درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳۲۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی روستایی» ثبت شده است

آیین و مراسم گاهره بَندان (گهواره بندان)

شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۹، ۰۲:۰۸ ب.ظ

در طالقان، به دنیا آمدن نوزاد، با برپایی جشن‌های و مراسم‌های زیبایی همراه است. مراسمی نظیر آش شیشه، دندان سَری (کلیک)، حمام زایمان و گاهره بَندان.

گاهره بَندان، معمولاً بعد از اولین حمام بردن نوزاد برگزار می‌شود. بدین ترتیب وقتی مادر و نوزاد، از حمام به خانه آورده شدند، جشنی با حضور اقوام، دوستان و همسایه‌ها برپا می‌شود. مجلس گردانِ گاهره بندان نیز قابله دِه است. او گهواره کودک را آماده و مهیا می‌کند، سپس نوزاد را در آغوش گرفته و او را از رویِ دسته گهواره وارد آن کرده و بلافاصله از زیرِ دسته بیرون می‌برد و این کار را سه بار تکرار می‌کند و همزمان صلوات می‌فرستد. سپس نوزارد را داخل گهواره می‌پیچد و در اتاق به آرامی می‌گرداند و مهمانها، بنا به وسعِ خود، مبلغی پول برای هدیه داخل گهواره می‌ریزند.

بعد میزبان، آجیلی شامل نخود، کشمش، توت خشک، گردو و فندق آورده و بین مهمان‌ها تقسیم می‌کند. همچنین هدیه‌ای شامل پول، شیرینی، نان، قند، چایی، آجیل، حنا و صابون از سوی مادر نوزاد به قابله تقدیم می‌شود. او نیز موظف است تا چله نوزاد، هر روز به او و زائو سرزده و در پایان چهلمین روز تولد، مادر و کودک را به حمام ببرد.

یکی از رسومی که در هنگام گاهره بندان اجرا می‌شود، شکستن گردو رویِ دسته گهواره است با این نیت که بچه به سر و صدا عادت کند و از آن نترسد. بعد گردویِ شکسته شده را به زائو می‌دهند و اعتقاد دارند که نوزاد با خوردن شیر مادر، همچون گردو پُرمغز و باهوش خواهد شد. همچنین اولین کسی که پارچه روپوش گهواره را کنار می‌زند، بایستی فردی خوش‌اخلاق و به اصطلاح خوش دست باشد تا نوزاد گشاده رو و خندان شود.

مرسوم است که تکه‌ای نان خشک شده به همراه قدری نمک و اسفند، داخل پارچه‌ای کوچک ریخته و دور پارچه را می‌دوزند (مانند کیسه دعا یا چشم نظر) و به گهواره آویزان یا به لباس کودک سنجاق می‌کنند تا نوزاد از زخمِ چشم و نظر حسود، در اَمان بماند. گذاشتن تکه‌ای آهن یا یک وسیله آهنی کوچک (مثل حَسومچه یا قاشقک آهنی) در کنار نوزاد، به جهت اَمان ماندن از گزندِ آل و از مابهتران هم مرسوم است.

تهیه کننده: سیده مریم قادری

عکس گهواره (سمت چپ) از خانم زهرا بیگدلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۹ ، ۱۴:۰۸
درجی طالقانی

محتاج به دعای خیر اموات

پنجشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۰۶ ق.ظ

وَچه که بی‌یَم، ننه میگوت: خوبه پِنج‌شَمبه‌هان خانه‌ای میان دِ حلوایی بو بلند گَرده، آخه اموات چُشم انتظارُن.

میگوتم: ننه جان، مرده‌هان دی به غذا احتیاج دارُن؟

میگوت: نه ببه جان، اونان فقط یه خدابیامرزی میخوان
و ماییم که به اوشانی دعای خیر محتاجیم.

🌻🍁خدا بیامرزدتان عزیزان در خاک خفته
        ما محتاجان دعای خیرتان‌یم
🍁🍂

 

عکس از: بانو ملک محمدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۹ ، ۱۱:۰۶
درجی طالقانی

تفاوت گهواره با نی‌نی‌خواب

شنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۲۱ ق.ظ

هر چه زمان می‌گذرد، حکمت برخی کارهای قدیمی‌ها بیشتر مشخص می‌شود. یکی از این اعمال حکیمانه گذشتگان ما، استفاده از گهواره (به قول طالقانیان گاهره یا گَهره) و نَنو برای نوزادان است. وسیله‌ای که با مزایای بیشمار خود، خدمت فراوانی به خانواده می‌کرد. مزایایی نظیر استفاده راحت، عدم نیاز به پوشک و خواب آرام نوزاد.

