درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳۰ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

کسب مقام نخست مسابقات کشوری ترانه_آواز رادیو جوان توسط شاعر جوان طالقانی خانم نسترن سادات سیدعلیخانی




واسه چشمی که خیره مونده به در         شاید گاهی وقتا رسیدن بده

جای اونی که خونه رو ترک کرد                   یه مشت استخون و پلاک اومده

یه روز بند پوتینشو بست و رفت                نفهمید بند دلم پاره شد

نفس های من بوی خردل گرفت              تنم زخمی مین و خمپاره شد

یه عمری باید سایه ی مَردَمو                با اسم یه کوچه تصور کنم

جای خالی شونه شو بعد از این                واسه گریه با پیرهنش پُر کنم

 خدا دستاشو واسه اون  باز کرد                 که آسوده از زندگی دس کشید

با پای خودش رفته بود و حالا                 رو دستای مردم به خونه ش رسید

#نسترن_سیدعلیخانی


دریافت کلیپ (دانلود)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۶ ، ۱۳:۰۹
درجی طالقانی

آش شلغم

يكشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۵۸ ب.ظ

آش شلغم
آشی اصیل طالقانی و درمان فوری سرما خوردگی
برگرفته از طب ملا یوخابه امانی

مواد لازم:

شلغم   ۱ کیلو
عدس    نصف پیمانه
برنج     ۱ پیمانه
پیاز      ۲ عدد
کوفته ریزیه (گوشت قلقلی سرخ شده)
زیره    به مقدار لازم
نمک، فلفل، زردچوبه   به مقدار لازم

طرز تهیه:

شلغم ها را خوب بشورید و بدون آن که پوست بکنید مکعبی خردشان کنید (خواص شلغم با پوست بیشتر حفظ می شود) و کنار بگذارید.

یکی از پیازها را خلال کرده سرخ کنید.
عدس را همراه آب به آن اضافه کنید واجازه بدهید نیم پز بشود.

برنج را که قبلا خیس کردید بعد از نیم پز شدن عدس به مواد اضافه کنید و بگذارید تا پخته شود.

برنج که باز شد کوفته ریزه ها را هم اضافه کنید و نمک، فلفل، زردچوبه و زیره (برای گرفتن سردی برنج  و شلغم) را هم به بقیه مواد اضافه کنید!

برنج کمی که شکفته شد، شلغم ها را هم اضافه کنید و صبر کنید تا آش خوب جا بیافتد. (به حال خودش رها نکنید که ته بگیرد. آرام هم بزنید)

وقتی موادتان که پخت ، آش تان هم که جا افتاد.
حالا بریزید توی ظرف و با نعناع داغ تزئین کنید و اگه دوست دارید موقع سرو کمی هم آبلیمو داخل آن بریزید.

ارسالی از: محمد حبیبی

منتشر شده در کانال طالقانیها



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۶ ، ۱۲:۵۸
درجی طالقانی

برف پاییزی سال 1396

شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۶، ۰۳:۱۴ ب.ظ


تصاویری از بارش برف در طالقان، آذر 96
منبع: پایگاه خبرگزاری صدا و سیمای مرکز البرز

دریافت کنید (دانلود)


برف پاییزی، طالقان را سفیدپوش کرد

جلوه طبیعت این فصلِ سال را از دریچه دوربین همشهریانِ گرامی، به نظاره می نشینیم


ارتفاعات کرکبود سفید پوش شد - 2/آذر/1396- عکس از: مجید رضاقلیان


بارش اولین برف پاییزی روستاهای پایین طالقان - 2/آذر/1396 - روستای نساء


نمک پاشی و برفروبی محورهای ارتباطی شهرستان طالقان از لحظات اولیه بارش برف توسط پرسنل خدوم اداره راهداری و حمل و نقل جاده ای طالقان


بارش اولین برف پاییزی طالقان روستای سگران ۹۶/۹/۲ - عکس ارسالی از: حسن اسلامی


هوای برفی شهرک - جمعه 3 آذر 1396 - عکس از: محمدطاها آقابراری


امروز شنبه 4/آذر/1396 گردنه طالقان - عکس از: عباس غرقی


جاده جوستان به دیزان - شنبه 4 آذر 1396

با سپاس از کانال طالقانیها بابت عکسها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۶ ، ۱۵:۱۴
درجی طالقانی

قاصدک در باد...

شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۶، ۰۲:۳۶ ب.ظ



روزی پیامم را
هر قاصدک در باد
اینگونه خواهد خواند:

"
ای مهربان، ای دوست
در فصلِ باران ها
هرکه شقایق گشت
داغی به قلبِ اوست
ای مهربان ای دوست
داغی به قلبِ اوست...."

#
فرشید_فلاحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۶ ، ۱۴:۳۶
درجی طالقانی

طنز پنجشمبه شو

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۶، ۰۲:۲۹ ب.ظ

یه بار گت آبامان با گته ننه، دعواشان درومی!

دعوایی میان، دوندان مصنوعیشان دوهانشان د بکت میدان 😬

قاطی کوردون کودام دوندان کی یی شین 😅

بنشتن بررسی میکوردون که گت آبا بگوت: آنه ای کو ریحان بچسبیه بیخش مینی شین 😃

گته ننه بگوت: ما گو ایمروز ریحان نوداشتیم... یتیم بماند باز بشی یی میدان، تنهایی کوباب باخوردی یی؟😡😡

هیچی دی... دعواشان جدی تر گردی
😂😂😂😂

دوستان، این لطیفه وهانه ای باشه تا یاد آقا ننه هامان کنیم، مخصوصا اوشانی که دل خاک خوتین، ایمشو از فاتحه و صلواتمان فیض ببرن ان شاءالله 🌸

TaleghaniDarji

🙏 با سپاس از میرمحمد، از مشهد
📸 عکس: مهدی ویسانیان
🦋 تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی 🌾


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۴:۲۹
درجی طالقانی

درویشخان

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۸ ق.ظ


دوم آذر سالروز درگذشت غلامحسین درویشخان (۱۲۵۱ طالقان- ۱۳۰۵ ) اولین درگذشته تصادف اتومبیل در ایران است. یاد و خاطره او گرامی باد.

پدر درویشخان، حاجی بشیر، اهل روستای زیدشت طالقان و مادرش از ترکمانان تکه بود. علت شهرتش به درویش خان این نکته است که پدرش هنگام صدا زدن او همیشه از لفظ درویش استفاده میکرد و همین بعدها بعنوان نام خانوادگیش برگزیده و معروف شد. دوران کودکی را در خانواده دولتشاهی گذراند و در همین خانه مادرش را از دست داد. پدرش با موسیقی آشنا و سه‌ تار مینواخت، غلامحسین را در 10سالگی به شعبه موسیقی مدرسه نظامِ دارالفنون سپرد که به سرپرستی موسیو لومر فرانسوی ایجاد شده بود. او در آنجا خط موسیقی و نواختن شیپور و طبل کوچک را فرا گرفت. پس از مدرسه، ابتدا نزد داود کلیمی تارزن، مشق تار کرد.

پس از مدتی آموزش از استادش، گوی سبقت را از او ربود و به مرتبه عالی نواختن دست یافت، اما حضور در جلسات درس استاد بی‌بدیل تار، آقا میرزا حسینقلی او را به دنیای دیگری کشاند. آشنایی با برادر بزرگ آقا حسینقلی، میرزا عبدالله نوازنده تار و سه‌تار، به‌ کارش غنای زیادی بخشید. چندی هم در دسته موزیک عزیزالسلطان (ملیجک) و دسته موسیقی کامران میرزا نایب السلطنه، طبل کوچک مینواخت. کارش در نوجوانی چنان مورد استقبال ناصرالدین شاه قرار گرفت که او را  تارچی خطاب میکرد. مهارتش در نوازندگی موجب شد تا او پس از مرگ ناصرالدین‌شاه به دستگاه شعاع‌ السلطنه پسر مظفرالدین شاه والی فارس دعوت شود.

در سفر اولش به شیراز به‌ اصرار شعاع‌السلطنه، با دختر مستشار نظام که در فارس اقامت داشت، ازدواج کرد. حاصل این پیوند 2 دختر بود که اولی در 16 سالگی مُرد. چندی بعد رابطه صمیمی میان درویش و شعاع‌السلطنه بهم خورد. از سویی او از اینکه همواره در پناه دستگاه شعاع‌السلطنه باشد ناراحت بود و طبع آزاده‌اش رهایی از بند را آرزو داشت و از طرف دیگر شعاع‌السلطنه، برآشفته میشد از اینکه نوازنده خاص او در مجالس دیگران حضور میافت.

