درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشاهیر» ثبت شده است

عکسهای مرتبط با جلال آل احمد

پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۵۰ ب.ظ


نیم قرن پیش جلال چنین گفت 👆
و امروز هرچه او گفت، به اثبات رسید.
یاد جلال و شهدای حج گرامی 🌹

خاطره جلال ال احمد از دیدار با پسر عمویشان ایت الله طالقانی بهمراه برادرش


جزیره کیش، سردیس نویسنده، داستان نویس، مترجم و روشنفکر معاصر، فرزند برومند اورازان و افتخار طالقان: مرحوم جلال آل احمد



عروسی #جلال_آل_احمد با #سیمین_دانشور




درختکاری بانو سیمین دانشور و همسرش جلال آل احمد اورازانی
سال هزاروسیصدو چهل و شش

استاد شمس آل احمد برادر جلال آل احمد





جامعه ای که خرانش زیاد شوند، خر سوارانش هم زیاد می شوند !
"جلال آل احمد"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۵۰
درجی طالقانی

جلال آل احمد

پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۳۷ ب.ظ


جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانواده‌ای مذهبی در محله سیدنصرالدین شهر تهران به دنیا آمد. وی پسر عموی آیت‌الله سید محمود طالقانی بود.خانواده وی اصالتاً اهل شهرستان طالقان و روستای اورازان بود.
پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال، سید احمد طالقانی، به او اجازهٔ درس خواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او که همواره خواهان و جویای حقیقت بود به این سادگی تسلیم خواست پدر نشد.
دارالفنون هم کلاس‌های شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ساعت سازی، بعد سیم‌کشی برق، بعد چرم‌فروشی و از این قبیل... و شب‌ها درس. با در آمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستانرا تمام کردم. بعد هم گاه‌گداری سیم‌کشی‌های متفرقه. بردست «جواد»؛ یکی دیگر از شوهر خواهرهام که این کاره بود. همین جوری‌ها دبیرستان تمام شد و توشیح «دیپلمه» آمد زیر برگهٔ وجودم.
در سال‌های آخر دبیرستان است، که جلال با کلامکسروی و شریعت سنگلجی، آشنا می‌شود و همین مقدمه‌ای می‌شود برای پیوستن وی به حزب توده. پس از پایان دبیرستان، پدر او را به نجف نزد برادر بزرگش سید محمد تقی فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد، البته او خود به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت، اما در نجف ماندگار شد. این سفر چند ماه بیشتر دوام نیاورد و جلال به ایران بازگشت. پس از بازگشت از سفر، آثار شک و تردید و بی اعتقادی به مذهب در او مشاهده می‌شود که بازتابهای منفی خانواده را به دنبال داشت.
آل احمد در سال ۱۳۲۳ به حزب توده ایران پیوست و عملاً از تفکرات مذهبی دست شست. وی در این حزب به سرعت سلسله مراتب ترقی را طی کرد و در سال ۱۳۲۵ مأمور راه‌اندازی «ماهنامه مردم» شد. در سال ۱۳۲۶ بهمراه ده تن دیگر از حزب توده جدا شد. آنها از رهبری حزب و مشی آن انتقاد می‌کردند و نمی‌توانستند بپذیرند که یک حزب ایرانی، آلت دست کشور بیگانه باشد.
