درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۱۶۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طالقانی گپ» ثبت شده است

تَنو (سینو)

چهارشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۴۷ ق.ظ

❇️  طالقانی خاطرات  ❇️
 🏊 تنو (سینو)


سلام، یه خاطره شمایب تعریف کُنُم از دورانِ وَچگی
ما طالقان دبی یِیم، وچان بگوتُن بشیم دره ای گَل تنو بزنیم (تَنو = سینو = شنا)
دره دی یه جایی بی که مردم اون اطرافش باغ زیاد داشتن، همون دره ای اُوی همراه، باغشانه اُو میداشتُن. ما بشی یِیم یه خوبه جا پیدا کُردیم و سنگ و چو بیاردیم، اُوی دَمه دَوستایم که اُو جمع گَرده و به قولی استخر دُرُس کُنیم خودمانیب. بِدی یِیم با این اُوی کم، تا صد سال دیگه دی، استخر درست نمیبو، بگوتیم بِشیم اُون جویی دَمه که میشو باغانی میان، دَوستیم.
خلاصه ما این کاره کُردیم، اُو حسابی جمع گِردی، ما دی لباسانه دراردیم و بشی یُیم اُوی میان. همینطور که ما مشغولِ تنو بی یِیم، یگ دَفه بدیِیم یه نفر با بیل دَره میا مای طرف، یک سره دی فاش میدی.
آقا ما از ترسمان دِ وقت نکردیم، لباسانمانه تن کنیم. همون جور لُوختِ عور، فُرار کُردیم کوه کتلی میان. آقا این نامرد دی مای لباسانه بیت و خودشی همراه بَبُرد.
اون روز ما تا چهار، پنج بعدازظهر، همون جور لُوخت دبیِ یم کوهی میان، نمیدانستیم چطور وَگردیم خانمان. اِسه آفتاب دی چارنعل میتزانه و مایی تن و پوستُ بسوزاند.
تا اینکه یه پیرمردی ر بدیِیم، خرشی همراه دبی میابی مای سمت. داستان اویب تعریف کُردیم. بنده ی خدا، خرشی سرِ کج کُرد و بما محله، مای خانه خبرکُرد، مایب لباس بیاردن. تن دکردیم وگردییِیم خانه.
آخر دی مَلوم نگردی مای لباسانه چا کُرد. ما دی از ترسمان، هیچ وقت اوی دور و بر آفتابی نمیگردی یِیم. تا الان که چند سال از اون ماجرا میگذره، او ره میگیم: مای لباسانه چه کُردی؟ نمیگو😂😂 گمانم تَش بکشی باشه😂


✍ نقل خاطُره: محمد کیان، گراب
🎤 با صدای: سیدمصطفی افتخاری، پراچان
📝 ویرایش و تنظیم: مریم قادری، اورازان
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

هرگونه کپی برداری، تنها با ذکر منبع مجاز است.

این خاطره طنز با صدای سیدمصطفی افتخاری تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۴۷
درجی طالقانی

صبح نوشته های درجی 3

چهارشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۳۱ ق.ظ

سلام خداجان
این زندگی پر از جنجالی میان، اینه رِ مُن یاد گیتُم که این بدو بدو کُردنانمان، فقط مای پایی پی یَره دِرورد. جادِه مایی خلافِ جهت حرکت کُرد و انگاری که اُستابی یِیم، به جایی نرسی یِیم.
وقتیم که به هیچ جا نرسی ییم، چقد غصه باخوردیم. غُصانی که فقط مای مو ر ِسیفید کُرد ولی هیچ سودی نُداشت.
آخُرُش به این نتیجه برسی ییم که کسی دَرَه که همه چی اویی دسته و اگه بُخوا میبو، اگرم دی نُخوا هیچ رقمه نمیبو.
این گِردی که از آن به بعد، هر صبح که بیدار گردیَم، رو کُردُم به آسمان و بگوتم: ای صاب مالی که مینی سرنوشتی اوسال، تی یی دست دَره، الهی به امید تو و نه امید غیرِ تو
برسان مایی نصیب و قسمته که هرچی تو بخوای میبو

سلام خُجیران صبحتان به خیر و امیدتان به خدا بو

متن از خُجیره یارمان: سید مصطفی افتخاری وعکس دی از خُجیره همراهمان: محمد آقابراری  و با صدای مریم قادری تقدیمتان.

