درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴۶۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

وَرف شیره

دوشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۴۱ ب.ظ



 وَرف شیره 

قدیمیان، همه کارشان از رو حکمت بَه. یعنی همینجوری چیزی رِ باب نمی کُردُن و انجام نمیدان. علی الخصوص خورد و خوراکشان همه حُساب کُتاب داشت و بِقولی یِلخی نَبَه. هر چیِ نمیخوردُن و آن چی یی هم که میخوردُن، یک حکمت و فایده پشت پرده داشت.

طالقانی هوا، سرد و خُنُکه و تقریباً نیمی از سال، دهاتانُش پوشیده از وَرفه، حتی در چُله تابستان دی بعضی کوهان، وَرف دَره، مثل مایی کُمانگر در اورازان.

از آن طرف، یکی از میوه آنِ محبوب طالقانیان، انگور هسته که به دلیل نزدیکی با قزوین و تاکستان، کشت این محصول دی در طالقان وجود داره و از آن، انواع محصولات مثل کیشمیش و مویز و شیره دی درست مینُن.

خب تا حالا داشته باشید: ورف و شیره انگور و ایسه میمانه تدبیر طالقانیان در تهیه یه خوراکی مفرح و دوست داشتنی برای وَچان و بزرگان که وَهانه دور همی و شادمانی دی گرده و مفید دی باشه.

قدیمی آدُمان میگوتُن: هرکی وَرف شیره باخوره، تا سال دیه، مریض نمیبو. البت درست کردن وَرف شیره آداب داره.

اولین وَرفی که میا، مناسب باخوردُن نی، چون هوایی کثیفیانُ با خودُش زیمین میاره و اوره میگوَن: غُرابه وَرف. (احتمالاً چون کثیفه به سیاهی غراب تشبیهش مینُن)

دومین وُرف دی هنوز کَمَکی از آلودگیانو همراه داره (چوچُکِ وُرف) لذا آن دی مناسب خوردن نی.

آمبا سویُمین وَرف که شروع میگردی، زناکان یکی یه کاسه هامینان آسمانی بُن و منتظر میگردیَن از تمیزه وَرف سفید که قشنگ بَل میزی، پُر گرده. (گاهی دی مثلاً شو وُرف میامه، صبح میشیَن یه جای تمیز پیدا میکُردُن و رویی وَرفه کنار میزیَن و مابقیشه ومیگیتُن و میوردُن خانه) بعد آنه رِ با توتی شیره یا انگوری شیره قاطی میکُردُن و با دلِ پیش، گَل مینگیَن.

خیلیها از وَرف شیره باخوردُنِ بیخِ کرسی در شو نشینیهای طالقان، خاطُره ها دارُن و میشا بگوت که وَرف شیره، پای ثابت سینی شب چرز زُمُستانهای طالقانیان محسوب میبو.

ایسه بِینیم این حُکمتی که اوُل بگوتُم در همه کارانِ طالقانیان دَبَه در مورد وَرف شیره، چی هسته؟

اولاً که ما در طب سنتی و احادیث دینیمان داریم کو باخوردنِ نزولات آسمانی (مثل بارانی اُو که به آن آب نیسان اطلاق میبو) خواص فُراوانی داره و شفابخشه. سردی وَرف باعث ضدعفونی شدن دُهان و گَل و اشکُم میبو و مقاومت بدن ِ زیاد مینه.

دویُم اینکه شیره یه خُجیره منبع غذایی در زُمُستانه چون مواد قندی مفید داره و باعث میبو بدنی سوخت و ساز تأمین گَرده و در مقابل سرما، مقاومت کنه.

سُیُم دی اینه کو دُکتُران به این نتیجه بَرسیَن کو باخوردُن خوراکیانِ خُنُک و شیرین، در آدُمی ایجاد نشاط مینه و از افسردگی جلوگیری می گَرده. درست مثل بستنی.

خا ایسه اونانی که الآن طالقانِ پُر وَرف دَرُن و شیره دی دارُن پایستن یه وَرف شیره حسابی درُست کُنن و مایی جا دی خالی کُنن که الهی نوش جانشان گرده.


نویسنده و گوینده متن: سیده مریم قادری
عکس از: محسن علیخانی


این متن ارزشمند با صدای خانم قادری تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۴۱
درجی طالقانی

جُمام

دوشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۰۰ ق.ظ


جُمام یعنی چی؟

در زُمُستان، کو هوا خنُک میگردی، به ناچار، مک و مالُ طِوله ای میان، بند دیمیکت. تا بهار دی حیوان در نمیامه، مگه اینکه روزی دو بار بوشو نویی سر، یه قُورت او باخوره.

نزدیکان بهار کو میگردی، یواش یواشَک زیمین و هوا مساعد میگرست چرایی ون. ایسه نمیگردی کو یکسره و یکهو، مال و بَبُرُن دورِ راه. اینی خاطر، دهی دمه و دور، روزی یکی دو ساعت، حیوانکان و دور هَمیدان تا پاهانشان عادت کنه.