در سال ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی تهران شده و دررشته زبان و ادبیات فارسی فارغ‌التحصیل می‌شود، او تحصیل را در دوره دکترای ادبیات فارسی نیز ادامه داد، اما در اواخر تحصیل از ادامه آن صرف نظر کرد.نخستین مجموعهٔ داستان خود به نام «دید و بازدید» را در همین دوران منتشر کرده بود.
در سال ۱۳۲۶ دومین کتاب خود به نام «از رنجی که می‌بریم» را همزمان با کناره گیری از حزب توده چاپ می‌کند که حاوی قصه‌های شکست مبارزاتش در این حزب است.
... و زنم سیمین دانشور که می‌شناسید؛ اهل کتاب و قلم و دانشیار رشتهٔ زیبایی‌شناسی و صاحب تألیف‌ها و ترجمه‌های فراوان، و در حقیقت نوعی یار و یاور قلم؛ که اگر او نبود چه بسا خزعبلات که به این قلم در آمده بود. (و مگردر نیامده؟) از ۱۳۲۹ به این‌ور هیچ کاری به این قلم منتشر نشده که سیمین اولین خواننده و نقادش نباشد...
پدر آل‌احمد با ازدواج او با دانشور مخالف بود و در روز عقد به قم رفت و سال‌ها به خانه آنها پا نگذاشت.
با قضیهٔ ملی شدن نفت و ظهور جبههٔ ملی و دکتر مصدق است که جلال دوباره به سیاست روی می‌آورد. وی عضو کمیته و گردانندهٔ تبلیغات «نیروی سوم» –که یکی از ارکان جبههٔ ملی بود– می‌شود. وی در ۹ اسفند ۱۳۳۱، با عدهٔ دیگری از «نیروی سومی‌ها» بعد از اطلاع از محاصرهٔ منزل دکتر مصدق فوراً به آنجا می‌رود و در مقابل منزل دکتر مصدق به دفاع از او سخنرانی می‌کند؛ اشرار قصد جان او را می‌کنند و او زخمی می‌شود. در اردیبهشت ۱۳۳۲ به علت اختلاف با رهبران نیروی سومی‌ها از آن‌ها هم کناره می‌گیرد. دو کار ترجمهٔ وی، «بازگشت از شوروی» ژید و «دست‌های آلوده» سارتر، مربوط به همین سال‌ها است.
پس از کودتای ۲۸ مرداد، که ضربهٔ سنگینی بر پیکرآزادی‌خواهان و مبارزین با استبداد بود، آل احمد نیز دچار افسردگی شدیدی شد. در این سال‌ها وی کتاب خود را تحت عنوان «سرگذشت کندوها» به چاپ می‌رساند. جلال به یک دورهٔ سکوت می‌رود و او به دور از تمام هیاهوهای سیاسی سعی به از نو شناختن خود می‌کند. «... فرصتی بود برای به جد در خویشتن نگریستن و به جستجوی علت آن شکست‌ها به پیرامون خویش دقیق شدن؛ و سفر به دور مملکت؛ و حاصلش اورازان، تات‌نشین‌های بلوک زهرا و جزیرهٔ خارک...» که البته «مدیر مدرسه» هم مربوط به همین سال‌ها است.
مرگ :
وی در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در سن چهل و پنج سالگی در اسالم گیلان درگذشت. پس از مرگ نابه هنگام آل‌احمد، جنازهٔ وی به سرعت تشییع و دفن شد؛ که باعث ایجاد باوری دربارهٔ سر به نیست شدن او توسط ساواک شد. همسر وی، سیمین دانشور این شایعات را تکذیب کرده‌است ولی شمس آل احمدقویاً معتقد است که ساواک او را به قتل رسانده‌است و شرح مفصلی در این باره در کتاب از چشم برادر بیان کرده‌است
جلال آل احمد در وصیت نامه خود آورده بود که جسد او را در اختیار اولین سالن تشریح دانشجویان قرار دهند؛ ولی از آن جا که وصیت وی برابر شرع نبود، پیکر او در مسجد فیروزآبادی جنب بیمارستان فیروزآبادی شهر ری به امانت گذاشته شد تا بعدها مقبره‌ای در شأن او ایجاد شود و این کار هیچ‌گاه صورت نگرفت.

