درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۹۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

خاطره ای از روزهای جشن انقلاب در طالقان

چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۰۹ ب.ظ

در آن زمان روزهای انقلاب و دهه فجر، ما دانش آموزان در مدرسه محل جمع میشدیم. بعضی از دانش آموزان از روستاهای همجوار، از دنبلید و هرنج به مدرسه حسنجون می آمدند.
آقای مدیر به همراه ناظم و معلمان، بلندگو به دست، دانش آموزان را آماده میگردند برای راهپیمایی به مرکز طالقان شهرک.
بلندگو به دست، شعار می دادیم. مسافت دو و سه کیلومتری را طی میکردیم و به  شهرک می رسیدیم.
آنجا جمعیت زیادی به ما ملحق میشدند و به مسجد شهرک برای اقامه نماز میرفتیم یا اینکه روزی از دهه فجر را مسئولین مدرسه هماهنگ کردند که به مدرسه روستای هرنج برویم.

بچه ها پرچم به دست و آقای رضا تاجدینی، بلندگو را میگرفت و شعار میدادیم. از سربالایی تپه های روستا عبور میگردیم از روی برفها و سربالایی مزرعه واشگ دره که میگذشتیم. کلی بچه ها داخل آن برف ها گلوله برف بازی میگردند و همگی شاد و سرحال به دشت هرنج که میرسیدیم، در آنجا منسجم تر حرکت می کردیم و شعار میدادیم تا اینکه به نزدیکی مدرسه هرنج رسیدیم. آنها هم همگی شعار میدادند و با دست پرچمها را حرکت می دادند و همین که به همدیگر نزدیک میشدیم، با طنزهایی که مردمان روستاها در طالقان داشتند با طنز و شوخی، با صدای بلند میگفتند و میخندیدند.  یعنی ما حسنجونی ها و هرنجیها با هم قاطی و میشدیم یک دسته بزرگ و بعد شعارهای دیگر را میدادیم.
 
این خاطره ای که از آن زمان به یاد دارم

✍ نقل خاطره از: خانم فاطمه پوررستگار
📸 عکس از: آقای شهاب گلچین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۰۹
درجی طالقانی

نمدمالی در طالقان

چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۰۷ ب.ظ


برای درست کردن نمد از پشم بره استفاده میکنند.

بره یا بره هائی که میخواهند از پشمشان نمد درست کنند به رودخانه می برند و آنها را خوب می شویند تا پشمشان تمیز شود و بعد از پشم چینی احتیاج به شستن پشم ها نباشد. پس از شستن بره ها پشمشان را می چینند و میگذارند تا خشک شود. پس از خشک شدن باید پشمها از هم جدا شود. برای اینکار استاد نمدمال با اسبابی به اسم کمان پشم ها را از هم جدا میکند.

کمان تشکیل شده است از یک چوب استوانه ای به طول تقریبی 2.5 متر که قطرش در حدود 12 تا 18  سانتی متر است. یک سر چوب کمی خمیده و عصا مانند است و در انتهای دیگرش تخته ای کوبیده شده است که طولش در حدود 30 سانتی متر و عرضش 6 تا 8 سانتی متر است. از سر این تخته به انتهای خمیده چوب رشته نخ مانندی کشیده شده است که آن را از روده گوساله درست میکنند. چوبی هم به شکل گوشت کوب ولی بزرگترین از آن است که قطر قاعده اش حدود 8 سانتی متر و ارتفاعش 12 سانتی است و به آن کمان زن میگویند. کمان زن دارای دسته ای چوبیست که به قاعده بالائی وصل شده و بلندیش در حدود 20 سانتی متر است. برای جدا کردن پشمها از هم آنها را در ایوانی میریزند و نمدمال با دست چپ چوب کمان را در دست میگیرد و رشته روده ای را روی پشمها قرار میدهد و یا کمان زن روی رشته میکوبد در نتیجه پشم ها از هم جدا میشوند و گردو خاک و آشغالی که در موقع شستن بره پاک نشده روی زمین میریزد و پشم ها به هوا بلند میشوند و در گوشه ای روی زمین میریزد.

از کوبیدن کمان زن بر روی رشته کمان آهنگ خاصی ایجاد میشود که نمدمال همراه آن اینطور می خواند:
گلین گله گلین گله  گله گله
و اینرا مرتبا تکرار میکند تا کارش تمام شود.

