درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تنبلی» ثبت شده است

آلبالو یا آلبالو شوش؟

سه شنبه, ۱ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۱۴ ب.ظ


به جایِ آلبالو شوش

یه بادیه از خودِ آلبالو بیور

با سوسُرکی نمک!

 

امضاء: دله خیکانِ طالقانی درجی

آلبالوشوش: چوب تَرکه آلبالو که وسیله مهمی برای تنبیه بدنی است!

سوسرک: چشمه و معدن نمکِ روستای وشته طالقان

 

 

این دی نصیحت آقامعلمِ درجی:

عِزیزجان، مـردُمی دارانَ دست دُرازی نکنیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۰۰ ، ۱۲:۱۴
درجی طالقانی

تکمیل مطلب «کینی داسُتانان» با نظرات ارسالی دوستان:

به لطف و مرحمت و عنایت شما عزیزان همراه، تعدادی اصطلاح و مثل دیگر رو تقدیمتون می کنیم:

🔸 کین وار: ته زمین

🔸 کین سوگرک: کرم شبتاب

🔸 کینکی سر پینک بزن: خطاب به خیاطها یعنی پشت شلوار رو وصله بزن

 🔸کین تِـ‌‌ئو: کنایه از کسی که از امری سرپیچی میکند، مثلا میگویند فلانی کینتِـ‌‌و بززی.

🔸 قر کین: کسی که بر اثر سربالایی رفتن باسنش به سمت عقب کشیده شده.

🔸 کین تتله: نرمی نشیمنگاه.

🔸 کین کینا: عقب عقب رفتن و گاهی در اصطلاح به بر عکس موافقت عمومی حرف زدن و عمل کردن نیز گفته می شود.

🔸 سر کین بدوت: کیسه ای یا ظرفی که پلمپ شده باشد. سر و ته کیسه ی دوخته شده باشد.

🔸 تله کینه میزنه: بعد از خوردن میوه یا خوراکی که آخرش به تلخی می زند می گویند. مثلا این خیار، تله کینه میزنه.

🔸 پرسه کین: پشت بامهای قدیمی که پلکانی بود به پله پایینی که آفتاب گیر و از باد سرد ایمن بود، گفته می شد. همچنین به کناره کوپا هم اطلاق می گردد.

🔸 داسه کین: یعنی ته داس که اشاره دارد به فعلی. با پشت داس، ترکهای بامهای گلی را میکوبیدند تا از نفوذ باران به داخل خانه جلوگیری شود. گاهی هم در دعواها با داس کین به طرف مقابل ضربه میزدند.

🔸 گرد کین دار: این اصطلاح مربوط به درخت گردویی است که میوه اش کاملا گرد باشد.

🔸 پیر شنگ کینه: نوعی شنگ (سبزی) که غده مغذی دارد.

🔸مینی کینی کار نی: یعنی من از پسِ این کار برنمیام.

    yes با سپاس فراوان از آقایان: جناب علوی نیا از #خودکاوند و جناب فلاحی از #کولج

 

mailenlightenedmail


 کینی داستان سر دراز داره، الحمدلله با مشارکت فرهیختگان طالقانی، باز مطلب کاملتر میبو.

اصطلاحاتی که در ادامه می آید، توسط جناب آقای علی لطفی از #نویز برایمان ارسال شده است:

🔶 بخش اول_ عبارت هایی که در نویز بکار می رفت و به یادم مانده است:

🔸 کینه کر kine kar : آنچه پس از پخت و پز به ته دیگ می چسبد که البته باتهدیگ (پوشتی) که خوردنی است تفاوت دارد.

توضیح درجی: کریدن همان کندن ته مانده غذاست که به ظرف چسبیده است. البته معنای عام آن کندن سطح هر چیزی به وسیله دست، ناخن و یا وسایل کمکی دیگری است. مثلا کریدن پوست با ناخن... خیلیهامان یادمانه ننه مان میگوت: زخمتی سره نککر!

🔸 کین وری kine vari : رو به عقب راه رفتن. اصطلاحا معامله ای که سود در آن نیست و فروشنده از سر طعنه به خریدار سمج و ناخن خشک می گوید: می خواهی مال را مفت ببری.

🔸 کینی بیخ بنگتن kini bikh bangaten: چیزی را زیر پا نهادن و بر آن نشستن. همچنین کنایه از بی اعتنایی و اهمیت ندادن به چیزی. مثال: منی حرفه کینتی بیخ بنگتی؟

🔸 کین وزرس kin vazares: لفظا ماتحتی پاره شده معنی میدهد. اما کاربردش شبیه «کینش پاره گردی» هست. مثلاً کسی که در دعوا عربده می کشد و زیادی شلوغ  می کند، طرف روبرو می گوید: چه خبرته؟ چبه دری کینته ومیزرانی؟

🔸 داری کین dari kin: پای (زیر) درخت.