این متن ارزشمند با صدای خانم قادری تقدیم به شما (دریافت کنید)

پنج تا چیز هسته که هیچوقت نمیشا اونانه وَگُرداند
یک، سنگی که وقتی اَلَک دای
دو: حرفی که وقتی دهنت دِ درامه
سه: اون موقعی که میخوای کاری انجام بدی موفق گردی، نمینی، اون زمان تی دست دِ درشو
فرصت وقتی که بگذره، دیگه وِنمیگرده
دل دی وقتی بُشکی، دیگه دُرُست نمیبو
پس خیلی حواسمان بو خیلی
خیلی زود دیر میبو خیلی

✍ ارسال متن از: محمد آقابراری، وشته
🎤 با صدای: فرشید فلاحی، کولج (به صورت وُیس تلگرامی در کانال موجود است)
عکس: لاله واژگون یا اشک مریم، از: آزیتا عطایی، دنبلید


خدایا تو خودت دی می دانی که ما تو رَ به زُوانُ و به ظاهر، پرستُش مینیم، نه به حقیقت

هر وقت یه خیری به ما بَرُسَه، خیالمان راحت میگردَه، میگیم خودمانی کارَه
هر وقت دی شَر ّو نُدارایی بَرُسَه، با پُرّویی کُروکی میکَشیمُ و تُو ر َمقصر مینیم

پس تو با رأفتت با ما برخورد کن که خیلی جاهل و نادانیم
چراغ قُرمزهای اون دنیا رَ مایب سبز کن که زود رد گردیم و به تو که نابترین حقیقتی، برسیم ❤️

انشاءالله نور خدا، شب خوابتان باشَه
شوی عیدتان خوش

متن: سیدمصطفی افتخاری، پراچان


این فصل یواش یواش سمپاشی باغان شرو میبو
لطفا اطلاع رسانی کنین
بعد از غروب آفتاب یا صبح زود که زنبور عسلان در نیامین، باغداران سمپاشی کنن تا زنبورکان نمیرن🌺🐝🌺
با سپاس از خانم فلاحی

سلام
آغاز هر روز، آغاز شانس دوباره ی زندگیه
و داشتن شانس زندگی، رسم خوشایند هر صبحدمانه
با لبخند و امید، اول هفته را شروع مینیم...
الهی به امید تو

عکس: روستای زیبای❤️ خوران❤️فرستنده:علی خورانی

سلام به دوستان
ان شاءالله که امروز، از باغ محبت، چلک چلک خودتان و اطرافیانتانی وَن، گل و سنبل بیچینین تا همه روزتان خوشبو باشه.

متن: سحر سیدعلیخانی، سنگبن، عکس: ابوالفضل یزدانی، خسبان




سلامی چون خنکای نسیم رد شده از لابلای شاخه برگهای باغانِ دیار مادری

صبحتان دلنشین و پر از معجزه ی دوباره زیستن

عکس: ده کوچه ی آردکان، ارسالی از مریم قادری



خداجان مای هوا رِ داشته باش، هروقت ما به حال خودمان بی ییم، مای دل، مای سَرَ کلاه بُند


هر صُحب که میا، اَفتو فریاد مینه:
هِی آدُومان، حواستان هست؟ این زندگی، کتابیه که چاپ دویُم نُداره ها
پَ خانه آبادها، تا میتانین عاشقانه، خالصانه و شاکرانه زندگی کُنین.




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۳۱
درجی طالقانی

مثل شماره 23

چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۱۴ ب.ظ

📌   ننه، مسجدی چُو رِ میمانه.

یعنی مادر مانند چوب مسجد است.
به عبارتی ستون و پایه ی مقدس خانواده که همیشاک بایستی مورد احترام قرار گیره، مادر هسته. 

مرحبا به طالقانیانی که همیشاک قدر مادر و پدر و بزرگترانه میدانُن و اوشانی احترامو حفظ مینُن.

با سپاس از آقای احمد لهراسبی






با درجی، طالقانی گپ بَزنیم.