بعد با یک چوبدستی پشم ها را در گوشه ای جمع میکند. پس از اینکار استاد نمدمال قالب نمدزنی را که پارچه ای از جنس کرباس بطول 4.5 متر و عرض 3 متر است روی زمین پهن میکند و قدری آب رویش می پاشد.

نمدهائی که درست میکنند یک رنگ نیستند و معمولا از دو رنگ متضاد میباشد مثلا اگر زمینه نمد سیاه رنگ باشد برای گلها و نقش ها و کلماتی که باید روی نمد نوشته شود ( مثلا تاریخ نمدزنی یا اسم صاحب نمد) از پشم سفید استفاده میکنند. برای اینکار پس از اینکه روی قالب آب پاشیدند با پشم سفید گلها، نقشها و نوشته ها را درست میکنند و روی قالب میگذارند بعد نوبت به زمینه سیاه نمد میرسد. اول بمقدار کافی پشم سیاه روی نقش ها و گلها و نوشته ها و بعد در اطراف آنها 10 تا 20 سانتی متر میریزند سپس چوبی را در امتداد عرض قالب میگذارند و آنرا با پشم خیلی آرام بدور چوب می پیچند و در گوشه ای به حالت ایستاده میگذارند.

عصر آنرا بر زمین میگذارند به آرامی نمد را از قالب جدا میکنند و باز آن را می پیچند بعد دیگی را پر از آب میکنند و حرارت میدهند تا جوش بیآید. وقتی آب بجوش آمد نمد خام را باز میکنند و مقداری آب جوش رویش می پاشند و استاد نمد مال با پنج یا شش نفر دیگر مقابل نمد می نشینند و با بازوانشان به نمد فشار میآورند و بعد دوباره نمد را می پیچند. اینکار را چندین بار تکرار میکنند و در هر بار آن پنج یا شش نفری که به استاد نمدمال در نمدمالی کمک میکنند عوض میشوند و کسان دیگری به نمدمالی می پردازند. اینکار خیلی دشوار است هم زور و قدرت زیاد میخواهد و هم به علت پاشیدن آب جوش روی نمد و تماس بازو با آن ممکن است پوست بازو بسوزد.

روز نمدمالی، صاحب نمد اقوام و دوستانش را دعوت میکند بساط چائی و شیرینی و شام هم روبراه است و چند نفر نوازنده و خواننده محلی هم دعوت میشوند در بین کار مهمانان به رقص و آواز مشغول میشوند در این مهمانی اغلب نی هم می نوازند.

شب بعد از تمام شدن کار نمدمالی شام میدهند و پس از شام استاد نمدمالی قصه نقل میکنند.
در هر روز یک نمد تمام میشود و اگر صاحب نمد فقط یک نمد لازم داشته باشد استاد نمدمال قصه ای کوتاه میگوید که همان شب تمام میشود ولی اگر نمدها چند تا باشند قصه دنباله داری میگوید که در مدت چند شب تمام میشود.

پس از آماده شدن نمد آنرا زیر یک فرش جائی که رفت و آمد بیشتر است پهن میکنند تا خشک شود. نمدهائیکه درست میکنند معمولا بیضی شکل هستند که طول تقریبی قطر بزرگشان 3 متر و قطر کوچکشان 1.5 متر است.

گاهی یکنوع نمد بزرگتر از نمدهای معمولی هم درست میکنند که آنهم بیضی شکل است و طول تقریبی قطر بزرگش 5.5 متر است. و نمد دیگری هم درست میکنند که بآن کناره (به کسر حروف اول و چهارم) می‌گویند.

◀️ تهیه و تنظیم: مهرانگیز غفوری
منتشر شده در مجله فردوسی - آذرماه 1347
و باز نشر آن در روزنامه ایران - خردادماه 1394



در ادامه مطلب، شرح دیگری از نمدمالی طالقان را می خوانید که از وبلاگ فرهنگستان طالقان گرفته شده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۰۷
درجی طالقانی

زندگی روستایی: بازگشت گله از صحرا

چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۵۷ ب.ظ


🎑 زندگی روستایی

غروب که میگردی، مالان صحرا د میامیَن و دِه کوچانی میان، گرد و خاک میگردی و صدای حیوانان ِخسته و سیر، همه جا د بلند بَ.
میشان پی وره آن میگردین و ورکولیان طِوله ای میان، ننه هانشانه صدا میکوردون.
زناکانی که شیرواره داشتُن، سطل ومیگیتُن و میشیَن تا شیر بدوشُن و سهمشانه بیورون خانه.