هنگام بازگشت شعاع‌السلطنه به ‌فارس از رفتن با او سرباز زد. این سرپیچی سبب شد تا از سوی شاهزاده دستور قطع انگشتان این نوازنده صادر شود. اما او به مدد دوستانش و با تحصن در سفارت انگلیس از این بلا رهایی یافت. وی در این دوره به گروه اخوان‌ الصفا و دیدگاه‌های آنها نزدیک شد و منش و روش آنها را برگزید و به ظهیرالدوله داماد فرهیخته ناصرالدین شاه و مرکز صوفیگری موسیقی‌پرور آن زمان سر سپرد. او با تشکیل و سرپرستی ارکستر انجمن اخوت، در جهت هر چه مردمی‌تر کردن موسیقی ایران و کمک و یاری به مستمندان و بلادیدگان گام برداشت.

یا پیر جان تکیه‌ کلام درویش بود، او به همه از روی صفا یا پیر جان میگفت. بعدها همین 3 کلمه یکی از القاب درویش شد. او از نبوغی خاص بهره میبرد و همین سبب شد تا برخی از فرمهای موسیقی ایرانی را ابداع کند از جمله میتوان به تثبیت رِنگ و ابداع پیش درآمد و افزودن سیم ششم به تار (به تقلید از مشتاق علیشاه که سیم چهارم را به سه‌تار افزود که به سیم مشتاق معروف شد) اشاره کرد.

کنسرتهای زیادی با همکاری عارف قزوینی و قمرالملوک اجرا کرد. شمار شاگردانش بسیار بود، ولی تنها چند تن از آنها به پیشرفت و شهرت رسیدند. او به شاگردانی که موفق به طی دوره مختلف درسش میشدند، نشانی به شکـل تـبرزین هدیه میکرد که از مس و نقره و برای شاگردان سطوح عالی، طلا بود. شاگردانی که موفق به دریافت تبرزین طـلا شدند: مرتضی نی داوود، ابوالحسن صبا، موسی معروفی و سعید هرمزی بودند.

به گواه اکثر کارشناسان موسیقی، درویش خان از بهترین آهنگسازان این مملکت بود. مرگ درویش‌خان، چهارشنبه 2 آذر 1305 بر اثر تصادف درشکه ‌اش با اتومبیل یکی از تجار معروف تهران، هنگام بازگشت به خانه رخ داد. حادثه ای که مشکوک و احتمال عمدی بودن آن می رود.

زمانی که وی درگذشت روزنامه‌ ها نوشتند: تار مُرد. پیکرش در گورستان ظهیرالدوله دربند در جوار ایرج میرزا دفن شد. بر سر مزار وی این ابیات نوشته شده:

درویش اگر از این جهان رفت
مشنو که فقیر و ناتوان رفت

درویش هنرور زمان بود
استاد هنرور زمان رفت

فریاد ز بوستان برآمد
کان بلبل خوش ز بوستان رفت


متن کاملتری از زندگینامه درویش خان را در ویکی پدیا بخوانید کلیک کنید

منتشر شده در کانال طالقانیها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۱:۳۸
درجی طالقانی

خاطره انگشتر

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۰۴ ق.ظ

تازه نامزه بگیتی بم و یک هفته ای به که، حلقه ی ازدواج بخرستی بییم و با هم متحدالقول گردیبیم که تا زنده ایم، هر جا میخوایم بیشیم، این حلقه دست مان دباشه

ننم مایی خانه دبه؛ یه بوجوک آلزایمر خفیف دی بگیتی به.. 
القصه:
یه شو، حلقه رو، انگشتی میان درآردی بمو،، هانابم کنار تیلویزیون تا بشوم بخوسوم

ننم همیشک دو رکعت نماز صبح، اضافه بر سازمان میخواندست! دو رکعت قبل اذان صب که فکر میکورد اذان بزیئین دو رکعتم وقتی آقام خوو د پامیستا تا نماز بخوانه؛ از قضا ننه صب راستگردی تا نماز بخوانه... برای وضو بگیتون دی، ساعت و انگشترشو دستشی میان در اوردیبهو کنار تیلویزیون، دقیقا می نی انگشتری ور هانابه؛ که گویا بعد نماز، خودشی انگشترو می نی انگشترو دست کوردی به..!!!