توضیح درجی: گفته بودیم کین به همراه هر کلمه ای بیاید به ته یا زیر آن کلمه اشاره دارد.

🔸 غیرت کین گیتن gheyrat kin giten : ِپایداری کردن و کوتاه نیامدن.

 

🔷 بخش دوم_ این اصطلاح ها را درکتاب «درآمدی بر گویش و فرهنگ طالقان» دیدم:

🔹 کین قر بدان(کین بچرخاندن) kin gher badan: قر دادن باسن، عمدا به کسی پشت کردن.

🔹 کین گرد kine gard: ته مانده ی خرمن.

🔹 کین مشتی moshti: رشوه، حق حساب، انعام بچه ها، و همچنین مشت در باسنی.

🔹 کین واز kine vaz: بالا نگهداشتن گاو آهن برای شخم زمینی که سفت است تا گاو آسیب نبیند.

🔹 کین وال val: پایین نگهداشتن گاوآهن در زمین خیس.

🔹 کینه kina: باقی مانده ی ریشه درخت یا ریشه ی گیاهان پیازدار.

🔹 پل کینه: پای پل، دم پل.

🔹 کینه بزین kina bazien: رشد پیاز و هویج و...

🔹 کینه بنی kine beni: نمد پاره، فرش کوچک، زیرپاانداز .

🔹 کینه پس بزین: جمع شدن آب پشت مانع و به عقب رفتن، همچنین پشیمانی از کاری.

🔹 کینه پس کینه پس: عقب عقب رفتن.
🔹 کینی گل kini gal: مزاحم، دست و پاگیر.

   yes با تشکر از جناب آقایان علی لطفی و ابوالفضل یزدانی

 

mailenlightenedmail

 

دو اصطلاح دیگر:

🔸 کینا کَت: نشست

🔸 کینا بَرد: از بین برد /هاپولی کرد/پس نداد

 

🍃🙏 با تشکر از خانم فاطمه پوررستگار و آقای فلاحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۱:۲۷
درجی طالقانی

کینی داستانان

يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۳۶ ق.ظ

مقدمه:

بعضی واژه‌ها بار معنایی شرم‌آوری دارند و به دلیل رعایت ادب و اخلاق، استفاده از آنها محدود و پَساپرده‌ای و گاهی مذموم است. اما مفهومی که این واژه‌ها بِدان اشاره دارند، حقیقتی اجتناب ناپذیر از زندگی است. لذا در زمانی‌که یک زبان مورد مطالعه قرار می‌گیرد، به ناچار، باید به این واژه‌ها هم توجه نمود.

از سوی دیگر، تعدادی از این واژه‌ها که در اکثریت فرهنگ‌ها کلماتی ممنوعه و شرم آور هستند، در یک زبان یا فرهنگی خاص، آن چنان بی‌ادبانه تلقی نمی‌شوند و استفاده از آنها در مکالمات روزمره و اصطلاحات آن زبان، مرسوم است. اینهایی که گفتیم مقدمه‌ای بود برای شروع واژه شناسی امروزمان که درخصوص واژه «کین» در طالقانی است.

پیشاپیش از برخی عبارات خارج از ادب که در این متن آمده، پوزش می‌طلبیم. به هرحال برای آشنایی با این اصطلاحات، گذر از واژگان بی‌ادبانه مرسوم، اجتناب ناپذیر است.

 

 

صفتهای ساخته شده با واژه کین:

  • به آدم‌های تنبل، بی‌حال و بی‌انگیزه میگن: لَسه کین، شُلِ کین، تَمبَله کین. البته کُلِ کین هم هست که بیشتر برای آدم دارای معلولیت حرکتی استفاده می‌شود.
  • صفت آدم‌های درشت هیکلِ بی‌بُخار و تنبل: خُرسِ کین، گَته کین.
  • آدمِ بی‌ادب یا آدمِ بی‌حاصل: گ.و.زینه کین، تُسنه کین.
  • آدمِ خیلی مایه‌دار، سرشناس و بزرگ: نَفت در کین! پیله کُلـُفتِ کین، کینان سَر، کین شانس.
  • دیوانه و خُلِ چِل: وُرِ کین، خُلِ کین، تورِ کین.
  • کین وِلیس: پاچه خوار، چاپلوس، بادُمجان دور قاب چین.
  • خُشکِ کین: دارای اخلاقِ یُبس یا خساست زیاد.

