درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸۶۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طالقانی» ثبت شده است

داستان باران سیزده - قسمت دوم

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۲۰ ق.ظ

از آن به بعد، دوستی میان ما و این تهرانی میهمانان پایه گذاری و رفت و آمدها شروع گردی...

هرچند ویشتر اوشان مایی خانه میامیَن و ما شاید دو سه سالی یه بار، حتی کمتر، اگه گذارمان به تهران میرسی، اوشانی خدمت میرسی یِیم...

مُن البت هیچ اوشانی خانه نشی بیَم. درست تر بگوئم، از زمان آشُنایی که مُن نُه سالُم بَ تا هفت سال بعدش.

اولین بار شانزده سالُم بَ که بشیَم خانه شان.
برارم دانشگاه افسری قبول گردی بَ و ننه آقام اوییب، پی یه اتاق اجاره ای بیَن که از قضا پوران خانومشان، دو تا اتاق خالی داشتُن و همانه ر برارمیب اجاره کُردیم.
بعد دی مُن، تابستان، یک ماه بیامیَم برارمی وَر.

خانه شان، خیابان شاپور بَ.

تا اونجه دبیَم پوران خانوم نمیَشت آشپزی کُنُم و تمام آن یک ماه، با ماه منیر و پری گل (پوران خانومی دُتران) به وازی و خوشی و خرید و گشت و گذار و گپ و گفت بگذشت.

یک دو باری دی بشی ییم امامزاده سیدنصرالدین، که الحق زیارتش جانه صفا هامیدا.

خوبیش این بَ که بعدِ زیارت، میشی یِیم خرید و بازار بزرگی حجره هانه تا قِرانِ آخر جیفمان خالی میکوردیم و آخر سر دی، در غذاخانه مُسلم، با باقالی پلو یا کُباب، اُشکُممانه از عزا در میوردیم.

اما میمَل غروب دمانمان، معجون فروشی شاپور نزدیک خانشان بَ..

یادوش بخیر...
چه روزان خوشی داشتیمَ...

آن یگ ماهی که مُن تهران دبیَم، اصلاً عباس، گتین پسر پوران خانومشانه نِیدیَم.
بگوتن با گته آبا و گته ننه بشیَه زیارت مشهد و پوران خانوم هی دعا دعا میکُرد تا مُن اونجه درُم، عباس دی وَگرده.
اما مشهد، به عباس خوش بگذشتی بَ و تا مُن اونجه دبیَم، او دی تهران نیامه.

بالاخره آخرین روزهای شهریور ماه بَرسی و مُن دی می بایست راهی طالقان میگردیَم.

دلُم میخواست ویشتر بمانُم..
آن یک ماه، خوشترین روزهایی بَ که تا آن زمان تجربه کورده بیَم.

الحق خانواده ی میزبان، در مهربانی و پذیرایی و صفا و صمیمیت، هیچ از ما طالقانیان کم نوداشتُن.

مُن دی با دُترکانشان، عَیاق گردی بیَم و اگرچه دلتنگِ ننه آقام و طالقان بیَم اما اوشان دِ جدا گردین دی منیب سخت بَ.


دمِ رفتن، ماه منیر اسفند دود بیارد...
 بِرارم، سنگینه چمدانانمه که دِراغوز میانُشان لباسها و کفشها و پارچه هایی که از تهران بخری بیَم دَبَه ر سگ کَش میکُرد
و یه کاسه گِلی کبودِ رنگ، با چندتا گل محمدی میانُش، پری گلی دستی میان دَبه.

پوران خانوم دی درحالیکه چادر نمازشه سر کُردی بَ، قرآن بیورد و منه از بیخ آن رد کُرد...

تا پری گل بیامه که کاسه ای اُو ر مینی پِی سر دپاشه، در وا گِردی و یه جوانک رعنا و خوش قد و بالا، چارچوب دِری میان، نمایان گِردی.

اولین نُگاهش، مینی چُشمانی میان گیر کُرد...
از قضا مُن یه کیشکه خنده لبانمی سر دَبَه که آن دی همزمان، مینی تُوکی سر، خُشک گردی!

میان این گیجی و دنیایی که دَوّار مُنی کله ای دور میچرخی، ماه منیر هوار کُرد: داددداششش   خوش اومدی...

و پوران خانوم در حالیکه نگاهش به مُن لبخند میزه، جوانکه بغل گیت و بگوت: بالاخره اومدی، مشهدی عباسم، زیارتا قبول مادر...