می نی انگشتر، اویی انگشتی به گل و گوشاد به.... اما دست کوردی بئو، جلوشم عقیق انگشتر خودشو درنگتی به، تا می نی حلقه رو سفت بداره و دستش د نکوئه...

صبح پایسام آشفته حال بدیئم، حلقه سر جاش دنی، چند ساعت دیگه هم میخواستوم بوشوم نامزمی ور تا با هم بیشیم خرید عروسی کنیم!!!
زیر تیلویزیونو بین، جر و.... جیر و......
 مامانو صدا بزیئم: این بی صاحاب حلقوم کجه د ر بوگوت نیمیدانوم همونجه کتی به..
شصتم با خبر گردی که ننه صب کله ی سحری دست کوردیئو بی هوا بگیتیه
داد بزیئم:
ننه... ننه.....

 ننوم کو؟؟؟؟؟؟؟؟
این اتاق و.... اون اتاق و..... حیاط و...بگرد

مامان بوگوت: ننه مستراح دره..
دودستی بزیئم کلمی سر بوگوتوم اون بی صاحاب حلقه، ننه ای انگشتی به گوشاده.. عنقریبه که دکوئه کاسه میان د جیرشوئه..

بشیئم مستراحی در و بزیئم و بوگوتم:

 -ننه بیآآآآ😨

-ننه می نی انگشترو تو ویگیتیئی؟؟؟

-ننه...!! هاآی ننه؟؟

ننوم بوگوت:

هآآآن دروم بیآم.. 
اندی ود ود نوکون دروم بیآم..
سرخوره صغیراآآن یه دقه تحمول نودارون!!! بودار دروم بیآم

دلوم دبه سیر و سرکه ای جور میجوشی؛ حالا مگه ننه میآاآ

هر یه دقه می نی به، ساعت ها می گذشت..
ننه با حوصله مستراح د بیآمی، بدیئم بعلی؛ حلقوم ننه ای دست دره!!
حالا مردی ننه رو حالی کن، که اون انگشتر می نی به هسته؛ مگه قبول مینه..

بوگوتم ننه چبه می نی انگشتر و ویگیتی؟
بوگوت کدام؟
بوگوتوم همون که پشت انگشتر عقیقت هانائیی

بوگوت بیخود دورو دوند نوگو... اینو  عِلی (آقام) مشهت د مینی به، بخرستیه؛ بوشو ردگه!!!!

بوگوتوم ننه، جان جدت بیخیال گرد.. مون نیم ساعت دیگه میخوام بوشوم نامزمی خانه اگه دستوم نباشه اوقاتش تل می بوهآآ..

بوگوت بمون چی..خیلی دلوت میخوآآ، بوشو یکی اینجوری، اویی به بخر....این می نی به هسته!!

بدیئم نخیرا، حریف نیئم؛ راکتم بشیئم سرقرارو با هر زارو خاری ای به، رو نوکوردیم که حلقه دستوم دینی..
شوکی نامزمی همرا بیامیئیم خانمان، بدیئم کماکان حلقه ننه ای دست درئو، هیچ به روی خودشم نیمیآره...
اهل خانه مشغول پذیرایی نامزوم بیئنو، ننم پوس تخت مخصوصشی سر  بنیشتی بئو سیف پوس میکند؛ مون دی چشممو ننه ای سمت بودوتیبم تا بلکن با ایما و اشاره ای، عز و التماسِ چشم تو چشمی،، از خر شیطان جیرآیئو ختم بخیر گرده.
در همین اثناء ننه مونو نیگا کوردو ابروآنو، جر بردو..زیر زیرکی لبخندی بزیئو بوگوت "نچ" بی صدا لب و بجنباند و بوگوت: هآنیمیدئم..

