درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۹۳ مطلب با موضوع «زندگی روستایی» ثبت شده است

زندگی روستایی: ما بودن

سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۳۴ ب.ظ

🎑 زندگی روستایی

قدیمی زندگی کوردون، مُن و تو نُداشت.
زُن و مرد، دوشادوشِ هم، عین دوتا بِرار کار میکوردون و زندگی ر میساتُن.
غم و شادیان، به واقع تقسیم بَ
کسی منم نداشت... همه چی ''ما'' بَ
همینی واستان، روزگار، علیرغم سختی ظاهری، در باطن همه شانی بَ آرامش و راحتی فکر و روح داشت.

این دوتا ر عَسکی میان بِینین!
خرشانه هیمه بار کوردیَن و با ریسمان و کَشی دمیبندن..

🍃🐎🍃🐣 ____ 🌾

هیمه: هیزم
کشی: طناب پهن مخصوص بار بستن خر و قاطر

تهیه شده در گروه طالقانی درجی



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۳:۳۴
درجی طالقانی

زندگی روستایی: چُل

پنجشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۲۹ ب.ظ

🐞🎑 زندگی روستایی

قدیمان همه چیشان، خودشانی دس د درمیامه
مالی پشمه میگیتن، میشوردن، خشک میکوردون، شانه میک میزین، ومیشکالین و چلی همرا میریسن تا نخ گرده
بعد آن نخی همراه، جوروپ، دسکش و کلاه و گرمه لباس درست میکوردون.

این که عسکی میان مینین و زنکی دس دره چُله.

🍃🐎🍃🐣 ____ 🌾

شانه میک: شانه نخ ریسی برای باز کردن پشم
چُل: دوک نخ ریسی
وشکالین: پشمی که به صورت درهم تنیده و گوله شده است، باز و یکنواخت کردن که آمادگی نخ شدن داشته باشه.

با سپاس از حاجیه خانم میرزکی
تهیه شده در گروه طالقانی درجی

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۳:۲۹
درجی طالقانی

پرس بند و لوک و واش

چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۱۲ ب.ظ



اینانه قدیمان دسی همرا درست میکوردون
نامش هسته پُرُس«پُرُس بند»
ایسه الان ماشینی گردیه
اِچینه کارد که پندیره لاب مینه
چندی تر تمیز!

◀️ مریم قادری-اورازان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۵ ، ۱۳:۱۲
درجی طالقانی

وسایل قدیمی: دیزیندان و قَراَفتوئه

چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۰۰ ب.ظ

دیزیندان:

یک وسیله آهنی سه گوش که روی تنور می گذارند که بتوان دیگ غذا را روی آتش گذاشت.

فایل صوتی تلفظ دیزیندان را دریافت کنید


عکس از: بانو مرضیه نعمتی



قَراَفتوئه/قَرَفتابه:

پارچ یا کوزه مانند بزرگ مسی که برای حمل و نقل مایعات، مخصوصاً آب آوردن از چشمه از آن استفاده می شد.


عکس از: بانو شوکت لُهراسبی



لُکومبَر:

دودکش تنورهای قدیمی مخصوص نان پختن.

در عکس، لوله دودکش تنور نان پزی، انبر فلزی نان گرفتن از تنور و سر تنور نان پزی را مشاهده می کنید.


عکس از: بانو شوکت لُهراسبی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۰
درجی طالقانی