این روزها گاهره‌های قدیمی جای خود را به نی‌نی خواب و نی‌نی لای‌لای داده‌اند. اما عملکرد گهواره بومی ایران با نی‌نی لای‌لای (کَری یِر) تفاوتی مهم دارد.

در گهواره‌های بومی، نوزادی که روی گهواره خوابیده است، حرکت راست به چپ دارد که باعث آرامش وی می‌گردد. درست همانند حرکت نوزاد در آغوش مادر.

ولی در نی‌نی لای‌لای، نوزاد را به سمت بالا و پایین حرکت می‌دهند که موجب صدمات مغزی و نخاعی خواهد شد. همچنین کودک با نشستن در آنها به‌گونه‌ای قرار می‌گیرد که سر معده زاویه‌دار خواهد شد، که این امر از جمله علت رفلاکس شیرخواران است.

 

          منبع: کانال دکتر روازاده           

تهیه شده در: گروه_تولید_محتوای_درجی

عکس از: مهدی ویسانیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۹ ، ۱۱:۲۱
درجی طالقانی

سلام دوستان، صبحتان بخیر

روزتان مهمان به این خرمالوهای نه گس... که شیرین و آن چایی داغ... ☕

خورمالو دوس نوداری! دی چایی که دوس داری 😉

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۹ ، ۱۴:۵۳
درجی طالقانی

یه سال زَحمت بَکَش

اِو هادین، سَهم بَزَن (سَهم = سم)

کود بیور، مراقبت کن کسی پاتک نزنه

بعد آخُرِ سر هر چی اَلُمبه می‌زنی، غُراب باخورد جیر بیا!

این دی داسُتان ایمسالی جوز جیر کُنی

آب و باد و مَه و خورشید و فلک ... در خدمتِ سیاه غُراب

خا مُن بِشی‌یَم...!

ارسالی از: بانو شهناز فلاحی، از روستاهایِ کولج و حسنجون طالقان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۹ ، ۱۰:۴۹
درجی طالقانی

خونه درجی... هزارتا قصه داره

دوشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۲۰ ق.ظ

ما هیشوقت عروسُک و خانه باربی نوداشتیم

مُن حتی دوسش دی نوداشتُم

ولی همیشک دِلوم میخوا یه خانه بندانگوشتی پر از قدیمی اثاثان.

تو دی اینانه خوش داری؟

پس بیو بنیش تا یه کَموک قدیمی وازی کنیم...

آها عزیزجان... خونه درجی... واسه خالُک وازی... هُزارتا قصه داره

 

 

دانلود کلیپی زیبا از یک خانه قدیمی بندانگشتی

کلیک کنید

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۹ ، ۱۱:۲۰
درجی طالقانی

مال شوری (آیین شستن گوسفندان)

دوشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۴۵ ق.ظ

آیین شستن گوسفندان که در برخی روستاها، به آن مالَ شوری می‌گویند، در طالقان نیز مرسوم است.

 این آیین، معمولاً در اواخر تابستان که مصادف است با آغاز پشم چینی پاییزه، انجام می‌شود. بدین ترتیب، گوسفندانی که قرار است پشم‌های‌شان چیده و به مصارف تجاری برسد، توسط دامداران و مالداران، و با همکاری دیگر مردمان روستایی، در رودخانه شسته می‌شوند.

اصطلاحِ «سُِنگَل اِو بُدان» به معنایِ آب دادنِ فضولات چسبیده به پشمِ گوسفندان که کنایه از شستن و تمیز شدن به معنایِ عام است، از همین آیین شستن گوسفندان گرفته شده است.

خوش به حال گوسفندان، چه خُنُکِه ِاویی میان حمام مینُون🙃

شما در روستای خودتان این آیین را دارید؟

 

عکس بالا از: مهدی ویسانیان

 

جناب آقای مهدی رضاخانی از دنبلید برایمان نوشته‌اند:

بله. ما در روستایمان این آیین را داریم. ولی فصل انجامش اوایل تابستان است. با غرخُلُق و دُوارد یا دوارت (قیچی و ابزار پشم‌چینی) این کار انجام می‌شود. پشم چینی کاری است که در همه دنیا انجام می‌شود و قبل از آن، گوسفندها را شست و شو می‌دهند تا با تمیز شدن پشم، کار بُرش آنها آسان‌تر انجام گردد.

