استاد حاج سید محمدحسین میرابوالقاسمی
به مناسبت اولین سالگرد کوچ طالقان پژوه و یار آیت الله طالقانی
سید محمدحسین میرابوالقاسمی در سال 1313به دنیا آمد. وی پس از اخذ دیپلم ادبی، وارد آموزش و پرورش شد و در شهر کرج سکنی گزید. ایشان از یاران و اصحاب مرحوم آیتالله طالقانی است. علاوه بر آن، به عنوان نویسنده و پژوهشگران برتر طالقان، شهرت دارد.
از آثار برجای مانده از ایشان میتوان به کتاب دو جلدی «طالقانی فریادی در سکوت» (چاپ ۱۳۸۲)، «طالقانی و دگرگونی تاریخ» (چاپ ۱۳۸۹) «طالقانی عمری در جهاد و روشنگری» (آماده چاپ) و تعدادی مقاله در نشریات فرهنگی اشاره کرد.
برگزاری سلسله همایشهای «طالقانشناسی» در دهه هفتاد و هشتاد شمسی با حضور بزرگان فرهنگ و دانش، از دیگر اقدامات علمی و فرهنگی مرحوم میرابوالقاسمی به شمار میرود که متن آن سخنرانیها در سال ۱۳۸۶ در قالب کتابی با عنوان «آشنایی با فرهنگ و تاریخ و مفاخر طالقان» منتشر شده است.
وی همچنان عضو هیئت مدیره مجتمع فرهنگی آیت الله طالقانی و بنیانگذار و رئیس هیئت مدیره صندوق قرض الحسنه آیت الله طالقانی شهر کرج بود.
این نویسنده فرهیخته، پس از عمری مجاهدت در راه علم و پژوهش، در پانزدهم اردیبهشت ماه 1400، مقارن با شب قدر، در سن هشتاد و هفت سالگی درگذشت و در زادگاهش، روستای گلیرد طالقان، به خاک سپرده شد. روحش با اولیاء الهی محشور باد
گفتگوی ایشان با جام جم آنلاین را در ادامه مطلب بخوانید.
گفتگو با سیدمحمدحسین میرابوالقاسمی پژوهشگر طالقان و طالقانی
گنجهایی نه از طلا و نه از نقره
«اولیاءالله آملی» مورخ قرن هشتم درباره تردد سادات علوی به طبرستان و حوالی آن چون رویان و دیلمان و طالقان مینویسد: «آوازه بیعت مامون با حضرت رضاع باعث شد سادات که همیشه در فشار بودند روی به طرف عراق و ری نهادند. این سادات 21 برادر بودند و برادرزادگان و چندین نفر از بنیاعمام که تمامی حسنی و حسینی بودند، چون به ری رسیدند از واقعه شهادت حضرت رضاع به وسیله مامون مطلع شدند، لاعلاج برای حفظ جان خودشان به کوهستانهای ری و دیلمستان و طبرستان پناه بردند.» وقتی کتاب «پژوهشنامه آشنایی با فرهنگ و تاریخ و مفاخر طالقان» به دستم رسید، به شکل تفال کتاب را باز کردم که صفحات 164 و 165 باز شد و در پایان صفحه 165 خواندم، آنچه شما در آغاز این اشاره خواندید. پژوهشنامه طالقان، بتازگی به اهتمام سیدمحمدحسین میرابوالقاسمی در تیراژ 500 نسخه در کرج منتشر شده است. از سیدمحمدحسین میرابوالقاسم، پیش از این کتاب 2 جلدی «طالقانی، فریادی در سکوت» سیری در زندگی و اندیشههای بلند آیتالله طالقانی منتشر و کتاب «طالقانی، عمری در جهاد و روشنگری» و «روایتی تازه از صدای سخن عشق (عزیز و نگار)» آماده چاپ است. میرابوالقاسمی متولد 1313، دارای دیپلم ادبی و بازنشسته آموزش و پرورش و در حال حاضر ساکن کرج است.
آدمهای بزرگی از طالقان بیرون آمدهاند. همیشه تصور من این بوده که طالقان، فرزندانش را از خود دور میکند تا نام خود را پرآوازه کند. موافقید با این نظر؟
من البته با این که در ساوجبلاغ بودم و الان در کرج زندگی میکنم، ارتباطم را با طالقان ادامه دادم و تابستانها به آنجا میروم. منزل آقای طالقانی را مرمت کردیم و این مکان، جایی برای گردهمایی فرزندان طالقان است. من همیشه پنجشنبه جمعهها آنجا هستم.
