درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی روستایی» ثبت شده است

آبیاری (اویاری) در طالقان

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۰۷ ب.ظ


واژه های مخصوص اوُیاری: 

بندگاه،   بندی سر،   ورگه،    جو پی،    کرت،   بیل،   فانوس،   چکمه،   وارانی،   گونی،   گته سنگ،   او دزدی،   آب دزدک،   پا واز او،   آجین،   میراب،   اُو نوبَه،   خاک اُو،   جو درکُنی،   بَلم،   نِو،   مردمی باغان دَلَه خیکی،   او پی،   دعوا اوی سَر،   بندگاه خراب کردنُ،   سرجو،   یخ اِوُ یا پاییز اِوُ


برای دانستن معانی و تعاریف آنها، فایل زیر را دانلود کرده و گوش کنید.

دریافت فایل صوتی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۰۷
درجی طالقانی

آرامش شوآنِ روستا

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۵۹ ب.ظ


چقدر آرامش اینجه دَره
ننه چَهره می ریسه
گردسوز می سوجه
و سادگی قل میخوره
چقدر دلم اینجور مشق بنوشتنی بَه تنگ گردیه
همان مشقانی که زیر نور گردسوز خوش خط تر میگردی
شوتان آرام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۵۹
درجی طالقانی


فیکا وسیله ای برای کشاورزی. میگن بلو. مقراض
دیگ بزرگ غذا. دُری. چُل. بادیه. قزان. پا بجار کفش
لاک تشت جوبی که توش آرد خمیر میکردن
گردسوز. فانوس. لمپا. چراغ نفتی
بادیه: کاسه. قزان: دیگچه. قرافتوئه: شبیه کوزه
موشی: فانوس کوچک. چَلک: نوعی سبد چوبی
لک و لا: رختخواب
نهره،کوزه بزرگ که ماست میریختن توش تکون میدادن کره درست میکردن
کچه چوبی: کفگیر چوبی
دیزیندان: مثلث آهنی که رو اجاق و تنور میذاشتن
حستوم و حستومچه: قاشق و کفگیر/ملاقه آهنی، مامیگیم استام
تیک: کفن. خان و وردنه،برای پختن نان. داس: وسیله علف چینی
کَلَ پَچ: نوعی قابلمه. گُلَه: سبو. شنکش. گیلداس
جاجیم: نوعی فرش بافته شده از مو و پشم حیوانات
تبر. کلنگ. بیل. جارو. یخدان. مجمعه
خَجُرَه: تبر دستی. گیل داس. پالان،کشی و ریسمان برای چارپایان.
سردی یا کاتی همون نردبان که ما میگیم پلکان.
سولقه برای دوشیدن شیر گوسفندان
دوارد: قیچی پشم زنی
خیک پنیر. پوست گوسفند که پنیر میریزن توش
بَخِوُ: نوعی قُفل. هاون. الک. پِرجین
اهرک: وسیله ای برای اسیاب کردن گندم،ک مراسم اهرک کشی هم تو قدیم بود
خشه کیسه بزرگ که کاه یا علف میریزن توش
انبر. چمچه = ملاقه.
چَنبَل: حلقه ای چوبی که با مهارت خاصی ساخته می شد جهت عبور آسانِ طناب
تُندُرآشُو : چوبی بلند برای برهم زدن آتش تنور
مگس کش. اَلُمبَه: چوبی بلند جهت پایین ریختنِ محصولات مثل گردو و آلو
خیوه. براى پارو کردن برف
خُورجین: وسیله ای برای حمل بار
دوش توبره. درزن: سوزن. پیاله. تا: نخ
چُفت: وسیله ای برای بستن درب های چوبی. تاچه: وسیله اى براى حمل بار که روى مرکب قرار میگیرد