تنها راهی که به ذهنوم برسی این به گو... صبح کمین هانیئم تا ننه میخوا بوشوئه وضو هاگیره انگشترو ساعت در میارهو مون ومیگیروم

فقط خدا خدا میکوردوم زیاد دست به آب نوشوئه مبادا دستش د بکوئه...

بالاخره دم صب گردیئو اذانو بزیئن ننه بش تا وضو بگیره... بدو بشیئم سر وقته انگشتروم تیلویزیونی پلو،
بدیئم
ننوم یه گلمحمدی خشک شده ی بهاری رو هانایه کنار انگشتروم... 
وایستام تا ننوم وضوشو بیگیتو بیآمی.. اوره بغل کوردومو ماچش کورودمو بنیشاندوم کنار سجاده و در گوشش بوگوتوم ننه مونو دعا کن
مونو دعا کن....

ننه جان به یادتم اگرچه پیشم دنی ای
چی میبو یه شو بیای قدم بچشمم هانی ای

پرچین خیالی سر شبنم آواره بنیشت
مرغ بیقرار دل به شاخ صد خاره بنیشت

بوگوتی مزاری سر شمع و چراغی تش کنید
مشتی اسپند به سر کوچه و باغی تش کنید

بدیئم شمع و چراغ به پوفی بنده ننه جان
بوگوتوم شعر و غزل تا باشی زنده ننه جان

رستگار عاقبت این گلی میان جای توئه
آسه تر قدم ویگیر خوب و بدش پای توئه

✍️ #قاسم_رستگاری__________________✒️ #هرنج


این خاطره در کانال طالقانیها منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۰:۰۴
درجی طالقانی

تیتراژ برنامه البرز محله

چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶، ۰۱:۰۸ ب.ظ

فصل جدید البرز محله

خواننده تیتراژ: آوش قادری

شعر: میترا صیادی

پخش در سیمای البرز

تهیه کننده وکارگردان: محمد نجفی

تصویربرداری: بهنود نبی پور

هماهنگی: محسن مقصودی


دریافت کنید (دانلود)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۶ ، ۱۳:۰۸
درجی طالقانی

آذر... دختر پاییز

چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۶ ق.ظ


      ‍ آذر   خانم


چادرته سر کن


زمستانی جاده ی همسفر گردستی


یادت در نشو پاییز عاشقه


و دستانی منتظر


به خنک فصل که برسیی بگو


عاشق دلان امانتن تا به بهار برسن


                                                                            اولین روز   آذر  ماهتان   بخیر


 ✍ علی گرشاسبی (دل سرا)


انتشار:   کانال طالقانیها


دریافت فایل صوتی (دانلود)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۶ ، ۱۰:۲۶
درجی طالقانی

خاطره روضه با طعمِ پنیر خیکی

چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۴ ق.ظ


مُن یه خاطُره از خیکی پِندیر داروم

کیشکه یال بییَم.
خدابیامرز ننه می دایی، روضه داشت. نمیدانوم ده روز یا یِگ ماه، خلاصه چندین روزی روضه میگیت.
روضه بعد از ظُهران بَه و تُمام که میگردی، عَصری وقت، سفره مینگتُن و نان و پِندیر و جوز و چایی و خرما حلوا میوردون، دور همی عصرانه میخوردُن. (آخ که صفا داشت...)

بعد خوب یادُمه که پِندیرشان خیکی بَه...
خیکی پِندیر کو بِیدی یِین، خورد گِردی و اِچینه چنگ بزی و پُر از پشم و مو 😄😄

اَمبا اَندی مُزه هامیدا، آنه ر نانی میان دورنه کُنی و گاز بزنی...
حتی مُنی کو بدغذا بییَم و پِندیره دی اصلُـاً خوش نوداشتُوم، از آن پِندیر میخوردُم.

ننه ام دی وَختی میدی مُن چُطور آن دورنه هانه میخورُم و صُدام دی در نمیا، با نِهیب و خنده میگوت:
صِغیر.. خانه مان گو لب به غذا نمیزنی، ایسه اینجه که میایی، گُسنه گُرهایی جور، سنگ دیگه پیشت بنگنن میخوری 😂😂😂

✍🏻 نقل خاطره: سیمرغ

🍂 تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی 🍁


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۶ ، ۱۰:۲۴
درجی طالقانی