عباس، یه قشنگه خنده کُرد و بگوت: اما مثل اینکه بی موقع اومدم... فکر نمی کنم این اسفند و گل محمدی، واسه پیشواز من باشه...

پری گل، زیر زیرکی بخندی و بگوت: برای بدرقه مُروارید جانه... یک ماه اینجا بود، ولی تو که نبودی!   الانم داره برمیگرده طالقان..

عباسی چُشمان ریز گردی و بعد آرام بگوت: چرا اینقدر زود؟! نکنه پا قدم ما سنگین بوده!

مِن مِن کنان بگوتم: نه... داداشم ماشین گرفته.. دی باس برگردیم، هفته دیگه مدرسه مان وا میشه!

پوران خانوم گلایه وار گفت: هی بهتون میگم زودتر بیایین.. گوش نمیدین که... حالا مروارید جان یه دقیقه بشین ببینیم این پسر واسه مون سوغاتی چی آورده؟

همان موقع برارُم کلافه حیاطی میان دِ صدا کُرد: مُرواری... بدو بیا دیرمان گردی... پوران خانوم کلیدِ اُتاقمو گذاشتم زیر جاکفشی. بیزحمت گلدونامو آب بدید، منم سه چهار روزه بر میگردم... عباس جان، دخترخانوما خدانگهدار. از طرف منم از حاج مرتضی خداحافظی کنید.

و با یه دلی که میانِ دگ دوجه آن، نقش چُشمان سیاهی لانه کوردی بَ وگردیَم طالقان...


🔻ان شاء الله ادامه دارد 🔜


به قلم: سیده مریم قادری #اورازان

این داستان در کانال طالقانیها منتشر شده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۲۰
درجی طالقانی

داستان باران سیزده - قسمت اول

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۱۰ ق.ظ

از وَختی یادُم میا، یک ظهر نَبَه که بتانیم ناهاری بَ یه اُشکُم سیر، غذا باخوریم.
نه اینکه دستمان تنگ باشه یا خدای نکرده، غذا کم بار کنیم.
نه اتفاقاً برعکس،
گِتین خوآرُم همیشاک، دو سه برابر خودمانی اَندا، غذا تدارک میدی، اما اِخلاق آقام خدا بیامُرز اینطور بَ که هر روز که کاری سر دِ ومیگردی خانه، چند نفری میهمان خودشی همراه میورد.

یه روز تُرکه مَردانی که مایی محل، کارگری میکُردُن و ناهاری بَ فقط یه مُشت انگور داشتُن و دو پاره نان و آقا دلش به حالشُان بسوتی بَ...

یه روز مَش مَمَد و دو تا چَقَره یالانُش که هفته ای یه بار میومیَن مایی محل و سیفیده خَرشانی همراه، سِیفی و سبزی میروتُن و میمَل همیشگیشان مایی خانه بَ...

یه روز فَک و فامیلِ همسادُمان که از ولایت غریب میومیَن و زُن همساده راشان نمیدا و اوشانه اخم و تَخم کُوردی بَ...

یه روز راه ماندگانی که جاده ای سَر، ماشین گیرشان نیامی بَ...

یه روز دسفروش دوره گرد...

یه روز مأمور بهداشت و دامپزشکی...

یه روز....

و خیلی روزان دی، خودمانی تَک و تیل که یا حالان والان و مریض بیَن و بیومی بیَن پی دوا درمان، یا عروسی کار و خرید داشتُن، یا بی وَهانه و سرزده میامیَن میهمانی...


هوا روزگار که گرم میگردی، بساط گشت و گذار شهری آدُمان دی، کنار شهرو و کوه کَتلان برپا بَ.
این جمعیت خسته و از شهر بریده، اگرچه تعدادشان به تعداد این روزانی توریستان نَبه، اما شمارشان برای همان موقعان دی چشمگیر بَ.
بعضی روزان که دیه حسابی شُلُغ میگردی و بُنِ دار و درختان، جای سوزن انداختن نمی ماند.

یِگ سال یادُمه سیزده به در بَ.

آقام، یکی دو روز قبلِ سیزده، یه وَره قربانی میکُرد که از گوشتش، کُباب سیزده مان، مهیا میگردی.

آن سال، هوا روزگار مثلِ همه بُهاره روزان، گاه اَفتو میگردی و گاه بیگیت و وارانی.

ننه جانُم وَقتی بِیدی سیاه اَبران، آسمانی میان دَرُن، تندی برارانمه صدا کُرد و بگوت: گوشتانه کباب کنین و بنگنین قابلامه ای میان، میترسم واران بگیره.
براران دی اجابت امر کُردُن.

