درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸۹ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

خورشت ریواس

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۲۴ ب.ظ

خُجیره همشهریان سُلام
این روزان کَمکَمُک فصل کوه بِشیَن و سبزی کوهی بچیَن شروع می گرده. ایسه امروزمانی غذا دی از همین کوه و کتلی واش و سبزیان درست میبو.


خورشت ریواس

                               
مواد لازُم:
سبزی خورشتی شامل نعنا و جعفری
ریواس
پیاز
گوشت خورشتی
روغن
ادویه، نمک، فلفل
موارد دلبخواهی: لوبیا قرمز یا لوبیا چشم بلبلی – آبِ یک عدد لیموی تازه

 طرز تهیه:
این خورشت، شبیه کرفسی خورشت هسته. اوُل پیاز و خُرد مینی و داخل روغُن تفت میدی و گوشت خورشتی رو دی اضاف مینی و میَلی سُرخ گرده. سبزی خورشتی دی شامل نعنا و جعفری ترجیحاً تازه، ر که قبلاً تفت هادایی به گوشت و پیاز اضافه و اگر دوست داشتی با یه مقدار لوبیا (قرمُز یا چشم بلبلی) همراه با آب کافی میپچی. (لوبیا نداشته باشه دی ایرادی نی) وقتی گوشت و سبزی و لوبیا، کاملاً بپُت گردی، ریواسان شسته و خُرد شده (قد انگشت دست) رِ همراه با نمک و اخلاط (فلفُل) و زردچوبه و ادویه خورشتی دلخواه به خورشت اضافه مینی و میلی در حد یک ربع تا 20 دقیقه بپچه. ریواسی خاطر این خورشت خودُش کمی ترشه مزه میبو و معمولاً به چاشنی دیگه ای نیاز نُداره، اما اگه خیلی غذای پُرمُزه و ترش دوست دارید میتانید یه لیمو تازه رِ او بگیری و به غذا اضافه کنی.

خلاصه که مرداکانه بَرساین کوه تا سبزی و ریواس بچینُن و همگی یه خُجیره غذای طالقانی دور هم نوش جان کُنین.

آشپز: سیده مریم قادری، اورازان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۲۴
درجی طالقانی

چپاک 7: آقاجان

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۱۴ ب.ظ

 

چپاک تعریف میکرد: خدا آقاجان رو رحمت کنه. اون سال آقاجان از طــالقان تشریف بیوردیبه تهران و قرار بــود  سه روز مایی خانه رحل اقامت بنگنــه...
همــان تنها سه روزی که در کل زندگیم نخوابیدم و زوزه خواب میکشیدم.