* جلال آل احمد کیست؟
سید جلال آل احمد فرزند سید احمد طالقانی، در سال 1302 به دنیا آمد، در سال 1348 از دنیا رفت و در مدت کوتاه حیاتش، کتاب های زیادی نوشت و تأثیرات شگرفی بر فرهنگ و ادب ایران زمین گذاشت. او با هنرمندان و نویسندگان همدوره خود روابط خوبی داشت و 5 شنبه ها گعده هایی را ترتیب داده بود تا در آن با دوستانش درباره فرهنگ و هنر حرف بزنند و در برابر برخی اتفاقات روز، موضعگیری کنند.
جلال در جوانی به حزب توده متمایل شد و در این حزب به سرعت رشد کرد اما بعد از چند سال که به ارتباط این حزب با کمونیست های شوروی پی برد، از آن ها کناره گرفت و به تدریج به اسلام و مبانی اعتقادی ان نزدیک تر شد تا جایی که به سفر حج رفت و کتاب ماندگار «خسی در میقات» را از حس و حالش در این سفر نوشت.
موهای جلال با اینکه 46 سال بیشتر نداشت، به خاطر جدیت ها و غصه هایی که داشت، سفید شده بود و در روزهای آخر عمر به همراه همسرش سیمین دانشور به اسالم گیلان و کلبه کوچکی که در کنار خانه یکی از دوستانش ساخته بود رفت تا قدری استراحت کند. در همانجا بود که حالش دگرگون شد و وقتی با تلاش همسرش، مسئول بهداشت کارخانه چوب بری آن حوالی بر سر بالینش رسید، جان به جان آفرین تسلیم کرده بود.
او که سال 29 در سفر به شیراز و در اتوبوس با سیمین دانشور آشنا شد، در تمام مدت زندگی مشترکش با عشق و مهربانی در کنار همسر ماند و به رغم بی بندوباری های آن دوره خصوصا در میان روشنفکران، به شدت به ساختار خانواده اعتقاد داشت و حدود اخلاقی آن را پاس می‌داشت.
بعد از رحلت پدر جلال که از روحانیان سرشناس تهران (محله امامزاده سید نصرالدین و پاچنار) و طالقان بود، مجالس ختم متعددی در تهران و قم برگزار شد و یکی از این مجالس را آیت الله العظمی‌سید روح الله خمینی برگزار کرد. جلال هم بعد از گذشت مدتی به همراه شوهر خواهرش (حجت الاسلام دانایی قزوینی) و همچنین برادرش شمس به قم رفت تا از این لطف حضرت امام تشکر کند. این اولین دیدار آن ها بود و البته بعد ها هم تکرار شد.
شمس ال احمد که مهربانی پدر تازه گذشته‌اش را در چهره آقا روح الله می‌دید، شیفته او شد و این شیفتگی تا آخر عمر باقی بود اما جلال فرصت چندانی پیدا نکرد تا پیروزی انقلاب را ببیند و فقط توانست بعد از فاجعه کشتار مردم در 15 خرداد 42 در برابر این ظلم آشکار موضعگیری کند و از روشنفکران همراهش بخواهد که ساکت ننشینند و در اعتراض به این کشتار، حرفی بزنند.
همین آزادی خواهی و استقلال رای جلال بود که او را در نگاه ساواک به فردی خطرناک تبدیل کرد. جلال عمدتا زیر نظر بود و حتی یک بار تهدید به مرگ شد. شمس آل احمد تا پایان عمرش در سال 89 نیز اعتقاد داشت که جلال را عوامل ساواک، بهصورت مستقیم یا غیر مستقیم، شهید کرده اند.
ناگفته های خواندنی درباره جلال آل احمد و برادرش
داستان زندگی پر فراز و نشیب جلال مثل رمانی است که خواندن آن هم لذت معنوی دارد و هم می‌تواند به اطلاعات خواننده از زندگی فرد مهمی‌چون او بیفزاید. خواندن این کتاب البته خواننده را با فضای فکری و فرهنگی دهه 30 و 40 و همچنین حالات و روحیات برخی دوستان جلال مثل نیما یوشیج، صادق هدایت، شاملو، خلیل ملکی و... آشنا می‌کند.
تعطیلات بلند مدت نوروز فرصت خوبی برای رسیدگی به کارهای عقب افتاده و از جمله خواندن کتاب‌هایی است که به خاطر حجم بالایشان، خواندنشان را از امروز به فردا و فرداها موکول می‌کنیم. یکی از این کتاب ها که سال پیش از سوی انتشارات اطلاعت (وابسته به روزنامه اطلاعات) به چاپ رسید، کتاب «دو برادر» بود. این کتاب گفت‌وگوی مفصل و طولانی محمدرضا کائینی با محمدحسن دانایی (خواهرزاده جلال و شمس آل احمد) است که سال گذشته در سکوت خبری به چاپ رسید. «دو برادر» 600 صفحه مطلب، 200 صفحه عکس و 100 صفحه ضمیمه دارد که مجموعه‌ای خواندنی را شامل شده است. فرصت تعطیلات و تر و تازه بودن این کتاب، ما را بر آن داشت تا به بهانه این کتاب، گذری کوتاه بر زندگی و زمانه سید جلال آل احمد داشته باشیم...
چرا باید کتاب «دو برادر»را خواند؟
داستان زندگی پر فراز و نشیب جلال مثل رمانی است که خواندن آن هم لذت معنوی دارد و هم می‌تواند به اطلاعات خواننده از زندگی فرد مهمی‌چون او بیفزاید. خواندن این کتاب البته خواننده را با فضای فکری و فرهنگی دهه 30 و 40 و همچنین حالات و روحیات برخی دوستان جلال مثل نیما یوشیج، صادق هدایت، شاملو، خلیل ملکی و... آشنا می‌کند. ضمن اینکه برای اولین بار، زندگی غم بار شمس آل احمد را به تصویر می‌کشد. توضیحات محمدرضا کائینی در مقدمه آن، مطالبی خواندنی دارد که می‌تواند شما را به خواندن این کتاب مجاب کند.