آن وسطان، و درست نماز ظهری وقت، آسُمان وازیش بیگیت و میان آن همه مردمی گردش و خوشگُذرانی، یگهو شرشر واران بیگیت و مردمی بساطه به هم بِزی.

ظهر بَ و خُجیره کبابِ بو، خانه مانو پُر کُردی بَ که آقام، یاالله یاالله گویان، در دِ درامی و یه لشکر، خیس و خُساله آدُمان، اویی پِی دِ بیَن.


مُن اول اوقات تلخی کُردُم و غرغر کنان و زیر لبی بگوتُم:
ای بابا.. یه سیزده به در دی ما آسایش نُداریم..
آخه آقاجانو بگو این غریبه آدُمان، آن دی یه گَله ر کُجه د پیدا کُردیه و بیوردیه سر سفره ناهار!

آقاجان، انگار مینی اوقات تلی رو نگاهمی میان بُوخواند و بگوت:
ای قربانِ خُجیره دُترکم گَردُم...
آقاجان،،  این بنده خداهان، باغمانی دیفالی بیخ، بساط کُرده بیَن که واران اوشانی بساطه به هم بِزی..
میهمان حبیب خدایه..
اینان دی شهری آدومَن...
یه روز بیامیَن دَر و تپه ای میان، خودشانیب خوش گذرانی کُنُن...
درست نی اخم و تَخم کنی میهمانه دُتر جان.

بعد مینی دیمه، با زِبر و زُمُخته دستانُش که همیشاک اثر کار سخت کشاورزی و دامداری بر جانشان بَ، نوازش و پیشانیمه ماچ کُرد و بگوت:
ایسه یکی از آن قشنگه چارقدانته سر کُن و بشو ننه تی وَر کمک، تا سفره ناهاره بنگنین و خُجیر، میهمان نوازی کنین...

آن روز ما گت ترین سفره هانمانه سر هم کوردیم و هرچه مطبخ و دولابچه و پسینه ای میان داشتیم، از نان و پلو و کباب و ماست و پندیر و کُره و عسل و زیله و جوزِ مغز و چه و چه، سفره ای سر بیوردیم.
میهمانان دی هرچی برای ناهار آماده داشتُن بیوردُن.

یه شاهانه سفره گردی...

آن روز مُن دی برای اولین بار، دُلمه باخُوردُم،
دلمه دستپختِ پوران خانُوم جان...
آن قشنگه و خوش صحبته تهرانی زُن که با دو تا دُتر و یک گتین پسرش، به همراه چند خانواده دیه مهمانمان بیَن...


🔻ان شاء الله ادامه دارد 🔜


به قلم: سیده مریم قادری #اورازان

این داستان در کانال طالقانیها منتشر شده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۱۰
درجی طالقانی

خوب جایی عروس گِردی یِی

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۴۱ ب.ظ


وقتی میخوان به یه تازه عروس بگن که خوب جایی عروس شده و به قول معروف، از داماد و خانواده اش تعریف کنند، اما یه جوری میگن که ....!


فایل صوتی را دانلود کنید و این خاطره شیرین رو با با صدای بانو لیندا مهرانی بشنوید.


دریافت کنید


ویژگی این صوت در اینه که شما با لهجه روستاهای بالا طالقان آشنا می شید که تفاوت چشمگیری با لهجه دیگر روستاهای طالقان داره و یه جورایی شبیه لهجه های شمالی هست.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۴۱
درجی طالقانی

آبیاری (اویاری) در طالقان

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۰۷ ب.ظ


واژه های مخصوص اوُیاری: 

بندگاه،   بندی سر،   ورگه،    جو پی،    کرت،   بیل،   فانوس،   چکمه،   وارانی،   گونی،   گته سنگ،   او دزدی،   آب دزدک،   پا واز او،   آجین،   میراب،   اُو نوبَه،   خاک اُو،   جو درکُنی،   بَلم،   نِو،   مردمی باغان دَلَه خیکی،   او پی،   دعوا اوی سَر،   بندگاه خراب کردنُ،   سرجو،   یخ اِوُ یا پاییز اِوُ


برای دانستن معانی و تعاریف آنها، فایل زیر را دانلود کرده و گوش کنید.

دریافت فایل صوتی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۰۷
درجی طالقانی

نذر سید و غربت!

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۰۶ ق.ظ

 

طالقانیان با همسایگان خود نظیر ولایات و شهرهای شمالی ایران، از قدیم مراوده و تجارت و ارتباطات اجتماعی داشتند که وصلتهای زیادی طی این مراودات، صورت می گرفت.