Telegram.me/taleghanidarji

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۱۴
درجی طالقانی

میراث روستایی

سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۰۹ ب.ظ

سلام دوستان، وقتتان بخیر

میگم کدامتان ازموزه ی آثار روستایی استان گیلان دیدن کُردین؟ اگر تا حالا نِشی یِن، توصیه مینُم یه بار بشین، خیلی فضای قشنگی دارَه، مخصوصاً موقعی که به ورودیِ این موزه میرسی، تابلورِکه میخوانی، مِینی اونی سر بِنویشتیه: مؤسس دکتر محمود طالقانی، آدُم، اون شهر غریبی میان، جان دمیکوعه. آقای دکتر محمود طالقانی جامعه شناس و مدرس دانشگاههای آمریکا هسته.

با نظر دکتر طالقانی، حدود ۵۰ هکتار زیمین، برای این کار اختصاص بُدان. درکلّ روستاهای گیلان، از قدیمی ترین خانه ها اعم از اربابی و رعیتی عکسبرداری کُردن و همون بنایِ روستایی رِ با حفظ تمام شکل ظاهری بنا،ر با گِل وچو، اون محوطه ای میان بساتُن. یه کیچکه تابلوی سر، دی مشخصات خانه که چند سال پیشی هسته و نام صاحب خانه رِ دی بنویشتیَن. فضای بسیار قشنگ وجذابی دارَه.

مسؤلینِ استان مازندران و استان گلستان، از دکتر طالقانی درخواست کُردن که این طرحَ اوشانی استانی میان دی اجراکُنَه که ظاهراً برنامه ریزی برای اجرای این طرح صورت بیگیته اما در مساحتی کیچیکتر.
@TaleghaniDarji
ایسه جایِ سؤال ایجِیَ که چرا ما ازاین داشتهٔ خودمان درطالقان استفاده نکنیم؟
اون وقت کسای دیگه برای حفظ آثارشان از سرمایه و دانش بزرگانِ ما استفاده مینُن، مگرنه اینکه در طالقان دی هیچ آثاری از خانه ها و بافتهای قدیمی وجود نُداره، مگر نه اینکه ما دی هیچ تصویری ازخانهٔ گِلی و با صفای آبّامان در ذهنمان نُداریم؟
بازم نَنِمی گپ یادم بما که میگوت پسرجان روزی میرِسَ که شما این فضارِ فراموش مینین، میاین طالقان فقط آب و هواخوری، نَنُم راس میگوت.
مگرنه اینکه ما برای داشتن یه خانه درطالقان، منتظریم که یه زیمین یا یه خانه مَقر، مایی ب ِارث بَرسه، بعد بیل و کَلنگمانِ بیریمُ خانه ای که یه زمان تمام خاطراتِ آقا ننه مان، اویی میان بَه، یادگاری که بایستی نسلانی بَ بُمانه، خراب کنیم و خیلی دی خوشحال باشیم ازاینکه یه خانهٔ جدید و باکُلاس بساتیم که مسترابش میان مطبخش دره و هیچ قشنگی و صفایی میانش نی و فقط سالی ۲ یا ۳ بار دَرشه وا مینیم. کو با این وضع کم گردیَنِ رفت و آمدها و معاشرات خانوادگی، همیشه دی سوت و کور هسته.

ما گو طالقان چیزی که زیاد داریم زمینه، یکی منَ بگو آیا ما نمیتانیم برای حفظ آثارِ روستایی و خاطرات گذشتگانمان و آن همه صفا و زیبایی به تارج بشیه، اقلکاً از فُکر و دانشِ این سرمایه مان، دکترمحمود طالقانی استفاده کنیم و یه خُجیره میراث، وَچانمانی بَ به جا بگذاریم.
وقتی گیلان و مازندران میتانُن ینی مادی میتانیم.

این تعاونی توسعه طالقان دی که ان شاءالله یه اتفاق خُجیر هسته، میتانه این موضوعه در برنامه ها و دستور کار خودُش قرار هادیه که برای دست دست کُردُن و امروزی کاره به فردا بنگتن، خیلی دیره.

ای که دستت می رسد کاری بکن...