فانوسها

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۰۰ ب.ظ

یادش بخیر باد!
شب های سرد زمستان هایی که علی رغم بارش برف های سنگین و سرمای چندین درجه زیر صفر، بساط شب نشینی ها و دید و بازدیدهای بی تکلف مردم برقرار بود. آن موقع هنوز نمادهای تجدد و مدرنیزم وارد زندگی روستا نشینان نشده بود و به تبع آن کوچه ها هم به قول امروزی ها فاز شب نداشت . کسی هم بلد نبود از اصطلاح فازت چیه!؟ استفاده کند . بر خلاف امروز همه ی فازها مثبت بود و کسی فاز منفی به خودش نمی گرفت.برای رفتن به شب نشینی همه ی اعضا خانواده، بزر گ و کوچک باهم بودند ، بچه ها بهانه ی نداشتن وای فای در خانه ی فامیل و همسایه را نداشتند، بزرگ ترها نگران ورود دزد ها به خانه
شان نبودند چون برخلاف بضاعت اندک مردم، کسی چشم به مال دیگری نداشت ، موقع رفتن به همسایه ها برای مراقبت از خانه سفارش نمی کردند، دوربین مدار بسته و دزدگیر نداشتند، تلفن یا موبایل هم نبود که به میزبان بگویند به مهمانیش خواهند رفت، خلاصه وقتشان برای این گونه نگرانی ها تلف نمی شد. به محض صرف شام ساده ای که مادر قبل از ظهر با دوره در تنور گذاشته بود وحالا پخته بود و با مزه، فانوس را برمی داشتند، اگر نفت نداشت، از ظرف شیشه ای در جا نفتی آن نفت می ریختند،
دستکش و کلاهی اگر داشتند به دست و سر می کشیدند که آن هم حاصل دست رنج مادر خانه بود . اگر تازگی هم خانواده ای را که پیششان می رفتند دیده بودند باز با شوق به دیدنشان می رفتند و همیشه حرف های زیادی برای گفتن داشتند، رابطه ها صمیمی، کم هزینه، بی تکلف و بدون تشریفات بود. فانوس جزء جدا نشدنی این رابطه ها بود، هم روشنایی راه بود هم روشنایی خانه، هم وسیله ی درس خواندن کودکان محصل بود و هم ابزار سرکشی به آغل  گوسفندان و چارپایان دیگر. وسیله ی قالی بافی دختران قالی باف هم بود در شب های دراز زمستان . موقع خوابیدن هم فتیله ی آن را پایین می کشیدند تا جای شب خواب ها و آباژورهای امروزی انجام وظیفه کند. بوی خاصی که در ابتدای روشن کردنش از خود متصاعد می کرد هرگز از خاطره ها محو نمی شود. یادش بخیر فانوس های ده که اگر در بلندی ای می ایستادی با راهنمایی آنها می توانستی بفهمی چه کسانی به خانه ی کی رفته اند و یا در پایان شب نشینی از کدام مسیر  برمی گردند. زیر نور این فانوس ها خطوط صورت ها محو می شد و همه زیر نور او یکسان بودند، درست مانند نور ماه که وقتی در چهارده شبیش لایه ای به روی دشت و کوه می کشد ، انگار تمام اشیاء عالم از یک جنسند. در پرتو نور فانوس هم همه چیز و همه کس یکسان دیده می شدند.
خلاصه یاد باد و به نیکی یاد باد از فانوس های همیشه روشن ده که راهنما و روشنگر راهمان بودند. آی فانوس های ده! همیشه روشن بمانید تا ما راهمان را گم نکنیم، آی فانوس های همیشه تابان، فتیله هاتان برقرار لاله هاتان بی ترک ، و جا نفتی تان پر نفت ، ما را در راه ها و بی راهه ها و در تاریکی ها رها نکنید ، ما با شما در تاریکی شب های تیره به خانه ی همسایه هامان خواهیم رسید 

فانوس های ده روشن بمانید، ما به شما امیدها بسته ایم، مرتبه ی شما پیش ما محفوظ است می بینید شما را بربلندای رف گذاشته ایم تا باز هم در روز مبادا وقتی که از چراغ های دیگر خسته و ناامید شدیم دست به دامنتان شویم؟!
می دانید! شما واقعا همراه گرمابه و گلستان ما بودید. در شب ها و یا سحرگاهان که حمام مردانه بود شما راه را نشان می دادید، و قتی در فصل کشت و در شب ها به قصد آبیاری به مزارع می رفتیم شما یاریمان می دادید تا راه را از بیراهه بازشناسیم ، تا ورگه را به اشتباه باز نکنیم، تا بفهمیم آیا آب را در تمام مزرعه عادلانه تفسیم کرده ایم یا نه...
اگر شما نبودید سنگ های در راهمان را نمی دیدیم و حتما زمین می خوردیم
فانوس های عزیز ده! بارها شده است که هم دهی هایمان در اثر تاریکی شب در صحرا راهشان را نمی یافتند و فقط با کمک شما بود که مسیرشان را پیدا می کردند آن هم وقتی اهالی ده برای یافتن گم شده ها می رفتند سوسوی آزادی بخش شما آن ها را  به خانه شان باز می گرداند. یادم هست در شبی ظلمانی که تعدادی از هم دهی ها که در شهر زندگی می کردند و برای گذراندن تعطیلات عید به ده می آمدند راه را گم کردند و چیزی نمانده بود در برف و سرمای شدید جانشان را از دست بدهند که شما مثل همیشه به دادشان رسیدید و از مرگ نجاتشان دادید...