مثل این ورزشکاران که خودشانه گرم مینُن مسابقه ای وَن. این کار واسه این بَه که مال جُمامی دِ درآیه. چون اگه این کارو نکنن، مال جرند دمیکوئه.

آن حالت حیوان کو در زُمُستان به دلیل کم تحرکی به وجود میا را جُمام میگوتن.

جُمام در آدُم دی بوجود میا. مثلاً یه شخص، یه مدت یه کاری رو انجام هانه دایه و یه دفعه میشو دمیکوئه اون کاری میان، حسابی دی انجام میدیه، آخر سر که میشو خانه، دیگه از خستگی نیمیتانه تُکام باخوره. اینه ره میگوئن طرف جُمام دَکتیه.

اما تعریف کلی جُمام: جُمام اصلاحی هسته که به حیوان نسبت هامیدیَن معمولاً. یعنی بگیتُنِ دست و پا.

در آدُمی دی مثال جمام مثل کسیه کو اصلاَ ورزش نیمینه، یدفعه میشو فوتبال بازی مینه، دست و پاش میگیره. به عبارتی جُمام یعنی یکی کو اصلاً کار نکردی یا راه نشیه، یدفعه دکویه کاری بیخ که این باعث میبوجانش درآ.

علمیش دی میبو: عدم آمادگى جسمانى

ایسه اسفند ماه هسته و کار دی زیاد، اگه طی سال، زیاد کار نُکردین و جُمامین، حواستان باشه زیاد کار نکنید، کت و کول دِه بکوئین.

با سپاس از گروه تولید محتوای درجی


کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی) مجاز است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۰۰
درجی طالقانی

طالقان، گوهر ایران

شنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۲۰ ق.ظ

طالقان، این زُمستانش قشنگه
هوای سرد و سوجانُش قشنگه
میانِ وَرف وسرما ای رفیق جان
خانه ای دُل، کرسی بندانش قشنگه

زُمستانش تمان گردی، بهاره
بهار و سبزه زارانش قشنگه
بهار، وَرف او میبو جیرمیا کم کم
تماشای روخانانش قشنگه

تابستان جمع میگردُن مردم اونجه
تماشای مُحبانش قشنگه
پاییزم یک صفای دیگه داره
آغوزرونی و سیف چینیش قشنگه
تمام این مطالب دی عزیزان
با این درجی که خودتانی شین قشنگه

❤️ زنده بو طالقان و طالقانی ❤️


شعر از: سید مصطفی افتخاری
عکسها: سعید شکراللهی، محمدحسین رضایی، پدرام سوداگری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۲۰
درجی طالقانی

دلنوشته کوچه های کودکی

شنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ق.ظ


در کوچان وَرف گرفته، تی یی پِی می گَردُم
پی رَد آن گالشانِ پینه دار
شول شول شادی از بیامدنِ وَرف، در روزگاران وچگی
سُرخ دیمانُم اِچینه انار، چُشمان نَم بِزی از سوج سرما چون تیله
بدو بدو مینُم از امروز تا دیروز
آخر تی یی پِی می گَردُم مُنِ گم شده ی روزهایم

متن: مریم قادری (سیمرغ)، اورازان
عکس: وحید ملامحمدی، پراچان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۱۶
درجی طالقانی

کدخدا و کدخدامنشی

جمعه, ۷ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۱۱ ب.ظ

 

کدخدا و کدخدامنشی

کدخدا  در دهات، همان ریش سفید بَه که در کارها مردم َ راهنمایی و اختلاف نظر ها رَ حل و فصل می کُرد، جهت عمران و آبادانی ده  تلاش می کُرد و حرفشی سر، کسی حرف نمیزَه. فلسفه داشتن کدخدا، به مدیریت و سرپرستی جمعیت انسانی مربوط میگردی اما بعدها  برخی از قدرتشان و اعتماد  مردم  سوء استفاده  کُردُن و دست به ظلم و قلدری بِیزیَن.

 

کدخدا یا کتخدا به معنی بزرگِ ده و محله و یا صاحب و بزرگ خانه که معنی شوهر و مرد زندار دی میبو که همون اولی مورد بحث مایه. کد خدا منشی هم مثل کدخدا رفتار کُردُنه و هم معنی کمک به کار حل اختلاف به کدخدایه و هم ادای کدخدا رِ دُرُردُن معنی مینُن. مثلاً کسی که زیاد تو کار کسی دخالت کنه و دستور بدی، میگن کدخدا منشی درُدیه.

 

فارس زبانان غالبا میگن: ده، روستا، آبادی، محله اما این ترکان میگن: کد یا کت، حالا دقیقاً معلوم نی این کد از زبان آذری وارد فارسی گردیه یا از زبان فارسی به آذری، در هر صورت کدخدا معنای لفظیش میبو: خدای آبادی. (خودآی: خودش بیامیه.)

