ابوذری چنین خوب...
هیچ فکری، هیچ فرهنگی، هیچ فضیلتی اصیل و ارجمندتر از فکر و فرهنگ و فضیلت خوب بودن نیست. مرحوم آیت الله طالقانی چنین انسانی بود.
گفتار: دکتر حکمت اله ملاصالحی خوشنویس: امیر اصغری
به بهانهی عروج و به بهای محبت او
هیچ فکری، هیچ فرهنگی، هیچ فضیلتی اصیل و ارجمندتر از فکر و فرهنگ و فضیلت خوب بودن نیست. مرحوم آیت الله طالقانی چنین انسانی بود.
گفتار: دکتر حکمت اله ملاصالحی خوشنویس: امیر اصغری
به بهانهی عروج و به بهای محبت او
نام کتاب: «رفیق و نارفیق: دس برار و کین برار»
زبان: دوزبانه، فارسی و تاتی (طالقانی)
نویسنده: محمدعلی جعفری
نقاش: راشین خیریه
ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
تعداد صفحات: ۳۴ صفحه - رحلی (گالینگور)
چاپ اول - ۵۰۰۰ نسخه
تاریخ نشر: 1388
محل نشر: تهران
دو دوست در جستوجوی کار به شهرها سفر کردند تا کار خوبی پیدا کنند. یکی از آنها که بدجنس بود، سر دیگری را کلاه گذاشت و او را در بیابان رها کرد. اما سرانجام همان رفیق خوب به نزد پادشاه شهر رفت، دختر مریض او را مداوا کرد و با او ازدواج کرد. ولی رفیق بد که سرانجام او گدایی شده بود، توسط جانوران و حیوانات وحشی از بین رفت. این اثر از مجموعه داستانهای «مرز پرگهر» است و به دو زبان فارسی و تاتی به نگارش درآمده است. نگارنده هدف از نگارش این کتاب را آشنایی مخاطبان با فرهنگ غنی و آداب و رسوم ارزشمند مردم مسلمان ایران بیان میکند. در پایان کتاب منطقة تاتنشین (شمال طالقان) معرفی، و توضیحی درباره مردم آن سرزمین و زبانشان آورده شده است. مخاطبان این داستان گروه سنی «د» هستند.
یک ضرب المثل بالا طالقانی:
زمینِ شورکاتِ جو نَبونه بزرگی از قبایِ نو نَبونه
معنی:
زمینی که شورهزاره، سرسبز و محصول دار نمیشه بزرگی هم با لباسِ نو پوشیدن نمیشه
کنایه از اینکه، آدمی باید ذات و کارش درست باشد. صرفاً با داشتن لباسهای گران و خانهی شیک و ماشین مدل بالا نمیشود بزرگی و بزرگمنشی را به دست آورد.
معادلهای فارسی:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشانِ آدمیت
ذات (یا اصل) بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است
من از روییدن خار سر دیوار دانستم، که ناکس کس نمی گردد از این بالا نشینیها
با سپاس از بانو شهناز سلطانیان و کانال طالقانیها
طراحی پوستر طالقانی: گروه طالقانی درجی
یک ضرب المثل طالقانی:
اُسبُج دِ روغُن مِیره، کَک دِ مُربّا
معنی:
از شپش روغن میگیرد و از کَک مربّا درست میکند.
کنایه از آدمی که زیادی زرنگ و رِند، خسیس و مالدوست است و با خسّتِ و زرنگ بازی، از همه امکانات و موقعیتها استفاده میکند تا بهره و منفعتی ببرد و حتی یک فرصت کوچک را نیز از دست نمیدهد.
معادل فارسی:
از آب کره میگیرد.
با سپاس از کانال طالقانیها
طراحی پوستر طالقانی: گروه طالقانی درجی
به مناسبت اولین سالگرد کوچ طالقان پژوه و یار آیت الله طالقانی
سید محمدحسین میرابوالقاسمی در سال 1313به دنیا آمد. وی پس از اخذ دیپلم ادبی، وارد آموزش و پرورش شد و در شهر کرج سکنی گزید. ایشان از یاران و اصحاب مرحوم آیتالله طالقانی است. علاوه بر آن، به عنوان نویسنده و پژوهشگران برتر طالقان، شهرت دارد.