باتشکر جناب آقای عبدالرزاق آقااحمدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۰۰
درجی طالقانی

مای خانه بُساتُن

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۲۱ ب.ظ

یک خانه قدیمی - عکس از آقای محمد


اون قِدیمی خانانَ خراب کُردیم خیلی رُندُک میکرد...می خواستیم خبرَ مرگمان یه پیلا خجیرَخانه بسازیم اما مَگه میگردی مای پُدر دَرآمهَ...اِندی خاک درکُردیم تُمام نمی گُردی....

دو سه هفته روُخانی میان دَ سنگ جمع کُردیم خری همرا بیاردیم  بُنُوره بکّندیم هی جیرشیم ...یه مِحمار مای دِه دَبَ اون دوُرَ راهانی آدُم بَ تابستانان میا مَه اون با غانی میان یه خانه می گیت سُه تا دی کارگر داشت بشیم اوی پی بیامه بِدی بگوت باز بکّننین .... ما باز جیر شیم یه قد َ آدم تا یه روز با کارگراُنش  بیامه شُرُ کُردن سنگِ  چین کُردن .... ما دی خوشحال خری جور کار می کُردیم

یه کارگرُش خیلی شا ناخوووش بَ چالوسَ دزدَ ورزُوی جور کاری بیخ دَ در میشه همُش تُکُشی دَم سیکار اُوزان بَ...سنگَ چین تُمام گِردی بُماند دیفاران....بِشیم قبرُستانی سر هی قُرمزخاک سرَند کُردیم خُشت بزنیم  یه ماه قبرُستانی سر  خُشت میزیم  کاه گُل خُز میگیتیم تا گِردی دوهزار خُشت  تمام بیابانَ خُشت بیگیت  خدا خدا میکُردیم باران نیا...خُشتانَ خری همرا بیاردیم دیچ چیم دالانی میان  خیس نَگَرده تا خبرَ مرگُش مِحمار بیا یَ...

دوشنبه صُب مِحمار بیامه شروع کُردیم دی چی یَن چهار پِنج رگ دی چی بگوت  گُسنُمَه ما دی هشت تا مُرغانه و خیکی پنیر و گِو ای سر شیر و یه گَتَه کیتیری چایی بیاردیم  چاشت کُفت کُنه  بِد یم چُشمانُش جیر کَت دستانُش می لَرزه بگوت مُن بُشم الان میام تا شما گُل خُز گیرین بَشَه یه ساعت دیگه بیامه سرحال بَ سیکار دی تُکُشی دم ....خلا صه با یِه مُکا فاتی بَرُساندیم تا تیرَ بند ....                                           

دیوارانَه دیچ چیم برسُاندیم به سقف اما تیر نُداشتیم  بیشیم رَزان دَه پونزده تا خُجیرَ تبریزی رَ بنگتیم  