* چند نکته باریکتر از مو...
اگر چه شخصیت استاد جلال آل احمد در این کتاب، شخصیتی دوست داشتنی و جذاب توصیف شده است و هر خواننده ای را علاقمند می کند تا برای اولین بار یا حتی برای چندمین بار به خواندن نوشته ها و آثاراین روشنفکر آزاد اندیش مبادرت کند، دو نکته در سئوالات محقق این کتاب مغفول مانده است:
اول: نحوه ارتباط استاد جلال آل احمد با حضرت احدیت و پایبندی او به عبادات فردی همچون نماز، روزه و واجباتی همچون پرداخت خمس...
دوم: داستان کلاه معروف استاد (کلاه بِرِه) که در بیشتر عکس های شاخص او دیده می شود و حالا در این روزها که دوباهر استفاده از این کلاه رایج شده است، با هر بار دیدن، انسان به یاد وی می افتد.
سوم: در صفحه 586 کتاب و در بخش زندگی شمس آل احمد، آمده: من فکر می کنم ضربه محمی که تقریبا کار شمس را تمام کرد و نشان داد که دیگر به آخر خط رسیده است، همان اتفاق تعیین کننده ای بود که باعث قطع رابطه اش با دوستان جدید شد. این قضیه هم پیامد یکی از آخرین سخنرانی هایش بود. خودش می گفت: من در آن سخنرانی، با حسن نیت و البته کمی هم با سرخوشی، خاطرات و روابط خودم با یکی از مسئولان را مطرح کردم و از ان شخصیت با تعابیر خیلی خودمانی و خصوصی نام بردم، البته بدون کوچک ترین سوء نیت و قصد اسائه ادب، ولی وقتی که خبر این سخنرانی را احتمالا با آب و روغن های اضافی به گوش ان مسئول می رسانند، توسط یکی از کارکنان دفتر، برای آقا شمس پیامی فرستاده می شود که دو بخش داشته: یک بخش ان گله گزاری و انتقاد از شمس بوده به خاطر به کار بردن آن گونه تعابیر خودمانی در یک مجلس عمومی و بخش دیگر هم قرار دادن آقا شمس بر سر یک دو راهی، بدین صورت که از این به بعد در هنگام نام بردن از آن مسئول، یا از تمام عناوین رسمی سیاسی استفاده خواهید کرد و یا ... تعبیر خشنی که لفظ مودبانه اش، سکوت کامل است. این ضربه، آقا شمس را حسابی گیج کرد و بعد از چند روز حیرت و درماندگی، کارش به بیمارستان کشید.
محقق در این بخش، روشن نمی کند که آن مسئول سیاسی که بود و چرا بعدها این سوء تفاهم ها از بین نرفت؟
استاد شمس آل احمد بخشی از یادداشت های روزانه خود، با محوریت مسائل مربوط به جلال را منتشر کرده است.
استاد آل احمد نوشته است : " 70 سال است که می‌نویسم به عادت جلال. یادداشت های روزانه؛ اسمش را گذاشتم دفتر ایام . من از 1319 تا حالا از این دفترها دارم، جلال از اعتقاداتش این بود که می‌سازد ناچار کج هم می‌سازد، آدمی که نمی‌سازد عیبی ندارد اما آدمی که سازنده است عیب زیاد پیدا می‌کند بعد هم دلش نمی‌خواست که کنج خانه بنشیند و هرچه در عوالم ذهنی‌اش می‌آید بنویسد. می‌رفت بین مردم. ما با جلال سفرهای زیادی رفتیم، هم عرض مملکت را رفتیم و هم طولش را. از تهران رفتیم به ماهان، از ماهان به زاهدان، از آنجا به سراوان از سراوان به قوچان، از قوچان به مشهد و از آنجا به تهران با یک ماشین قراضه. هر اتفاقی که می‌افتاد جلال یادداشتش می‌کرد. "
شمس از رابطه اش با جلال گفته است : " من 8 سال از جلال کوچک‌ترم. ما تا بچه بودیم مثل سگ و گربه به جان هم می‌پریدیم وقتی به سن بلوغ نسبی عقلی رسیدیم هم محبت جلال به من بیشتر شد و هم ارادت من به او.
اگر یادتان باشد ما پسرعموهای طالقانی هستیم، او اسمش محمود طالقانی و اسم پدر ما احمد طالقانی. پدرم مسجد پاچنار امامت داشت، آقای طالقانی مسجد هدایت. بابام به او می‌گفت مسجد قحطی بود رفتی آنجا، گفت آقا ما آمدیم اینجا و در محله‌ای مسجد گرفته‌ایم که پر از کاباره و سینما و رستوران و ... است من اگر بتوانم دو نفر از کسانی که پایشان به سینما یا کاباره باز می‌شود بکشم به مسجد من اجر خودم را گرفته‌ام. این‌قدر این حرفش به دل من نشسته بود که باعث شد به سمت او کشیده شوم. پدرم آن زمان به ما می‌گفت شما تحت تأثیر پسرعمویتان هستید. "
آل احمد درباره سفر جلال به اسرائیل توضیح داده است : " جلال در آن سفری که به اسرائیل داشت و آن شهرک های اسرائیلی و به‌ا‌صطلاح کیبوتص ها را که دید تحت تأثیر تجمع مردم و همبستگی‌شان قرار گرفت که از الگوهای سوسیالیستی روسی هم برایش جالب‌تر بود. این شد که علاقمند شد.
اما زمانی که اسرائیلی ها را در حال گاوبندی با غرب دید متوجه پشت صحنة ماجرا شد و نتیجه‌اش هم همان مقالة انتهایی کتاب سفر به ولایت عزرائیل شد. یعنی: «آغاز یک نفرت» "