از آثار برجای مانده از ایشان میتوان به کتاب دو جلدی «طالقانی فریادی در سکوت» (چاپ ۱۳۸۲)، «طالقانی و دگرگونی تاریخ» (چاپ ۱۳۸۹) «طالقانی عمری در جهاد و روشنگری» (آماده چاپ) و تعدادی مقاله در نشریات فرهنگی اشاره کرد.
برگزاری سلسله همایشهای «طالقانشناسی» در دهه هفتاد و هشتاد شمسی با حضور بزرگان فرهنگ و دانش، از دیگر اقدامات علمی و فرهنگی مرحوم میرابوالقاسمی به شمار میرود که متن آن سخنرانیها در سال ۱۳۸۶ در قالب کتابی با عنوان «آشنایی با فرهنگ و تاریخ و مفاخر طالقان» منتشر شده است.
وی همچنان عضو هیئت مدیره مجتمع فرهنگی آیت الله طالقانی و بنیانگذار و رئیس هیئت مدیره صندوق قرض الحسنه آیت الله طالقانی شهر کرج بود.
این نویسنده فرهیخته، پس از عمری مجاهدت در راه علم و پژوهش، در پانزدهم اردیبهشت ماه 1400، مقارن با شب قدر، در سن هشتاد و هفت سالگی درگذشت و در زادگاهش، روستای گلیرد طالقان، به خاک سپرده شد. روحش با اولیاء الهی محشور باد
گفتگوی ایشان با جام جم آنلاین را در ادامه مطلب بخوانید.
حسادت در میان آدمها به شکلهای مختلفی بروز میکند. برخی فقط غبطه میخورند یا حرص، و احساسات خود را درونشان سرکوب میکنند. برخی دیگر هم واکنش رفتاری نشان میدهند که گاهی این رفتار، مخرب و آزاردهنده است.
یکی از اشارات کنایهآمیز به آدم حسود، در فرهنگ طالقان، اصطلاح «نَنهی کَل احمد» است. این اصطلاح، به فردِ مزاحم و نفرِ اضافی در یک رابطه دو نفره نیز دلالت دارد.
داستان اینگونه است که گویا در قدیم، پیرپسری به نام کَل احمد، همراه مادر خود زندگی میکرده که آرزو داشته داماد شود. بالاخره بخت او باز میشود و همسری اختیار میکند. اما هر شب، مادرِ کل احمد که از توجه پسرش به عروسِ تازه وارد، دلخور بوده و به او حسادت میکرده، جایِ خوابِ خود را میان آن دو پهن و وسطشان میخوابیده است. پس «نَنهی کَل احمد» میشود آن فرد حسود و مزاحمی که از صمیمیت دو نفر ناراحت است و مویِ دماغشان میشود.
به قلم: سیمرغ
یک نقلُکِ طالقانی با یه عالَم حرفِ واو که ادیبان به آن واج آرایی میگویند.
یکی دَبه یکی دَنبه، یک وَل ویداری وَر، یک وشنگ مو وَره خُتـّی بَه. ولی ولوازیت بشو او رِه بیره. وریت یک واشِ کوپا رِه، بیخش دِه یک وَلِ پیت اَفی در آمه، اوره پیاخت. ولی بدو افی بدو، خلاصه مُاهر او رِه بَرسی. وراز دندانشی همرا یک نیش دی او ره بزی.
ولی وگردی بیامه خانه. نیش جا رِه وازلین بزی، یک کم واشکالسه پشم درینگت اوی سَر دَبسا. این دفه ولی وراگت و نالشش در آمه. نیشی جا مث ورامیه آرد، پوف کورد، جوَر آمه.
برگردان فارسی:
یکی بود، یکی نبود، کنارِ یک درخت بیدِ کَج و کوله، یک برّهیِ ژولیده مو خوابیده بود.
ولی با گامهای تند و تیز رفت تا اونو بگیره. به یک کوپّهیِ علف برخورد کرد. از زیر اون علفها، یک مارِ افعیِ کج و کوله در اومد و ولی رو دنبال کرد. حالا ولی بدو و افعی بدو. خلاصه که مار بهش رسید و با دندونایِ گرازیاش اونو یه دونه نیش زد.