والسلام

✍نویسنده متن: سیدمصطفی افتخاری، پراچان
📝 تنظیم و ویرایش: سیده مریم قادری، اورازان
       گروه تولید محتوای درجی طالقان

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۰۹
درجی طالقانی

صبح نوشته های درجی 2

سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۰۵ ب.ظ

خداجان، ما چه بخوایم چه نخوایم، تو ما رَ دوست داری، پس یکی از آن خُجیر ِروزانِتَ  مایب رقم بزن
سلام خُجیر دوستان
صبحتان سرشار از عشق خداجان


دوستان، زندگی مثل قطار سریع السیر حرکت مینهَ
خیلی وقتان متوجه حرکتش نمیبیم
باید حواسمان باشه که بهترین ایستگاه پیاده گردیم
بهترین ایستگاه، ایستگاه خوشبختی هسته
ایستگاه آرامش خودتی دل
ایستگاه خدایی لبخند

ان شاءالله که در پایان هر روز از زندگی، در ایستگاه خوشبختی پیاده گردیم.

روزتان خوش



خدا جان، تو گو می دانی مای دَستان خالیه، ولی قلبمانی میان، کلی آرزو داریم
بیا مایی دَستانَ توانایی هادین که به آرزوی قلبیَمان برسیم
و اگر به صلاحمان نی، قلبمانَ از آرزوهای ناصواب خالی کن

سلام عزیزان، صبحتان بخیر
از خدا جان بخوایم که مای دستانَ توانایی هادیَ که بتانیم روزیِ حلال درآریم

متنهای صبحگاهی از یار همیشگیمان: سیدمصطفی افتخاری، پراچان
عکس: سیدعباس افتخاری، پراچان


سلام خدا جان
ببخش اگه تا بحال از خوب یدار گردیَم اول تُرِ سلام نکُردم
هر چندخودت مُنِ سلام میکردی اما مُن صداتَ نمیشنواُستُم
از امروز اول تُو رَ سلام مینُم.

میدانم امروز دی چند بار زیمین می خورُم،
مینی دست گو به آسمان نمیرسَه اما تو گو دسِت زیمینِ میرسَه، مُنُ بلند کن

سلام  خالق من
سلام بر بهترین مخلوقاتت
سلام بر امامِ کاظمِ خفته در بارگاه کاظمین
سلام کائنات
سلام دوستان
سلام عزیزان

همه تانی صبح به خیر و شادی و ان شاءالله

عکس از: علیرضا قاسمپور


سلام خداجان،
من قولمی سر درم، بیدار گردیَم اول تُو رَ سلام مینم

سلام خجیران
صبح همگیتان بخیر
عیدتان مبارکا بو
ان شاءالله دیمُتان سرخ اَلاله باشه


خودُم اینجَه دَرُم،   دِلُم طالقان
خدایا کی تُمان میگردهَ هجران
چِطو طاقت  بیارُم  دودِ  تهران
میخوام پر َبَکشُم بَشم خداجان

آهای شمایی که الان طالقان درین و خجیره او و هوا رمیخورین، مایی یاد دی دباشین

شعر: سیدمصطفی افتخاری، پراچان  عکس: محمد آقابراری، وشته



سلام علیکم اَلا اهلِ طــــــــــــــالقان
پایستین زودتَرَ کیب قضا میبو نُمازتان
شماکه گواهِ خوبیهاتانه هم آبّاتان هم نَنِتان
چیدانی حلا خوتّین جمع نمینین لحافتان😂😂

صبحتان بخیر

شعر: سید مصطفی افتخاری، پراچان، عکس: محمد آقابراری، وشته 

خدایا؛این دعا نی، یه خواهشَه، یه التماسَه 🙏🙏🙏، مهربانی رَ دوباره وَگردان به قلبهای ما

سلام خُجیر دوستان
هر روزصُبح که خانه دِ دَر میشیم، دسانمانَ بَبریم رو به آسمانُ و  خدا دِ بخوایم تا انرژیِ مهربانی بابندگانشَه نسیبمان کُنَه
الهی آمین

صبحتان بخیر مهربانان

متن: سیدمصطفی افتخاری، پراچان


ماه رجب دی به یه چشم به هم بزین، تمام گردی و ایسه باید بیشیم پیشواز ماه شعبان
🌺🌺🌺