شب اول آقاجان بَنـُشت و کلی گپ و خنده و خاطره و شام و میوه و چاییشو که باخورد و  همین نوبت به صحبت کردن ما بَـرِسی  یهو راس گِردی بِـشی اتاقی دل و یه متکا دست گیت بیورد بَنگت وسط پذیرایی و بگت :عروووووس مونی لک و لا رو بیور ... پایسین ...شما صغیران پدر شِو رو دروردین... عقربه های ساعت شهادت میداد ساعت  هشت نشده.
آقاجان  هَله ساعت هشت نگردیه ..
پایَس...پایَس کمتر ود ود کن ، شما هیچی یتان آدومی پی نشیه
دقیقا حس مرغی رو داشتم که شبانگاهان بهش میگن : جا جا جا و دِمینونش طویله یی دل
از اراده آقاجان برای باخوتون تا خاموشی کامل ، کلا سه دقیقه طول بکشی . خانه گردی بَه اچینی سرباز خانه و حالا مایی دوشوک رو دی بنگتون آقاجانی کُناره
آخه کی ساعت هشت میخوسه؟ یقین الان طالقانی کرگان دی هنوز ناخوتی ینه. اون زمانان موبال و این چیان دی دنِـبه آدوم سرش گرم گرده و جغدی جور بموردوم اندی سقف و در و دیفال رو ظلماتی دل ، ذل بِـزی یم.
هی پرپتی بزی یَم.. هی این لَپ اون لَپ کوردوم  ...هی جان بکنسوم .. خِو مگه میا؟
حالا آقاجان همین سرش برسی متکایی سر باخوت...
به چه مکافات و جانکنش همین چشمم گرم شده بود  که یهو آقایی خُر و پوووف درومه... نه از این سوسولی خُر و پووفان بلکم که زمین مونی کینی بیخ میلِـــرزی...
دست به دعا جَــروردوم  که ای خداوند رحمان و ممنان ، آخر چه گناه کبیره یی کردم که اینطور آزمون الهــی مونی سر نازل کوردی...
یه دو ساعتی اُپــرا بزی و یه تِکِیم باخورد و خر و پوف قطع شد.
خب الحمدالله
یک ربع بعد یهو  راس گردی به سمت مستــــراح
حالا نصف شب انگار خبرنگار واحد مرکزی خبر  او دِ سوال کوردیه لطفا دلیل دستشویی رفتنتون رو اعلام کنید
با صدای بلند  خودوشی پیش داد میزی : اِنـــــدی این بیصاحابه چایی رو هــادان ما باخوردیم حالا تا صحب راه دریـــم ...
انگار نه انگار ما آدومیم و اون کنار کَپــه مرگی گذاشتیم
حالا تاریکی دل خانه رو فُــرمان نیه و مختصات رو اشتباه کرد و  بجای مستراح در رو واز کورد بدی حمام هسه... داد بزی مرتضـــــــی....
جــــانم آقاجان... نوکرتم ، غلام پدرتم .. تورو خدا داد نزن نصفه شبه ، همه خِـــو درون آقاجان.. دوازده واحد آپارتمان بیدار گردی ین ،بلات مونــی سر بیو اینطروف بشی یم لامپ آنه روشون کوردوم و اسکورتش کردم تا عملیات تمان گرده...
تقریبا ساعت دو نیمه شب بود و خوابم برده بود که یگهو لوستر پذیرایی با هجده تا لامپ پنجاه وات روشن شد.
وحشت زده از خواب پریدم و قلب صنوبری چونان مرغی کین میتپید.
آقاجان با عینک ته استکانی به ساعت ذل زده بــود.
ساعتی که اعدادش به حروف یونانی بود و هرچی آقاجان تقلا میکورد حالی یُش نیمیگردی ساعت چنده!!!
داد بزی مرتــــــضی  ، این بیصحابه ساعت چنده؟ اذان گـــردیه؟
--- نه آقاجان... ساعت دو هست... داد نزن تورو خدا ، همــه خِــو درون ، من نوکرتم بیا بخواب من خودم برای اذان بیدارت میکنم
به چه گیریفتاری و مکافات بردمش سر جاش و لوستر رو خاموش کردم.
به این فکر میکردم که واقعا من با اشیا داخل اتاق فرق فارقــی ندارم .
یک ساعت نگذشته بود که آقاجان دوباره بیدار شد و بشی مستـــراح، دوباره لوستر رو روشن کرد و ساعت رو نگاه کرد و غرولندی بــِزی و این وضعیت تا اذان صبح چند بار تکرار گـِردی.
حس میکردم نیاز شدیدی دارم که گریه کنم. گاهی مردها دوست دارند گریه کنند واقعا دلیل موجهی برای گریه نکردن نمیدیدم ، واقعا چرا مردها نباید گریه کنند؟
اذان شد و آقاجان حبشی جانم اذان جانانی زد و دو رکعت نماز نود دقیقه یی با وقت اضافه و صدای رسا بخوانست و قرآن دست گیت یه ختم انعام دی کورد و دیگه آفتاب بزی بَ که بیگیت باخوت..
ای خدا. من چجوری دو ساعت دیگه باید  بشوم کاری سر ؟!
فردا شب و پس فردا شب رو  چیکار کنم ؟
بگتوم شاید بِشا ، بشی ین انباری یا خر پشته،
سه روز و سه شب نخوابیدم و زندانیان گوانتانامویی جور شکنجه یی بَکِشی یم که اعتراف به عملیات تروریستی یازده سپتامبر دی میکوردوم اگه بجاش یک ساعت خِـــو من رو می دان
هر وقت میشوم آقاجانی خاکی سر اندی سُنگی همرا میزنم رو سنگ مزار که تُلافیش درایه و نتانه باخوسه...
اینکه خِـــــو د راسا کنمش و بگم : آقاجان نـــــوکرتم...
دلم برات یــــــه ذره شـــــــــده
کجـــــایی که بیای و تویی ورخُسب گردوم آقاجـــان
روح جمیع رفتگان این آب و خاک شاد
به قلم: آقای حامد نجاری