ولی برگشت اومد خونه. رو جایِ نیش و گزش مار، وازلین زد. یک کم پشمِ زده و باز شده رو گذاشت رویِ زخمِ نیش و اونو بست.
این دفعه ولی یک وَری اُفتاد و دراز کشید و نِک و نالهاش بلند شد. جایِ نیش هم مثلِ خمیرِ آردِ ور اومده، پُف کرد و بالا اومد.
کلمات واو دار این متن با معنی:
وَل (کَج) – ویدار (درخت بید) – وَر (کنار) – وشنگ (ژولیده) – وَره (برّه) – ولی (اسمی پسرانه) – وَله وازیت (قدمهای بلند و سریع و بینظم برداشت) – وریت (برخورد کرد) – واشِ کوپا (دستهیِ کوپّه شدهی علف) – وراز (گراز) – وگردی (برگشت) – وازلین (وازلین) – واشکالسه پشم (پشمی که باز شده) – وراگت (یه وَر افتاد، به پهلو خوابید) – وَرامیه (وَر اومده)
توضیحات:
1- واژگان طالقانی ممکن است در روستاهای مختلف، با اندکی تفاوت تلفظ شوند. مثلاً واشکالسه به صورت واچکالسیه، وله وازیت به صورت وله وازآیت یا وله وازهاگید، وریت به صورت ورایت تلفظ گردند.
2- در صنایع ادبی، اگر در متن یا شعری، یک حرف چندین بار تکرار شود، به طوری که آوایِ خوشِ موزونی در آن نوشته ایجاد کند، به آن «واج آرایی» یا «نغمه حروف» میگویند که هنریاست ادیبانه.
در نقلک بالا هم، واجآرایی حرف واو را شاهد هستیم.
امیدوارم از این نقلک لذت وافر برده باشید.
تهیه کنندگان:
با سپاس از عزیزانی که در تهیه و ارسال این متن و ترجمه آن همکاری نمودهاند:
خانم شیرین تمیمی، آقایان علی لطفی، امان آقابراری و ابوالفضل یزدانی
ویرایش و تهیه پوستر: خانم مریم قادری
طالقانی درجی
خدا بیامرزه آقاجانُم هر وقت آش میخورد، حتماً آشی سَر میبایُست چند لقمه دی نان و پِندیر باخوره. ما رو دی همیشه سفارش میکُرد میگوت: لیله جان، همواره لوکی سَرِ سُنگ دنین!
آش که میخوری، جَختی نان دی باخور، او رِ بُداره. وَ اِلا یگ جوو دِ بَپـُری اِو میگَرده.
این اصطلاح کُجه دِ بیامیه:
وَختی دمهجاری واشِّ میچییَن، چون خیلی کُتاه بَ و تُنُک، همیشه سر واکین میگردی و نمیشا او رِ دبستن. همینی واستان او رِ لوکلوک مینگیتُن زمینی سر و یک سُنگ دی مینگتُن اونی رو، تا باد نَبُره.
به همین ترتیب، طالقانیها معتقد بییَن بعدِ باخوردُنِ غذا، مخصوصاً یه خوراکانی مثل آش که سبکه، بایستی یه جَختُک نان دی باخُورُن تا زودی گُسنه نَبُن.
این اصطلاح در فرهنگ اصطلاحات و ضربالمثلهای طالقانی به این صورت آمده است: «غذا سیر ابیُم، فقط لوکی سر رو میخوام سنگ بنییُم»
لوک: علف چیدهی دسته شده رویِ هم
عکس از: خاتون شیرکاوند
با سپاس از آقای صالحی، کانال اصیل طالقانیان و وبلاگ فرهنگستان طالقان
اولین کتابخانه عمومی جهان اسلام، توسط یک طالقانی به نام صاحب بن عَبـّاد طالقانی تأسیس شده است.
رئیس کتابخانه سلطنتی سلطان صفوی، ملانعیما طالقانی بوده است.
طالقان مهدِ فرهیختگانِ اهلِ قلم، همچون جلالِ آلِ احمدِ طالقانی است.
آن وقت زیبآ (!) نیست که طالقان، کتابخانه ندارد؟!
ایام کتاب و کتابخوانی گرامی
خدا کند در جایِ جدید از گزندها در امان باشی ای درِ خاطره انگیز
عکس از پیج آقای مهراب عارفی