در اولین شب شعبان، شمایی ون آرزو داروم که همیشاک دلتان، این ماهی جور پراز شادی باشه
🌺🌺🌺

همیشک بهترین اتفاق و شادترین اتفاقات عمرتان پشت سرهم دکویه
🌺🌺🌺

همیشک قلبتان شعبان ماهی جور چراغانی و پور نور باشه🌺🌺🌺
شمایی ون آرزو دارم همیشک از شادی دلتان، کل شهر رو شیرینی هادین و هیچ چی نتانه این شادی و شور شما ده هگیره🌺🌺🌺
✍ متن: سحر سیدعلیخانی، سنگبن
ماه شعبان بر همه ی شما مهربانان مبارک

سلام خُجیران

چه روزی بهتر از امروز
که صبح باشد و گل باز و نمِ باران و اولین روز ماه پر ولادتِ شعبان
به که چه خُجیری روز میبو امروز

قشنگِ صبحتان معطر از عطر عاشقی
گلهای لادن، عکس از: مریم قادری



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۰۵
درجی طالقانی

مثل شماره 22

سه شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۳۲ ب.ظ

📌  آوازَ ورفی دَر شییَه، اَمبا چُنُس پا میسوزانه
    یا ورفی آواز در شییَه، چُنس پارَه میسوجانه

یعنی اسم فلانی به فلان کار بد در شییَه ولی کسی که اصلا باوُرُت دِ خُطور نیمینه، نسبت به ها مُن کار، خُبره تر هسته. معمولاً در کارهای منفی کاربرد داره. چون سوزاندن دست و پا بر اثر سرما برای بدن ضرر داره. پس عمل منفی هستش .

با سپاس از گروه تولید محتوای درجی





با درجی، طالقانی گپ بَزنیم.

Telegram.me/taleghanidarji

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۳۲
درجی طالقانی

متلی متون یا حکایت (طنز)

يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۴۱ ب.ظ

یه آقا  معلم  که  پونزده سال ٬ سابقه کار داشته و از  اوجه ای که ٬ وی حقوق و درآمد کم بیه ٬ کسی وره   دتر  ندیمبیه تا زندگی مشترک ره  شروع  هاکنه ٬ یعنی عارسسی بیره.
تا اینکه   یه  روز  که  دره  شمبیه ٬ مدرسه  ٬  یک  دترکه  بدیه  که خلی قه شنگ  هسسه  چهار  راهی  سر
خدشی پیری  همرا ٬  دره گدایی کنده.
معلم بشیه جلو ٬ دترکی پیره بوته ٬ خدتی دتره ٬ دیه نی منه و من تی زوما ببم.
دترکی  پیر  بوته ٬ تره  دتر  دیمه ٬ اما  یه  شرط  دارنه.
معلم بوته :
چه شرطی؟
دترکی پیر بوته که ٬ ته سه روز می همرا گدایی  هاکنی.
معلم بشیه فکری  دله ٬  قبول کرده.
بوته :
قبوله.
معلم روز  دوم ٬ که مشغول گدایی بیه ٬  شروع کرده به برمه بکردن.
دترک وره بوته:
چی به برمه کندی؟
معلم  وی  جواب بوته:
به حاله  خدم  برمه کنمه٬ که خدمی عمر  پونزده سال ٬ آموزش وپرورشی دله ٬ هدر بدامه.
ایکاش از اول ٬ شمبیه مه گدایی

آریوبرزن کیان

این متن به صورت صوت تلگرامی در کانال موجود است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۴۱
درجی طالقانی

جلوگیری از پوکی استخوان

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۲۴ ق.ظ

این روزان یه بده مریضی بیومیه به اُسم پوکی استخوان (استئوپُورُز)
اینه یه طبیعی درمان داره، آن دی از راه خورد و خوراک
خوردنیهای مفیدی مثل شیر (تازه شیر طالقان)، پنیر با جوزه مغز، پودر سنجد در ولرمه اُو یا شیر (آسیو کُردن کل سنجد: پوست و گوشت و هسته)
و نخوردن چیزانی مثل نوشابه و ترشیجات مضر

فقط یادتان باشه، صُبحانه ای بَ چیزان شیرین مثل عسل و شیره و ارده و خرما باخورین.

