هوای هم...
ولی با این حال،با تمام وجودمان میگِیم: خدایا شکرت
سلام خُجیر همشهریان صبحتان بخیر
عکس: محمد آقابراری
برگردان متن: سیدمصطفی افتخاری
🍂🍁 همدیگه ای هوا ر ویشتر داشته باشین 🌾🍃
آخ ننه جانی دستجروفان یادوش بخیر
بشین مدرسه... در پناه حق
آغاز سال تحصیلی جدید بر همه نوگلان عرصه علم و ادب، دانش آموزان، دانشجویان، اساتید و فرهنگیان پر از خیر و گرامی باد
دلُم تِنگ بِبیه آن شو و روزان... مینی گوش د میگیت، پاکاری جوزان
میگوت: یِتیم بماند جوزان نَرسی چِبه کال چَر می نی این حیوانکان
دلم تنگه برای شیرپَتی بو برای نان و خامه در لب جو
برای نصفه شویی اویی نوبت برای تشی میان سیب بورپَت
برای وَرفی روزان پشت بومان برای ناچولوک در روز باران
برای ساز نقاره در عروسی برای عیدِ روزانی روبوسی
برای اوسُنَک در کرسی یی بُن چپروازی باد در روز خرمن
دلُم تنگه بشوم من مالی پِی سَر برای بوی زور و خری عَرعَر
دلُم تنگه، چشم اشکه، گَلُم بغض مینی دردی دله امشویی کاغُذ
دَره پاییز میا ای طالقانی فصل عاشق دلان، فصل جوانی
پاییزِ طالقان غمگین و دلگیر شیش ماه بگذشت و ایمسال گردی سَر جیر
کلاه ر چرخ هَدِی دی سال تُمانه امان از گردش دور و زمانه
بِنیش فکرانته کن طالقانی چه حاصل داری تو اندر جوانی
خُجالت کَش، نُکُن پولانه سَرسَر میشی خاکانی بُن، تو دستِ آخر
وطن تنها هانای، ننه آقاجان بیامی شهریان، تنگی سولاخان
دلت آمد دهی را دست بگیری قبول کردی غریبه زن بگیری
نِیاه کن ننه جان چشمش به راهه آقاجان منتظر هسته، گناهه
پایُست غیرت بگیر، بوشو طالقان نیَل تنها آقاجان و ننه جان
اگر دنیا دنین دست زمانه بوشو سو کن چراغ خانه شانه
گل و خرما هَگیر هر شوی جمعه مزاری سر بشو با چشم بُرمه
بزن بر خاکشان ماچ بینهایت که تا بوسند مزارت وَچه هایت
فایل صوتی با صدای شاعر تقدیمتان دریافت کنید
منتشر شده در آوای کش و کانال طالقانیها
واژه های مخصوص اوُیاری:
بندگاه، بندی سر، ورگه، جو پی، کرت، بیل، فانوس، چکمه، وارانی، گونی، گته سنگ، او دزدی، آب دزدک، پا واز او، آجین، میراب، اُو نوبَه، خاک اُو، جو درکُنی، بَلم، نِو، مردمی باغان دَلَه خیکی، او پی، دعوا اوی سَر، بندگاه خراب کردنُ، سرجو، یخ اِوُ یا پاییز اِوُ
برای دانستن معانی و تعاریف آنها، فایل زیر را دانلود کرده و گوش کنید.
سال که شروع میگرده باهر حرفی یا اتفاقی میگن جوجه رَ
آخرپاییز میشمارن،من نمیدانم این آخرپاییز چی داره،یا اگه این موقع جوجه
بشمارست گرده چی میبو آیا زیاد میبو،خا اسه فقط دو روز بمانست تا آخر
پاییز شما دی اگه جوجه دارین بشمارین بَلکَم زیاد گرده
من گو بشمارستم کم گردی😂
جوجه ره آخر پائیز میشمرن
زبان و ادبیات فارسی پر از مثل و گوشه و کنایه شیرین هسته که حاصل تجربه و دانش پیشینیانه...هر کدام دی یه جای خاص کاربردی داره...
مثل همین جوجه بشماردن آخر پاییز که شو چله که میگرده نقل زبان مردم هسته..
اما بینیم این مثلی ریشه از کجه و به چی کنایه میزنه..
منی نظر ویشتر یه جور رجز بخواندن و مردمی خیط کردنی به بکار میشو..بحضی وقتان دی کسی که بخواه خودنمایی کنه اینه میگو
معمولا مرغ بهار کرچ میبو...البته مرغ بومی نه این ماشینی مرغان که دائم کرچن..
جوجه دی فصل بهار تخم ده سر در میاره تا آخر پاییز دی جوجه تبدیل به مرغ میبو اما تا جوجه مرغ گرده خیلی راهه یکی ره گربه یکی ره روباه و شغال در میبره یکی مریض میبو و میمره..خلاصه این ۱۵ الی ۱۶ تا جوجه که در میان تخم ده شاید ۷ الی ۸ تاش آخر پاییزی به بمانه....
