تَنو (سینو)
❇️ طالقانی خاطرات ❇️
🏊 تنو (سینو)
سلام، یه خاطره شمایب تعریف کُنُم از دورانِ وَچگی
ما طالقان دبی یِیم، وچان بگوتُن بشیم دره ای گَل تنو بزنیم (تَنو = سینو = شنا)
دره دی یه جایی بی که مردم اون اطرافش باغ زیاد داشتن، همون دره ای اُوی همراه، باغشانه اُو میداشتُن. ما بشی یِیم یه خوبه جا پیدا کُردیم و سنگ و چو بیاردیم، اُوی دَمه دَوستایم که اُو جمع گَرده و به قولی استخر دُرُس کُنیم خودمانیب. بِدی یِیم با این اُوی کم، تا صد سال دیگه دی، استخر درست نمیبو، بگوتیم بِشیم اُون جویی دَمه که میشو باغانی میان، دَوستیم.
خلاصه ما این کاره کُردیم، اُو حسابی جمع گِردی، ما دی لباسانه دراردیم و بشی یُیم اُوی میان. همینطور که ما مشغولِ تنو بی یِیم، یگ دَفه بدیِیم یه نفر با بیل دَره میا مای طرف، یک سره دی فاش میدی.
آقا ما از ترسمان دِ وقت نکردیم، لباسانمانه تن کنیم. همون جور لُوختِ عور، فُرار کُردیم کوه کتلی میان. آقا این نامرد دی مای لباسانه بیت و خودشی همراه بَبُرد.
اون روز ما تا چهار، پنج بعدازظهر، همون جور لُوخت دبیِ یم کوهی میان، نمیدانستیم چطور وَگردیم خانمان. اِسه آفتاب دی چارنعل میتزانه و مایی تن و پوستُ بسوزاند.
تا اینکه یه پیرمردی ر بدیِیم، خرشی همراه دبی میابی مای سمت. داستان اویب تعریف کُردیم. بنده ی خدا، خرشی سرِ کج کُرد و بما محله، مای خانه خبرکُرد، مایب لباس بیاردن. تن دکردیم وگردییِیم خانه.
آخر دی مَلوم نگردی مای لباسانه چا کُرد. ما دی از ترسمان، هیچ وقت اوی دور و بر آفتابی نمیگردی یِیم. تا الان که چند سال از اون ماجرا میگذره، او ره میگیم: مای لباسانه چه کُردی؟ نمیگو😂😂 گمانم تَش بکشی باشه😂
✍ نقل خاطُره: محمد کیان، گراب
🎤 با صدای: سیدمصطفی افتخاری، پراچان
📝 ویرایش و تنظیم: مریم قادری، اورازان
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی
هرگونه کپی برداری، تنها با ذکر منبع مجاز است.
این خاطره طنز با صدای سیدمصطفی افتخاری تقدیم به شما (دریافت کنید)