بعد از چیدن پشم، باز هم پشم‌ها را شست و شو می‌دهند. پشم‌های قسمت نشیمن‌گاهِ گوسفند، معمولاً به فضولات حیوان آلوده است که بعضاً این فضولات سفت شده و به پشم بدن حیوان چسبیده‌اند. این همانی است که به آن سُِنگَل می‌گویند. برای جدا کردن پشم سنگل، ابتدا آن را در آب خیس می‌کنند تا نرم شده و به راحتی از پشم جدا شود. به این کار « سُِنگَل او بُدان» گفته می‌شود.

بعد از شستن و خشک کردن پشم نوبت به تمیز کردن و بازکردن آن می‌رسد که اصطلاحاً می‌گویند آنها را وامیشکلن. واشکالیَن (واشکلستون) در اصلاح فارسی چیزی است شبیه پنبه‌زنی که هدف آن باز کردن و زدودن ضایعاتِ پشم یا پنبه است. در طالقان این کار به وسیله دستگاهی بنام شانمیک انجام می‌شد و که بانوان با دست‌های زحمتکش خود، در هر زمانی که وقت کنند و حتی گاهی در شب نشینی‌ها و روز نشینی‌های دورهمی، به آن مبادرت می‌ورزند و این کار جزء مشغولیاتی است که معمولاً بانوان سالخورده دارند.

بعد هم که با «چُل» کار ریسندگی انجام می‌گیرد. مصارف پشم، برای انواع بافتنی است. از جوراب و دستکش و شال و کلاه و بلوز گرفته تا فرش دستباف و جاجیم و گلیم و شمط که مهمترین استفاده پشم در این گستردنی‌هاست.

🍃🙏با سپاس فراوان از ایشان

عکس شانمیک از: بانو زینب امانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۹ ، ۱۰:۴۵
درجی طالقانی

پانزدهم مهرماه، روز روستا و عشایر

سه شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۵۳ ق.ظ

مخمل سبز چمن خوشرنگ چون چشمان تو     جنگل و ابر است پُر چین و شکن دامان تو

عطر باران است و کاهگل کوچه باغ روستا        بوی نان می داد گندمزارِ آن دستان تو

شعر از: آقای محمد طباطبایی             عکس از: بانو منیژه کمانی

 

 

🍁🍃پانزده مهرماه#روز_روستا گرامی🍃

روستایی ترین کانال و وبلاگ طالقانی همینجاست👇

TaleghaniDarji

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۹ ، ۰۸:۵۳
درجی طالقانی

آیین شستن گوسفندان که در برخی روستاها، به آن مالَ شوری می‌گویند، در طالقان نیز مرسوم است. این آیین، معمولاً در اواخر تابستان که مصادف است با آغاز پشم چینی پاییزه، انجام می‌شود. بدین ترتیب، گوسفندانی که قرار است پشم‌های‌شان چیده و به مصارف تجاری برسد، توسط دامداران و مالداران، و با همکاری دیگر مردمان روستایی، در رودخانه شسته می‌شوند.

اصطلاحِ «سُِنگَل اِو بُدان» به معنایِ آب دادنِ فضولات چسبیده به پشمِ گوسفندان که کنایه از شستن و تمیز شدن به معنایِ عام است، از همین آیین شستن گوسفندان گرفته شده است.

شما در روستای خودتان این آیین را دارید؟

 

دو عکس بالا از: آقای مهدی ویسانیان

 

جناب آقای مهدی رضاخانی از دنبلید برایمان نوشته‌اند:

بله. ما در روستایمان این آیین را داریم. ولی فصل انجامش اوایل تابستان است. با غرخُلُق و دُوارد یا دوارت (قیچی و ابزار پشم‌چینی) این کار انجام می‌شود. پشم چینی  کاری است که در همه دنیا انجام می‌شود و قبل از آن، گوسفندها را شست و شو می‌دهند تا با تمیز شدن پشم، کار بُرش آنها آسان‌تر انجام گردد.

بعد از چیدن پشم، باز هم پشم‌ها را شست و شو می‌دهند. پشم‌های قسمت نشیمن‌گاهِ گوسفند، معمولاً به فضولات حیوان آلوده است که بعضاً این فضولات سفت شده و به پشم بدن حیوان چسبیده‌اند. این همانی است که به آن سُِنگَل می‌گویند. برای جدا کردن پشم سنگل، ابتدا آن را در آب خیس می‌کنند تا نرم شده و به راحتی از پشم جدا شود. به این کار « سُِنگَل او بُدان» گفته می‌شود.
بعد از شستن و خشک کردن پشم نوبت به تمیز کردن و بازکردن آن می‌رسد که اصطلاحاً می‌گویند آنها را وامیشکلن. واشکالیَن در اصلاح فارسی چیزی است شبیه پنبه‌زنی که هدف آن باز کردن و زدودن ضایعاتِ پشم یا پنبه است. در طالقان این کار به وسیله دستگاهی بنام شانمیک انجام می‌شد و که بانوان با دست‌های زحمتکش خود، در هر زمانی که وقت کنند و حتی گاهی در  شب نشینی‌ها و روز نشینی‌های دورهمی، به آن مبادرت می‌ورزند و این کار جزء مشغولیاتی است که معمولاً بانوان سالخورده دارند.
بعد هم که با «چُل» کار ریسندگی انجام می‌گیرد. مصارف پشم، برای انواع بافتنی است. از جوراب و دستکش و شال و کلاه و بلوز گرفته تا فرش دستباف و جاجیم و گلیم و شمط که مهمترین استفاده پشم در این گستردنی‌هاست.