بقولی محنی ایش این میبو که اول کار ...کار تمام شده حساب نکن.هیچ وخت سود و بهره ره صد درصد ندان..گول ناخور ...حالا ازین دست مثلها در زبان فارسی دی زیاد داریم.مثلا مولوی بگوته
هرکه اول بین بود اعما بود
هرکه آخربین ،چه با معنا بود
و یا
چشم آخربین تواند دید راست
چشم اول بین غرور است و خطا
ته مطلب ازین دست مثلها که غالبا ارشادیه در ادبیات فارسی زیاد داریم
مثل این مثل که میگن
مال(گوسفنده) طویله میان میشمارن
ته مطلب اینکه هیچ ربطی دی به شب چله نداره
ابوالفضل یزدانی_خسبان
آذر ماهْ، وداع نمی کنیم
تا زیبایی رنگهای آتشینت را سالی چند، دوباره به چشم کشیم
ماه بی برگی و عریانی!
ماه هزار خاطره!
ماه عاشقانه های پاییزی..
وداع نمیکنیم تا دوباره وعده ی قرار پاییزیمان برقرار باشد
تا دوباره دخترک گیسو کمند، شب
قصه های عاشقانه را در بلندای یلدا تفال بزند
پاییز وداع نمی کنیم
آذر، ماه آتش، ماهِ رویش عشق، ماه نوازش ساقه های عریان جنگل و باغ
وداع نمی کنیم...!
✍ به قلم: بانو مصی مهرانی
🎤 با صدای: بانو مهشید مطلبی
عکسها: بانو مریم قادری، آقای رجب مهرانی و آقای ابوالفضل یزدانی
TaleghaniDarji
🍃__________:🍁:__________🍂
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی
خزان، معرکه گیر الوان بود و حضرت دوست مهر و آبان و آذر را چنان هنرمند آفرید که با الوان گونه گون، مانی وار ارژنگ طبیعت را به هزاران رنگ جادویی درآورند.اما فصل سوم از چهار فصل کتاب سال در شرف پایان است.
در این واپسین روز پاییز، قمریان عاشق قمر میخوانند و کرشمه های طبیعت با نوای دلنواز خش خش برگهای جدا شده از درخت به رقص آمده اند.
پلک پاییز دوباره پرید و خبر از آمدن مهمان داشت، میهمانی پاک و یک رنگ که سپیدی را جایگزین هزار رنگ دره طالقان نمود و با ناز و نیاز نعمات دادار متعال را بر زمین تشنه و داغ ارزانی داشت. یک رنگ و سپید و پاک، با زمهریر لذت بخش خود آخرین فصل سال را آغاز خواهد کرد و باز پلیدی ها و پلشتی های زمین را با سپیدی برف پاک خواهد کرد و پر صلابت به انتظار آغازی دگر خواهد نشست.
متن: امید .م_مهران
صوت: بانو سارا شیرجی_مرجان
عکس: اصغر ادیبی_دیزان
بوی یلدا را میشنوی؟
انتهای خیابان آذر... باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان
قراری طولانی به بلندای یک شب
شب عشق بازی برف و برگ
پاییز چمدان به دست ایستاده
عزم رفتن دارد
آسمان بغض میکند، می بارد... می بارد...
خدا هم می داند عروس فصل هایش، چقدر دوست داشتنی است
دقیقه ای... دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن می دهد.
پاییز آخرین نگاه بارانیش را به درختان عریان می دوزد
دستی تکان می دهد
قدمی بر می دارد سنگین و سرد
کاسه ای آب می ریزم
پشت پای پائیز
و تمام می شود..!
پائیز ای آبستن روزهای عاشقی
رفتنت بخیر سفرت بی خطر
رفتنت بخیر سفرت بی خطر
خدا حافظ... خداحافظ...!
◀️ ارسال متن از: بانو مینا صائمیان، شهرک
🎤 خواندن متن با صدای: بانو مصی مهرانی، مهران
عکس از: آقای ابوالفضل یزدانی، خسبان
TaleghaniDarji
🍁__________::::__________♡
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی
طالقان را گفتمت، پاییز زیباست، بیا تا برویم
می و معشوقه و مهتاب، مهیاست، بیا تا برویم
یکسره رنگ به رنگ است به آبان و به مهر
چون بهشتیست که درگوشه دنیاست، بیا تا برویم
هرطرف جنگل و هرسوی به رنگیست قشنگ
جادوی رنگ، به هر باغچه برپاست، بیا تا برویم
زندگی می گذرد از برِ ما، بی می و معشوق چرا؟
عاشقی هر نفسش گوهر بی تاست، بیا تا برویم.
حالم از رنگِ دگرگونه ی گل ها، خوش گشت
دل مردم همه در حسرت آنجاست، بیا تا برویم
به طلب می کشدم، سوی خود از عرش برین
طالقان، گوهر دردانه و تنهاست، بیا تا برویم
دارم آن گوشه زِ حکمت، وجبی جا، منِ گوشه نشین
مشت خاکی که درآن میل خداراست، بیا تا برویم
طاقتم نیست زِ دوریش بمانم به سر ملک دگر
تا مرا دیده بدان کنج دل آراست، بیا تا برویم
حالم از رنگ دگرگونه گل ها خوش گشت
رنگ در رنگ و در آن شوق تماشاست، بیا تا برویم
✍ شعر از: آقای کیومرث خزائی