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۳۷
درجی طالقانی

شیخ عبدالغنی شریعتمدار طالقانی

سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۰۹ ب.ظ

عبدالغنی شریعتمداری، از علمای قرن اخیر درسال 1225هجری قمری، در روستای هشان طالقان چشم به دنیا گشود. وی تحصیلات ابتدایی را درطالقان گذرانید، و دربهار جوانی راهی تهران و سپس نجف اشرف شد. درنجف در کلاس درس شیخ مرتضی انصاری شرکت نمود. وی به جهت علاقه به شرکت درکلاسهای ملا مرتضی قلی مجتهد همدانی به همدان رفت.
عبدالغنی به سبب خلق و خوی ملایم خود آن چنان مورد توجه ملا مجتهد همدانی قرارگرفت که استاد دختر خود را به عقد شاگرد درآورد و آقا شیخ عبدالغنی مدتی را در همدان سکنی گزید و به کسب درجات علمی پرداخت. پس ازکسب مقامات علمی راهی تهران شد و بعد از آن به طالقان و روستای هشان بازگشت.

پدر (ملا مجتهد همدانی) بعد از مدتی دلتنگ دختر گشته و جهت دیدار فرزند و داماد به طالقان مسافرت مینماید، اما به جهت استقبال مردم طالقان و خویشاوندان سببی، در طالقان مقیم می گردد.
به زودی آوازه حضور و علم وکمال مجتهد همدانی و شاگردش شیخ عبدالغنی، درسراسر طالقان پیچید و روستای هَشان، مأمنی برای جویندگان فضل و کمال بزرگان میگردد. عده ای از بزرگان و معتمدین روستای گوران با اصرار، مجتهد همدانی را متقاعد می نمایند تا امامت جماعت مسجد گوران را عهده دارگردد. از آنجایی که رفت و آمد بین دو روستای هشان و گوران برای استاد که آخرین سالهای عمرش را سپری میکرد، بسیار مشکل بود، در روستای گوران ساکن شد و اهالی منزلی را به استاد مجتهد همدانی و شیخ عبدالغنی اختصاص می دهند.
 
سرانجام مجتهد همدانی بدرودحیات گفته و شیخ عبدالغنی عهده دار امورات شرعی و ادای نماز می گردد. او سالها در طالقان به نشر فقه جعفری پرداخته و دارای کِراماتی بوده است. شیخ از علمای بزرگ تهران محسوب میشده که در نزد ناصرالدین شاه نیزدارای احترام ویژه ای بوده است.
ناصرالدین شاه عده ای ازبزرگان را با هدایای نفیس نزد شیخ می فرستد تا از او دعوت نماید در تهران سکونت نماید اما شیخ به دلایلی که ذکر نمی کند عذرخواهی کرده، هدایا را نمی پذیرد و زندگی درطالقان را ترجیح میدهد.
اینکه چرا شیخ با توجه به اعتباری که در بین بزرگان زمان داشته اند، سکونت در روستایی در طالقان را برگزیده است، داستانی دارد که در بین مردم روستا رواج دارد.

گفته میشود شیخ عبدالغنی، پس از اینکه از نجف عازم تهران میشود، مرحوم شیخ مرتضی انصاری او را تا نواحی وادی السلام مشایعت می کند و در زیرگوش او میفرماید که در تهران نماند و به طالقان رفته و در آنجا به نگهداری از دینش بپردازد.
شیخ این توصیه استاد رافراموش کرده و در تهران مقیم میشود. پس از مدتی نامه از شیخ مرتضی به خط خود شیخ دریافت مینماید که استاد به شاگردش میفرماید: حق استادیَم را بر تو حرام میکنم اگر به طالقان بازنگردی و اینگونه میشود که شیخ عبدالغنی به طالقان و زادگاهش می آید و هرگز به تهران باز نمیگردد.
شیخ دارای کتابخانه بزرگ وگرانقدر و همچنین دارای آثار و تألیفاتی بوده است. که متأسفانه بر اثرسیل و زلزله از بین رفته است.
مرحوم شیخ عبدالغنی درسال۱۳۲۷هجری قمری درطالقان درگذشت و درکنار قبر استادش به خاک سپرده شد. مردم برای ایشان مقبره ای ساده ساخته که بسیار مورد احترام میباشد.

تهیه شده درگروه تولید محتوای درجی



در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن و سر حلقه ی رندان جهان باش
♦️عکس تزئینی است♦️

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۰۹
درجی طالقانی

جمعی از مشاهیر طالقان

يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۱۷ ق.ظ

عبدالغفورشجاعی طالقانی

عبدالغفورِبْنِ مسعودطالقانی ازبزرگان قرن یازدهم هجری قمری دراجمیرِ هِند است کتاب الطب ابومنصورحسنِ بْنِ نوح قمری رادرتاریخ اواسط جمادی الاول سال ۱۰۲۴
هجری قمری دراجمیر هندبه خط نستعلیق تحریرنموده است.



ابوعبدالله سیدی طالقانی

ابوعبدالله سیدی طالقانی یکی ازبزرگان علم وحدیث قرن چهارم هجری قمری بودکه قبل ازسال ۳۲۰هجری قمری درگذشت است.ابوعبدالرحمن سلمی نام اورادرطبقات صوفیه آورده است.



عبدالعلی رودباری طالقانی

عبدالعلیِ بْنِ حسن رودباری طالقانی ازبزرگان قرن یازدهم«صحیفهٔ سجادیه»
ازمولامحمدصالحی باقرقزوینی روغنی و«رساله دراحکام وشرایط دعا»راازهمان مؤلف درتاریخ چهارشنبه روزعرفه ذی حجه سال۱۰۸۵هجری قمری تحریرنموده است.



شیخ علی سوهانی طالقانی

یکی ازشخصیّت هایی است که دوران انقلاب جنگل موردتوجه زیادی بوده است وباهمکاری میرزاکوچک خان ودکترحشمت طالقانی هستهٔ مرکزی تشکیلات اولیهٔ جنگل راپی ریزی نمود.