پُوک: این اسم دو کاربرد دارد پُتک برای کوبیدن، ظرف حلبی برای نگهداری پنیر
کولان. چکوش: چکش. کتیل. گواله. جوال وسیله ای برای حمل پنیر
پیت ظرف فلزی گرد معمولاً. ایزار: سفره. کَلَند: نوعی کُلنگ شبیه تیشه
جوالدوز، نوعی سوزن بزرگ برای دوختن سر کیسه و اجسام ضخیم
پوست تخت: زیر اندازی زیبا از پوست دباغی شده ی حیوانات
گلیم، قالی، جاجیم، چادرشب. مُتُکا. مخته یا مخده (مُخَّده)
یه ظرف مسیم به میگوتن کلپچ
مگس پران روى صورت مرکب نصب میشود
کفه قیاسه: وسیله برای مهار کردن بار بر روی اسب و خر و قاطر جهت کش اومدن بار
تالک، کیتیری. لاکجه ظرفی چوبی برای سابیدن کشک
قورخولوک: یک نوع قچی جهت چیدن پشم گوسفندان
گوشتکوب. چراغ سه فیتیله گرسوز، فانوس، موشی، پیسوز
زناکانی چوبی سرمه دان. عطر دان. شانمیگ و چول برای پشم ریسی
کرسی. وچاکانی گهواره. منقل و انبر. قلیان. آتش چرخان. سماور. تنور سر
تُولک: ظرف آبخوری گلی. بامبروسنگ: بوم غلتان سنگ. خمره
تولکا: کوزه گلی که اب خنک نگهداره. لحاف کرسی. کارد چو
ارداس: تیغه که باهش علف خورد میکردن. ماله برای گل اندود کردن بام
دولابچه کمد دیوارى کوچک. ساج. بٓرپاچ: وسیله ای که گندم را پاک میکنن
نَمد: زیر اندازی از پشم حیوانات. کلاه نمدی!
شولا: پتویی که چوپان برای خوابیدن استفاده میکند از پشم درست میشه
تٓمُنٓه: نوعی سوزن جهت دوخت و دوز
اُشگُر خاک انداز مسی. خف براى قالیبافى. دار: قسمتی از ابزار شخم زدن
دار قالی. دار جت. شولا و چوقا. صُم چو: وسیله ی گاو یاری برای کشاورزی
چَپَر: ابزاری بافته شده از چوب جهت جدا سازی گندم و جو از ساقه
یَخدان: صندوق چوبی.  میخ طویله.
لنده: کفشی از پارچه های زخیم برای زمستون، اصلا سُر نمیخوردن
پشمی جوروب. دُرُشته جارو. نانبند. چدن. نوعی استکان لابی
اَفَندارِه: خجَره با دسته ی بلند و تیغه ی کوتاه. دَسچو. گیوَه.
گالُش: نوعی کفش لاستیکی. جماکوتان وسیله ای برای پشم کوبیدن
شنه همون چها شاخ. پرجین. غَلبیر. لنگری دیسای بزرگ قدیمی
لابچه مخصوص قندان بچه. کَب داره جام،
کندو جای گلی شبیه تنور ولی روی زمین که پایینش در کوچولو داشت که داخلش آرد و جو و برنج می ریختند.
پیته: پارچه کهنه لوله شده. برکر: دیگ بزرگ. تاس: کاسه کوچک ریختن آب در حمام
دست جورُب: دستکش. خیک: پوست بز برای نگهداشتن پنیر

تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام و وبلاگ درجی) مجاز است.


این متن ارزشمند، با صدای آقای فرشید فلاحی تقدیمتان

دریافت کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۰۱
درجی طالقانی

امتحان طالقانی

چهارشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۵۸ ق.ظ


1- فرق وَره با کولی در چیست؟

2- چهار مورد از ابزارهایی که در طالقان مورد استفاده قرار میگیرند را نام ببرید.

3- غول چیست؟ غوله روش چیست؟

4- تفاوت بپسی با بپلاسی چیست؟ مثال بزنید.