بَکُش بَکُش بیاردیم روخانی دَم دی هرچی وی دار دبَ گَرچانُشَ جیرکُردیم بامی دَستُکی بَ کولبار کُردیم بیاردیم چهارشنبه صُب بازمِحماربیامهَ خیلی اوقاتُش تلخ بَ پلکان هانایم دیفارانی دیم تیرانَ جَر کِشیم این دیفارتا اون دیفار....تیرانی سَر چِل پنجاه تا دُرازَ چوها نا مارَبگوت ایسَه گَرچانَ
پخش کننین تا مُن بیام  هیچی بازم بَشَه ما دی قشنگ گَرچانَ پخش کُردیم تَخت کُردیم بعداز ظُهر بیامه جَختی سَرَ حال بُگوت این تیرانی بیخ دُوش کَش میخوای َیه دُوش کَش هانا و ستون بَزَ تا تیران خم نَگُردُن بمانُدش خاک بریختن مادی هِی کیسه کیسه خاک جَر کِشیم بریختیم گَرچانی سر پهن کُردیم فقط بُماندی بَ نُکاسانی چُورَهانی  نُکاس دُرس کُردُن خیلی سَختهَ مِحمار مُهننسی کُردُ چوآنَ هانا بگوت گُل دُرس کننین میخوایم اِندُود کنیم  بازما بِشیم قبرُستانی سَر کیسه کیسه این سیریشَ گُلَ بیاردیم بِشیم خَرمَن چال دَ سه تا خَشَه کاه بیاردیم  نمُک دی داشتیم گُل خُز گیتیم هی لَگَه کُردیم تا آماده گِر دی عینَ حَلوا گِردی بَ کاهی بو آدُمَ مست میکُرد بریختیم سطلی میان جَر کِشیم بامی سر بامَ  یه خُجیر اِندود ُکُرد  اون وسط یه گَتَه درجی هانا هرچی ما نالُه کُردیم ها نِنین رُندُک مینه باران میا حرف گوش نُکُرد هی تُکُشَ پیت می دآ مای بَ آخُرُش بگُوت خر پُشته می زنُم شمای بَ نور بیایَ اما باران نیایَ بُدَ خانَه تانی دُل روشن گَردَ خر پُشته رَ دُرُس کُرد  این سر َ بام یه ناچوُ لُک اون سَرَ بام دی یه ناچوُ لُک هانا بگوت باران میایَ شُر شُر کُنه قشنگَ صُدا میدی آدُم خوُشش میا....بامی کار تُمام گِردی بُماند میانی کار گُل کار باید میکردیم  میان خیلی سخت بَ دو تا لَتازه داشت چهل پنجاه تا دی تاقچَه کوچیک و بزرگ  دوتا دی دُولاب داشتیم یه گَتَه کِندو دی پِسینه ای میان ما بشیم رُخسَره ی درَه اَرَ گُل و نَرمَه گُل  بیاریم گُل کاری بَ اونجی گُلَ بَبُر دی بی یَن  بِشیم هرنجی راه بکّندیم وُ بِزیم خورجین هالانهَ پُر کردیم بیار دیم.....

​فرشید  فلاحی 94/08/28​

این داستان با صدای فرشید فلاحی تقدیم به شما (دریافت کنید)


اصطلاحات خانه سازی در طالقان:

بنوره                     سنگ چین                    دیفال
ستون                   تیربند                           نکاس
درجی                   ناچولوک                       اندود گل کار
ایوان درست کردن    هیزم دان                     تنورستان
پستو                     پسینه                        طاقچه
لتازه                     گوربا راه                       دروازه
کولون                   زنانه کوبه                      مردانه کوبه

کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی TaleghaniDarji) مجاز است.



خانه ای در گلیرد طالقان - عکس: آقای محمد میثاقیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۲۱
درجی طالقانی

