درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته» ثبت شده است

تمامی متنها و انتخاب عکسها از: ◀️ سیده مریم قادری #اورازان



وَچاک بُرمه میکورد میگوت: هیشکی منی همرا وازی نمینه...😢😢

او ر بگوتم: وچه جان تا گت گردی، روزگار تی یی همرا وازیا مینه...



زندگی اِچینه هندوانیه عزیزجان
باخور نوش جان
بُدا شیرینی و خُنُکیش تی یی جانی میان بنیشه
دانه هاشی مزاحمت دی اهمیت هاندین



سلام
صبح زندگی بخیر
هوای تازه را ببر به عمق جان
که باشد این دم و نفس
غنیمتی ز آسمان



دیوار ما و سرک آیه های نور
آفتاب بلند همسایه های نور
در آستان عشق و بوستان گل
یادت نشسته در سایه های نور



پیَر که خانه دَباشه
امن ترین شعران میانِ خانمانی دل جاریه
تی یی سایه همیشه بلند آقاجان



حلا کو تَش خورشید جیرامیه
ما دی دورهمی عصرانه میخوریم
عزیزجان..
تو دی بفرما



اندی آبدوغ خیاری عسکه بنگی یین کانالی میان، ما هوس کوردیم
ایمرو خودمانیب دوروس کوردیم😊😋
عکس از: لیندا مهرانی #مهران



سلام مینمتان
کُرگان خودشانیب بشین صفا
ما هنو خو د راست نگردی ییم...



سلام صبح دیگه ای اومد...
همه چیز رو بسپار به دست گرم و مهربان خدا
و خودتو آماده کن برای امروزی بهتر
اینجوری هم زیباتر نفس میکشی
هم قشنگتر میبینی



ندیم من هرگز
به زیبایی تو
طالقانم
عکس از: اردشیر غرقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۵ ، ۱۵:۱۳
درجی طالقانی

بوی ماه مهر...

پنجشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۰۸ ق.ظ

ﯾﺎﺩ ﮐﻮﮐﺐ، ﯾﺎﺩ ﮐﺒﺮﯼ، ﯾﺎﺩ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﺰﺭﮒ
ﯾﺎﺩ ﺁﻥ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺁﻣﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﺷﻮﻕ ﭘﺎﯾﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺮﮒ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺭﯾﺨﺘﻨﺪ
ﺷﻮﻕ ﺗﻌﻄﯿﻼﺕ، ﺑﺎ ﺑﺮﻑ ﺯﻣﺴﺘﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﯾﺎﺩ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺸﻖ ﻭ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﺯﯾﺎﺩ
ﯾﺎﺩ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﺱ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺁﻥ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ
ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺮ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺳﯿﻤﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﻣﺸﻖ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﻃﻠﻪ، ﺩﺳﺖ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﺣﺴﯿﻦ
ﻣﻮﺷﮏ ﻭ ﻣﻮﺷﮏ ﭘﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﭘﻨﻬﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ

ﭘﺎﯼ ﺗﺨﺘﻪ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ، ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺿﻌﯿﻒ
ﺯﯾﺮ ﺭﮔﺒﺎﺭِ بچه ﺟﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟ بخیر

ﻣﺎﺩﺭﻡ، ﺑﺎ ﺩﻓﺘﺮﻡ ﻣﯽ ﺑﺴﺖ ﻧﺎﻥ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ
ﺩﺭﺱ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯽ؟ ﺑﺨﯿﺮ

ﻗﺪ ﮐﺸﯿﺪﯼ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻻﺑﻼﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﻣﺎ ﺳﺮﺩ ﻭ ﻃﻮﻻﻧﯽ، ﺑﺨﯿﺮ

ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ، ﺧﻮﺍﺏ! ﺍﻧﮕﺎﺭﯼ ﮐﺴﯽ ﺑﺎ ﺑﻐﺾ ﮔﻔﺖ
ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭﺍﻥ، ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﺑﺨﯿﺮ ..

شروع پاییز و فصل مدرسه، به دانش آموزان و دانشجویان قدیم و جدید مبارک



این مطلب در کانال تلگرامی طالقانی ها منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۵ ، ۰۷:۰۸
درجی طالقانی

روز عرفه

يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۰۷ ب.ظ

🍃
باز عَرفه آمد
و من در پناهِ هیچ حرمی نیستم!
جز این دلِ شکسته
که خود گفتی: حرمِ من و دوستان من است...