آقای میرابوالقاسمی! طالقانیها 2 مشخصه بارز دارند؛ هم بشدت مذهبیاند و هم عاشق و راوی عشق عزیز و نگار. این دو وجه را چطور کنار هم قرار میدهند؟
من خیلی درباره عشق بحث نمیکنم، چون اطلاعی دربارهاش ندارم ولی شخصا به آن اعتقاد دارم؛ اما وجه مذهبی در طالقان بسیار قوی است و فرهنگ طالقان به طور کلی فرهنگ مذهبی است. آنچه در طالقان از گذشته تا به حال میبینیم این است که مذهب تاثیرگذار بوده است. هر چه نوشتهها، گفتهها و مراثی در سیر تاریخ را نگاه کنید، با این موضوع به کرات روبهرو میشوید و بعد از روی عقیده به عشق هم میرسیم. عشق به معنای واقعی را اگر حساب کنیم، عشق به مذهب و اهلبیت است. من عشقهای دیگر را در طالقان نمیبینم.
عزیز و نگار را یعنی عشقی زمینی نمیدانید؟
خیر. عقیده دارم این هم عشقی آسمانی است.
برگردیم عقبتر به زمانی که سادات علوی در البرز ساکن میشوند. همه میدانیم در طالقان و رودبار الموت و تمامی سلسلهجبال البرز بسیار فراوان امامزاده وجود دارد؛ به طور مثال ساداتی که در اورازان یا روستاهای دیگر طالقان مدفون هستند. دلیل استقرار سادات علوی در البرز چه بوده است؟
فشار حکومتهای اموی و بعد عباسی باعث پراکنده شدن آل علی(ع) به ایران و البرز شد. اینها در تمام بلاد ایران پراکنده شدند به قول شریعتی، بنیعلی در 3 مرحله به ری و بعد قزوین و بعد طالقان آمدند. من معتقدم چون ری و قزوین از معتبرترین و تاریخیترین و حتی مذهبیترین شهرهای ایران در گذشته بوده، طالقان هم به این نسبت که با این دو شهر در ارتباط بوده، محلی برای استقرار آل علی (ع) میشود. طالقان بین 3 استان زرخیر در گذشته واقع بود؛ ری، گیلان و مازندران. این است که سوقالجیشی این 3 منطقه بوده و به همین دلیل هم گاهی به نام ری نامیده شده، گاهی به نام قزوین نامیده شده و گاهی به گیلان و دیلمان و کمی هم به مازندران یا طبرستان منسوب است. به همین دلیل وقتی به سادات فشار آمد، از این اطراف (شمیران و ری و قزوین و گیلان) راهی کوهستان شدند که بهترین و امنترین جاها بود. در عین حال طالقان پس از مساله زیدیه، مورد توجه بود. میدانید امامیه 3 فرقه مهم داشت؛ زیدیه یا 4 امامی، اسماعیلیه یا 7 امامی و شیعه یا دوازده امامی. طالقان تابع شیعه اثنیعشری شد. بیشتر سادات علوی به طالقان پناهنده شدند و مردم منطقه هم پذیرای سادات بودند و به همین دلیل، بهترین منطقه امن برای آنها به شمار میرفت.
مرحله بعدی آمدن سادات چه زمانی بوده است؟
سادات 3 بار به منطقه سرازیر شدند که بار دوم زمانی بود که شایعه شد مامون با امام رضاع بیعت کرده و سادات راهی خراسان شدند. وقتی به ری رسیدند، شنیدند حضرت به شهادت رسیدند؛ در نتیجه به کوهستانهای البرز از جمله طالقان پناهنده شدند. در مرحله سوم هم ساداتی به منطقه آمدند که به حکومتهای مختلف منتسب بودند و با آنها همکاری میکردند.
حدیثی هست که تعدادی از یاران امام زمان(عج) از طالقان برمیخیزند. این موضوع انگیزهای برای رفتن سادات به طالقان نبوده است؟
این انگیزه هم بوده.