این داستان با صدای حامد نجاری تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۱۴
درجی طالقانی

گردو (جُوز)

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۵۰ ب.ظ

گردو

در سال های اخیر شاهد توجه کم تر  به درختان، بویژه درختان گردو و باز خصوصا درختان گردوی مزارع بالادست روستا از سوی صاحبانشان هستیم.
این کم توجهی می تواند دلایلی همچون طولانی بودن مسافت، کمبود وقت، دشواری در فراهمی و حمل کود، اختلافات خانوادگی و از همه مهم تر کیفیت پایین میوه داشته باشد.
معمولا کیفیت میوه در بین مردم روستا در بزرگی اندازه میوه و راحتی در خارج کردن مغز یا قسمت خوراکی آن از پوسته تعریف می شود.
کوچکی اندازه میوه خود می تواند به علت کمبود عناصر غذایی و آب باشد، درحالی که اندازه میوه پتانسیل بزرگتر بودن را به طور ژنتیکی ممکن است داشته باشد.
درحالی که اصطلاحا کچ بودن میوه، صفتی ژنتیکیست.
گردو را نیز مانند اکثر درختان میوه می توان با انجام عمل پیوند اصلاح نمود، البته با کمی شرایط خاص تر. عمل پیوند از روش های ازدیاد رویشی بوده که در آن 100 در صد صفات مادری (صفات پیوندک) منتقل خواهد شد و اتفاقا پایه های با کیفیت نامطلوب بومی (کچ)، با مقاومتی بیش تر نسبت به آفات و سرمازدگی های بهاره در منطقه نسبت به پایه های غیر بومی، مناسب ترین پایه ها جهت حصول میوه ای با کیفیت مطلوب بعد از عمل پیوند  به شمار می روند.
بنابراین توصیه می شود اگر علت کم توجهی به درختان گردو، کیفیت پایین آن است، آن، با انجام عمل پیوند اصلاح گردد.
انجام پیوند گردو بر روی شاخه های یکساله تا نهایتا دوساله انجام می شود، بنابراین در اولین گام جهت اماده سازی پایه برای پیوند، لازم است تنه اصلی درخت کاملا بریده شود، تا شاخه های یکساله ای بر روی آن تشکیل شود.
بهترین زمان قطع تنه اصلی در زمان خواب درخت می باشد (آذر تا نیمه اول فروردین)، و بهترین زمان پیوند آن اوایل تیر و اوایل شهریور خواهد بود.
بنابراین توصیه می شود کسانی که قصد اصلاح کیفیت میوه درخت خود را دارند، نسبت به قطع تنه اصلی درخت خود اقدام نموده تا درخت شرایط لازم برای پیوند را در اوایل تیر و شهریور داشته باشد.

✍ نویسنده متن: سعید محمودان، دانشجوی دکتری کشاورزی
برگرفته از کانال کوشکوروت؛یادآور خاطرات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۵۰
درجی طالقانی

مثل شماره 18

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۴۰ ب.ظ

📌 گَرِنِ بُز، سرچشمه دِ او می خوره

معنی لغوی: بُز گَر از سرچشمه (بهترین جای چشمه) آب میخوره
یعنی کسی که چیزی در چنته نداره، ولی خودش رو دست بالا میگیره
امروزه میگن کسی که چیزی بارش نیست، زیاد حرف میزنه.

با سپاس از خانم سیده فاطمه میرتقی





با درجی، طالقانی گپ بَزنیم.