 

روش‌های حرکتی یا افعالی (به صورت نِشَسته):

  • کین خُزولَه/خُزلیت یا کین خُزُک یا کین خیلیز یا کیناخیز: خزیدن روی باسن.
  • کین شَره یا کینا شَره: رو باسن حرکت کردن.
  • کین کَرش: خود را روی باسن کشیدن.
  • کین سر خو یا کینی سَری چُرت: خوابیدن به حالت نشسته، قِیلوله، چُرت کوتاه.
  • کین سر تِـ‌‌ئو: تاب خوردن روی طناب با حرکات باسن و پاها.

 

 

واژگان ترکیبی:

قاعده کلی:

کین در پسوند هر واژه‌ای که بیاید، به انتها، زیر یا ته آن کلمه‌، اشاره دارد. مثلاً چاچی کین: به معنای زیرِ سقف.

  • بال کین: قسمت آرنجِ دست.
  • کُرگِ کین/کُرکِ کین: قارچ دنبلان. نوعی قارچ وحشی.
  • کینازول: زنگوله کوچکی که به پشتِ رانکی قاطر می‌بندند.
  • کین چُک: یعنی لبه زمین یا جایی. مثلِ حمامی کین چُک یا آن پیلا (گَته) چالی کین چُک.
  • کیناکَت: سرنگون شدن و با باسن به زمین افتادن.
  • کینُس کیلی: سستی و کاهلی عمدی.
  • کین سر دوجال: یک گیاه تیغ‌دارِ چسبنده. تیغ‌های این گیاه، به پا، جوراب و شلوار چسبیده و همه را به هم می‌چسباند. برای کندن آن باید «کینی سر» نشست و آنها را کَند. لذا به این اسم مشهور شده است.

 

یک حاضر جوابی بامزه: از این پس هر وقت کسی به شما گفت: همین؟

در جوابش بگویید: کینته بنگَن زیمین! laugh

اصطلاحات:

  • کین تور (کُردُن): یعنی خُل خُلی کردن، دیوانه بازی درآوردن. مثلاً: بِنیش جاتی سَر، کین تور ناکُن.
  • کین چُلُق (بِزیَن): بهانه‌گیری و اجتناب از انجام اوامر، عدم تمایل به کار.
  • کین مَچولی: کسی را سرِ کار گذاشتن، گربه رقصانی کردن. شیطنت و شر ریختن.
  • کینِ کسی ر باد دُکُردُن: تعریف اَلکی کردن، معادل: هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن.
  • کین دَنِبو (گ.و.ز): تُهی مغزی و بی‌مایگی. معادل: پز عالی و جیب خالی.

  • کین تو سر تو: یعنی الکی قیافه گرفتن.

  • کین سر نشیر (نشین) نیه: یعنی بسیار خوشحاله و در جای خود از خوشحالی قرار و آرام نداره.

  • کینشی همراه جوز میش‌کُنه: یعنی خیلی خوشحاله. شاد و شنگول بودن. معادل فارسی آن: با دُمش گردو می‌شکنه.
  • کینش دِ دَر میوره مینگـَنه دُوهانشی میان: یعنی خیلی خسیس و ناخن خشکه.
  • کینشی میان عروسی داره: یعنی از شرایط پیش آمده، بسیار خرسند و شادمان بودن. شعف بسیار داشتن.
  • کینِ کوپّا کُردیَن: لَم دادن و تنبلانه به استراحت پرداختن.
  • کین به کین و دیم به دیم: یعنی دو نفر که خیلی با هم صمیمی و نزدیک هستند.
  • کینُش پاره گردی: به کسی خیلی فشار آمدن. در سختی و معضلاتِ کمر شکن افتادن.
  • بَسوتِ کین: کسی که در حسرت و تأسف بسیار افتاده و به قولی از حسادت، کینُش بَسوته. مثلاً کودکان وقتی حسادت و عقده کسی را در بیاورند به او می‌گویند: کینانُت بسوجه.
  • کین حال: اشاره دارد به زدودن پشمهای آلوده به پشکل خشک شده گوسفندان (مالان) و در اصطلاح یعنی به یک نفر خیلی لطف کردند، طوری که از خوشی به وجد بیاید.
  • کین کلفت مینه: مال اندوزی و کسب شهرت و اعتبار و بزرگی.
  • آسُمانی کین وَزرُست: باران شدید آمد.
  • و خلاصه آنکه کین عورتی سر دِنی: یعنی واژه «کین» از الفاظ نامناسب در گویش طالقان نیست.