 

عکس پایین از: بانو زینب امانی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۵۲
درجی طالقانی

دُمی داستانان

شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۴۵ ق.ظ

مقدمه:

دُم، عضوی مهم در بدن حیوانات است و علیرغم اینکه از خلقت بشر حذف شده اما جایگاه خود را در کلام و اصطلاحات زبانی حفظ کرده است. تا آنجا که من در مثلها و کنایات جستجو کردم، اکثر اصطلاحات دُم دار، به یک صفت، ویژگی یا فعلِ سرزده از حیوانات خانگی-روستایی اشاره دارد. حیواناتی نظیر خروس، سگ، گربه، روباه و ... که یا همدم انسان در زندگی روستایی هستند و یا دشمنانی همزیست و شریک در ماحصل دسترنجشان.

در متن پیش رو، اصطلاحات و مثل‌های دُم دار با گویشِ طالقانی گردآوری و سعی شده تا توضیح مختصر و آنجایی که الزام ایجاب می‌کند، داستانِ مربوط به مثلها به صورت خلاصه بیان شود. بسیاری از این اصطلاحات آمده، در زبان فارسی نیز کاربرد دارند. البته ادعایی درخصوص کامل بودن متن نداریم و به مانند همیشه، امکان اینکه واژه یا اصطلاحی جامانده باشد، وجود دارد. لذا قدردانِ دوستانی خواهیم بود که در تکمیل این نوشتار، یاریگر ما و فرهنگ غنی گویشی دیارمان باشند.

 

 

اصطلاحات:

  • کُلِ دُم: ناقص و ناجور.

 مثال: شُلوارتی قَد خوب بَه. اَککَل بَبُردی هادای خِیاط، او دی کُلِ دُم کرد و پس هادا.

  • دُم کُلُفت: آدمِ مایه‌دار و صاحب نفوذ. پولدار و قدرتمند.
  • دُم باریک: (با وسیله دَم باریک و آن دُم باریکِ مدرسه موشان فرق داره‌ها) آدمِ وُرِموذی، مرموز و آب زیرِ کاه.

 مثال: این خالُکُت دی عَجَب دُم باریکیه. چارتا خانه بَخِری هیشکَس خبردار نگردی.

  • دُم کَل: کسی که پیرو و طفیلی فردِ دیگری است. «دُم کَل گیتن» یعنی کسی را به دمِ خود بستن و با خود این وَر و آن وَر بردن.

 مثال: این زُنُک هرجا میشو، خوآرزاشه دُم کَل میگیره و میبره!

  • دُم نگو جُم‌کُتُن: جُم‌کُتُن همان بُوم کوتان (بامبرو) سنگی است که برای کاه و گل کردن بامها در خانه‌های روستایی از آن استفاده می‌شود. پس معنایِ این اصطلاح می‌شود دُمی که شبیه جُم‌کُتُن، سنگین و بزرگ است. باز هم کنایه از آدمی صاحب نفوذ و مال‌دار.
  • دُمُ دار بِزی‌یَن: کنایه از مُردن.

 مثال: زُنُکِ هَمساده یه خروار خودشیب لُباس بَخری‌بَ. سیاروز خبر نُداشت میخوا هِمین فردا دُمِ دار بَزُنه.

  • دُم دُراُردیه: کنایه از عدم اطاعت کردن زیردست از بالادست. زرنگ و مستقل شدنِ آدم فرومایه. از حد خود تجاوز کردن.
  • دُم تُکان میدیه: آدمی که دنبال فرصتی برای شروع بابِ آشنایی و البته وِلیس دِلیسِ (منفعتِ) خود است. خود رو صمیمی نشون دادن.

