چند عکس زیبای ارسال شده برای وبلاگ
با سپاس از ایشون و همه همراهان
🌸🍃 بر پیکر عالم وجود جان آمد
صدشکر که امتحان به پایان آمد🍃🌸
🌸🍃 از لطف خداوند خلیل الرحمن
یک عید بزرگ به نام قربان آمد 🍃🌸
خدایا شکر به بیداری دوباره
به سعادت زنده بودن عزیزانم
و نفس کشیدن هایمان
شکر به فرصت محبت کردن و عشق ورزیدن
در این روزی که برای ما ''عید'' قرار دادی
سلام
عیدتان سرشار از شادی و لبخند
عید قربانی ناهاری پلا
یا خدا... ملت تور گردین 😐
🍃
باز عَرفه آمد
و من در پناهِ هیچ حرمی نیستم!
جز این دلِ شکسته
که خود گفتی: حرمِ من و دوستان من است...
ای صاحبخانه ی پُر رأفت و کَرَم
قدم بر پلکان دیدگان بگذار
که با جاروی مژگان و زلالِ اشک
راه بر تو شسته ام...
ای خداوندگار من
در این عرفه روز
که دور افتاده از عرفات و امام خویشم
ما را به اندک جرعه ای از معرفت خویش
سیراب کن...
📝 سیده مریم قادری #اورازان
عکس اول: زهرا بانو
یاد باد این غروب حُزن انگیز روز عرفه در صحرای عرفات
عکس: صحرای عرفات - چادر حجاج ایرانی
به تاریخ: 21 مهر 1392 مصادف با روز عرفه
سیده مریم قادری
این مطلب در کانال طالقانیها منتشر شده است.
کِلمانی انگورِ بیوردم، شمایی بَن.
ناشتا تنوری نانی همراه بخوریم، شکر خدا کنیم
که اِچین خُجیره نعمتانَ ما رَ هدایی!
خداجان شکرت! شکر که دَریم تا شکرگذارت باشیم.
عکس و متن ارسالی از: سید مجید سیدعلیخانی از سنگبُن
یادش بخیر قدیمان
یه پنجشنبه و جمعه دبی
با یه آبّا و ننه
با کلی فامیل
دورهمی و شونشینی
بی ریا و خوش
اما الان چی؟؟؟
صد تا پنجشبه و جمعه
میا و میشو...
نه از آبّا و ننه خبریه
نه از اون همه فک و فامیل
انگار همه شان وصل به آن دوتا بین
تا آبّا و ننه بشین
جمعمان از هم بیوسی
خداییش وچان بیایم همین دورهمیان باقیمانده
که هر از گاهی با هم داریمه
قدر بدانم
عکس از: سعید
یه پسر وچهٔ هشت ساله، ننه اش به رحمت خدا بَش. آقاش دی با یه زُن دیگه ازدواج کُرد.
یه روز پیَر او رَ بگوت: پسرم به نظرت ننه ی اولّی با این جدیده، چه فرقی دارن؟
پسر خیلی مظلومانه جواب بُدا: خودمی ننه، ینی اولی، دروغگو بَ، اما این ننه ی جدید، راستگو هسته!!
پیَر با تعجب بپرسی: چطور؟
پسربگوت: قبلاً هر وقت مُن با شیطانی کردنم، ننمه اذیت میکردم، او میگوت: اگه اذیت کنی از غذا خبری نی، و تو ر غذا هانمیدیم. اما من شیطانی میکُردُم و او دی وقت غذا منه صدا میکرد و غذا هامیدا.
ولی اسه هر وقت شیطانی مینم، این جدیدَه ننه میگو: از غذا خبری نی و همینی واستان، الان یه روز تمام هسته که مُن گُسنه و بی غذا هستم!!
خدا همه ی ننه های دروغگو و مهربانه حفظ نما
تا وچان، گیرِ ننه های راستگوی! جدید نکواُون...