تهیه شده درگروه تولیدومحتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۱۷
درجی طالقانی

آیت الله حاج شیخ محمد رفیعی طالقانی

چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۳۱ ق.ظ



آیة الله آقای حاج شیخ محمدرفیعی طالقانی فرزندمرحوم حاج شیخ ابوطالب طالقانی درسال 1290 هجری شمسی درروستای اردکان طالقان چشم به دنیاگشود.پدر و جد ایشان همگی ازعلماوفضلاء بودند.
ایشان علوم ادبیات فارسی وغیره رادرمحضرپدرآموخت ودرابتدای جوانی به قم عزیمت نمود.
درآنجابه محضردرس اساتیدوبزرگانی چون آیة الله العضمی بروجردی،آیة الله صدر،وآیة الله امام خمینی ودیگران بهره بردتابه درجهٔ اجتهادنائل گردید.
درایام اقامت درقم دارای جلسات قرآن وتفسیراحکام واصول عقایدکه بسیارازطلاب وفضلاازاین جلسات بهره مندمی شدند.سپس جهت تبلیغات اسلامی عازم تهران شدومدتی رادرمسجدومحراب ومنبرفعالیت نمود.ایشان درزمان اقامت درتهران بامرحوم نواب صفوی همکاری داشت.
درهمین زمان بودکه به جهت مسایل سیاسی درزمان رضاخان به زندان افتادو
درآنجانیزبه تبلیغ وارشادپرداخت.پس ازآزادی اززندان باردیگربه قم عزیمت نمودوبه تبلیغ ونشراسلام ادامه داد.
ایشان دارای خطی زیباودرمنبرووعظ خطیبی ماهربودند.آیة الله آقاشیخ محمدرفیعی مدتهاباشاگردان منحرف احمدکسروی به جدال وبحث می پرداخت ودرحضورمردم آنها رامغلوب می ساخت.درزمان انقلاب اسلامی ایشان سهم عمده ای رادربسیج وآگاهی مردم برعهده داشتند.پس ازپیروزی انقلاب اسلامی ازجانب آیة الله خمینی رهبرفقیدانقلاب به مقام امام جمعه منصوب شد.
سرانجام درروزجمعه ۱۳فروردین ماه سال ۶۲چشم ازجهان فروبستند.
روحش یاد.

گروه تولیدومحتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۳۱
درجی طالقانی

پرویز کلانتری طالقانی الاصل

شنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۴۳ ب.ظ



تا کنون دقت کرده بودید؟
تصویرحسنک براساس دانش آموزان سخت کوش دهه ۵۰ طالقان الگوبرداری شده است.
حسنک کجایی داستان کودکی ست که مسوولیت حیوانات اهلی خانه شان بعهده اش بوده . اودرکناردرس خواندن درنگهداری آنها سخت تلاش میکرده.وعصرهاتاازمدرسه به خانه بیاید.حیواناتش گرسنه میماندند. او کنار درب طویله ایستاده و فکرمیکند«چه کندکه زبان بسته ها این قدر گرسنه نمانندوسروصدا نکنند؟!»
با تشکر ار بانو مرضیه صمیمی آموزگار بازنشسته طالقانی

با یاد پرویز کلانتری


پرویز کلانتری طالقانی (زادهٔ ۱ فروردین ۱۳۱۰ زنجان-درگذشتهٔ ۳۱ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۵) نقاش، طراح، نویسنده و روزنامه‌نگار معاصر ایرانی و از نقاشانِ مطرح نوگرای ایران بود. بسیاری از نقاشی‌های آشنا برای کودکان دبستانی –به‌ویژه در کتاب‌های نظام قدیم آموزش و پرورش– همچون «روباه و خروس»، «چوپان دروغگو»، «حسنک کجایی؟»، «مرغابی‌ها و لاک پشت» و «روباه و زاغ» از آثار او بودند.

پرویز کلانتری در شنبه روز نخست فروردین ۱۳۱۰ در زنجان زاده شد. پدر و مادرش از اهالی طالقان بودند اما به دلیل شغل پدر سالها در زنجان اقامت داشتند، و پرویز نیز در زنجان متولد شد و تا سه سالگی در آن شهر زندگی کرد.[۱] وی از کودکی علاقهٔ خود را به رنگ‌ها نشان داد و به گفتهٔ خودش از کودکی با خط خطی کردن دیوار همسایه‌ها کشیدن نقاشی انتزاعی را تمرین می‌کرد. پدرش کارمند اداره راه و مادرش خانه‌دار بود. دوران تحصیل را در دبستان علامه و دبیرستان شرف تهران گذراند. کلانتری در سال ۱۳۳۰ وارد دانشکدهٔ هنرهای زیبای تهران شد و در سال ۱۳۳۸ در رشتهٔ هنرهای تجسمی دانش‌آموخته شد. آشنایی او با همایون صنعتی‌زاده موجب راهیابی او به مؤسسهٔ انتشاراتی فرانکلین ناشر کتاب‌های درسی و نشریهٔ پیک گشت. به این ترتیب به تصویرگری کتاب‌های درسی روی آورد.
کلانتری در سال ۱۳۳۴ به استخدام سازمان برنامه و بودجه درآمد و تا سال ۱۳۴۷ که به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتقل شد، در آن سازمان فعالیت داشت.