5- چَلک چیست؟

6- حداکثر لوک مجاز بار یک خر، چند عدد است؟

7- تفاوت ماچه خر با ماچه کول در چیست؟

8- نتیجه بازی فوتبال بین بامبروسازی دنبلید و پالان دوزان مهران چه شد؟


اگر میخواهید پاسخ سوالات فوق را بدانید، فایل صوتی زیر را دانلود کرده و با لبخند، گوش کنید.

(کاری از شهره و حسین عُقبایی)



دریافت فایل صوتی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۵۸
درجی طالقانی

سُر (تاپاله - تال) سوختی روستایی

سه شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۱۴ ق.ظ


سُر یا تال که در فارسی به آن تاپاله می گویند، از فضولات حیوانات اهلی درست می شود تا برای سوخت به مصرف روستائیان برسد.

امروزه دانش پزشکی ثابت کرده که دود حاصل از سوختن این فضولات (مثل عنبرنسارا که همان فضولات الاغ ماده است) خاصیت میکروب کشی و ضد عفونی کننده داشته و در درمان برخی بیماریها هم موثر است.

همچنین اشعه ناشی از سوختن سُر، برای روماتیسم و دردهای مفصلی مفید است. آنقدر که پزشکان و اطباء مجرب، خوابیدن زیر کرسی یی که با سُر گرم می شود را تجویز می کنند.

در عکس، روستای زیبای ناریان در طالقان را مشاهده می کنید که سُرهایی برای استفاده در زمستان، تهیه شده است.


عکسها از: سیده مریم قادری


این هم اصل داستان سُر گرفتن در طالقان، به روایت بختیار قاضی

فایلهای زیر را دانلود کرده و گوش دهید.




دریافت فایل اول

دریافت فایل دوم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۱۴
درجی طالقانی

گُل کار

سه شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۳۹ ب.ظ


قِدیم کو رنگ و پتینه و کاغذ دیواری و کنتس و فلان و فلان دَنِبَه
هر سال باید گل کار میکُردُن

گل کاری بِه دی باید میشی اراگل و نرمِ گل، صحرا دِه میاردُن
اومبا نرم گله گو زوری همرا اویی میان مینگتُن، توری دِه رد میکُردُن، کهنه پیته ی همرا، کهنه جُرُب پشمی همرا، اونجا کو دست نمیرسی جارویی همرا، میزیَن، خانه کف کو سفید گَرده.

دیفالانی به دی اراگل او میکُردُن، صاف کردش جارویی همرا میزیَن دیوار.
ایچان میگردی کو خانانی دیفال و کف سیفید میگردی.


در عکس مشاهده می کنید که زن در حال گُلکار کردن و مرد در حال نوروزخوانی است که هر دو (گلکار و نوروزخوانی) از رسوم نزدیک عید نوروز و به استقبال بهار رفتن در طالقان (و برخی ولایات دیگر نظیر مازندران) است.



   فایل صوتی این متن ارزشمند با صدای استاد فرشید فلاحی

                                             دریافت کنید



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۳۹
درجی طالقانی

آیین چَمچه گُلین (چمچه گُلِینُک)

سه شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۲۲ ق.ظ


این رسم و آیین که در سراسر ایران به نام آیین "باران خواهی" یا "عروسک باران" مشهور است، در طالقان هم با آداب و مراسم خاص و ویژه برگزار می شود. البته با کاهش فعالیتهای کشاورزی در منطقه و خیل مهاجرتها و تغییر فرهنگ بومی، شاهد کمرنگ شدن و فراموشی این آیین اجدادی هستیم. اما در گذشته، به کرّارت و در روستاهای مختلف و از جمله زیدشت و کولج و حسنجون، این مراسم برگزار می شده و طبق روایت و گزارشهای به دست رسیده، برگزاری آن به این صورت بوده است:

در سالهای کم بارش، تعدادی از کودکان نابالغ، (که اعتقاد بر این است به خاطر بیگناهی، پاک و ساده بودنشان در درگاه خداوند مقرب و دعاهایشان گیراست) در روستا جمع می شدند و شمایلی (عروسکی) را با پارچه درست می کردند، به اسم چَمچه گُلینک که نام محلیِ نوزاد قورباغه است و در آبهای کم عمق و عموماَ راکد رشد می کند.
البته گاهی این عروسک را زنان و دختران، با چَمچه (ملاقه) درست می کردند و به تن آن، رخت و لباسی از پارچه های رنگی می پوشاندند و شاید، وجه تسمیه این عروسک به چَمچه گلین در این باشد. (چمچه گلین به معنای عروسک ملاقه ای که رخت گلدار به تن دارد).