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی
وقتی مجرد بودیم، خیلی ها میومدن خواستگاری که من دوسشون نداشتم. و اون خیلی ها، که ما فکر میکردیم میتونیم با خواستگاری اومدنشون، یکیو دوست داشته باشیم، نمی آمدند. و حتی اون یک نفری رو هم که ایمان داشتیم دوستش داریم، از خجالت رومون نمیشد نگاهش کنیم.
قسمت خیلی جالبترش آنجا بود که وقتی با غریبه ازدواج کردیم، یه هویی هر چی آدم حسابی تو ده بود، تا به من و مادرم میرسیدند میگفتند: آخ که ما دیر جنبیدیم و دختری به این خوبی رو از دست دادیم و ازین حرفا...
من نمیدونم چرا همیشه اینطوریه ؟!؟!
بعضی وقتها باید یه چی و از دست بدی تا قدرشو بدونی!
از طرفی گفتن: همیشه علف در خونه بو زده است!
یعنی غریبه هایی که در امتیازبندی رده های پایینتری دارند، از جذابیت بیشتری نسبت به خودیها برخوردارند.
شاید به این دلیل که همون ناشناخته بودنشون، در ابتدا جذابیت میاره.
ولی تجربه نشون داد که ازدواجهایی که در میان بستگان، خویشان و همشهریها انجام شد، همیشه پایدارتر و سعادتبارتر بوده.
من یکی که همیشه ترجیح میدم بچه هام، با یک طالقانی ازدواج کنند تا یک غریبه. شما چی عزیزجان؟
براساس طرحی از بانو مینو تاجدینی
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی
عکس از: بنفشه چراغی
#آیت_الله_طاﻟﻘﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ، ﻣﺸﻖ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺧﺎﻧﮕﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭘﺮﺗﺮﻩ ﺍﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﻠﻢ، ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻓﻀﺎﯼ ﻏﺮﯾﺐ ﻭ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﻣﻮﺯﮔﺎﺭﻡ ﺷﺪﻡ.
ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﻟﺮﺯﺍﻥ، ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻭﻟﯽ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺍﺷﮏ ﺁﻟﻮﺩ ﻭ ﺗﻮﺍﻡ ﺑﺎ ﺑﻐﺾ ﺑﻮﺩ. ﭼﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺑﺮﮔﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﻧﻘﺎﺷﯿﻢ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: "ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﻮ" ﮐﻪ ﺗﺎ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺑﺮ ﻗﺎﺏ ﻋﮑﺲ نصب شده بر ﺩﯾﻮﺍﺭﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ.
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻭﺍﺭﺩﻩ ﺩﺭ ﻧﻮﺯﺩﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ ﺳﺎﻝ 1358 ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺼﺎﺋﺒﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﺭﺩﻩ ﺑﺎﻻﯼ ﻧﻈﺎﻡ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺩﺍﻧﺴﺖ.
ﺭﻭﺯ ﻫﺎﯼ ﺗﻠﺦ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﮐﻪ ﺭﺍﺩﻣﺮﺩﺍن ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﻓﯿﺾ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺰﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺑﺮﺍﺑﺮﯼ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺭﺣﻠﺖ ﯾﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ « ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺯﻣﺎﻥ » ﺑﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﺑﺮ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﺎی اول انقلاب ﺑﺮﺍﺑﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﻓﺮﺍﺟﻨﺎﺣﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻫﺎﯼ ﯾﺎﺩﺑﻮﺩ ﻭ ﺳﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﻭ ﻭ ﻧﺒﻮﺩ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﻟﺘﯽ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﻭ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻫﺎ می گویند.
ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ ﺍﻣﯿﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ(ع) ﻭ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺍﻭ ﺍﺳﻮﻩ ﺟﺎﺫﺑﻪ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ. ﭘﺪﺭﯼ ﮐﻪ ﭼﭗ ﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﺍﻓﺮﺍﻃﯽ ﻫﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ ﻧﺎﺻﺤﯽ ﻣﻨﺼﻒ ﻭ ﻣﺸﻮﻗﯽ ﺩﻟﺴﻮﺯ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺖ و ﭘﺎﯼ ﻣﻨﺒﺮ ﺍﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﯽ ﯾﺎفتند. ﺑﻪ ﮐﻼﻡ ﺷﯿﻮﺍﯾﺶ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﻣﺴﺠﺪ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﺩند ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻨﺒﻞ ﺍﻋﺘﺪﺍﻝ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﻭ ﺍﻟﺘﺰﺍﻡ ﺑﻪ ﻣﻨﺶ ﺍﻭ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ بسیاری از ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺼﺎﺩﺭﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. به طور قطع ﭘﺬﯾﺮﺵ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ «ﭘﺪﺭ» ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺎﻧﺪﺍﺭﯼ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻢ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻄﻮﻁ ﻓﮑﺮﯼ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﻮﺩ. ﺍﺯ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﻭ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺘﯽ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻄﺮ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺪﺍﺩ ﻣﺘﻬﻢ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩ علایی ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻼﻣﯽ ﺩﺍﺷﺖ. ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯽ کرﺩ .
ﻓﻘﯿﻬﯽ ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺘﺶ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺣﺬﻑ ﺁﻥ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺳﻮﻕ ﻧﺪﺍﺩ. ﺍﺯ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺷﺪﯾﺪ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺷﻬﯿﺪ «ﻧﻮﺍﺏ ﺻﻔﻮﯼ» ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ است. اما ﺍﯾﻦ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺁﺭﺍﺀ «ﻓﺪﺍﺋﯿﺎﻥ ﺍﺳﻼﻡ» ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﻧﻮﺍﺏ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﺸﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺟﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺗﺤﺖ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻫﺎﯼ ﺷﺪﯾﺪ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺍﻣﻨﯿﺘﯽ ﺳﺎﻭﺍﮎ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺰﺑﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺧﻄﺮﻧﺎﮎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻭ نوامیسشﺧﺮﯾﺪ و شد آنچه تاریخ راوی آن است.
ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻭﺍﻗﻊ ﺯﯾﺒﻨﺪﻩ ﻟﻘﺐ «ﭘﺪﺭ ﻣﻠﺖ» ﺍﺯ ﺳﻮﯼ «اﻣﺎﻡ ﺍﻣﺖ» بود ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﯾﺎ ﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﻣﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﯼ، ﻣﻠﺖ ﭘﺪﺭﯼ ﻭ ﺍﺳﻼﻡ ﻣﺠﺎﻫﺪﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ». این عنوان به آن جهت است که ﺍﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺒﻠﻎ ﺗﮏ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻭ ﻧﯿﺰ ﺟﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ. ﻣﺪﻋﯽ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺳﯿﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻧﻘﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: «ﻣﻦ ﺩﻩ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺣﺮﻑ ﺧﺎﺻﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ». ﺍﯾﻦ ﺗﻀﺎﺩ ﺁﺭﺍﺀ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ ﺁﻣﯿﺰ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﻮﺩ .
ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﯾﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻏﻤﯽ ﺑﺮ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺭﻭﺍﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﻬﺎﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻧﺴﻠﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻣﺸﺘﺮﮐﯽ ﺍﺯ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺩﺭ ﯾﮏ هوا ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭘﺎﮎ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ. «ﭘﺪﺭ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ» ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻓﯿﺾ دعای ﺭﺣﻤﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺳﯿﺪ .
ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﻋﻼﯾﯽ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺻﺎﺣﺐ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﭘﺮ ﻣﻐﺰ "ﭘﺮﺗﻮﯾﯽ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ" ﺩﺭ 13 ﺍﺳﻔﻨﺪ 1289 ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﮔﻠﯿﺮﺩ ﻃﺎﻟﻘﺎﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭﺵ مفتخر کرﺩ. ﺗﺤﺼﯿﻼﺕ ﻣﻘﺪﻣﺎﺗﯽ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﭘﺪﺭ ﺻﺎﺣﺐ ﻓﻀﻠﺶ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺭﺿﻮﯾﻪ ﻭ ﻓﯿﻀﯿﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻣﻘﺪﺱ ﻗﻢ ﺷﺪ . ﺣﮑﻢ ﺍﺟﺘﻬﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﻘﯿﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﯿﻌﻪ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﮑﺮﯾﻢ ﺣﺎﺋﺮﯼ ﯾﺰﺩﯼ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺭﻭﯾﻪ ﻣﺠﺘﻬﺪﯾﻦ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﯾﺲ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ (ﺳﭙﻬﺴﺎﻻﺭ) ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪ.