ضرب المثلهای زیادی درباره کدخدا بوگوتینه من جمله:

وقتی همه کدخدا باشن، ده ویران میبو. این ضرب المثل درباره کسایی میگوتُن که با دخالت بیجا، باعث خرابی کاران میگردیَن. که در نکوهش همان کدخدا مَنشی بَه.

 

یه ضرب المثل دی بَه که میگُتُن: کَسو کدخدا گَرَستی (کسو = لاک پشت) به این معنا که فرد بی لیاقتی به پست و مقام مهمی رسیده.

 

یا میگُتُن: کدخدارو بِین، ده رو بچاپ.

 

یارو رَ ده راه نمیدان، سراغ کدخدای خانه رَ میگیت.

امیرنانیان یادشانه، یه مردک از طرف کدخدا انتخاب گرستی بَه، میگوتُنُش: پاکار. پاکار، معاونِ کدخدا بَه. تمام مردم اون دِه میتَرسیَن، یه جورایی اون موقع بعد کدخدا همه کاره بَه. مردم میخواستن بُشُن واش بیچینن، میوه بیچینن، حتماً باید پاکار اجازه میدا یا یه روزه انتخاب میکرد، میگُت اون روز همه بشُن مثلاً فلان جایی واشه بچینن.

 

قدیمان کدخدایان، حکومتی میکردُن خودشانی بَه. اون قدیمان که بیشتر ارباب رعیتی بَه، بیچاره مردمان چندی اذیت میگرستُن. اورازان دی تعریف مینُن یه ارباب داشت، سر سیاهِ زُمُستان، مردمه یه گونی آرد قرض هامیدا، تابُستان، هفت تا کیسه پَس میگیت، اندی پشت سرش ناله نفرین بَه. بعد بیچاره مردمان، چون نزول قرضشان زیاد بَه، هر سال زُمُستان، باز به بیچارگی میرسیَن و ناچار قرض میگیتُن و از این چاهی که ارباب اوشانی به دُرُست کُردی بَه، هیچوقت رهایی نُداشتُن.

 

البته همیشه وجود کدخدا شر نبه، گاهی بعنوان داور، دهی میان، انجام وظیفه میکُرد. چون مشکلات ده زیاد بَه، جدای از اینکه با هم خوش بیَن، دعواشان دی زیاد بَه. ویشتر دی سرِ ملک و املاک یا زمینانی واش بِچیَن و اینکه تی یی مال دَکتیه ای مینی زیمین و این چیزان، وقتیَم که دعوا میکُردُن، همون صحرایی میان، همدیگره با داس و کاچ میزییَن و بعد، خونین و مالین میامیَن کدخدایی وَر.  کدخدا دی اوشانی کاره یه جوری حل میکُردکه کارشان به شکایت پاسگاه و دادگاه نکشه . کلاً کدخدایان علاقه ای به حضور نیروهای دولتی در خودشانی قلمرو نُداشتُن و آنه مایه ی کم شدن قدرت و نفوذ خودشان میدانستن.

 

خیلی ازکدخداهایی که انتخاب میگردیَن، خودشان چوزَن ده بیَن، چو زن کسی ره میگُتن که قلدر بَه و همه دی او دِ میترسییَن. همین بَ که کدخدا خیلی از کارانِشِ با ترسی که مردم از او داشتُن، پیش میبرد.

 

کد خدا همه کاری میان دَبَه ، مثلا میاندارِ دسته های سینه زنی، اگه وَچه مَچه ای موقعِ سینه زنی شیطانی میکُرد، چویی همراه پیامیخوت وچانه. این هنر کدخدا بَه که در حضور او، کسی دست از پا خطا نیمیکُرد.

 

چوب دو سر طلا بشنُوستیَن؟ کدخدا یه جورایی چوبِ دو سر طلا بَه. چو او، رابط بین حکومت وقت با مردم آبادی بَه، همیشه فَش نثارش میگردی. یه ور حکومت دِ فَش میخورد که بی عرضه و فلان و بهمانه. اینور دِ دهی مردم، فَش هامیدان که خودشی هم دهیان و خودیان را ویل کُرده و حکومتی اوامرِ اجرا مینه.

 

حتی شنیده گرسته که در این رابطه مثلاً سرباز گیری، اون قدیم این بیچاره کدخدایان خیلی کوری بکشیَن. هم بازداشت گِردین، هم کتک بُخوردُن از سمت حکومت. هم مردم باهاشان لج کرده بیَن و دهی میان اذیتشان کردن.
خلاصه هر دهی یه کدخدای خوب میخواهه، یکی که بزرگ و ریش سفید مردم و از جنس خودشان باشه و با اوشان از سر لطف و مهربانی رفتار کنه. ایسه الان که این وَر افتاد گردیه و مردم کارشانُ به دادگاه و دولت میبرُن که چندان رضایتی دی درِش نی.