Telegram.me/taleghanidarji

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۴۰
درجی طالقانی

ریپورت شدن در تلگرام

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۳۹ ب.ظ

ریپورت شدن در تلگرام به چه معنی است و راه حل خلاصی از آن کدام است؟ (به زبان ساده)

وقتی یکی رو که شماره شو نداری میری پی ویش، اون وقتی پی ویشو باز می کنه، بالای سر پی وی یه پیامی میاد با عنوان spam report

اگه کسی روی اون کلیک کنه، یعنی به تلگرام اعلام کرده که این آدم، قصد مزاحمت برای من رو داره و اگه یه تعدادی از افراد این کار رو بکنند، حدود 5 تا 10 نفر، تلگرام تو رو یه عنصر مزاحم تشخیص میده و دسترسی تو رو محدود میکنه تا فقط به کسانی بتونی پیام بدی که شماره تو سیو دارند و به قولی جزء contact یا مخاطبانشون قرار داری و براشون ناشناس نیستی.

متأسفانه تعداد زیادی از افراد اصلا ًدر مورد این قابلیت اطلاع دقیقی ندارند و  از روی ناآگاهی و بعضاً مُغرضانه، روی این گزینه کلیک می کنند و به این ترتیب اون فرد دچار مشکل ریپورت شدن میشه.
در حال حاضر، تنها راه مطمئن خلاصی از اونم اینه که به روبات تلگرام @spambot
نامه بزنی (به زبان انگلیسی) و درخواست بررسی کنی که ان شاءالله اونام درخواستت رو بررسی و مشکلت رو حل خواهند کرد.

دوستانی که اطلاعات کامل و تفصیلی میخوان میتونند به سایت موبایل کمک به آدرس الکترونیکی mobilekomak.com مراجعه نمایند.

با امید به این که سطح آگاهی در میهنمان به آن میزان برسد که از قابلیتها و امکاناتمان، درست و به جا استفاده کنیم.

✍ سیده مریم قادری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۳۹
درجی طالقانی

جفتکی از الاغ

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۳۰ ب.ظ

قِدیمان سه یا چهار سالوم بَ، مایی مادر جد رحمت خدا بِشی بَ و ما دی طالقان بِشی یِ یم. همه خانه یی دُل دِبی یَن تدارک میدی ین و مونو سعید (خدابیامرز) و مجید محله یی گل وازی میکوردیم.
مرحوم گَت آقا خدا بیامرز یه سیفیدِ خر داشت، مادیانی قاعده. خب، اون خدا بیامرز پهلوان بَ و کــوشتی گیر و  دو متر قد ، خلاصه خر دی میخواس گته خر باشه .چون سُنگین بَ خری سُم آنو دی نعل کوردی بَ که حیوانی سم نَسوعه و وله پیت نگرده.
سعید و مجید، مُن دِ چند سال گت تر بی ین و بِشی ین خری سر سُوار گِردی ین..... هرچی عِز و تُمُنا کوردوم که صغیران مونو دی سوار کنین گوش نیگیتون. مجید جلو بَنِشتی بَ و مونو بگت بشو یه چو بیور خر رو بزن راه کوعه بعدش ما تورو سُوار مینیم.
-  بَتُم خااا
حالا هرچی پِی بَچرخی یَم چو کجه دِبیه؟؟؟
ننه یی حیاطی دُل تَش کورده بی ین و بِشی یم یه چو از تَش بیرون بَکِشی یم . بیصحابه چو سرش ذغال سرخ  بَ و دود دی میکورد. چو رو بیوردوم که مَثَل، بیصحابه خر رو سیخ بزنم.
خیلی عذر خواهی مینوم، خِری کین اگه دقت کرده باشید (دقت نُکُردیم! - ویراستار) سیاه هسته، پوستش دی خیلی لطیف، عین لاله گوش آدومیزاده میمانه (ای امان، نمیشد یه مثال دیگه بزنی – ویراستار)
ما این ذغالی چویی سر و بَچسبانستیم این طفلک خِری کینی سر به همان نرمله پوست....
-  جیییییییز
ذغال بچسبی خِری کینی سر...
همه جا یک لحظه سکوت گِردی، انگار زمان جاشی سر هُسایه...
چند صدم ثانیه طول بَکشی که فرمان بسوتون توسط آکسونهای عصبی از خِری کین به خِری مغز ارسال گرده، یهو بِدی یم خِری کین عین کمک فنر ماشین باخوت زیمینی سر و راس گِردی و آخرین چیزی که یادوم میا  دو عدد نعل به هم چسبیده بَ که به سمت مون بیومی و دیگه هیچی یادوم نیه و حالی یوم نگردی...
چند لحظه کُما دِبی یَم..... چُشم واز کوردوم بِدی یم همه مونی سر، حامد جاااان حامد جاااان مینون...
بیصحابه لانه همچین بِزی بَ از محله یی گل پرت کوردی بَ وسط حیاط.
طفلک مایی ننه آقا، نُصمه جان گردی یَن..... کم کم "حامد جاااان" تبدیل گردی به "ای ذلیل مرده بیشرف .... الهی بمیرم از دست تو راحت گردم" و خلاصه فاهش های مادرانه......