ساخت تنور

شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۳۸ ب.ظ

تنور
مواد لازم :
1_ خاک قرمز
2_ موی بز
3_ آب
مراحل ساختن:
1_ زمین مسطحی که در طول روز آفتاب بر آن نتابیده و کاملا خنک و سایه باشد وآب قدرت نفوذ آنرا نداشته باشد انتخاب می کنیم.
2_ مقدار 130 تا 150 کیلو خاک بر روی آن به صورت تپه ای کوچک در می آوریم با حفر چاله ای کوچک بر بالای تپه و ریختن اب صبر می کنیم تا آب همراه خاک خورده گردد.
نکته: در این مدت آب و خاک نباید هم بزنیم .
دوباره عصر همان روز مجددا مقدار کمی اب بر اون میریزیم.
3_ نصف موی یک بز را به آن اضافه می کنیم و بعد با پا برهنه آن گل را هم می زنیم.
سه روز متوالی و در هر روز در دو نوبت 2 ساعته با پاشنه ی پا این گل را ورز می دهیم.
4_ در روز چهارم و پایانی با مشخص کردن ابعاد تنور،پی ریزی ابتدایی تنور را با یک طبقه از چهار طبقه آغاز می کنیم.
نکته: بهترین ابعاد 110*90
5_ با تخته گل آماده را به صورت 14قالب مسطح با قطر یکسان در می آوریم، قطر ابتدایی تنور بیش تر و تنور در طبقه چهارم و بالایی ترین معمولا 60 الی 70 سانتی متر قطر  دارد.
6_ قطر تنور حداقل 3 و حداکثر 6سانتی متر می باشد.
نکته: در حین چسبانده قالبها از آب استفاده نمیشود. جهت چسبنده بودن قالبها می توان از سفیده تخم مرغ به مقدار بسیار کم استفاده شود.
7_ هر طبقه تنور می بایست یک هفته خشک شده تا سرپا بماند.
8_ مرحله آخر به وسیله قاشق یا لاک ساب نقشهایی بر لبه تنور که اصطلاحا به آن مهره گفته میشود تصویر میکشیم.
بعد از پایان ساخت تنور به وسیله مدفوع گاو ماده ای که شیر دارد( گو زور) بر بدنه بیرونی تنور میمالیم تا از ترک خوردن جداره بیرونی جلوگیری گردد.


این متنِ مربوط به ساخت تنور که تقدیم شما گردیده، از وبلاگ تنورستان بوده است به مدیریت سرکار خانم مهری شیخ حسنی

با سپاس از همه مبلغان زبان و فرهنگ این دیار کهن


ساخت تنور با صدای عباس فرامرزی تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۳۸
درجی طالقانی

آهنگری، چلنگری

شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ب.ظ


آهنگری

قسمت اول: مواد و وسایل صنعت آهنگری
* زغال سنگ: یکی از باراندازهای چاروادرهای طالقانیِ روستای هیو Heev بَه. به همین دلیل، هم همین الان دی خیلی طالقانی ساکن هیو هستن و با هیویان فامیل گردین، دختر هادان، دختر بیاردن. حالا این هیو چه ربطی به بحث ما داره؟ هیو یکی از جاهایی هَسته که اون قدیمان، بیشتر اهالی آن، تو کار معدن دِبیَن. الان دی میشی هیو اکثر فامیلیهان یه ربط و ریشه ای به معدن داره. از معدندار بگیر تا مدنی پور و معدن کن، معدن نشین و غیره.
هیو، نه فقط کو یه معدن، که معادن زیادی از زغال سنگ و چندتا کارخانه فراوری زغال سنگ داره.
همین از سمت کرج تهران، اتوبان ده سمت طالقان (قزوین) که میشیین، بعداز کارخانه سیمان، یه متروکه کارخانه دَرَه به نام سیپورکس، پشت کوهشی نام هسته چنبورَک که چندتا معدن زغال سنگ و کارخانه فرآوری زغال سنگ دره.
* شمش آهن و ساروج: گچ رو از دُنبلیدی صحرا، آهک از چَمبورک که هیوی پشت هسته،با پودر سنگ و خاکستر و مرغانه ره میاردُن  ساروج میساتُن که در مقابل گرما و اُو مقاومت زیادی داشت و هرچه گرما اونه میخورد سُفت تر میگردی.