 

الهی که همه دهای طالقان در صلح و صفا و خوشی و احترام باشه.

 

با سپاس از گروه تولید محتوای درجی

کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی) مجاز است.


 

این متن ارزشمند با صدای فرشید فلاحی تقدیم به شما (دریافت کنید)

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۱
درجی طالقانی

 


طالقانیانی عاروسی
قسمت دویُم: رسوم مربوط به عاروسی


آن قدیمان، هفت شو و هفت روز عاروسی میگیتن. هر روزش دی یه رسم بخصوص داشتن.

جُهازبران، بنداندازان، چاچمان، نان دبُندان، حنابندان، عروس بَران (روز اصلی عروسی)، سربندان (همان پاتختی)

مثلاً چاچمان، زیر سایه داران جشن میگیتن و مجمعه میوه و شیرینی میوردُن.

بقیه رسوم مربوط به عروسی دی عبارتند از:

بوته کردن، قند بشکتُن، تُک بیگیتن، عقدکنان، خیاط سر، انتخاب دست خوآر و دست برار (ساقدوش)، هرزان ورزان و خرج بار، پیشانی پول، حمام بَران، نار اندازی و طشت بِزیَن که این آخری منسوخ گردیه.

اولین دور همی دو تا خانواده ره میگوتُن خلوتِ شیرنی خوران (یا چایی خوران). از دو طرف، فقط درجه یکان میامین. بعد از این جریان، تازه نامزدی ره علنی میکُردن و بقولی پیلا شیرینی خوران میگیتُن. که تقریبا کل دهی بزرگترانه خبر میکردُن تا در این روز خرج  و مهر بربینُن. مثلاً خرجی واستان میگتُن یه گوسفند و چند کیلو پنیر و یه مقدار آرد که از سوی زامایی خانواده به عروسی خانه میوردُن و همانی همراه، ناهار عروسی رو تهیه میکُردن. بعد هم عروسی به یه انگوشتر یه چادر میبوردُن. مهریه ره دی که میگوتُن مهر معمولاً یه مقدار پول تعین میکُردن ولی هیچ وقت دریافتی درکار نَبَه مگر در موارد خاص. البته گاهی دو مبلغ تعیین می گردی، یکی به اسم مهر که همان مهریه به و پرداخت نمیشد و یکی دی "نقدینه" میگوتُن که معادل شیربهای امروزی بَه و ننه عروسی میگیت ولی دراصل خرج تهیه جهاز دختر میگردی.

هفته قبل از عروسی دی خیاط سر میگیتُن یعنی خیاط میاردُن خانه، بعد برای خانواده عروس و داماد لباس میدوتُن. همچنین رسم بَه که برای فامیل دی یه تیکه لباس دوخته و هدیه میدادن.

یکی دو روز قبل از عروسی دی نان دبندان، دان کوبی و کشک بسابین داشتن. بدین ترتیب زناکان و جوانان میومین عروس و زامایی خانه و برای روز عروسی، نان دمیبستن یا برای شام حنابندان که معمولاً آش بَه، گندم میکوبستن و چوبی تشتانی میان، کشک میسابیَن.

روز قبل از حنابندان دی خر میگیتُن و دهی میان فرش جمع میکوردُن برای عروسی جشن.

هرزه برزان (هرزان ورزان) یه شو قبل از حنابندانی شو بَه کو زامایی دست بُراران و عروسی دست خُوارا نو دعوت میکردُن. یعنی دترکان و پسرکانی که عروس و زامایی همسن و سال بیَن تا هماهنگ کنن چه ساعتی زاما بیا. کجه نار بزنه و از این جور هماهنگیان. بعد دی با کمک اوشان برج و لوبیا پاک گرده. بعد از کار دی دُترکان جمع میگیردیَن عروسی دور، بزن و برقص و بگو و بخند. یه مقدار دی زاما ره اذیت میکردن که باید ازاین به بعد وچه ماری کنی. یه مقدار دی عروسی ته دلُ خالی میکردُن که باید وچه کهنه ره بشوری. اینانو شوخی شوخی میگوتُن و میخندیَن.

بعد دی خرج بار که همان وسایل اولیه طبخ ناهار عاروسی به، مثل آرد، برنج، قند، شکر، چایی و.... میوردُن عروسی خانه.


با سپاس از گروه تولید محتوای درجی

کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی) مجاز است.

این متن ارزشمند با صدای خانم تاجدینی تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۱
درجی طالقانی

نعلبندی

چهارشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۱۵ ب.ظ

از جمله مشاغل قِدیم، نعلبندی بَه.
چون حیوانات بارکش و مَرکبان (یعنی آن گته مالانی که سواری هامیدان) وزن خودشان و بارشان سنگین بَه و زیاد دی راه میشیَن، بخاطر اینکه خودشانی سُم خُراب نگرده و بتانُن خوب راه بَشُن، اوشانه نعل میکُردُن. حیوانه بُداشتُن برای نعلبندی، یه سخته کار بَه و زور و قدرت زیاد میخواست.