پس از آماده شدن عروسک، اهالی به اتفاق کودکان، در کوچه های ده راه می افتادند و به در خانه ها می رفتند و یک صدا، آوازی به این صورت می خواندند:

چمچه گلینک در اوردیم
جان دُولینک در اوردیم
الله تو بده باران
بر خلق گنه کاران
گندم کاشتیم خشک شد
هرچی داشتیم خشک شد
گُلای سرخ لاله
از تشنگی میناله
بَذرمان به زیر خاکه
از تُشنگی هلاکه
واران بیا جَر جَر
تو نودونا شَر شَر

دسته آوازه خوان به همراه عروسک، در خانه ها را می زدنند و معمولاَ صاحب خانه، مقداری برنج، یا بلغور و عدس یا نخود و مانند آن، به آنها می‌داد و با ملاقه، آبی به روی عروسک می پاشید.

پس از جمع آوری حبوبات، آشی با آن پخت می کردند و مقداری از آب آن را به نشانه بارش و جاری شدن باران، از ناودانها، به پایین می ریختند. همزمان دعا خوانده و به درگاه خداوند استغاثه و طلب باران می کردند و در آخر، از آشی که به صورت نذر تهیه شده بود، به فقرا، کودکان و دیگر اهالی می دادند.

در اکثر مواقع، پس از این کار، آسمان باریدن می گرفت و قطرات باران سرازیر می شد. کودکان با این کار خود که نوعی استغاثه به درگاه خدا بود، به خداوند می گفتند: اگر باران رحمت نفرستی، ما مجبور به گدایی می شویم.

جالبی این رسم در این است که تقریباً در تمامی استانها و مناطق ایران، به همین شکل و آیین مشابه، برگزار می شود. از خراسان شمالی و مازندران و گیلان گرفته تا زنجان و شیراز و کردستان و دیگر استانهای شرقی، مرکزی و غربی.
بسیاری از مردم‌شناسان و مورخان، این عروسک چوبی و این آیین کهن را نمادی از آناهیتا، ایزدبانوی آب‌ها می‌دانند، که از آن زمان، پابرجا مانده و برخی محققان نیز، قدمت این مراسم را به زمان زرتشت نسبت داده‌اند. به هرحال، آیین باران خواهی در اسلام نیز به صورت کوچیدن به دشتها و اقامه نماز باران، وجود داشته و از قدیم الایام تاکنون، به دفعات بسیار، برگزار گردیده است.


◀️ تهیه کنندگان:
       فرشید فلاحی #کولج   و
       سیده مریم قادری #اورازان

 

توضیحات در خصوص آیین چمچه گلین، از بانو فلاحی

فایل صوتی را دریافت کنید

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۲۲
درجی طالقانی

زندگی روستایی: مرغ و خروس

شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۱۱ ب.ظ


🎑 زندگی روستایی


قِدیمان در هر خانه ای، حیوان دَبه
حیوانات اهلی و مفید
مثلاً گربه و کَفتر و گو و میش.
که در دینمان دی به نگهداری از آنان در خانه، خیلی سفارش گردیه.
احادیثی داریم که پیامبر اکرم، صل الله علیه و آله، فرمایش کُردُن: «هرگاه صدای خروسی را شنیدید، بدانید که او فرشته‌ای را دیده است، پس از خدا طلب حاجت نمایید.»
و نیز «بودن گوسفند در خانه باعث می‌شود که هفتاد در فقر از بین برود.»
همینطور این یکی: « بودن گوسفند در خانه باعث برکت می‌شود و همچنین بودن گربه هم »
و یا امام کاظم علیه السلام که سفارش کُردُن: «خانه‌تان را از سه چیز خالی نگه ندارید که آن‌ها خانه را آباد می‌نمایند: 1- گربه 2- کبوتر 3- خروس»