قسمت دوم: مقدمات آهنگری:
** ساخت پاچال: چاله ای بَه کو میکندُن آهنگر میشه اونی میان، برای پوک بِزیَن.
** ساخت کوره: کوره ابعاد استانداردی نُداشت و هر کوره ای به اندازه نیاز آهنگر بُسات میگردی. معمولا کوره های طالقان، یک متر در یک متر بَه و دو جور، کوره داشتُن که یکی زیمینی میان دَبَه و جور دیگه اُستاده بَه کو مثل کوره نانوایی سنگکی به.
** ساخت دَم: دَم ره از پوست میساتُن، برای باد بِزیَن کوره، که انواع مختلف داشت. مث گُو دم، مالی دم و بعضی دی از پلاستیک ب که خیلی مقاوم نَبَه.
** سندان: سندان دی برای آهنی تو پُر و آب دیده بَه کو برای شکل هادانِ وسایل ساخت بَه، کو اونی سَر همینان  و پوکی همرا ضربه میزیَن.
** پیشبند: آهنگری  پیش بند هم داشت که تش وفلزات تیکه  اویِ جانَ نسوزانَ ولباسش زود کثیف   نگَردَه

قسمت سوم: تولیدات اهنگران طالقان:
داس، پوک، خَجُرَه، میخ طویله، انبر، دیزیندان، تبر، نعل و ... به طور کلی هر ابزار آهنی کو در طالقان مورد استفاده قرار میگیت.
فصل چهارم: نحوه ساخت:
اوستا، آهن مورد نظر را دُله کوره هامینا و شاگُرد دی میدَمی، کوره ای دَم دی یه فلز از جنس فولاد دَبَه همینان که حرارت میدان اونه میگوتُن بلور، حَلا زمانی کو آهن آماده میگردی، یعنی قُرمُزه قُرمُز، اوستا اونه در میارد و شاگرد دی دم انگار میکُرد و پوکه میگیت و اوستا چکوشه میگیت. اوستا معمولاً یه طرف وامیستا و شاگرد طرف دیگر.
به نوبه یکی این میزی، یکی اون، اندی میزیَن کو اون آهن به شکل ابزار مورد نظر دَرایه. بعضی ضرْبَ هان دی دابل هستن، اوستا چنان با مهارت این طور ضرب هانُ میزی کو آدُم کیف مینه. اصلاً وقتی یه قطعه دَره چَکوش کاری میبو، یه قشنگه ملودی تولید میگرده.
حتماً داستان رقص جناب مولانا رَ وقتی کو از بازار آهنگران، یا به گفته بعضی کتب، زَرگران رَد میگردی رو بُشنوستینَ. وقتی صدای چکوشی که با مهارت و استادی، سندان و فلزی سر میخورد به گوش مولانا، یه آهنگ دلنشین بیامَه، او رَ به یادَ اون موسیقی کیهانی دِنگَتُ شروع کُرد به رقص و سماع. 🎶🎶
پوک بزیَن بر سندان، در چلنگری، خودُش یه گونی سابقه میخوا. اینکه کُجه بزُنی، چِطور بزُنی، کِی بَزُنی، با چه زوری بزُنی، با کجای پوک بزُنی، کجه ی آهن بزُنی، پوکت کجه دِه جیر بَری، کجه دِه جَر بری، کی آهنه اُو بزُنی که آبدیده گرده و هزار نکته ی باریکتر ز مو.
یکی از خصوصیات آهنگران و صنعت کارن دی این بَه کو تمام وسایل دِ استفاده ی بهینه میکُردُن، یعنی از ضایعات آهن که دسشان میرسی، اونه جمع میکُردُن و اون دِه ابزار میساتُن. در کل آهنگران خیلی کم پیش میامِه کو ضایعات داشته باشُن.

قدیمیان میگوتن پول حلال و پر برکت پولی هسته که با عرق جبین دربیا. آهنگران واقعا پولشان با عرق جبین در میامه بخاطر همین همیشه یه دستمالکی لنگی دمیوستان سرشان عرق پیشانیشان نیا چشمشانی سر.
مینین میگن فلانی عاقله مرده، کنایه از آدم با تجربه و کاردان هسته. آدمهایی که سرد و گرم روزگار ره بکشین. آهنگران دی واقعا عاقله مرد بین. زمستان سرد و تابستان گرم این کوره سر دبین.
پروانه به گرد شمع و ما پای تنور
چون سوخته ایم، دگر مسوزان ما را

مردان آهنکار، آهنین اراده هستُن، الهی که آنانی کو زنده اَن سلامت و پایدار و رفتگان دی روحشان غریق رحمت خداوند باشه.(آمین)

با سپاس از گروه تولید محتوای درجی، مخصوصاَ آقایان محمدحسین رضایی، فرشید فلاحی و ابوالفضل یزدانی


کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی TaleghaniDarji) مجاز است.