این حدیث از کی رواج یافته؟
واقعیتش، منبع اولیهاش را نتوانستم پیدا کنم. در بحارالانوار و چند کتاب دیگر به آن اشاره شده، ولی از کی، نمیدانم. میدانید که این حدیث از حضرت علیع است. در شرح نهجالبلاغه هم هست که «در طالقان گنجهایی است که نه از طلاست و نه از نقره، مردانی دیندار است.» البته چند حدیث در این باره وجود دارد که معروفترینش این است و در شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید آمده است.
شما چند کتاب درباره آیتالله طالقانی دارید؟
فریادی در سکوت
کتاب قبلیتان که منتشر شده؟
عنوان کتاب «طالقانی، فریادی در سکوت» بود که سیری کوتاه در اندیشههای بلند آیتالله طالقانی است. جلد اول تا انقلاب را شامل میشود و جلد دوم هم از انقلاب تا رحلت ایشان را در بر میگیرد. من سالهای سال افتخار بودن در محضر ایشان را داشتم، شاید حدود 30 سال.
یعنی از نزدیکانشان هستید؟
اول این که فامیل بسیار نزدیک آیتالله طالقانی هستیم و در واقع ایشان پسرعموی پدرم میشوند. زندگی ایشان از دوره پدرش، حاج سیدابوالحسن تا بعدش دست پدرم و خانوادهام بود. الان هم آن خانه زیر نظر هیات امنا است که شامل 3 تا از فرزندان آیتالله طالقانی و من میشود، در عین حال اصل کلید خانه هم دست خواهرم است که به آنجا رسیدگی کند. این ارتباط از دوره پدرم با مرحوم آیتالله طالقانی برقرار بود و بعد از ایشان هم این ارتباط همینطور ادامه یافت و ایشان هر وقت به طالقان شریف میآوردند، در خدمتشان بودیم. این ارتباط طوری بود که هر وقت میخواستند به طالقان بروند، میآمدند کرج و با هم میرفتیم. من از همان موقع یادداشتهایی داشتم و آن یادداشتها بعدا تکمیل شد و به این صورت درآمد.
کتابی هم که اخیرا منتشر کردهاید، باز به نوعی درباره طالقان و آیتالله طالقانی است. عنوان کتاب این است «پژوهشنامه آشنایی با فرهنگ تاریخ و مفاخر طالقان». روی جلد هم طرح جلد سردر منزل آیتالله طالقانی قرار دارد. عنوان کتابتان کلی است و تصور میکردم درباره تمامی فرهنگ و تاریخ و مفاخر طالقان باشد، اما گویا باز بیشتر دلمشغول آیتالله طالقانی هستید تا طالقان.
بله. ایشان سمبل و نمونه طالقان هستند.
ولی عنوان کتابتان، آشنایی با مفاخر طالقان است و نه فقط آیتالله طالقانی.
البته به استثنای یک سخنرانی کوتاه، مطلبی از ایشان در این کتاب نیست. بقیه مطالب این پژوهشنامه درباره مفاخر دیگر طالقان است.
مثل چه کسانی؟
شیخمرتضی طالقانی، پروفسور یحیی پویا، علامه ملانعیما، درویش عبدالمجید دکتر زینالدین کیایینژاد، مرحوم سیدمحمدتقی، میرابوالقاسمی و استاد امیرخانی. اینها از مفاخر طالقان هستند که اگر عمری بود در آینده باز در اینباره خواهم پرداخت.
درواقع کتاب گردآوری مطالب دیگران است؟
بله. روی جلد نوشتهام که به اهتمام سیدمحمدحسین میرابوالقاسمی است. البته من در آنجا چند نوشته دارم، اما ادعا نکردم این کتاب مال من است.
این سخنرانیها در کجا انجام شده بود؟
ما در کرج صندوق قرضالحسنهای داریم به نام آیتالله طالقانی. هدف از تاسیس این صندوق کار تجاری نبود و فرهنگ مد نظرمان بوده است. تا به حال هم به همت این صندوق 3 همایش ترتیب دادیم که به طور مشخص به شناخت فرهنگ طالقان اختصاص داشت. قرارمان بر این بود که سخنرانیها درباره گذشته طالقان باشد و یکی از شخصیتهای گذشته و معاصر آنجا معرفی شود، مثل آقای امیرخانی. همه این نوارها پیش من بود و حیفم آمد نادیده گرفته شوند.