ابزار نعلبندی دی اینان بَه:
1-نعلبندی انبر: انبر نعلبندی با دسته بزرگ
2-سُم تراش
3-ناخونگیر: ناخنگیر برای تراشیدن سم دام
4-کنده سم تراش
5-لواشه یا پوزبند
6-نعلبندی چَکوش: چکش نعلبندی
7-جعبه وسایل نعلبندی و میخ

برخلاف خارجیان که نعله یه خُجیره چیز و بقولی نماد خوش شانسی میدانُن (چون شبیه حرف انگلیسی u هسته که تنها حرف صُداداره کلمه luck یعنی خوشبختیه) اما طالقانیان اصیل و با فرهنگ میدانُن کو استفاده از نعل اسب از زمان شهادت امام حسین علیه السلام باب گِردیه، آن دی از سوی قاتلان حضرت که پس از شهادت به پیکر مطهر ایشان دی رحم نُکردُن و با نعلهای تازه به روی اجساد مطهر شهدا تاخت کُردُن و بعد دی نعلانه به نشانه پیروزیشان، سر در خراب گَرده خانه هاشان، اوزان کُردُن.


با سپاس از گروه تولید محتوای درجی

کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی TaleghaniDarji) مجاز است.

این متن ارزشمند با صدای بختیار قاضی تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۱۵
درجی طالقانی

چپاک 1: دُگدر پسیانی - قسمت سوم (آخر)

دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۳۷ ب.ظ

فرداش ساعت پنج صحب خو د راس گردی یم بشوم میدان گلاب به روتان کش دکنوم
بدی یم آقاجان نوشتیه کُت و‌شولوار  دی تون کورد و نمدی کلاهه دی سرش بنگتیه و تسبیحی همرا ذکر میگو و  منتظر که مون راس گردوم بشیم مریضخانه
ساعت پنج صحب
همین مونه بدی داد بزی ناصُررررر
--هیسسسس آقاجان هییییسسس یالان خو درون هیسسس
-- کی میخوا بشیم؟
-- آقا الان ساعت پنج صحبه کله پزی نیه گو ویگی باخوس دگدر ده د زودتر نمیا همه تی ی ی جور مرغ سحر  نیون گووو
-- آها؟؟؟
--آهاااا
به یه مکافات کتشو دروردوم تا باخوسه و ما دی یه گُله بَکِوعیم
تا ده صحب روز جمعه نود بار داد بزی ناصُررررر ناصُررررر
ای ناصر بمیره تو راحت گردی
همچین صُر صُر دی میگت احساس میکوردی سرلپه یی و میخوا دکنتت تندوری دل
ناصر باد دکوعی یه روز جمعه کفت کوردی مارو
صبحانه رو خورده ناخورده کفت کوردیم و ماشینی همرا ببردومش دگدر
مطب دگدر مرادی یه چندتا کوچه ما د جیرتر به
مطبی پیش برسی ی یم و بتوم آقاجان پیاده گرد
-- اینجه کجه یه؟
-- بیوردومت خراسان زیارت ، خب دگدری مطب اینجایه دیگه پیاده گرد
یهو اون گته چوشمانوش عینکی پشت سه برابر گت تر گردی و داد بزی
-- مگه مون تی ی ی مسخره یوم؟ مگه مون تی ی ی الافوم؟
--بسم الله... مگه نگتی مونه ببر مریضخانه؟؟ خب این دی دگدر
-- این جیراهیانی دگدر چه به درد میخوره؟ مونه ویگی ببر جراهی ی ی دگدران ، ساق دگدران جراهی درون ، راه کِو ، راه کِو اینان ه دکن آقاتی سر
آبّااااریکلا تووو .... مونیبه بالا شهری گردی ی ی؟ از یه طروف خنده م گیتیبه از یه طروف غیظوم جرمبی به مونیبه آقا با کلاس گردیه
هرچی کوردوم که آقا ، تصدقت گردوم دگدر جر و جیر نوداره ،گوش نیگیت که نیگیت
حکم کورد یا مونه میبری جراهی یانی مریضخانه  یا همین راه د میشوم طالقان
بتم آخه آقاجان جراهی دگدرانی مریضخانه رو مون چه میدانوم چیه؟
کجابه کجایه؟
صبح جمعه محل غریب دگدر کجه د گیروروم تی ی یبه؟
بگت خوب میدانی، تو یتیم اگه میلت باشه که نر گو رو دی میدوشی، مونه ویگی بَبَر دگدر پستانی ی ی ور
-- جان؟ دگدر پستانی چیه اقاجان؟ پسیانی پسیانی
یادوم کت سه ماه تمام اسم دکتر پسیانی مایی خانه یی دل دبه و همیشه از رفت و آمد به مطلب دکتر پسیانی خانه یی دل نالش میکوردوم که چندی دور هسه و بالا شهر هسه و چندی اویی تعریفه میکوردوم
نگو مایی آقا جان تمام مدت ضبط کوردیه ایسه الان تحویل بدایه
بدی یم نخیر، مثل اینکه این تو بمیری از اون تو بمیری یان نیه و تا دستش به پستانی نرسه مارو ول نمینه.
به ناچار سر خرو کج کوردوم به سمت جراهی
خیابان ولیعصر نسبتا خلوت بود و میدانسوم دکتر پسیانی صبح جمعه ها بیمارستان خاتم الانبیا دره
به چه ضربه زور جا پارک گیروردوم و نوبت بیگیتوم و آقا ره ببردیم دگدری ور و یه دوتا قرص ویتامین بونوشت و تا خانه برسی یم پنج غروب گردیبه
مطبی دل یواشکی دگدر رو بتم که مایی آقاجان الکی ویانه کوردیه یه دوتا قرص بدین این مایی جان د دست ویگیره
یه هشت ده بار دی اورو به بلاغت و فصاحت تمان دگدر پستانی خطاب کورد
تختی سر باخوتیبه دگدر اویی کمر فشار میدا میگفت اینجات درد مینه پدر جان؟
اودی میگفت :پستان جان بشو جیرت تر
بشو جیرت تر
همانجایه بیصحاب
دیگه دگدر پسیانی ور نشی یم
خجالتوم د
آقاجان دی سال بعد همون موقان رحمت خدا بشی
اما هنوز وقتی کار سونگین مینوم کمری فوریاد در میا
دیه سونگینه کارانه قابل نیوم