یک رسم قدیمی که در میان شمالیان وجود داشت این بود که گاهی، کودکان خود را نذر سید می کردند!

یعنی چه؟

اگه میخوایید از این رسم باخبر بشید، فایل صوتی زیر را دانلود کرده و گوش کنید.

فایل صوتی: نذر سید به روایت بانو میرزکی (قادری) از اورازان

دریافت کنید

 

 

 

و نیز در ادامه بشنوید:

مادری که به دلیل "نذر سید" شدن، از خانه و خاندان و دیار خود جدا مانده، فاصله ی به کوتاهی این ورِ گهواره تا آن ورِ گهواره را غربت می داند.

فایل صوتی: غیر طالقانی دختر هانمی دیم به روایت خانم میرزکی (قادری) از اورازان

دریافت کنید

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۰۶
درجی طالقانی

1

سیمرغ واحد مرکزی خبر رُُُوم همکار آقای معصومی!


  بگیرید و بشنوید

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۳.۱۲.۱۵ ۱۹:۴۷]

______________________________________________________

2

مایی شیطنتان، به روایت پوریا فرامرزی


بگیرید و بشنوید

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۳.۱۲.۱۵ ۲۱:۱۰]

______________________________________________________

3

قورتماغه و وَرزو، به روایت خانم یزدانی


بگیرید و بشنوید

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۴.۱۲.۱۵ ۱۳:۴۶]
______________________________________________________
4
منت دنان، به روایت آقای رضا بُریری


بگیرید و بشنوید

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۴.۱۲.۱۵ ۱۳:۴۸]
______________________________________________________
5
گلبهار نانوا، به روایت بانو مریم (مینو) تاجدینی


بگیرید و بشنوید

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۴.۱۲.۱۵ ۱۸:۴۴]
______________________________________________________
6
مای تهرانی عروس دی بالاخره تکش واگردی البته به طالقانی، پرنده ی بشی ین و وگردی ین به روایت مهسا رئیس پور


بگیرید و بشنوید

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۶.۱۲.۱۵ ۲۰:۰۹]
______________________________________________________
7
خاطرات قدیمی ورف بزی ین و جوانانی ورف گوله وازی، واقعا یادوش بخیر
به روایت ولی فرامرزی


بگیرید و بشنوید

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۴.۱۲.۱۵ ۱۸:۴۴]
______________________________________________________
8
غول غولی، به روایت پدرام سوداگری


بگیرید و بشنوید

درجی : برای احیای زبان و فرهنگ طالقان, [۰۴.۱۲.۱۵ ۱۸:۴۴]
______________________________________________________
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۲۵
درجی طالقانی

سنگ نوشته (کتیبه) عسلک طالقان

دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۳۴ ق.ظ


سنگ نوشته عسلک طالقان - عکس ارسالی از سید داود سیدعلیخانی - سنگبُن



موقعیت جغرافیایی: 3200 متری جنوب غرب گردنه عسلک و در دامنه ارتفاعات یخچال و میش چال

قدمت: قاجاریه
در بدنه شمالی سنگ یاد شده کتیبه‌ای به ابعاد 100 سانتی‌متر طول و 85 سانتی‌متر عرض وجود دارد که روی آن در چهار سطر مطالبی به صورت برجسته نوشته شده است.

متن نوشته شده روی سگ به علت فرسایش بیش از حد آن به سختی قابل خواندن بود .

« در سطح اول و در وسط کادر آمده است :نصر من‌الله و فتح‌ قریب و زیر آن نوشته شده از تو مدد در سطر دوم: بعهد ناصرالدین شاه شاهان / که با امیران تورانش بچنگ است .در سطر سوم: به حکم میرزا ایوب میر دفتر / که از بهر رعیت به ز گنج است .در سطر چهارم نیز نوشته شده بود ، رضی بیک کرده جاری آب این نهر / هزار دویست به هشتاد پنج است (1285)»

کارشناسان معتقدند :« هر چند مضامین و معنی کلمات این سنگ نوشته واضح و روشن است اما مفهوم کلی آن یا موضوع نوشته برای هیچ کس روشن نیست.»

به نظر می رسد که که در زمان ناصرالدین شاه بفرمان فردی بنام ایوب میردفتر، دستور ایجاد نهری صادر می‌شود که در سال 1285 هجری به مرحله اجرا گذاشته می‌شود.