یکی از زیباترین صحنه ها در زندگی روستایی همین غروبدمان و برگشت گله از کوه بَ!

🍃🐎🍃🐏🍃🐣 ____ 🌾

مالان: گاو و گوسفندان
ورکولیان: وره ها و کولیها (بره ها و بزغاله ها)
طِوله: طویله
شیرواره: استفاده شراکتی از شیر که در بین جامعه روستایی، مانند یک تعاونی، در جریان داشت.


تهیه شده در گروه طالقانی درجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۵۷
درجی طالقانی

جاده... وطن

چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۵۴ ب.ظ


☑️ جاده 🔙  وطن  🔜  و دیگر هیچ!

جاده طالقان و گردنه اون،
مثل یک قسمت از وجود و شخصیت یک فرد میمونه
که اگه بلدش باشی،
با یَخش
با بَرفش
با پیچش
با تمامِ فراز و نشیبهاش، آشنایی
و باهاش هماهنگ میشی
میپیچه...  میپیچی
بالا میره... بالا میری
پایین میاد... پایین میای

اونقدر با ناز و غمزه هاش راه میایی تا که بالاخره، تو رو میرسونه به یه جایی که آروم بگیری
اونجایی که اسمش "وطنه"
♡°♡°♡

🙏🏻 با سپاس از آقای فرشاد فلاحی (از کولج) برای متن
🙏🏻 و از آقای محمد گل محمدی (از گلینک) برای عکس

📸 عکس: جاده طالقان

 

نمایی زیبا از چشم انداز گردنه طالقان

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۵۴
درجی طالقانی

شعر دانش

چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۲۷ ب.ظ

📚 شعر دانش
چند دوبیتی از باغ دل - دیوان تات طالقانی

گهر برتر از دانش روز نیست        خطر جانب دانش اندوز نیست
به این و به آن، گر دهد دانشش   فزون گردد و اندکی سوز نیست

هر که از دریای دانش نوش کرد     فکر بکر از عمق مغزش جوش کرد
وانکه طرح و راه کار نو بخواست     علم روز و درس نو را گوش کرد

نه هر فردی که از اهل قلم شد     علیه ظلمت و نکبت علم شد
شود اهل قلم چون ناخدا لیک       بسا کشتی که با موجی عدم شد

بنازم آنکه با ما هم قسم شد       به راه نشر دانش هم قدم شد
به عشق انتشار دانش روز          بسی بنوشت و از اهل قلم شد

خوشا آنانکه فخر روزگارند           در این دار فنا پرهیزگارند
چو مردان ادیب طالقانی             کسان را هادی و آموزگارند

هر که در دنیا شود آموزگار          مشعلی باشد برای روزگار
خلعت آموزگاری خواهدم             تا برافروزم چراغ کردگار

چنین می گفت دانشمند با شور    به دانش غرق گردد کور در نور
خوشا آنکو بیاموزد در عمرش         علوم تازه از گهواره تا گور

تماشای کرات آتش افروز             بخواهد مشعلی از دانش روز
اگر جویای صدها کهکشانی          در عمرت تا توانی دانش اندوز

کاسه ای از برکه ی ظلمت ننوش   جام استادان به صد همت بنوش
گر ستاره خواهی از هفت آسمان   ساغری از چشمه ی حکمت بنوش

فراوان خواهدت گر گنج و املاک       همه فکرت برون آور از این لاک
مدد جو از خدا و عقل و ادراک         به دانش ره گشا بر سوی افلاک

اگر دانش بجوئی از کتابان           بپیمائی فضاها را شتابان
شوی در آسمان مرغی سبکبال   زمین بینی بسان ماه تابان

 
✍ مهندس محب الله گلبابائی طالقانی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۲۷
درجی طالقانی

شهید دکتر سید عبدالحمید قاضی میرسعید

سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۰۵ ب.ظ

26 بهمن، سالروز شهادت شهید پاسدار
🌷دکتر سید عبدالحمید قاضی میرسعید🌷
شهید شاخص استان البرز است.



شهید قاضی میرسعید، در شامگاه 26 بهمن 1364در حین مداوای مجروحین در خط مقدم جبهه فاو در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید.