یادگاری که از این گنبد دوار بماند

نوشته: حامد نجاری - گوران

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۳۷
درجی طالقانی

چپاک 1: دُگدر پسیانی - قسمت دوم

يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۰۳:۳۰ ب.ظ

یه چرخ اتاقی دل بزی و اتاق د درشی.
همین در که دَوَس گردی کمر و دیسکی فوریاد دریمی
هم اچین مسحور و گوتوروم بزیه بومانسوم، یهو بدی یم دگدر مونه میگو آقاااا آقااااا کجایی؟؟
بتم : ها ،جان چیه بفرما ،باخوسوم ؟تخت کجه دره؟
بگت لازوم نکوردیه بیو این تی ی ی نسخه
میشی این پیچ و مهره ماسوره هانو میگیری میوری ، آلمانی داره و ترک داره و چینی ، آلمانی همه د بیهتره

بتم دگدر جان پیچ و مهره چیه؟ مگه جلوبندی سازیه؟ بُ خدا جووانوم مونی جلوبندی عیب نکوردیه از عقب بزی ین
بگت : فردا بیور و پس فردا عمل واییلا اگه بکِتی ی ی و ناقص گردی ی ی خوتتی گردون دره

بتم دگدر جان شما گو نه معاینه کوردی  نه عکس بدی ی ی چطو تشخیص عمل بودای؟
پدسسوخته اسم خودتو بنگتی دگدر؟ گانگسترهای سیسیل دی اچین متقلُب نیون
حیف ،اون چهل و پنج  تومون ویزیتی که تی ی ی کارد بزیه خیکی دل دکوردوم
البته اینانه دلم د بتوم .

بعد  او دی یه هشت ده تا دگدر بشی یم  تا خلاصه یکی مارو یه دگدر معرفی کورد  کجا؟
تجریش
دگدر پسیانی
خدا خیرش هادیه بگت عمل نیازی نیه و یه ده جلسه فیزیوتوراپی و استخر ماییب بونوشت و یه سری ورزش های خاص بودا تا اینی که کم کموک وَلی د دریمی یم و رژ گردی یم

اون روز دی کاری سر د بشی بی یم عکس بیگیتوم و دگدر پسیانی رو نوشان بودام  و الحمدالله درمان و فیزیوتراپی افاقه کوردیبه
خسته و کوفته برسی یم خانه
همین درو واز کوردوم بدی یم آقاجان سجده کوردیه
اول فک کوردوم دره نوماز میخوانه ولی نوماز نمیخوانست  و دبه جاشی سر د راست میگردی.
این مدت که مونی کمر وَل گردیبه دگدر دستور بودا به که وقتی میخوای راس گردی دستت رو تکیه بدین زیبینی سر و فشار به کمرت نیور.
آقا جان دی یادگیتیبه البته به خودوشی روش.
میخواس راس گرده دوتا دستانه مشت میکورد زیبینی سر و
کینو میدا هوا و پاهانه تیر میکورد و پنج دیقه همانطو خشکش میزی تا بتانه قوه دکوعه و راس گرده، انگار رضا زاده یه میخوا المپیکی دل وزنه بزنه.یه پنج دیقه از خشتک مبارک بصورت سرواکین دنیا رو نگاه میکورد و راس میگردی.