حال این نهر آب کدام چشمه را به کجا می‌خواسته منتقل کند و چه اتفاقاتی به وقوع پیوسته است برای کسی به درستی و مستند نمی داند اما برخی از کهنسالان روستای گراب نقل می‌کنند که می‌خواستند آب دو چشمه را که از زیر کوه یخچال سرچشمه می‌گرفته به سمت کرج جاری کنند که این اقدام با مخالفت اهالی طالقان مواجه شد و درگیری نیز بین دو طرف صورت گرفته و چند نفر کشته شدند، در نتیجه کار ایجاد نهر نیمه تمام رها می شود.

اعضای هیات در بررسی منطقه پیرامون سنگ نوشته موفق به یافتن نهری شدند که دارای حدود 97 متر طول و 30/1 متر عرض بوده و دیوار دو طرف نهر با سنگ مالون چیده شده و کف آن نیز به صورت پراکنده سنگفرش شده بود.

این نهر در فاصله 3300 متری سنگ نوشته و در جهت شرقی، غربی احداث شده و در موقعیت جغرافیایی 36 درجه و 8 دقیقه و 38.3 ثانیه عرض جغرافیایی و 51 درجه و 12 دقیقه و 007 ثانیه طول جغرافیایی و در ارتفاع 3172 متر از سطح دریا و در جبهه شمال شرق سنگ نوشته واقع شده است.

متأسفانه سنگ نوشته قاجاری گردنه عسلک روستای گراب طالقان بدون حفاظت های لازم ‌آثار و کتیبه های تاریخی رها شده است .این درحالی است که سنگ نوشته قاجاری گردنه عسلک و نهر تاریخی آن به شماره 7047 در تاریخ 12 بهمن81 در زمره آثار ملی این قرار گرفته اند تا در پناه قوانین میراث برای همیشه در تاریخ روستای گراب ماندگار شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۳۴
درجی طالقانی

طالقانی خوشگل مَثَل

يكشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۵۳ ب.ظ

خود، خودی بهتره، خود میدانه

طالقانی خوشگل مَثَل
ازا قند
اون میگویی انگار دری دهنت همرا آهنگ بزنی



معنی: هرکس، صلاح و بهترِ خود را خود می داند

معادل فارسی:صلاح مملکت خویش، خسروان دانند



دریافت فایل صوتی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۵۳
درجی طالقانی


دریافت کنید


از آقازاده مرحوم آقای طالقانی تشکر میکنیم که نام بیت طالقانی را همچنانی که آن شخصیت زندگی کرد و بود، حفظ کردند.

بعضی از وابستگان به شخصیت‌ها بعد از آن که آن شخصیت فوت میکند، نام او را حفظ میکنند اما محتوای او را به کلی تغییر میدهند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۱۴
درجی طالقانی

طالقان جان است، جاویدان بماند...

سه شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۰۵ ق.ظ




طالقان جان است ما را، خوش که مهمانش شدید

در زمین، عنقا صفت، همراهِ دستانش  شدید


طالقانی هر کجا باشد قرارش میهن است

پاسبانش نور یزدان، بخت و یارش میهن است


آفرین بر سرزمینِ شاهدانِ بی نشان
دُر و گوهر می دمد از خاک پاک طالقان


مدعی صوفی صفت در لاک پشمینش نهان
طالقانی برکشد بر فتنه شمشیر زبان


از دیار ما طبیبان و حبیبان بی شمار
غمگسار مردم و بر مام ایران افتخار


ما به شهر طالقان خیل شهیدان داشتیم
یک به یک در صحنه ی علم و هنر گل کاشتیم

سرخ گل در اعتلای دین و پرچم داشتیم
در  ریاضی نازنینی همچو مریم* داشتیم  (*مریم میرزاخانی)

مرز و بوم طالقان چون پرچمی در اهتزاز
شکر ایزد می درخشد چون نگین اندر فراز

قله ی البرزِ او جولانگه سیمرغ بود
کو زِ مردی مادری مردانه بر دستان نمود

قلعه هایش در چکاد قله های بکر و باز
قلعه ی ارژنگ و قلعه دختر و کاهار و ناز

شاهرودش شاهکار  جنبش و بالندگی
نغمه بر لب می سراید شعر ناب زندگی

طالقان این است و بیش از این، مجال گفت نیست
واژه ها را شور و حال آنچه باید گفت نیست

معدن نور است و ایمان و گلستان صفا
در هوایش می سرایم شعر و بر لب این دعا

طالقان جان است، جاویدان بماند بی نژند* (* اندوهگین، افسرده)
دور باشد از روان مردمانش هر گزند



شعر از: صالحی

عکسها از: mhoseine_mi، ناهید نوحی و پریسا مقدس



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۰۵
درجی طالقانی