ناشر گویا خودتان بودید؟
بله. چون دیدم ناشران به دلیل این که کتاب مربوط به منطقه خاص است، مایل به چاپش نیستند. این بود که یک مقدار بودجهای از صندوق کمک گرفتم که امیدوارم بزودی پولشان را برگردانم. با کمک صندوق و خودم این را چاپ کردم.
نوارها را هم خودتان پیاده کردید؟
بله، همهاش را، البته با کمک بچههایم.
اغلب معلمهای مکتبی منطقه (اشکورات و تنکابن و الموت) طالقانی بودهاند. اینها در نشر و گسترش قصه عزیز و نگار بسیار نقش داشتند. شما هم گویی درباره این قصه، کتابی آماده انتشار دارید.
این قصه سر دراز دارد. سالیان سال در آموزش و پرورش ساوجبلاغ بودم، یک پیرمرد خدمتگزاری داشتیم که در تمام عروسیها از او دعوت میکردند برای عزیز و نگارخوانی. با این که سواد اندکی داشت هم به ترکی میخواند، هم به فارسی میخواند و هم به تاتی. آنجا من از این فرصت استفاده کردم و گفتههای ایشان را نوشتم. بین سالهای 1335 تا 1340 بود. بعد مسافرتهایی شد و یک بار به خاطر این داستان به الموت و یک بار هم به تنکابن رفتم. مجموعه این گردآوری را برداشتم و به این صورت درآوردم، تایپ کرده و گذاشتهام در کتابخانهام و تا به حال اقدامی برای چاپش نکردهام.
البته شما قصه را بازنویسی کردهاید و در روایت شما، شعر خیلی کم است.
بله. آن میزان شعر را که در اسناد دیگر دیدم و اطمینان پیدا کردم که میتواند ارتباط داشته باشد، آوردم. قصه را از ابتدا نوشتم. کتابهای مختلف عزیز و نگار (شعر و غیرشعر) را خواندم. زمانی در کرج کتابفروشیای داشتم که همه چاپهای قدیمی این قصه را میفروختم. هنوز هم هر جا برسم از پیرمردی که قصه عزیز و نگار را بلد باشد، خواهش میکنم برایم تعریف کند.
و لابد برداشت شما هم خاص خودتان است؟
برداشت من بیشتر معنوی است تا زمینی.
در کتاب آخرتان «پژوهشنامه طالقان» جای یک نفر در این میان خالی است. شما «جلال آلاحمد» را هم دیده بودید؟
بله، دیده بودم. به نظر من طالقانیها بیشتر آن دیدگاه را قبول دارند که مذهبی باشد. چون جلال روشنفکر بود، دیدگاههایش با بافت سنتی آن روز طالقان جور درنمیآید.
اخبار و روایات درباره طالقان
در تعریف ایمان و اعتقاد مردم طالقان بویژه علما و عرفا و زهاد آن روایات و حکایات زیادی نقل کردهاند که از جمله آنها این چند خبر معروف است: روی ابن اعثم الکوفی فی الکتاب الفتوح عن امیرالمومنین علیع، انه قال ریحا للطالقان فان الله تعالی بها کنوزا لیست من الذهب و لا فضه و لکن بها رجال مومنون عرف الله حق معرفه و هم انصارالمهدیعفی آخرین الزمان». بحارالانوار ج 13 ص 325 بستان السیاحه ص30»
فرمود امیرالمومنین علیع عجب از طالقان! بدرستی که برای خداوند در آنجا گنجهایی است نه از طلا و نه از نقره، بلکه مردان با ایمان خداشناس و عراف به حق و آنانند یاران مهدیع در آخر زمان.
و نیز در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده: «علیع فرمود البته برای آل محمد ص در طالقان گنجهایی است که هر وقت مشیت خدا خلق گیرد آن را آشکار میسازد و آنان داعیان حقاند که به اذن خدا قیام میکنند و مردم را به دین حق دعوت نمایند.«
از امام محمدباقرع نقل شده که فرمود: «خزینهای در طالقان است که نه از طلا و نه از نقره، آنها مردانی هستند که مردم را به شهادت کلمه طیبه دعوت نمینمایند و آرزو میکنند در راه خدا کشته شوند. بیرقی در دست دارند و شعار آنان (یالثارت الحسین) گفتن است به انتقام خونخواهی امامحسینع.»