ای صاحبخانه ی پُر رأفت و کَرَم
قدم بر پلکان دیدگان بگذار
که با جاروی مژگان و زلالِ اشک
راه بر تو شسته ام...

ای خداوندگار من
در این عرفه روز
که دور افتاده از عرفات و امام خویشم
ما را به اندک جرعه ای از معرفت خویش
سیراب کن...

📝 سیده مریم قادری #اورازان
عکس اول: زهرا بانو





یاد باد این غروب حُزن انگیز روز عرفه در صحرای عرفات
عکس: صحرای عرفات - چادر حجاج ایرانی
به تاریخ: 21 مهر 1392 مصادف با روز عرفه

سیده مریم قادری


این مطلب در کانال طالقانیها منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۰۷
درجی طالقانی

یادش بخیر قدیمان

يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۵۶ ب.ظ

یادش بخیر قدیمان
یه پنجشنبه و جمعه دبی
با یه آبّا و ننه
با کلی فامیل
دورهمی و شونشینی
بی ریا و خوش

اما الان چی؟؟؟

صد تا پنجشبه و جمعه
میا و میشو...

نه از آبّا و ننه خبریه
نه از اون همه فک و فامیل
انگار همه شان وصل به آن دوتا بین

تا  آبّا و ننه بشین
جمعمان از هم بیوسی

خداییش وچان بیایم همین دورهمیان باقیمانده
که هر از گاهی با هم داریمه
 قدر بدانم

عکس از: سعید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۵۶
درجی طالقانی

ازدواج طالقانی

يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۱۹ ب.ظ

وقتی مجرد بودیم، خیلی ها میومدن خواستگاری که من دوسشون نداشتم. و اون خیلی ها، که ما فکر میکردیم میتونیم با خواستگاری اومدنشون، یکیو دوست داشته باشیم، نمی آمدند. و حتی اون یک نفری رو هم که ایمان داشتیم دوستش داریم، از خجالت رومون نمیشد نگاهش کنیم.

قسمت خیلی جالبترش آنجا بود که وقتی با غریبه ازدواج کردیم، یه هویی هر چی آدم حسابی تو ده بود، تا به من و مادرم میرسیدند میگفتند: آخ که ما دیر جنبیدیم و دختری به این خوبی رو از دست دادیم و ازین حرفا...

من نمیدونم چرا همیشه اینطوریه ؟!؟!
بعضی وقتها باید یه چی و از دست بدی تا قدرشو بدونی!
از طرفی گفتن: همیشه علف در خونه بو زده است!
یعنی غریبه هایی که در امتیازبندی رده های پایینتری دارند، از جذابیت بیشتری نسبت به خودیها برخوردارند.
شاید به این دلیل که همون ناشناخته بودنشون، در ابتدا جذابیت میاره.

ولی تجربه نشون داد که ازدواجهایی که در میان بستگان، خویشان و همشهریها انجام شد، همیشه پایدارتر و سعادتبارتر بوده.
من یکی که همیشه ترجیح میدم بچه هام، با یک طالقانی ازدواج کنند تا یک غریبه. شما چی عزیزجان؟

براساس طرحی از بانو مینو تاجدینی
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی



عکس از: بنفشه چراغی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۱۹
درجی طالقانی