وقتی منو بدی در همان حالت سجده و کین در هوا کله رو کج کورد و از پشت عینش که چوشمانه ده برابر کوردیبه منو بدی
اچینی ورزویی که یوغ و دارجتی بیخ کله ش جیرکتیه و زیر چوشمی یَگ ور صاحبشو نگا مینه
داد بزی یم سلام آقاجان سلام
آخه آقایی گوشان دی کر گردیبه و آدومی ناف باد دِمیکت تا یه چی اوره حالی گرده
--علیک سولام
-- خوبی؟رچی؟
اهمیتی به احوالپرسی نودا و بگت:
--
اینان چیه؟
پاکت بزرگ عکسها رو که حواسم نبه دستم دره رو بالا بیوردوم و بتم اینان؟؟؟
--آها
-- عکسه عکس...عکس .. کمرمی عکسه ببردوم دگدر نوشان بودام
--آها؟
-- آها
آخرش نفهمسوم حکمت این آهای تعجبی طالقانیانی فرهنگی میان چیه؟؟

وقتی آها رو بتم آقاجان فشنگی جور بپروس
تازه بفهمسوم چه خاکی دکوردوم سرم
ننه م دی از اون سر داد بزی ای تی ی ی کلا رو کفون نکنن بین میتانی شر درست کنی؟
آقاجان وقتی بدیبه مونی کمر عیبور گردیه اودی حسودی ی ی سر الکی کمرشو شال و چادری همرا دِم میوست و گیر بودابه که مونه ویگیرین ببرین مِریضخانه
مون دی الکی قول بودا بی یم که این صفلا که بشی یم همرا میشیم
وقتی بفهموس دگدر بشی یم
اون شب چنان روزگاری از ما سیاه کورد که از زاده شدن پِشیمان گردی ی یم
آی شما آدوم نی ی ین
آی مونه میخوا این خانه یی دل بکوشین
آی مونی کمر لاب گردیه یه دگدر زورتان میا ببرین
آی یال گت کوردی یمه
آی کی ی ی به
آی چی ی ی به
آی ایمامزاده بساتوم خصم جانوم
آی مون بمیروم شما راحت گردین

چنان دهنی از ما آسفالت کورد که آخرش بتوم آقاجان گه باخوردوم هُرت باخوردوم .فردا همین فردا همرا میشیم دگدر
به یه بدبختی و جانکنش اوره وعده یی همرا ساکت کوردیم
ننه م بگت اینه رِ تا دگدر نبری امیدشو ونمیگیره ، فردا این مردوکه یه سر ببر همین دگدر مرادی ی ی ور یه فشارشه ویگیره یه دوتا کفتیبه قرص ویتامین اورو هادیه بلکم مایی جان د دست وگیره.

 

نوشته: حامد نجاری - گوران

 


 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۳۰
درجی طالقانی

چپاک 1: دُگدر پسیانی - قسمت اول

شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۱۸ ق.ظ

چپاک تعریف میکورد:

 
خسه و کوفته کاری سر د برسی یم خانه
کار یه طرف و این بیل بزیه کمر بیصحاب یه طروف
داستان از آنجا شروع گردی که چند ماه پیشانوش فوتبال سالنی میان یکی از مایی همکاران که گاو اویی پیش پرفسور هسه  بجای توپ خری جور لگه بزی مایی کمری سر و مون دی سابقه دیکس کمر دی داشتوم و همانجا بیصحاب کمر بیگیت و مایی دیکس جاش د دریمی
یه هفته خانه یی دل باخوتوم و دو ماه آزگار این دگدر و اون دگدر راه دبی یم

دگدر دی قدیمی دگدران
یه قسسوم بقراط میخوانسون
یه وجدانی دبه یه دلسوزی دبه اما همه این چیانی دوره تمان گردیه. پول و پول و پول حرف اول و آخر هسه.

پس از اون حادثه اولین دگدری که بشی یم  از اون پدسوختان به
همین مطب د دلشی یم بگت چی یته؟
بتوم هیچی آقای دگدر وَل گردی یم
-چطو؟
- فوتبال سالنی میان یه گاو اصیل ایرانی دو رگه از خطه لرستان و مازندران لگه بزی مونی کمری سر و عازات راه نمیتانوم بشووم
-سابقه دی داشتی؟
-بله آقای دگدر
عینکشو انگوشتی همرا جرکشی و مونی دفترچه بیمه ر واز کورد و شروع کورد به انشا نویسی
حالا مون دی چشم بداشتوم مَثَل مارو بَگِه بشو اون تختی سر دراز بَکش یه معاینه یی کنه یا دوتا انگوشت مایی کین و کمری سر بکشه دلمان خوش گرده اینهمه ویزیت بودایمه اقلا مارو یه انگوشت بزیه یا دکوردیه فرقی نمینه .
 