ﺍﻭ ﮐﻪ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺍﯼ ﻣﺒﺎﺭﺯ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺍﺟﺪﺍﺩ ﻣﻌﺼﻮﻣﺶ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺭﮊﯾﻢ ﺩﯾﮑﺘﺎﺗﻮﺭ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻋﻠﻨﯽ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺩﻣﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺖ. ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﺍﻥ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﺼﺪﻕ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻋﻼﻗﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﻭﻟﺖ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﯾﺮﺍﻥ سبب آن ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﮔﻠﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﻧﮑﻨﺪ . ﺻﻤﯿﻤﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﻧﻘﺪﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.
عضو ﺍﺭﺷﺪ ﺟﺒﻬﻪ ﻣﻠﯽ ﺩﻭﻡ، نهضت آزادی، ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ 57 ﻭ ﻋﻀﻮ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﺒﺮﮔﺎﻥ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺑﻮﺩ.
یاد و نامش همیشه گرامی و پر رهرو🌹
🔶سید محمود علایی طالقانی معروف به سید #محمود_طالقانی و ملقب به #ابوذر_زمان در ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ خورشیدی (برابر با روز یکشنبه ۴ ربیعالاول ۱۳۲۹ قمری) در خانوادهای اهل علم و دارای روحیات انقلابی درر وستای #گلیرد طالقان دیده به جهان گشود.
⚜وی از رهبران انقلاب ۱۳۵۷ ایران بود و پس از ترور مرتضی مطهری، ریاست شورای انقلاب را برعهده گرفت. طالقانی از طرف امام خمینی به عنوان اولین امام جمعه تهران معرفی شدند.
🔰آثار مکتوب حضرت ایت الله طالقانی عبارتاند از:
🔸پرتوی از قرآن (۶جلد تفسیر قرآن)
🔸حاشیه بر تنبیه الامه و تنزیه المله
🔸اسلام و مالکیت (دربارهٔ مسائل اقتصادی)
🔸به سوی خدا میرویم (دربارهٔ سفر حج)
🔸ترجمه و توضیح بخشی از نهج البلاغه
🔲طالقانی در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸، سه روز بعد نماز جمعهٔ ۱۶ شهریور در گذشت. و ارامگاهشان در بهشت زهرای تهران می باشد. پس از درگذشت وی، امام خمینی از او با نام #ابوذر زمان یاد کرد.
مراسم عقد سید مهدی طالقانی در تبعیدگاه بافت کرمان
ارسال عکس: سیدمجید سیدعلیخانی-سنگبن
نیم قرن پیش جلال چنین گفت 👆
و امروز هرچه او گفت، به اثبات رسید.
یاد جلال و شهدای حج گرامی 🌹
خاطره جلال ال احمد از دیدار با پسر عمویشان ایت الله طالقانی بهمراه برادرش
جزیره کیش، سردیس نویسنده، داستان نویس، مترجم و روشنفکر معاصر، فرزند برومند اورازان و افتخار طالقان: مرحوم جلال آل احمد
عروسی #جلال_آل_احمد با #سیمین_دانشور
درختکاری بانو سیمین دانشور و همسرش جلال آل احمد اورازانی
سال هزاروسیصدو چهل و شش
استاد شمس آل احمد برادر جلال آل احمد
جامعه ای که خرانش زیاد شوند، خر سوارانش هم زیاد می شوند !
"جلال آل احمد"