این متن ارزشمند با صدای فرشید فلاحی تقدیم به شما (دریافت کنید)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۰۰
درجی طالقانی

قُرمه کُردن

سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۲۸ ق.ظ



طالقانیانی تدبیر برای ذخیره و نگهداری طولانی مدتِ گوشت

آن قدیمان که یخچال و فریزر دَنبَه. مردُم برای مصرف روزانه شان گوشت تهیه میکُردُن. اما اینجوری هم نَبه که همیشه تازه گوشت داشته باشُن. هر روز یا هر هفته یه گوسفند یا گاو باکُشُن. باید یه فکر دیگه میکُردُن و یه تدبیر به کار میگیتن.

طالقانیانی تدبیر برای این کار، تهیه و استفاده از قُرمه بَه. مثلاً اولایِ فصل سرما که میگردی، یه گوسفندُ میکُشتُن، کل گوشتشُ جدا میکُردُن با پی و چربی و اینا میریتُن قُزانی میان و میپَتُن با یه ذره اُو، خودُش روغُن مینگت و آخرُش سرخ میگردی همان روغُنی میان. ایسه روغُنُ جدا میکُردن برای طبخ و گوشتُ که قُرمه میگوتُن میریتن حیوانی معده ای میان که قبلاً بَپُته بیَن، یا تو یه ظرف سفالی و این اواخر دبه، آنه ای سر دی یه ذره روغُن میریتن که هوا نکشه و خراب نگرده.

میماند دنبه، آنو دی خُورد میکُردن، اونقدر حرارت میدان تا ظرفی میان روغُنُش جدا گرده، اونو ومیگیتُن و بماندشه دوباره حرارت میدان، قشنگ سرخ میگردی و میبو عین پفک، اما میگوتن جُزک که یالانی عشق و جان بَه و مُشت مُشت میخوردُن.

بعد، زمستان که میگردی، غذایی میان، جای گوشت، قُرمه میریتُن. روغن مصرفیشان دی همان دنبه و روغُنه دنبه بَه.

راه دیگه ای هم برای نگهدای گوشت داشتُن. اون جاهایی از گوسفند که گوشت کمتر داره، مثل دنده ره یه تاریک و خُنُکه جا، اُوزان میکُردُن و میَشتُن خُشک گرده برای زمستانی اوگوشت. فک پایین کله پاچه رو دی نگه میداشتُن برای شب چله ای شام که با برنج میپتن و اونو میگوتن چکن پلو یا کله پلو.


با سپاس از گروه تولید محتوای درجی
کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی) مجاز است.

خاطره قُرمه با صدای خانم قادری تقدیم به شما (دریافت کنید)

قُرمه کُردُن با صدای فرشید فلاحی تقدیم به شما (دریافت کنید)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۲۸
درجی طالقانی

کرسی

سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۲۱ ق.ظ


داستانِ گرمِ کُرسی

اوُل بِینیم که این کُرسی چه شکلی بَه. آخه این دورانی وَچان، خیلیهاشان حتی کُرسی ره یه نظر دی نِیدین. کُرسی یک چارپایه چوبی شکل بَه، مثل میز، معمولاً دی مربعی که ابعادش یک متر در یک متر و گاهی دی گَت تر بَه. حدوداً دی شصت تا هشتاد سانت بلندی داشت. (بعضیها یه پارچه آنه ای به میدوتُن تا لحافه پاره ناکُنه) آنه ای سَر یه گته لحاف مینگتن که چهار تا هفت برابر ابعاد کرسی به. بعد لحافی سَره جاجیم یا چادرشب یا سیفیده ملافه مینگتُن. بعد دوباره دی یه گته مجمع مینگتن کُرسی ای سر، گاهی دی یه مشما سفره، تا خوراکیان و چراغ و ظرفاشانو آنه ای میان بنگنن. دورِ کُرسی دی تشک و پُشتی و مُتکا می چینُن تا راحت اونه ای سر بَنشی و تکیه بَزنی. چهار طرفِ کرسی ره پله یا پایه میگُتن که بهترین پایه که از در دورتر و بالای اتاق محسوب میگردی، مخصوص گت تران بَه.