 

 

ضرب المثلها:

  • گو.زی.نه یا شُلِ کینی وَهانه، جو کُلاسه: نانِ جو کُلاس موجب نفخ می‌گردد، از این رو برخی که کار بی‌ادبی می‌کنند، تقصیر را گردن جو کُلاس می‌اندازند. به عبارتی این مثل کنایه از کسی است که یک بهانه الکی برای توجیه کار اشتباهش می‌آورد. معادلِ یک ضرب المثل آلمانی که می‌گوید: بهانه گیر همیشه بهانه شو پیدا میکنه.
  • دُلی سر بگیری یا کینی سر، فرق نمینه: یعنی خوبی و محبت کردن به یک نفر، هیچ فرقی با بی اعتنایی کردن به او ندارد و نتیجه همیشه یکی است. زیرا آن فرد، فرقِ محبت با تحقیر را نمی‌فهمد. مثال: این رئیسِ تو دی خیلی بی چُشمِ روئه. هرچی کُنی باز همان ذاتِ خرابِشی پِی دَره. او رِ دُلی سر بگیری یا کینی سر، فرق نمینه!
  • کَکی کینِ داغ دمینه: یعنی خیلی شیطان و شَر است. کک معمولاً داخل شلوار جا خوش می‌کند و مدام آدم را می‌گزد. در این حالت می‌گویند: یِهو کینِ تَش همینی. حالا اگر یکی بتواند کَکی کینِ تَش هنی و داغ کنه، یعنی خیلی شیطانه. به عبارت دیگر، در شیطنت، دست بالایِ دست بسیار است!
  • سَر و کینِشه به هم بدوت: یعنی قالِ قضیه را کند. سر و ته قضیه را جمع کرد. گاهی اشاره دارد به کسی که از سرما داخل لَک و لا خود را می‌پوشاند.
  • زاما سر خبری نیه، عروسی سَر نقاره‌ای کین بَترکیه: از حد گذشتن و افراط در تحویل گرفتن یک امر یا کسی. بیشتر از حد معمول سنگِ تمام گذاشتن. معمولاً برای کنایه زدن به عروسی که بیشتر از داماد خوشحالِ ازدواج است. (در حالیکه حجب و حیا و رسوم حکم می‌کند که زاما سَر بیشتر خوشحال باشند.)
  • با باریک‌الله گفتنِ مردم، کین کلفت نمیبو: این یک توصیه اقتصادی-اجتماعی از سوی گَت‌تران به جوان‌هاست. یعنی برای خوشایند مردم کار کردن (علی الخصوص خرج کردن زیادی و بریز و بپاشِ بی حساب) که موجب می‌شود آنها به تو بارک‌الله و احسنت بگویند، تو را آدم مهم و بزرگی نخواهد کرد. برعکس، ثروت تو را به باد داده و خود هم به فنا خواهی رفت. لذا به جایِ بریز و بپاش برای «مگسانِ گِردِ شیرینی» مالِتِ سُفت بُدار و برای آینده، سرمایه گذاری کن.
  • کینان سر گردییَن، سران کین: عوض شدن جایِ افراد فرودست با بالادست. سر و ته شدن امور، قرار نداشتن هر چیز جایِ خود. برگشتن روزگار به نفع زیردستان یا نااهلانِ ناشایست.  
  • همسایه‌ای کین، همسایه رِ نظر میا: اموال و امکانات دیگران، به چشم آدم بهتر، کاملتر و زیباتر جلوه می‌کند. معادل: مرغ همسایه غازه.
  • فقط کین گَت کُردیه: کنایه از آدمی که فقط هیکل، درشت کرده و دریغ از یک جو افزایش در معرفت، سواد، هنر، کار و تلاش. هیکلِ بی‌بو و خاصیت. معادلِ فارسی: مثل رستم در حمام.
  • سر و کینتِ بِیدی‌یِیم: تمامِ زوایایِ وجودیت رو دیدیم ولی خاصیت و خیری در کل، مشاهده نکردیم.
  • کین دمِ خر/قاطر بِشیَن، یا دُرت دَره یا جفتک: عاقبت همنشینی و نزدیکی به آدم‌های بی‌شعور و بی‌فرهنگ (مخصوصاً آدم‌های نمک نشناس و بی‌آبرو) چیزی جز خسارت و پشیمانی نیست. معادل: از دیوار شکسته حذر کردن.
  • خدا تنبله آدُمانی کینی بیخ، کُتَل دمینگنه: یعنی روزگار هوایِ آدمهای تنبل رو داره، طوری که حتی برای نشستن اونها صندلی هم می‌گذارد. معادل: تنبل نرو تو سایه، سایه خودش میایه!