کلانتری در جمعه ۳۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ پس از مدت طولانی بیماری درگذشت.

برگرفته از ویکی پدیا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۴۳
درجی طالقانی

میراث روستایی

سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۰۹ ب.ظ

سلام دوستان، وقتتان بخیر

میگم کدامتان ازموزه ی آثار روستایی استان گیلان دیدن کُردین؟ اگر تا حالا نِشی یِن، توصیه مینُم یه بار بشین، خیلی فضای قشنگی دارَه، مخصوصاً موقعی که به ورودیِ این موزه میرسی، تابلورِکه میخوانی، مِینی اونی سر بِنویشتیه: مؤسس دکتر محمود طالقانی، آدُم، اون شهر غریبی میان، جان دمیکوعه. آقای دکتر محمود طالقانی جامعه شناس و مدرس دانشگاههای آمریکا هسته.

با نظر دکتر طالقانی، حدود ۵۰ هکتار زیمین، برای این کار اختصاص بُدان. درکلّ روستاهای گیلان، از قدیمی ترین خانه ها اعم از اربابی و رعیتی عکسبرداری کُردن و همون بنایِ روستایی رِ با حفظ تمام شکل ظاهری بنا،ر با گِل وچو، اون محوطه ای میان بساتُن. یه کیچکه تابلوی سر، دی مشخصات خانه که چند سال پیشی هسته و نام صاحب خانه رِ دی بنویشتیَن. فضای بسیار قشنگ وجذابی دارَه.

مسؤلینِ استان مازندران و استان گلستان، از دکتر طالقانی درخواست کُردن که این طرحَ اوشانی استانی میان دی اجراکُنَه که ظاهراً برنامه ریزی برای اجرای این طرح صورت بیگیته اما در مساحتی کیچیکتر.
@TaleghaniDarji
ایسه جایِ سؤال ایجِیَ که چرا ما ازاین داشتهٔ خودمان درطالقان استفاده نکنیم؟
اون وقت کسای دیگه برای حفظ آثارشان از سرمایه و دانش بزرگانِ ما استفاده مینُن، مگرنه اینکه در طالقان دی هیچ آثاری از خانه ها و بافتهای قدیمی وجود نُداره، مگر نه اینکه ما دی هیچ تصویری ازخانهٔ گِلی و با صفای آبّامان در ذهنمان نُداریم؟
بازم نَنِمی گپ یادم بما که میگوت پسرجان روزی میرِسَ که شما این فضارِ فراموش مینین، میاین طالقان فقط آب و هواخوری، نَنُم راس میگوت.
مگرنه اینکه ما برای داشتن یه خانه درطالقان، منتظریم که یه زیمین یا یه خانه مَقر، مایی ب ِارث بَرسه، بعد بیل و کَلنگمانِ بیریمُ خانه ای که یه زمان تمام خاطراتِ آقا ننه مان، اویی میان بَه، یادگاری که بایستی نسلانی بَ بُمانه، خراب کنیم و خیلی دی خوشحال باشیم ازاینکه یه خانهٔ جدید و باکُلاس بساتیم که مسترابش میان مطبخش دره و هیچ قشنگی و صفایی میانش نی و فقط سالی ۲ یا ۳ بار دَرشه وا مینیم. کو با این وضع کم گردیَنِ رفت و آمدها و معاشرات خانوادگی، همیشه دی سوت و کور هسته.

ما گو طالقان چیزی که زیاد داریم زمینه، یکی منَ بگو آیا ما نمیتانیم برای حفظ آثارِ روستایی و خاطرات گذشتگانمان و آن همه صفا و زیبایی به تارج بشیه، اقلکاً از فُکر و دانشِ این سرمایه مان، دکترمحمود طالقانی استفاده کنیم و یه خُجیره میراث، وَچانمانی بَ به جا بگذاریم.
وقتی گیلان و مازندران میتانُن ینی مادی میتانیم.

این تعاونی توسعه طالقان دی که ان شاءالله یه اتفاق خُجیر هسته، میتانه این موضوعه در برنامه ها و دستور کار خودُش قرار هادیه که برای دست دست کُردُن و امروزی کاره به فردا بنگتن، خیلی دیره.

ای که دستت می رسد کاری بکن...

والسلام

✍نویسنده متن: سیدمصطفی افتخاری، پراچان
📝 تنظیم و ویرایش: سیده مریم قادری، اورازان
       گروه تولید محتوای درجی طالقان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۰۹
درجی طالقانی

معرفی بزرگان طالقان: عبدالناصر میرچی

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۳۲ ق.ظ


طالقان زاده ای بزرگ

جناب آقای عبدالناصر میرچی فرزند مرحومان قنبر علی میرچی و بلقیس رسولی اهل روستای میر

ایشان شاعر این دو بیتی معروف هستن

 

خدا   با    خط خوش اینجا    نوشته ست


که خاک   طالقان نصف بهشت است


برایم جا به جای    طالقان   چون


کلیسا ،  مسجد   و    دیر    و کنشت    است


نمونه ای تک بیتی های استاد :

خر استخوان گرفته و سگ هم علفچر است
اینجا گمان کنم که جهان ، جور دیگر است

قسمتی از فعالیتهای ایشان در ذیل گرد آوری شده و بدین شرح میباشد.