حلا میرسیم به نحوه گرم کردن کُرسی، اگه خانه، چال کرسی داشت، آنه ای میان تش میکُردن و کرسی ره سرش مینگتن. خوبی چال کرسی این به که بعضی وقتان میتانستی غذا ره دی آنه ای میان بَپُچی.  یا اینکه منقلی میان تش میکُردن و منقله زیر کُرسی هامینان. این روزا دی کار راحت تر گِردیه و با به دانه هیتر یا اجاق برقی میتانی به سادگی کرسیته گرم کنی.
اگه کرسی منقلی بَه، زیر آنه یه سینی هامینان تا فرشو نُسوزانه. هر روز غروب، زناکان میومین حیاطی میان، تَش میکُردن تا زغال گرده، یه مقدار هیمه از جُز چو و سُر و یه بوجاک خاکستر دمینگتن آنه ای میان و روشو با خاکستر میپوشاندن و یه بیلچه مانندی همراه، کوپه مینُن. خوب بیلچه ای پشتی همراه، سُفت مینن که هم تَش ماندگاریش طولانی تر باشه، هم حرارتش کنترل گرده. وسط روز دی، منقله یه هَم میزیَن تا تَش و گرما جان بگیره (به اصطلاح وِمیشکَلُستُن). در شهرها که زغال دَبه، آخر تابستان که میگردی، زناکان زغالشویی داشتُن. شستن زغال دی از این خاطر به که میگوتن زغال که بشورد گرده، گاز کمتری داره. خاکه زغالان دی گوله و افتویی میان خشک میکُردن، هر روز، همراه زغال، یه گوله دی مینگتُن منقلی میان. 

این گرم کُردن کرسی، خودش یه گته هنر میخوا. تَش باید جوری باشه که لحاف و کرسی ره نسوزانه. از طرفی گرماش ماندگار باشه. طالقانی منقل کرسی، معمولاً تا بیست و چهار ساعت گرماش ماندگاری داشت.
از معایب کُرسی، اینه که خطر آتیش سوزی، سوختگی پا و گازگرفتگی (گاز زغال) و خفگی داره. کرسی ئی تَش اگه تند باشه، یا لحافُ تشا میدیه، یا اندی داغ که نمیشا بُنُش بنیشی.

اما مزایا و محاسن کُرسی بی شماره. اولیش کمک به اقتصاد خانواده خصوصاً در قدیم به. چون کرسی، خرجی کمتری داشت تا سایر وسایل گرمایشی. کرسی اگر با سُر گرم گرده، اشعه ناشی از سوختن فضولات گاوی، درمان کننده روماتیسم و درهای مفصلیه. آن قدیمان که رعایت احترام بزرگتران خیلی رسم بَه، کرسی این راحتی را داشت که بی شکستن حرمتها، قشنگ پاتو دراز کنی تا خستگیت در شو. خویِ راحت و گرمای خوش آن دی از گت ترین محاسنشه. کُرسی در مایی فرهنگ، عامل دور هم بودن خانواده، صمیمیت و شادیه. همه مان خاطراتی از خجیره شب نشینیان دورِ کرسی، بزرگترانمانی نقلان و داستانان، شب چرز و خوردنی های روی کرسی در ذهن داریم کو هیچگاه مایی به کهنه و فراموش نمیبو.
خانه تانی کُرسی همیشه گرم و دلتانی گرمی، همیشه پابرجا.

با سپاس از گروه تولید محتوای درجی

کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام/وبلاگ درجی) مجاز است.

این متن ارزشمند با صدای بختیار قاضی تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۲۱
درجی طالقانی