نتیجه گیری:

کلمه «کین» در گویش طالقانی کاربرد بسیار دارد و یکی از لغات مشترک و پرکاربرد، در سه قسمت بالا و میان و پایین طالقان است. همان طور هم که گفتیم، به اندازه معادلِ فارسی خود، بی‌ادبانه نیست لذا نباید از به‌کار بردن آن خجالت کشید. چون بدون این کلمه، منظور نصف بیشتر اصطلاحات رو نمی‌توان رساند.

و دیگر آنکه، کلمات و اصطلاحات «کین» دار طالقانی، محدود به اینهایی که گفتیم نیست و ده‌ها واژه و اصطلاح دیگر نیز وجود دارد که در مجالِ اندک ما، آورده نشده است.

طالقانی گپ زدن هنر است

گروه تولید محتوای درجی

مشارکت کنندگان در تهیه این متن: آقایان مهدی رضاخانی، شهرام صادقیان، مسلم گرشاسبی، فرشید فلاحی و خانم‌ها فریبا سوداگری، شهناز سلطانیان و سیده مریم قادری

طراحان اصلی کارتون: محمد کارگر و پیمان علیشاهی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۳۶
درجی طالقانی

دو ضرب المثل مرتبط با هم

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۸:۱۳ ق.ظ

در طالقانی یک ضرب المثل داریم که می‌گوید:

کاهِلِ خَر منتظرِ چاشِّه

به معنای: خرِ کاهل (تنبل) منتظر شنیدن صدای چاش (هُش = فرمان ایست) است.

کاربرد: این مَثَل در مورد آدمهایی به کار می‌رود که تنبل و از زیرِ کار در رو هستند و منتظر یک بهانه تا کار را تعطیل کنند.

مثال: مایی کارگر دی، کاهِلِ خرِ منتظرِ چاشّه، کرونا رِ وَهانه کُردیه سُ ماهه نمیا کاری سَر.

معادل فارسی: ﺧﺮ ﻭﺍﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﻌﻄﻞ ﯾﮏ ﭼُﺶ/هُش ﺍﺳﺖ.

در ادامه این مثل، گاهی از یک مثلِ مشابه هم استفاده می‌شود که به طور غیرمستقیم اشاره به مثل اول دارد. آن مثل این است:

چـاشّه ناخوری!

به معنای: فرمان ایست نشنوی!

کاربرد: وقتی یک نفر در حالِ کار است، برای بازداشتن او از ترکِ کار، این مثل را به کار می‌برند. گاهی هم ذکر این مثل، در تمسخر نحوه‌ی کارکردن فرد است. چون به جدیت مشغول کار نیست و این پا آن پا می‌کند که کار تعطیل شود.

مثال:

بچه به مادر می‌گوید: ننه بِین همه مشقانمه دَروم بِنویسُم.

مادر: خا ایسه... بِپّا چاشـّه ناخوری!

معادل فارسی: چِشم نخوری! (خیلی جالبه که معادل فارسی این مثل، چشم خوردن است که از لحاظ تلفظی مشابه مثل طالقانی، چاشّه خوردن می‌باشد. یعنی دو کلمه با معنایی متفاوت و کاربردی یکسان.)

 

تصویر اصلی از: مهدی صادقی

طراحی برای ضرب المثل طالقانی و متن: سیده مریم قادری

گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۸:۱۳
درجی طالقانی

نمایش تنبل مردا

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۳۹ ق.ظ


📖 داستان تنبل مردا 📖

📝 بازنویسی اثر: فاطمه مومنی

🎤 گویندگی ,مونتاژ, صداگذاری: مهدی علاالدینی

🎤 صداپیشگان: پژمان شیخ حسنی ,مریم قادری و مسلم گرشاسبی

📻 #رادیو_طالقان 📻

دریافت کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۳۹
درجی طالقانی

مثل شماره 13

پنجشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۲۳ ب.ظ

📌 کاهله خر منتظر هُششه

یعنی خر تنبل، منتظر شنیدن فرمان ایسته (هوشش) تا بایسته و راه نره. از زور تنبلیش
ایسه یه آدم تنبلی که هی منتظره وهانیه کو کار د دست بکشه، اوره میگون کاهله خر منتظر هُش
با سپاس از خودم (سیمرغ)
.



با درجی، طالقانی گپ بَزنیم.

Telegram.me/taleghanidarji

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۲۳
درجی طالقانی