از جمله این حیوانان، خروس بَ. خروس اوشانی ب کارِ ساعت و رادیو ر میکُرد و زمانِ نماز و عبادته به آدمان یادآوری میکُرد.
کنار خروس، چندتا کُرگ و جوجه دی دَبه. که خودشانیب زمینانی میان چنگ و چول میکُردُن و از بُمانده خوراکیان و خُوردِ ریز سفره و ایزار، تغذیه میکُردُن. به همین راحتی و بی خرج و بَرج اضافه، مرغانه و بعضاً گوشت سفید خانه دی تأمین می گردی.
همینطور از پر این ماکیان، بالش و مُتکا دُرُست میکُردُن و برای وَچان دی وجودشان، یه سرگرمی و وازی بَ.

ای خوشا به حال آن قِدیمان و قِدیمیان و قشنگه خروسشان


🍃🐎🍃🐏🍃🐣 ____ 🌾

ایزار: سفره
مرغانه: تخم مرغ
کُرگ: مرغ


تهیه شده در گروه طالقانی درجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۶ ، ۱۵:۱۱
درجی طالقانی

زندگی روستایی: سفره مهمانداری

چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۰۶ ب.ظ


🎑 زندگی روستایی


این خانه ای بَ قراره میهمان بیا 👇👇

قِدیمان، وَختی میهمان میامی خانه شان، هرچی خُجیره خوراکیجات، دولابچه شانی میان، قَییم کُردی بی یَن، اویی بَ میاردُن.

میهمان، نورچُشمی و عزیز بَ. او ر خوش داشتُن و احترام میکُردُن. به واقع فکرشان این بَ که میهمان حبیبِ خداییه، خودشی همرا روزیشه میوره. با قدمش برکت میا و نکبت و بُلا دَر میشو. خلاصه که در حد توان و گاهی فراتر از آن، میهمان داری و آبروداری میکُردُن.

خیلیا رسمشان بَ، همینکه میهمان میرسی، حَلا هر وقت و زمانی بَ، سر صُحب، نُصمه شو، نیمروز، ایزار وا میکُردُن و نان و چایی و پندیر و ماست و این چیزان، مهمان دِ پِذرَیی میکُردُن. میگوتُن شاید میهمانمان گُسنه باشه و روش نگرده. اینطور ضعف دل میگیره تا وقت ناهار و شام.

ای قُربانِ این شعور و محبتشان


🍃🐎🍃🐏🍃🐣 ____ 🌾

دولابچه: گَنجه و کمددیواریهای کوچیک خانه های روستایی
صُحب: صبح
ایزار: سفره
پِندیر: پنیر
پِذرَیی: پذیرایی
گُسنه: گرسنه

تهیه شده در گروه طالقانی درجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۰۶
درجی طالقانی

دعانویسی داسُتان

شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۲۸ ب.ظ

1⃣ برگردان طالقانی 🔻

زُمُستان بَ که یه غریبه مردُک بیومی دهی میان و کولاک و وَرفی میان، جا و مکانی پی میگردی. مردُم دی چون نمیشناختنش، زیاد میل نُداشتُن او ر خانه شان راه هادیَن. یگهو بِدی یه خانه ای میان، شُلُغه و زیاد رفت و آمد دَره. پیش بَش و سوال کُرد: اینجه چه خبره؟
یکی بگوت: کدخدایی زُن دره فارغ میبو، اما سه روزه پیچ و تاب  میخوره و درد میکَشه اما وچه دنیا نمیا. یکی بَگوته او ر طلسم کُردیَن و ما دی در به در پی یه دعانویس میگردیم تا اوییب دعا هادیه اما هیشکی پیدا نمیبو.