وی اعتقاد داشت که باید در نزدیکترین محل به مجروح، بتوانیم خدمات حیاتی را ارائه دهیم و با رزمندگان اسلام کمترین فاصله را داشته و از برکت وجود آنان نیرو بگیریم.
حضور شهید حمید در جبهه ها و اصرارش به مسوولان برای رفتن به خط مقدم، مایه دلگرمی نیروهای رزمنده بود.
به اعتقاد وی، باید که از اعزام نیروهای کم تجربه به خطوط مقدم جلوگیری شود تا باعث تضعیف روحیه نیروها نشوند.

🔸 فرازی از وصیت نامه شهید:
ما جز به لقای او و اطاعت از ولی او سودای دیگری در سر نداریم. پس باید رخت بسته آماده خدمت در هر کجا که انقلاب می طلبد باشیم و خود را به خداوند بسپاریم و دغدغه ای از چگونه رقم خوردن سرنوشت نداشته باشیم چه حکمت در دست اوست و ما موظف به انجام وظیفه هستیم.

روح بلندش با اولیای الهی محشور
و راهش پر رهرو باد. 🌷

◀️ ارسالی از همراه درجی، آقای قاسم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۰۵
درجی طالقانی

زندگی روستایی: در با کلون و کوبه

دوشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۳۹ ق.ظ

🎑 زندگی روستایی

روستائیان، مردمانی غیرتمند و ناموس پرست بیَن.  حُجب و حیای زُناکان و غیرت و چُشم پاکی مرداکانشان، مثال زَدَنی بَ. یه نمونه از این غیرت و حیا، مربوط میگرده به درهای خانه که آنه ای سَر، دو جور کوبه نَصب میکُردُن.
یکیش گردالی و میان تُهی بَ که صداش دی زیر و زنانه بَ و زُناکان استفاده میکُردُن. آن یکین، دراز و میله ای شکل بَ که مردکان می زیَن و صُداش دی زُمُخت و بَم بَ. اینجوری وختی مهمان میامه، اهل خانه بدون داشتن آیفُن تصویری! میتانستُن بفمُن که مهمان، زُن هسته یا مرد. بعد اهالی خانه حجاب میگیتُن و درِ وا میکوردُن. اگر دی زُن بَ، مردان خانه میشیَن یه اتاقی میان، تا مهمان راحت تر باشه.
توجه داشته باشین، با آن همه صفا و صمیمیت و چُشم و دل پاکی، باز دی تا آنجا که میتانستُن حریمها، رعایت میگَردی. مثلاً نمیگوتُن ما که دلمان پاکه، دیگه نیازی به این چیزان نی.

ایسه الآنان که این حرفان، خریداری نُداره و مُد گردیه همه چی مختلط باشه!
خدا به حال ما رحم کُنه. ما بِشی یِیم.


🍃🐎🍃🐏🍃🐣 ____ 🌾

میزیَن: می زدند
میامه: می آمد


تهیه شده در گروه طالقانی درجی

نمونه ای از یک در چوبی، دارای کوبه های زنانه و مردانه در روستای اورازان طالقان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۳۹
درجی طالقانی

شعر خواب در خواب

يكشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۱۵ ق.ظ

دوش در خواب من آمد صنم دیرینم
دلربای دل و جان و همه ی تسکینم

گفتمش این تویی ای یار و یا تصویر است
نکند بار دگر خوابِ تو را می‌بینم

گفت خاموش که بر هم نزنی خوابم را
ای که در خواب خوشم خوابِ تو را می‌بینم

گفتم ای یاورِ من باورِ من می مانی؟
گفت آری که چنین است مرا آیینم

من به خواب تو و در خواب منی تا خورشید
غنچه از باغ لبت تا به سحر می چینم

ای خوش آن خواب که بیدار نگردد پلکی
تا قیامت بوَد این خوابِ خوشِ شیرینم

شعر از:  فرشاد فلاحی - کولج طالقان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۱۵
درجی طالقانی

یاد باد، آن روزگاران یاد باد

شنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۳۵ ق.ظ

🔻 به گویش بایزرودی (گته دهی)