خدایا دور کن، غریب سگه پوستی نبی یم؟؟ این ضربه به دیفال میخورد خانه خوراب میگردی.
القصه گو یادگاری گَت آقایی سفیده خر همیشه همرامان هسه و مایی پیشانی نوشت گردی .

حالا ببینین این بیصحابه لانه یی گوشی میان سنگ ریزه دمیکوردوم حقش بَ یا نه...؟؟
آخه یکی از لذایذ بازی های بچه گانه م این بود که سنگریزه میوردوم دمیکوردوم خِری گوشی دُل، بیصحاب شش متر عمق داره، این لانه کله ش رو تِکِیم میدا که سنگریزه درایه و مون دی ذُق میکوردوم....

خدایا دور کن
به قول آقاجان شما هیچی یتان آدومی پــــی نشیه....

ارسالی از نویسنده: حامد نجاری، گوران

این داستان طنز/خاطره ی زیبا با صدای پدرام سوداگری تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۳۰
درجی طالقانی

پدرم که رفت...

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۲۴ ب.ظ

هیس!!!!

یه کم آرامتر خوشحالی کنین!!!!
شاید یه نفر دور و برتان پیر نداشته باشه........
اندی این قیمت داره طلاره به رُخ نکشین.
قدرشَ بُدانینْ وسه.همین که کُنارتان بَنیشته کِیفْ کُنین.
قشنگ دستانش مٰاچ کُنین.خانه درین بَنیشین نگاه ش کنین.حالا حتما نمیخواه گب بزنین.شاید زُبانتانی تُک نمیا بگین دوستش دارین.همین که با مُحبت نگاش کنین کافیه خودش نگاهتان ده حالیش میبو که دوستش دارین.پیر خودش قشنگ هُدیه هسته.هُدیه نمیخواه.تا دَره قدرشه بُدانین اویّ به وقت بندییّن.تا صُداتان مِینه نِگین آقاجان مُونه گیر هاندین حوصله نُدارم مُن گت گردیم!!!!
تو اویی به هنوز همون کوچیکه وچه هستی.حتی اگر خودت وچه داشته باشی.حواستان باشه.او همون قشنگ فرشته که زَمین بِیامی تا توره حمایت کنه.تی دَست بیره زمین ده راست کنه.مواٰظب باشین این خُجیره فرشتهٌ دُلَ نشکنین..
پیر روز دَره میا.اگر شادی مینین.اگه دورش جمعین.فقط یک کم یواشتر.
شاید گوشه کنار کسی دُلش پیرشی به تنگه.
فقط کمی یواشتر......

✍  ابوالفضل یزدانی، خسبان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۲۴
درجی طالقانی

البرز مرا می خواند...