آیت الله طالقانی

جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۵۷ ب.ظ


#آیت_الله_طاﻟﻘﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ، ﻣﺸﻖ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺧﺎﻧﮕﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭘﺮﺗﺮﻩ ﺍﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﻠﻢ، ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻓﻀﺎﯼ ﻏﺮﯾﺐ ﻭ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﻣﻮﺯﮔﺎﺭﻡ ﺷﺪﻡ.
ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﻟﺮﺯﺍﻥ، ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻭﻟﯽ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺍﺷﮏ ﺁﻟﻮﺩ ﻭ ﺗﻮﺍﻡ ﺑﺎ ﺑﻐﺾ ﺑﻮﺩ. ﭼﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺑﺮﮔﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﻧﻘﺎﺷﯿﻢ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: "ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﻮ" ﮐﻪ ﺗﺎ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺑﺮ ﻗﺎﺏ ﻋﮑﺲ نصب شده بر ﺩﯾﻮﺍﺭﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ.
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻭﺍﺭﺩﻩ ﺩﺭ ﻧﻮﺯﺩﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ ﺳﺎﻝ 1358 ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺼﺎﺋﺒﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﺭﺩﻩ ﺑﺎﻻﯼ ﻧﻈﺎﻡ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺩﺍﻧﺴﺖ.
ﺭﻭﺯ ﻫﺎﯼ ﺗﻠﺦ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﮐﻪ ﺭﺍﺩﻣﺮﺩﺍن ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﻓﯿﺾ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺰﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺑﺮﺍﺑﺮﯼ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺭﺣﻠﺖ ﯾﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ‏« ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺯﻣﺎﻥ ‏» ﺑﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﺑﺮ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﺎی اول انقلاب ﺑﺮﺍﺑﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﻓﺮﺍﺟﻨﺎﺣﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻫﺎﯼ ﯾﺎﺩﺑﻮﺩ ﻭ ﺳﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﻭ ﻭ ﻧﺒﻮﺩ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﻟﺘﯽ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﻭ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻫﺎ می گویند.
ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ ﺍﻣﯿﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ‏(ع) ﻭ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺍﻭ ﺍﺳﻮﻩ ﺟﺎﺫﺑﻪ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ. ﭘﺪﺭﯼ ﮐﻪ ﭼﭗ ﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﺍﻓﺮﺍﻃﯽ ﻫﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ ﻧﺎﺻﺤﯽ ﻣﻨﺼﻒ ﻭ ﻣﺸﻮﻗﯽ ﺩﻟﺴﻮﺯ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺖ و ﭘﺎﯼ ﻣﻨﺒﺮ ﺍﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﯽ ﯾﺎفتند. ﺑﻪ ﮐﻼﻡ ﺷﯿﻮﺍﯾﺶ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﻣﺴﺠﺪ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﺩند ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻨﺒﻞ ﺍﻋﺘﺪﺍﻝ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﻭ ﺍﻟﺘﺰﺍﻡ ﺑﻪ ﻣﻨﺶ ﺍﻭ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ بسیاری از ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺼﺎﺩﺭﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. به طور قطع ﭘﺬﯾﺮﺵ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ‏«ﭘﺪﺭ‏» ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺎﻧﺪﺍﺭﯼ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻢ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻄﻮﻁ ﻓﮑﺮﯼ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﻮﺩ. ﺍﺯ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﻭ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺘﯽ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻄﺮ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺪﺍﺩ ﻣﺘﻬﻢ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩ علایی ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻼﻣﯽ ﺩﺍﺷﺖ. ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯽ کرﺩ .
ﻓﻘﯿﻬﯽ ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺘﺶ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺣﺬﻑ ﺁﻥ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺳﻮﻕ ﻧﺪﺍﺩ. ﺍﺯ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺷﺪﯾﺪ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺷﻬﯿﺪ ‏«ﻧﻮﺍﺏ ﺻﻔﻮﯼ‏» ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ است. اما ﺍﯾﻦ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺁﺭﺍﺀ ‏«ﻓﺪﺍﺋﯿﺎﻥ ﺍﺳﻼﻡ‏» ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﻧﻮﺍﺏ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﺸﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺟﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺗﺤﺖ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻫﺎﯼ ﺷﺪﯾﺪ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺍﻣﻨﯿﺘﯽ ﺳﺎﻭﺍﮎ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺰﺑﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺧﻄﺮﻧﺎﮎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻭ نوامیسشﺧﺮﯾﺪ و شد آنچه تاریخ راوی آن است.
ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻭﺍﻗﻊ ﺯﯾﺒﻨﺪﻩ ﻟﻘﺐ ‏«ﭘﺪﺭ ﻣﻠﺖ» ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ‏«اﻣﺎﻡ ﺍﻣﺖ» بود ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﯾﺎ ﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﻣﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﯼ، ﻣﻠﺖ ﭘﺪﺭﯼ ﻭ ﺍﺳﻼﻡ ﻣﺠﺎﻫﺪﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ». این عنوان به آن جهت است که ﺍﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺒﻠﻎ ﺗﮏ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻭ ﻧﯿﺰ ﺟﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ. ﻣﺪﻋﯽ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺳﯿﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻧﻘﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ‏«ﻣﻦ ﺩﻩ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺣﺮﻑ ﺧﺎﺻﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ». ﺍﯾﻦ ﺗﻀﺎﺩ ﺁﺭﺍﺀ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ ﺁﻣﯿﺰ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﻮﺩ .
ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﯾﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻏﻤﯽ ﺑﺮ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺭﻭﺍﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﻬﺎﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻧﺴﻠﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻣﺸﺘﺮﮐﯽ ﺍﺯ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺩﺭ ﯾﮏ هوا ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭘﺎﮎ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ‏«ﭘﺪﺭ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ‏» ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻓﯿﺾ دعای ﺭﺣﻤﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺳﯿﺪ .
ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﻋﻼﯾﯽ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺻﺎﺣﺐ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﭘﺮ ﻣﻐﺰ "ﭘﺮﺗﻮﯾﯽ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ" ﺩﺭ 13 ﺍﺳﻔﻨﺪ 1289 ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﮔﻠﯿﺮﺩ ﻃﺎﻟﻘﺎﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭﺵ مفتخر کرﺩ. ﺗﺤﺼﯿﻼﺕ ﻣﻘﺪﻣﺎﺗﯽ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﭘﺪﺭ ﺻﺎﺣﺐ ﻓﻀﻠﺶ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺭﺿﻮﯾﻪ ﻭ ﻓﯿﻀﯿﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻣﻘﺪﺱ ﻗﻢ ﺷﺪ . ﺣﮑﻢ ﺍﺟﺘﻬﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﻘﯿﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﯿﻌﻪ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﮑﺮﯾﻢ ﺣﺎﺋﺮﯼ ﯾﺰﺩﯼ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺭﻭﯾﻪ ﻣﺠﺘﻬﺪﯾﻦ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﯾﺲ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ ‏(ﺳﭙﻬﺴﺎﻻﺭ) ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪ.
ﺍﻭ ﮐﻪ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺍﯼ ﻣﺒﺎﺭﺯ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺍﺟﺪﺍﺩ ﻣﻌﺼﻮﻣﺶ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺭﮊﯾﻢ ﺩﯾﮑﺘﺎﺗﻮﺭ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻋﻠﻨﯽ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺩﻣﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺖ. ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﺍﻥ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﺼﺪﻕ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻋﻼﻗﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﻭﻟﺖ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﯾﺮﺍﻥ سبب آن ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﮔﻠﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﻧﮑﻨﺪ . ﺻﻤﯿﻤﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﻧﻘﺪﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.
عضو ﺍﺭﺷﺪ ﺟﺒﻬﻪ ﻣﻠﯽ ﺩﻭﻡ، نهضت آزادی، ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ 57 ﻭ ﻋﻀﻮ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﺒﺮﮔﺎﻥ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺑﻮﺩ.
یاد و نامش همیشه گرامی و پر رهرو🌹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۵۷
درجی طالقانی