نان و پندیر و جوز مناسبِ وعده شام هسته.

🍎🍏🍎
ان شاءالله که همیشاک سالم و تندرست باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۲۴
درجی طالقانی

صبح نوشته های درجی - 1

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۱۹ ق.ظ

سلام
خدایا مارِ ببخش اگه از خودمان جدا میبیم
تو همیشاک مای همراهی، ولی ماگاهی بی خدا میبیم
ان شاءالله امروزتانه مثل طالقانی هوا، با قلبی صافُو پاک شروع کنین و تا شو، خیر و برکت سرتان بباره
بعد دی شوتان خجیر خو بینین

متن: سیدمصطفی افتخاری
عکس: پری یگانه فر



بهشتِ رو زیمین مای طالقانَه
بهشت خودوش بگوت، نیار بُهانه

هرچه زودتر بشن بهشتِ بینن
ماهِ اردیبهشت هرکی میتانَه


شعر: سیدمصطفی افتخاری، پراچان
عکس: سید عباس افتخاری، پراچان



گاهی وقتان فکر مینیم خدا ما رَ فراموش کُردیه، مای صدا ر َنمیشنواَ، یا دی ما رَ دوست ندارَه
ولی خبرنداریم همین نفسی که الان میکشیم، گتَّرین دلیلی هسته که ثابت مینه خدا همیشاک مار َدوست دارَه

شوتان خوش، خجیره خو بینین

ارسال متن: سیدمصطفی افتخاری
ارسال عکس: سجاد آقابراری



خیلی فرقه بین باخدا بیَن وُ ناخدا بیَن
می دانی چیدانی؟
چون اولی آدمی دلَ آرام مینه
ولی دومی آدمی دلَ آشوب

پس هر صبح روزتَ با اولی شروع کن

سلامی به دلارامی خدا
به شما خجیرای باخدا
صبحتان بخیر



خدایا تو آن سر دَری، یه نگاه کن بین مای انصافه نمینی؟
آخه ما نمیدانیم انصافمان کجه بش!
همش تی دَس دِ شکایت داریم.
میگن بخشش از بزرگانه
پس مار ِببخش گت ترین بزرگان
تا شوکیمانه با آرامش صُبح کنیم

شوتان خوش دوستان

ارسال متن: سید مصطفی افتخاری
ارسال عکس: پری یگانه فر



خدا رِ بگوتُم: خدایا عزیزترین بندگانت کیان هستُن؟
خدا بگوت: اونانی که میتانُن تلافی کُنُن
اما بخاطر مُن، می بخشُن.

امروز بخاطر خداجانمان همه ی بنده هاشو  ببخشیم تا بخشش و بخشایش بی انتهای خداوندیش شامل حالمان گرده.

سلام و صبح زیباتان بخیر

ارسال متن: سید مصطفی افتخاری
ارسال عکس: الهه تاجدینی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۱۹
درجی طالقانی

چپاک 9: ماست بندی

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۱۱ ق.ظ

چپاک 9

قدیمان معمولا هر از گـــاهی ، خانه یی میان میدیدی کـــه یک پـُشته از پتو و لحاف و کهنه لباسان گوشه اتاق روی هم انباشته شده

این صحنه هفته یی چند بار مشاهده میگردی
روی تمام اون لحاف و پتو هم یک عدد بَپــــــوسیه کُت آقاجـــان که تاریخ دوختش به زمان احـــمد شاه قاجــار میرسی و هشتاد تا وصله و پینه اویی سر دبه کشیده شده بود

اونوقتی سر  هنگامیکه که این پُشته در گوشه اتاق سبز میگردی ، فضای خانــه کاملا امنیتی میگردی و کلیه عبور و مرور تحت نظارت شدید در میومه و یه دست به آب بشی ین دی مکافات میگردی


در قلب این پُشته و مرکز این راکتور یه سفید دبه ماست دبه

البته بصورت دقیق تر یک سفید دبه شیر بود که ننه مایه بِزی به که ایشالا جان ماست گرده و قاعدتا درب این دبه هم من تا به حال ندیدم که برای خود دبه بوده باشه و همیشه خدا درش بزرگتر از خود دبه بود

