مادر می گوید
بیدار شدی قربانت شوم
برو در خانه نرگس خانم، بگو مامانم میگه دو تا دونه تخم مرغ دارید؟

و باز تویی و همان جمله و دستِ پُرِ موقع برگشت به خانه

شب نشسته اید جلو تلوزیون که باز هم صدای زنگ در تو را تا درب کوچه می برد
پسرک همسایه روبرویی است
سراغ چهار پایه شان را می گیرد که دو روز قبل از ایشان قرض گرفته بودید

سری به نشانه تاسف و معذرت تکان می دهی و می روی برای پس دادن امانت مردم

چهارپایه را که برایش می آوری، به تو میگوید ببخشید مادرم میگه اگر میشه شماره اون فامیلتون که ماشین لباسشویی قسطی میداد رو بدید
و این داستان همیشه ادامه داشت...

عجب بِده بِستانی بود، ساده ولی گره گشا و کار راه انداز

یخ، پیاز، تخم مرغ، نان آخر شب، سیب زمینی، چهارپایه، شماره تماس، جارو خاک انداز و خلاصه «زنــدگی» بود که قرض داده می شد و کارها راه می افتاد

زندگی می کردیم
بدون ترس از نبودن نان در سفره شام
چرا که همسایه داشتیم
چرا که حرف مادر ما برای ما که هیچ، برای زن همسایه هم ارزش داشت
و درد همسایه اش را داشت، همسایه

#یادت_میا_قدیمان_چندی_باحال_بَ


✍🏻 به قلم: میثم ایرانی


TaleghaniDarji

تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۶ ، ۰۸:۵۱
درجی طالقانی

ترانه دختر همسایه از آوش قادری

چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۰۰ ب.ظ


◀️ ترانه دختر همسایه
    با گویش طالقانی

🎼آهنگ و تنظیم: آوش قادری
#اورازان

🎻ویولون: دیانا رستگاری

📝شعر: مهین شریفی راد


دریافت کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۰۰
درجی طالقانی

مرگ خوبه برای همسایه...

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۳۹ ق.ظ

اینه مثل بشنوستین:
مرگ خوبه ولی برای همسایه

دوسال پیش ما کرج اسباب کشی داشتیم. همین نیسان برسی آپارتمانی دری پیش، من پیاده گردیم، یه خانمه جوانی من بوگوت: اثاثیه واسه این آپارتمانه؟
من دی سلام کردم و بوگوتم: بله خانم
بوگوت: وسیله هاتونو با آسانسور نبرین بالاها!!
من دی بوگوتم: چشم
 بعدشم یه نگاه معنی دار کرد و بوگوت: همین یه ماشینه؟ بوگوتم: بله.

زنک دبه درشو میدان، وگردی بیامه بَش طبقه پنجم، برق آسانسوره قطع کُرد و دَرش و چند ساعت نیامه.
مادی دو تا کارگر بیگیتیم و این وسیلانه جَر بردیم.
آسانسور دی کار د بَکَت و ما و این کار گرانِ بنده خدا، وَگَرد دی خالی خالی نتانستیم، این آسانسور د استفاده
کنیم. خلاصه به هر سختی گو بَ کار انجام بیگیت.
میخواستیم جیر آیم بیشیم آب بخریم، کبریت هاگیرم، نو خانه ی دیگه، پنج طبقه ر بکوب جیر شو، بکوب جَر آ تا خانم مدیر ساختمان، بعدِ کِیانِ کی، بیامه و برق آسانسورِ وصل کُرد.
ما دی جیکمان در نیامه، بوگوتیم قانونه! باید رعایت کنیم.
به قول شهریان: فرهنگ آپارتمان نشینیه😉

روزگار بچرخی و من گو ویشتر طالقان درم، بیامیم کرج و امروز همون خانم  اسباب کشی داشت. آپارتمانش بروت بش ولایت. ولی یک خاور بیارد، در گل و تمام وسیلانش از صفر تا صد، با آسانسور جیر اُورد.
یکی نفس دی در نیامه.
من دیگه آخرانش بشیم بوگوتم آقای محترم، مدیر ساختمان خانم شما که برق آسانسور قطع کرد و نیَشت ما خودمان خالی این آسانسوری همراه جر و جیر بیشیم، کجه تشریف داره؟
الان چبه پس قانون رعایت نکردین و تمام وسیلانتانه با اسانسور جیر اُوردین؟
مردک که جوابی نداشت هادی و درنگت کارگرانی گردن و زنک دی خودش نشان نُدا
من دی یاد طالقانیانی مثل دکتم که: مرگ خوبه ولی برای همسایه😉

خدا وکیلی هر چی میگرده ما دمینگنیم دولت و سیاستمدارانی گردن
ولی ما مردم خودمان دی هیچ علاقه ای به رعایت قانون نداریم
مخصوصاً مخصوصاً جایی که به نفعمان نباشه
بیایم یک بار دیگر به اون فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی آریاییمان فکر کنیم 🌺

✍ به قلم: بانو شهناز فلاحی - کولج



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۵ ، ۰۹:۳۹
درجی طالقانی

خجیره طالقانی رَسمان

چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۵۴ ق.ظ

سلام
در طالقانِ قدیم، یه رسم خوبی وجود داشت که الآن کم رنگ گردیه و آن این بَ که موقع میوه بیچین یا جیر کُردن، رهگذر و همسایان سهم داشتند و معتقد بیَن  اینجوری برکت باغ و محصولشان زیاد میبو. ما دی یه سیف باغ داشتیم، مهرماه که سیفانه میچّیی ییم، آقام سه چهار تا جعبه سیف هامیدا همساییانه.

حتی من یادمه، یه سال آبّام، یه زمین دو منی را جو بکاشته بَ. بعد که برداشت محصول انجام گردی، خواستیم کلش زمین را بسوزانیم. گته آقا به شدت مخالفت کُرد و بگوت: این جویی که زمینی سر بریتیه، سهم پرندگان آسمان و چرندگان زمین هسته. آها در قدیم نه تنها برای همسایگان در محصول سهم قایل بیَن که حتی برای چرندگان و پرندگان نیز سهم در نظر میگیتن.

🍃🍒طالقان:مهدِجوانمردی،فرهنگ و ایمان🍎🍃


تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی
🔻کپی برداری بدون ذکر منبع، مورد رضایت صاحبان اثر نیست و مدیونی دنیا و آخرت را در پی دارد.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۵۴
درجی طالقانی