چت با خدا

سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۰۶ ب.ظ

یادمان باشَه هیچ جا اونقد شلوغ نی که نُتانیم یه لحظاک، خدای همراه، خلوت کنیم
حتی اگه اون یه جا، درجی باشَه
که اون دی گو ساعت کارش تُمان
ایسه بنیش یه ذَرّاک خدای همراه چَت کن

دوستان خسته نباشین شوتان خوش


عکس از: مجید رویین فرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۰۶
درجی طالقانی

روزه ی دحوالارض

دوشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۱۴ ق.ظ

تاریک صبح، خو د پا میستوم
امروز منی ب فَرخ مینه
شووول مینُم:
کی مُن د امروز خوشبخت تره؟

فرشته آن، منی شوول میشنواُن
میگون: چُ بَ؟

میگوم: مُن و نگارُم ایمروز همدیگری همرا، روزه داریم

زمین د صدای شوول میا

:_____❤️_____!


مرد ماهیگیری، دستشی میان مروارید داره
میگو: کی مُن د خوشبخت تر؟

من دی آسمان د شوول میکشُوم:
من امروز تُ د خوشبخت تَروم!

:_____❤️_____!


امروز من همه د خوشبخت تروم
همه د
نگار جان
من امروز خوشبختترین آدُم، زمینی سَر هستُم


📝 دلنوشته ی "عزیزی" برای "نگاری"
📆   دحوالارض 1437 هجری قمری
 عکس: مریم سمیع زادگان

این مطلب در کانال طالقانیها منتشر شده است.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۱۴
درجی طالقانی

من زن میخواهم

يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۵۷ ق.ظ

مُن زُن میخوام!
ترجمه ای آزاد از« I want a Wife» که جودی برادی بنوشتیه.