یاد اون روزون بخیر..
وچه بیه می
مَردسه د آمبیه می، کیف و کتاب و دفتر دیم دیه بیه می، ایونی دله، یک لواشه با یک کمی پندیره  دورنه کنمبیه می، دکفمبیه می کَر و کوچه.
این داری بن، اون کری بن، یک رزین کیش امی دست دبیه، یا زنمبیه می جوزداره، جوز جیرکنمبیه می یا بیچاره میشکاوونه کوشمبیه می.
هیچ نگرونی نداشته می. غروب دی آمبیه می کت و کار بکت بیهوش بمبیه می خسم بیه می، اچین بو صدساله بمرده می.
همه فامیلون هدی ور دبیه می، این کت ببا و مما، اون کت ببا و مما..
خالک ..عمه...عامو...دایه....
همه چی، همه کس داشته می...
اسا شهری دله ....یک آپارتمونی دله....
کَکی جور « بود بود» کنه می.. بی کس، افسرده، خونه دمدخوشت، این ور دیفار، اون ور دیفار.....هیچ هیچ........

↩️ آریوبرزن کیان - گته ده

          🍂____ طالقانی درجی ____🍃

🔻 برگردان متن به فارسی

متن زیبایی بود از آقای کیان، با گویش بایزرودی (گته دهی). این متن دو تا اصطلاح خیلی قشنگ داره:
یکیش کلمه «دورنه» است به معنای لقمه بزرگ یا همون قازی (گازی)
یکیش «بود بود» که ترجمه تحت لفظیش خیلی سخته و به قولی باید درکش کرد. اصطلاحیه برای وقتی کسی در تنهایی خودشو بغل میگیره! یا مثلاً از سرما میلرزه.

متن رو برگردان آزاد می کنیم به فارسی، تا همه عزیزان معنی اون رو دریافت کنند.

یاد اون روزا بخیر
بچه بودم، از مدرسه میومدم، کیف و کتاب و دفترو یه گوشه مینداختم و میومدم تو ایوون، یه نون لواش رو لقمه میکردم با یه کم پنیر، دستم می گرفتم و میومدم تو کوچه.

زیر این درخت، پای اون برزن، یه تفنگ کشی هم دستم، یا میزدم به درخت گردو، تا گردوهاش بریزه، یا میزدم به بیچاره گنجشکها!

هیچ استرس و نگرانی نبود. غروبم میومدم اونقدر از کت و کول افتاده و خسته بودم که یه جوری میخوابم، انگار که صد ساله مُردم.

همه فامیلا کنار هم بودن... پدربزرگ مادربزرگا، خاله عمه، عمو، دایی
همه، همه جور فامیل و کس و کاری داشتند.

حالا تو شهرها... تو یه قوطی کبریتی که اسمش خونه و آپارتمانه! همه مثل کَک «بود بود» می کنن، همه غمگین و تنها و افسرده... خونه شده چهارتا خشت خالی... این ور دیوار اون ور دیوار
بی کَس و همدم!
خدا به بچه هامون رحم کنه !

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۳۵
درجی طالقانی

عکس نوشته های هفته سوم بهمن ماه 95

شنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۳۲ ق.ظ

بیدار شیم و یه روز خوبو شروع کنیم.
چای گرم امید به خدا و دوربین خوشبینی برای ثبت لحظه های خوش زندگی، فراموش نشه لطفا.
سلام صبح به خیر 🌤


🔺
دوکَفلی سوار گردین بشن گوگلوانی
گوگلوانی بَ چی میمانه جز خرسواری
✍ فلاحی - کولج


برخیز و سلامی کن
و لبخند بزن
که این صبح دگر آمده است 🌤
و یکبار دگر
سفره نعمتهای خدا پهن شده


می دانم تا پلک به هم بزنم
می آیی
و با نگاهت
دشت ها را کوه
کوه ها را پرنده می کنی
به قول فروغ:
من خواب دیده ام!


مرحوم خسرو شکیبایی گفته:
یه مدل "دوست دارم " هست که
گفته نمیشه
فهمیده میشه
بهش میگن: دوست دارمِ واقعی!
مثلا همسر من، با تدارک نهار امروز، چنین دوستت دارمی را ابراز کرده 😋


نمازجماعت خونه ما 👆
پر از عشق
پر از صفا
◀️ ارسالی از: آقای محمد گل محمدی - گلینک


اگر بگوتی این پیرِ سَر جوان، مانداچالی دیمه، پی چی میگرده؟
◀️ عکس و متن ارسالی از: آقای حجت الله مهریاری - آرتون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۳۲
درجی طالقانی