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۲۲ ب.ظ

البرز مر ا میخواند
آن همدم تنهایی و سکوت
آوردگاه فراز و
فرود
پیلابور
کل سنگ
سی چشمه
تیغ چال
آزاد بر
دینه رود
شیر بشم
شاه البرز
مرا صدا می زنند
گیسوان سبز گرز و کما
منتظر نوازش دستان منند
آلاله های سرخ و زرد و سفید
بر بام بلند البرز
چشم انتظارند
در فضای عطرآگین از بوی پونج
زنبق ها
با لبخند
به استقبالم ایستاده اند
کوله ام کو ؟
باید بروم
و با جامی از برک
الرگ
آب گوارای دراز چشمه را بنوشم

شعر: حجت الله مهریاری
ارسالی از: سیده فاطمه میرتقی


طالقانم وطنم خاک پاکم  آن بهشتی که خدایم وعده داده آرزو دارم تو باشی
عکس: شهناز فلاحی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۲۲
درجی طالقانی

از روی کاغذ زندگی کن

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۱۸ ب.ظ


یک متن
✍ دو برگردان به طالقانی
🎤 و دو صدا، از دو بانوی طالقانی
با گویشهای پایین و بالا
هرچند، طالقانی بودن، بالا و پایین نداره، تنها چیزی که داره، افتخاره 👑.
هر دو گویش آورده شده تنها برای آشنایی با لهجه های مختلف دیار مادری
تقدیم به همه عزیزانی که چشم و چراغ ما هستند
 

متن فارسی:

از روی کاغذ زندگی کنی
هر شب بنویسید
هر صبح بنویسید
نوشتن اعجاز می کند باور کنید
خداوند به قلم و هر آنچه می نویسید قسم خورده است
هدفی را که بنویسید خلق می کنید
آرزوهای خود را بنویسید تا محقق شود
وقتی اهدافتان را می نویسید از جایی که باور نمی کنید و به حساب نمی آورید محقق می شود.

متن طالقانی اول:

کاغُذی سَر دَ  زندگی کنین
هر شِوْ  بَنْویسین
هر صبح بَنْویسین
باوُرْ  کنین بَنْویشتُنْ مُعجزه مینه...
خداجان دی به قلم اِوْ  هر چی که مینْویسَه، قسم باخورْدَه...
اگِه هَدَفی که دارینَه، بَنُویسین، میتانین خَلْقُش کنین
آرزوهانُتانَ بَنْویسین تا دست یافتَنی گَرد اِو بِهِشْ بَرُسین  
اونْ  موقِهی که هَدَفانُتانَ مینْویسینْ...
از اوجه یی که باوُر نمی نین اِوْ به حساب دی نمیارینْ برآوَرده میبو...
✍ برگرداننده: سیدعباس افتخاری
🎤 با صدای: مینا صائمیان

(دریافت کنید)

متن طالقانی دوم:

کاغُذی رو د زُندگی کُنین
هر شِوْ بِنْویسین.
هر صُب بنویسین.
بَنْوُشتُن مُعجُز مینَه باور کُنین.
خدا بُ قَلُمِوْ هر چی که مینویسه قَسُّم باخوردیَ.
هَدِفی رُ کَ بنویسین، بُساتیِین.
آرزو آرمانتان ر بنویسین تا راست دُرا.
وَخْتی هدفانُتانَ مینویسین از جایی که گورْگُمان نُداری و باوُرُت نیمبو، راست میگَردَه.
✍ برگرداننده: سیده فاطمه میرتقی
🎤 با صدای: مریم قادری

(دریافت کنید)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۱۸
درجی طالقانی

یه صبح دیگه از فصل بُهار...

سه شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۰۶ ق.ظ


سلام، صبحتان بخیر عزیزِ یاران

یه صبح دیگه از فصل بُهاره
پایَست بِین آفتو بیگیته تا کجا ره

پوجارو پا کن و خانه دِ درشو
خُجیره روز، تیب چُشم انتظاره

سلامی دِه بر آن گلهای خودرو
که این سر زندگی از عشقِ یاره

یه صبح بخیر بوگو بر اهل خانه
و مایی عشق که طالقانی دیاره

شعر: سحر سیدعلیخانی، سنگبن
عکس: ابوالفضل یزدانی، خسبان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۰۶
درجی طالقانی