مردُک زرنگ بَ. تا اینه رو بشنواُست بگوت: خا دیگه دعانویسی پی نگردین، خدا شماییب برسانده، مُن بلدُم، صد جور بَلکَم ویشتر، هُزار جور دعا میدانُم!
خلاصه که اهل خانه او ر با عُزت و احترام، بَبُردُن خانه ای میان و خرش دی دبستان طِوله ای میان و کاه و جو بریتُن پیشش و مردُک و دی ببردُن بالای خانه، بیخ گرمِ کرسی و آب و چایی و چاشت بیوردُن. او دی یه دل سیر باخورد و گرم دَکَت و دَبه چُشمانُش سِنگین گرده که اوییب یه کاغُذ و قلم بیوردُن و بگوتُن: ایسه بسم الله.. دعاته بِن ویس که زُنُک بَمُرد درد د.

او دی کاغُذه بیگیت و اونی سر بِنوِشت: خودُم به جا، خَرُم به جا، ایسه میخوای بزا.. میخوای نزا!
بعد دی بگوت: اینه رو اویی میان بشورین و هادیِن زائو باخوره!

اتفاقی همینکه کاغذی او ر هادان زائو، زُنُک بنده خدا بُزاست و یه قشنگه وچه ی سالم دنیا بیورد.
آن به بعد دی، مردُکه خیلی احترام کوردُن و چند روزی مهمان بَ بعد دی جیفشی میان، پول و شیرینی داکُردُن و هوا که آفتابی گردی، خرشه ویگیت و بَش.

ایسه نتیجه میگیریم که سواد داشتن، خیلی جاهان به درد میخوره!
حَلا خودُم به جا، خَرُم به جا، میخوای درس بخوان، میخوای نخوان
والّا   اصلُون به مُن چی!
😂😂😂😂😝😝😝

🍃🐝    طـالـقـانـی درجـــی    ☀️🐞

2⃣ متن فارسی داستان 🔻
یک نفر در فصل زمستان وارد دهی شد و توی برف و کولاک دنبال جا و منزلی می‌گشت ولی غریب بود و کسی او را نمی‌شناخت. مردم هم حاضر نبودند آدم غریبه را توی خانه‌هاشان راه بدهند. اما او ناامید نمی‌شد و همین‌جور که توی کوچه‌‌ها می‌گشت دید مردم به یک خانه زیاد رفت و آمد می‌کنند از یکی پرسید، «اینجا چه خبره؟» طرف به او گفت: «توی این خونه یه زنی درد زایمان داره و با اینکه سه روزه پیچ و تاب میخوره و تقلا میکنه نمی‌زاد. ما داریم دنبال یک نفر دعانویس می‌گردیم از بخت بد این زن دعانویس هم گیر نمیاریم» مرد تا این حرف را شنید فرصت را غنیمت شمرد و گفت: «بابا! کجا می‌گردین؟ دعانویس را خدا براتون رسونده، من بلدم، هزار جور دعا میدونم!»
اهل خانه یارو را با عزت و حرمت فراوان وارد کردند و خرش را توی طویله انداختند و کاه و جو دادند، خودش را هم به اتاق بردند و زیر کرسی گرم نرم جاش دادند، بعد قلم و کاغذ آوردند تا دعا بنویسد. مرد غریب کاغذ و قلم را گرفت و روی کاغذ نوشت «خودم بجا، خرم بجا، میخوای بزا، میخوای نزا» بعد گفت: «این کاغذ را توی آب بشورید و بدهید به زائو» اتفاق روزگار زد همین که کاغذ را شستند و آبش را به زن بنده خدا دادند زائید و بچه، صحیح و سالم به دنیا آمد.
به دعانویس ناشی عزت و حرمت زیادی گذاشتند و چند روز میهمان آنها بود تا هوا آفتابی شد و رفت.


◀️ ارسال داستان آقای: اکبر گرشاسبی
↩️ برگردان شده در گروه طالقانی درجی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۲۸
درجی طالقانی