اینکه چرا درب دبه ها هیچوقت به خود دبه ها نمیخورد شایدا نکته یی هست که میشه در موردش ساعتها گپ و گفت صورت گیره
یه جورایی بعضی یانی جور که ادعاشان به اندازه دهنشان و وجودشان نیه

تو مگه جرهت داشتی شش متری اون پشته لحاف و دوشوک د رد گِنی؟؟

ننه یی جیغ بلند میشد که ننه ت بمیره اون بیصحابی طروف نشو تازه مایه بِزی یم و عِـــو دمیکوعه

حالا  نمیدونم که چرا اکثرا این بساط ماست بندی یا کنار توالت برپا میگردی یا در راه توالت
از ترس جیغ ننه خودمانی شاش رو میداشتیم و اینطور گردی که در خانواده ما سنگ کلیــــه شایع گردیبه

خدای دو جهان نمیکورد که این ماست عِـــو دکوعه و خــــُراب گرده

هرچی ماست سفید بود مایی روزگار سیاه میگردی که شما یتیمان یک کدامانتان اون کُفت بیگیته پاهانش وراگیته و ماست تکان باخوردیه و  عِـــو دکتیه

حالا هرچی آیه و قسم باخور ، چه فایـــده؟؟
بهـــانه دوم معمولا فاهش و کتره یی بود به آقای شیر فروش که آب بزیه و شیر خالص نفروخته

حتی اگر از خود پستان گاو دی میدوشی و ماست خراب میگردی اوراح روح پدر اون گاو هلندی در آمستردام رو تَش میکشی که گـاوش عیبوره و کیفیت شاشش از شیرش بهتره


صد البته که ارتباط طوفان های خورشیدی بر خراب شدن ماست وارد تر بود تا اشتباهات سهوی ننـــه که شیر مایه بزیبه
اگر یکی به ننه میگفت که شاید شیر رو گرم مایه زدی و به این دلیل آب افتاده ، اونوقت یک چی اورو جواب میدا که طرف پشیمان میگردی از زنده بودنش

میزان انتقاد پذیری در حد مدیران

البته خداییش دی بنگری اُستاد بود و اگر ماست خراب میگردی یا تخصیره مایی لگه بزی ین بود و یا کیفیت پایین شیر

حالا همه اینها به کنار و برگردیم به اول داستان و اون بپـــوسیه کت مرحوم پدرِ گت آقای آقاجان که اگه تنوری دل دی مینگتی تَش اورو دا نیمیگیت

اینکه چه حکمتی داره که اون  بپوسیه کُت آبرو ببر رو اون لحافانی سر مینداخت ، نمیدانم
اینهمه لحاف و دوشک
 وجه وجود اون کت آخه چیه ننه جان؟

اقلکن نمیکرد اون بیخ بنگنه که دیده نشه و حتما میخواست اون لحاف دوشوکانی سر خیلی با اصول و دقت پهن گرده

حدود صد سال خاک و خاطرات در تار و پود اون کت نهفته بود و همینکه نگاهش میکوردی یا سرفه ت میگرفت یا بــــُــرمه ات

نمیدونم ، شاید بدین خاطر که چون کت مردانه بود و وقتی پهن میکورد حس امنیت و حفاظت از ماستی که اون زیر هست تداعی میگردی

قدیمی بپوسیه کت مردانه دی خودوشیب ابهت و صلابت داشت و این دوره یی جور نبه که نه زن و نه مردی مــُد گرده و مردکانی گپ یه لیوان آب جا به جا نکنه
عیسه میشا  یه ننه یی لچک و آقایی کت رو بُداروم که هر وقت زمانه یی لــــگه مایی دله عِـــو درنگت دوشوم بنگنوم قوام گیروم خداییش دی آدومه حس امنیت میدیه
حالا قدیمی مردانگی باخوره مونی سری میان
یکی اون بیصحابه قدیمی ماست رو مونیب گیروره
آخه ماست دیگه چیه که  قدیم  و جدید داشته بو؟
ینی ماست رو دی میخوا بَزُنجـــیم؟

نویسنده: حامد نجـــــاری

این داستان طنز با صدای خانم قادری تقدیم به شما (دریافت کنید)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۱۱
درجی طالقانی