پنج دقیقه نه اون گب بزی نه مون گب بزی یم
فقط مینْوشت . درد همه اعضامه اچین کوردیبه خشک چو  و گایی وختی  نفس جرو جیر نیمیشی.
یگ هفته پیرزونوکانی جور که طالقانی دل عصا به دست دوقد گردیه با زاویه نود درجه راه میشون  و هر از گاهی دس چویی همرا ولگانی بیخ جوزی پی درون  راه میشی یم
یه ساعت بزرگ از این منگوله داران اتاقی کنج دبه و این منگوله هی تکیم میخورد و مون دی محو توماشا گردی بی یم
در حالت خلسه از درد به ساعتی آونگ خیره گردی بی یم
درب اتاق آقای دگدر واز گردی و منشی دلومی ، سبحان الله که منشی نبه تو بَگو حور بهشتی در د دلومی، مرلین مونرو دِلومی.
ظریف و قد بلند که اون پاشنه دار پوجارانوش زیبایی اندامشه چند برابر کوردیبه. یه تنگه سفید روپوش تون کوردیبه با نوارهای صورتی و وقتی راه میشی انگار اسب عربی قبل از مسابقات ابوظبی دره خودشو گرم مینه .
چوشمانوش عسلی و کشیده بِه
لبانوش اناری جور سرخ و غنچه یی جور لطیف و محجوب . ادغام همه اینان با دیمان  و آرواره  قدرتمندش زیبایی رو به سرحد کمال برسانسیبه
یه قشنگه قورموزه ماتیک دی بزیبه که با اون قشنگه بکاشتیه ناخنانش هم رنگ بِه و البته بر دستان و انگوشتان بلند و کشیده ش اون کبود رگانش نوشان از سیمین تن بودن میدا
وقتی راه میشی مانکنانی جور ضربدری پاهانشو مینگت که به عالم و آدم و موجودات نوشان بدیه حق با کیه
راه نمیشی
رقص میکورد ،جهانداری میکورد، سلطنت میکورد
اچینی امیران دقوم میزی و تو بَگو بیومیه  جهان د  سان بِینه
تق تق تق
نه، تق چیه؟
دو ر می کرن سل لا
انگاریکه پیانویی کیلی یانی سر  موتزات میزی
البته تا حال موتزات گوش نودا بی یم امبا چی بَگَم؟
شماعی زاده یو عباس قادری که تشبیه این کمال نیمبو؟

البته تا حدی الهه ناز بنان بدان ترقص اندام اهورایی میومی
هیتلر اگه اورو میدی نمیگت حق با کسی هسه که قدرت اویی دس دره. میگت حق باتویه عزیزم ،جیگرم تو فقط کین طِو بدین راه بشو
حالا مون دی اصن کمر درد یادوم درشیبه
دیکس کجا دبیه
درد کجه دبیه؟
به جان هرچی مرد هسه یک نظر امبا پیوسته ویشتر ندی یم و زیر لب قرآن میخوانسوم
فتبارک الله احسن الخالقین
ولقد خلقنا الانسان من سلاله من طین
فتبارک الله احسن الخالقین
عمروم د اندی قرآن سر نیگیتی بی یم
تازه حافوظ خوان دی گردی یم
چه خوش صید دلوم کوردی بنازم چشم مستت را
که کس کرکان وحشی را از این خوشتر نمیگیرد

صدای فنجان قهوه ترک که دگدری پیش میزی سر بنگت مونه هشیار کورد
قهوه یی بو با عطرش قاطی گردیبه و پس رجه می دل احساس گرمی میکوردوم

دگدر دی زوری جور که از گِویی کین زیبینی سر دمیکوعه صندلی چرمی یی سر پهن گردیبه
یهو احساس کوردوم این دگدر چندی زشت و کریه هسه
تا چند دیقه پیش اندی کریه المنظر نبه
این لعبتی ور نهایت مقامش گَرُن بز بَ
اصن همه چی همینطوره؟
 فکر و عقیده دی همینطوره
تا هم جنسشی ور قرار نیگیتی باشه فک مینی چندی قشنگه و بی عیب و نقصه
همینکه دیگر فکر و عقیده هانی ور قرار گیت یگهو عیبوری و لکیزه گی یانوش مشخص میبو
به همین خاطر هسه  که رادیکال های مذهبی  و عقیدتی جرهت نمینون کله شانه جرورون
میترسن مرلین مونروهان اوشانه درنگنن جهندوم
کله شانه دمینون ورفی دل و هرچی جز چوشمشانی پیشی ورفه انکار مینون و ناحق میدانون
تازه همه یی یقه رو دی وِمیرون که تو دی ایلا و بیلا  میخوا مایی جور گردی تا خدارو خوش بیایه
همه عالم و آدوم گه باخوردی ین فقط ما  آدومیم

نترس بابا
جهندوم د نترس
تو خودوت همین الان جهندومی ونجه ور کنده یی

 

نوشته: حامد نجاری - گوران

 

 


 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۱۸
درجی طالقانی