* معاون سیاسی  و مدیر واحد مرکزی خبرصدا و سیمای گیلان
* مدیر کل اموراجتماعی استانداری مازندران و عضو ستاد پشتیبانی جنگ استان مازندران
* مدیر کل دفتر ایرانگردی و جهانگردی کشور
* مدیر کل سازمان قند و شکر ج.ا.ا
* مدیرعامل مرکز اطلاعات تاریخی تهران
* مدیرعامل شرکت خدمات رفاهی و اجتماعی شهرداری تهران
* عضو کمیته ی ارتباطات ستاد جناب آقای خاتمی و مسوول کمیته ی ارتباطات دفتر مشارکت های مردمی رییس جمهور منتخب سال 76
* مشاور فرهنگی وزیر تعاون و مدیرمسوول ماهنامه ی تعاون
* عضو موظف هیات مدیره صندوق تعاون کشور ( بانک تعاون )
* نایب رییس فدراسیون بولینگ و بیلیارد ج.ا.ا
* مشاور وزیر اموزش و پرورش
مسوول کمیته ی روابط عمومی ستاد اصلاح طلبان جناب آقای هاشمی سال 84
* 8 سال برکنار از کلیه ی مشاغل و مناصب دولتی ( دوره ی جناب آقای احمدی نژاد )
* مدیرکل ارزیابی و نظارت بر خدمات گردشگری کشور
* مشاور معاون رییس جمهور و رییس سازمان میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری کشور
* مدیر کل میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری استان البرز ( در حال حاضر )
* شاعر و نویسنده ی کتاب " بغضی همیشه " و سه کتاب در دست انتشار.


جانش ساق باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۳۲
درجی طالقانی

معرفی دکتر اسماعیل فلاحی

سه شنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۲۷ ب.ظ

دکتر اسماعیل فلاحی، استاد برجسته ایرانی دانشگاه آیداهو آمریکا و نایب رئیس انجمن علوم باغبانی آمریکا می‌باشد.او تحصیلات خود را در رشته مهندسی علوم باغبانی از دانشگاه جندی شاپور اهواز به پایان رساند و بعد از آن راهی امریکا شد و زیرنظر بهترین اساتید دنیا از جمله پروفسور وست وود مدرک دکتری خود را دریافت کرد و بعد از ان به عنوان استاد دانشگاه آیداهو انتخاب گردید.

تخصص او پرورش درختان میوه می‌باشد. به دلیل خدمات او به ایالت ایداهو روز تولد او به نام روز پروفسور فلاحی نامگذاری شده‌است.از جمله خدمات او به ایران مشاوره پایان نامه‌های کارشناسی ارشد و دکتری می‌باشد.



  توضیحات کامل تر در ویدیو (دریافت کنید)

منبع متن: Wikipedia
منبع تصویر: Bb( World News America Report On Dr Esmaeil Fallahi



دکتر اسماعیل فلاحی (متولد طالقان) ملقب به "دکتر میوه ها" با ابداع روشهای نوین باغبانی، انقلابی در پرورش میوه در سراسر دنیا ایجاد کرده است. ایشان به همراه همسر(بهار فلاحی) و خانواده اش (ارژنگ و آناهیتا)، چند سال پس از فارغ التحصیلی رشته مهندسی علوم باغبانی از دانشگاه "جندی شاپور" راهی آمریکا شد و زیرنظر بهترین اساتید دنیا از جمله پروفسور "وست وود" مدرک دکتری خود را دریافت کرد ؛ بعد از آن به عنوان استاد دانشگاه آیداهو انتخاب شد. تخصص او پرورش درختان میوه است. به دلیل خدمات او به ایالت ایداهو، روز تولد او را بعنوان "روز پروفسور فلاحی" نامیدند. از جمله خدمات او به ایرانیان، مشاوره پایان نامه‌های کارشناسی ارشد و دکتری می‌باشد .
او حتی برای تک درختی در باغچه شخصی افراد به ایمیل های آنان پاسخ می دهد. شما هم می توانید امتحان کنید ایمیل شخصی ایشان efallahi@uidaho.edu است. (البته استاد سرشان شلوغ است و به ندرت، ایمیل دوم شما را پاسخ می دهد! پس سعی کنید در همان ایمیل اول کامل هر سئوال و هر چه دل تنگتان می خواهد، بفرستید). هرساله او نمایشگاهی رایگان بر پا می کند و جدیدترین میوه هایی که با روشهای نوین خود یعنی آبیاری مقرون به صرفه و نگهداری با حداقل هزینه در خاک های گوناگون تولید کرده را نمایش می دهد. برای آشنایی بیشتر با دکتر فلاحی، صفحات زیر را ببینید:

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۲۸.۱۱.۱۵ ۱۵:۴۴]

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۲۷
درجی طالقانی