در برخی اخبار یاران و سرکردگان امام دوازدهم را 313 نفر ذکر کردهاند که 13 یا 24 تن آنها را منسوب به طالقان دانستهاند و در همین خبر یاران امامزمان را که از سایر بلاد و شهرهای دنیا برمیخیزند به تعداد بیان کردهاند که با وجود وسعت و جمعیت آنها هیچ یک بیشتر از طالقان ذکر نشده است.
مولف کتاب «کفایه الموحدین» نوشته قاضی نورالله شوشتری، ظهور سیدحسنی را یکی از علائم حتمیه میشمارد و مینویسد: «آن جوان خوش صورتی است که از طرف طالقان و دیلم (الموت) قزوین خروج کند و او دعوی امامت و نیابت نکند. مردم را به اسلام و جهاد دعوت کند.» و درباره مردم طالقان مینویسد: «در آن هنگام که سیدحسنی خروج کند و مردم از دست ستمگران آزرده و گرفتار باشند، او را یاری نمایند؛ خصوصا گنجهای طالقان که از طلا و نقره نباشند.»
در کتاب مجالس المومنین آمده: «اهالی ولایت طالقان ِ قزوین همیشه از محبان شاه ولایت بودهاند و از ائمه اهل البیتع احادیث بسیار در فضیلت این طالقان و اهالی آنجا وارد شده است.«
به برکت این گونه اخبار و روایات طالقان در قرون اولیه اسلام آنچنان مورد توجه قرار گرفت و بر جمعیت آن افزوده شد که سبب شهرت و پیشرفت فرهنگ مذهبی آن شد و به همین جهت تاثیر این فرهنگ دینی و مذهبی در تمام آثار ادبی، شعری، هنری، اجتماعی و سنتهای محلی مردم این منطقه بوضوح به چشم میخورد و کتب و دواوین گرانبهایی از تالیف و ترجمه و نظم و نثر و کتابت قرآن و اخبار و احادیث از این فرهنگ برجای مانده است.
طالقان در ادوار گذشته از لحاظ تقسیمات جغرافیایی و اقلیمی به نامهای طالقان دیلم؛ طالقان طبرستان؛ طالقان ری و طالقان قزوین خوانده شده و در دوره قاجاریه به خاطر موقعیت خاص فرهنگی و اجتماعی بخشی مستقل و دارای حکامی معروف (از قاجاریه مانند رکنالدوله فرزند فتحعلیشاه و فرهاد میرزا برادرزاده ناصرالدینشاه) بوده.
محمدحسنخان صنیعالدوله در مقدمه رساله طالقان مینویسد: این رساله که مشتمل است بر جغرافیای قدیم و جدید طالقان و تاریخ آن در رکاب ظفر انتساب همایون شاهنشاهی اعلیحضرت ناصرالدینشاه دام ملکه که در اواخر سال 1301 هجری قمری تشریففرمای طالقان شدند.
اسم و شهر طالقان در کتابهای جغرافی و تاریخ عرب و عجم مسطور و مذکور است. بعضی آن را ولایت نوشته و برخی رستاق. یکی بلده و رستاق نگاشته و دیگری بلوک و از این جمله برمیآید که ناحیه منظمی بوده است و در این که این ناحیه از مضافات و متعلقات کدام ولایت است اختلاف عقیده وجود دارد. بعضی آن را جزو طبرستان دانسته، زمرهای داخل خاک گیلان، جماعتی جزئی از شهر ری و عدهای طالقان را به قزوین متعلق دانستهاند.
حمدالله مستوفی (متوفی 750 ه .ق) در نزهت القلوب درباره اوضاع آن طالقان مینویسد: «طالقان ولایتی سردسیر است و در شرق قزوین واقع شده در کوهستانی افتاده است. کلاتها و دیههای معتبر کمتر میباشد.
حاصل آنجا غله و اندکی جوز بوده ولایت سرانرود و کن و کرج از توابع آن است.
در کتاب حدود العالم آمده: «طالقان، شهرکی است به دیلمان نزدیک.«