من آن دسته آدمانی میان دروم که اوشان میگن «عیال».
البت « ننه» دی هستم.
یه مردا از رفیقان قدیمیمَ چند وخت پیش یه مَهمانی ی میان بیدیم٬ زناش تازه طلاق هاگیتی بَ.
می گوت دوواره میخوا زن ببره.
 به فکر بشیم « چو کاره خوبی٬ راستی کیه که نخوا زن ببره؟» راستیتوش بخین « منم زن میخوام.»
چیبَ؟
هلا جوابش تیب میگم:
میخوام دوواره درس بخوانوم و یه راه کسب و درآمدی خودمی ب  اگه دی گردی خانواده می ب درست کنم.
یه زن میخوام که زحمتکش باشه و منه دانشگاه برسه.
آنوخت که من دروم درس میخوانم
حواسش به یالانمان باشه.
درس و مقش و نظافتشان رسیدگی کنه.
همیشک سالم و تندرست بدارشان.
به امور شخصی و اجتماعی زندگیشان برسه.
اوشان همه جا ببره. ( پارک٬ موزه٬ باغ وحش سینما)
اگه دی یه وخت مریض گردین٬ تیمارشان کنه.
نییَلَ یالانی مریضی مانع مینی کاران و حواسم گرده.
کارومند دی باشه و دخل خانه ر پر کنه
پولش من و یالانمانی ب خرج کنه.
یالانمانی واسان کارش د بزنه.
البت با این کارش٬ مزدشَ کم میبو٬ امبا عیب نداره من تحمل مینم.
مینی زن باید ارجحیتش احتیاجات شخصی من باشه.
همیشک خانه ر تمییز و آراسته بداره.
مینی ریخت و پاشانَ جماوری کنه.
لواسانمه بشوره. اتو کنه. تا کنه تا چیریک نگورده. نو لواس مینیب هاگیره.
خودومی وسیله هانه مرتب کنه تا زودتر پیداش کنم.
دستپختش دی خجیر باشه.  خریدانه خودش کنه و خوشمزه غذا بپچه
وختی میخیم بشیم سفر همراهم بو.
اونجه که دریم وسایل استراحت و تفریح ر مینیب آماده کنه.
کار و زندگی د شاکی نبو.
شنونده خوبی باشه و مینی حرفان دی خوب گوش هادیه.
مسئله هانمه حل کنه. مقشانمه بمویسه.
درسم که تمان گردی و ی کار خوی پیدا کوردوم٬ کارش ول کنه. جهندمه بازنشستگی و عاقبت و خودشی امیال اجتماعی،خانه بمانه یالانَ بداره و اوشانی مواظب باشه.
یه زن میخوام به زندگی اجتماعیم برسه.
وختی میخیم بشیم مهمانی یالان نیوره. یکی پیدا کنه از خودشی فامیلان اوشانو بداره
وخت دی مهمان دعوت کوردوم٬ قشنگ اوشان د پذرَیی کنه.
با حرف نیزین و گوش بدانوش مینی حرفانَ تأیید کنه.
یالان زودتر باخوسانه که من و مهمانمی مزاحم نباشن.
خجیر مهمانان د پذریی کنه. خالی ظرفان پیششان د ویگیره.
یه زن میخوام که مینی نیازهای جنسی بفهمه.
به شرطی که نیاز خودشه اهمیت ندیه.
تازه مینی بی میلی دی درک کنه.
حواسش باشه بموقع وچه بیاره بدموقع وچه نیوره٬ من زیادی یال نمیخوام.😡
به من وفا دار باشه. اینه ر بدانه که
من اندی دل مشغولی داروم که  حسودی و رقیبیی ب جا نداره.
من آزاد بنگنه که اگه یکی دییَر  بهتر از او پیدا کوردوم خودوش بنگنه بشواَ.
تازه بعد طلاق هاگیتون دی یالان ویگیره ببره.
چون من میخوام یه زن تازه بیگیرم وخت ندارم یال داری کنوم.
حلا شما قاضی٬ اگه مینی جا بیین زن نیمی خواستین؟

✍ برگردان: سیده فاطمه میرتقی



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۵۷
درجی طالقانی

نوازش خدا

چهارشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۵ ب.ظ

مای خدا، همونی هسته که اگه زندگی بر وفق مرادمان نَباشه، اوی سر داد میزنیم، بجای اینکه با پشت دسِمان بَزَنیم خودمانی دهنی میان
امــــــــــا او با دست مهربانش مای سری میان دَس میکشه نوازش مینه

ان شاءالله امشو با نوازش دست خدا  خوِتان بَبَرَ
شـــــــــــــــــــوتان خوش



خداجان؛
توخودت می دانی که این روزگارفرازونشیب زیادداره.
من دی می دانم که فقط تو منی پناهگاهی پس منی دسانه بِی که بجزتوهیچ کس پناهگاهم نی
 شِوتان پرازآرامش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۵
درجی طالقانی