 مثال: رئیسی از دستِ کارمند زیردست خود شاکی است و می‌گوید: این مَردُک دی ماییبه دُم دُراُردیه، تا دیروز هِی دُم تُکان میدا و جانم قُربان میگوت. ایسه الان که بِیدی مُن دَروم میشُم یه اداره دیگه، دی مایی سُلامِ دی علیک نمی‌گیره.

  • دُم دُم کُردُن: تقریباً همان دُم تکان دادن است. اصطلاحی در شرحِ حالِ کسی که منتظر است دیگری نفعی به او برساند. کسی که دارد خودشیرینی می‌کند یا خود را به کسی نزدیک کرده به طمعِ غنیمتی.
  • دُمشه بِنگی کولُشی سَر بَش: یعنی ناامید شد و رفت. مأیوس و مغلوب شدن.
  • دُمِشِ چو کُرد: کنایه از قهر کردن یا خود را جمع و جور کردن و رفتن. (چیزی شبیه ماست خود را کیسه کردن). جالب است بدانید دم چوب کردن در فرهنگ تهرانی، اصطلاحی برای مُردن است. (اشاره به جُمودِ نعشی. اگه معنی جمودِ نعشی را نمی‌دانید لطفاً در گوگِل جستجو کنید.)

 مثال: دیشو عاروسُمِ توپّوز بِزیم (یعنی زدم تو پوزِش! توپوز زدن همان تشر زدن است)، دُمِشه چو کُرد و بَش.

 mail پیام ادمین: آی خوش خوشانتان میبو برای مثالها دی اصطلاحات جدید رو مینیما..wink

  • دُمشی سَر نُشتی: یعنی منتظر و مترصد فرصت برای انجام کاری بودن.

 مثال: این دُتَرک رِ اینجور آرام و بی زُوان نِین که هر چی میگوئی جواب هانیمیدی، دُمشی سَر نُشتی تا یه فرصت گیر اُره بَشوروتُ و بنگنه طُنافی سر (...تا خُشکِ چو گِردی/تا اَفتو خُشک گِردی)! devil

  • دُمشی هَمرا جُوز میشکی: کنایه از خیلی خوشحال بودن و اوضاع را بر وِفق مراد دیدن.
  • دُم به تله هانمیدی: کنایه از زرنگ بودن و در دامهایی که دیگران سر راه گذاشته‌اند، نیُوفتادن.
  • دُمشِ بِربی/ دُمشِ قیچی کُرد: کنایه از رسوا کردن و برچیدن بساطِ آدم پُررو و موذی.

 مثال: اگه به موقع دُمِ این مَردُکُ میربی‌یِی، اِندی پررو نمی‌گردی که راست راست راه بشو و پولته هاندی.

  • دُم بریده: آدم مرموز، موذی، زرنگ و ناقلا. ضرب المثل مرتبط با این اصطلاح این است: سوال کُردُن خُرس، لیله میزا یا تُخم مینه؟ بگوتُن این دُم بریده دِ هر چی بگی بَرمیا!
  • گِءُوئی شاخ و دُم: کنایه از آدم قوی و تنومند، اما بی فکر. معادل غولِ بی شاخ و دُم.
  • با دُم شیر بازی کوردُن: دست به کار خطرناکی زدن یا خود را در وَرطه و خطر انداختن. با بزرگان در اُفتادن.
  • دُمشی بیخ سسته: کنایه از آدم زبون و ترسو و سست عنصر که عرضه و توانایی کار ندارد و متزلزل است.
  • پا رو دُمِ کسی بِنگی‌یَن: اذیت کردن کسی و در کار او دخالت و ایجاد مزاحمت کردن.
  • سگه با دُمُش می‌خوره: کنایه از گرسنه بودن بسیار و یا حریص بودن به طوری که به کیفیت آنچه پیش رویش قرار داده‌اند، بی‌توجه است.

 مثال:  مادر به دخترش می‌گوید: این غذا که بَپُتی شوعَرُت می‌خوره؟ دختر: آها.. چُبه ناخوره؟ سگِ دی با دُمُش می‌خوره. surprise

 

 

ضرب‌المثل‌های رایج:

دُمِ خروس، جیفت دِ بیرون بِزیه: کنایه از برملا شدن یک دروغ. سندی برای اثبات دروغگو پیدا شدن.

دُمِ خروسه باوُر کنیم یا قسمِ حَرضَتِ عباسه؟: این هم در ادامه ضرب المثل قبلی است. وقتی یک سند غیر قابل انکار برای دروغگویی وجود دارد ولی باز هم دروغگو، با قسم و آیه خوردن سعی دارد طرف را قانع کند که راست می‌گوید.

داستان این مثل:  مردی خروسِ یک نفر را دزدیده و زیر لباسش قایم کرده بود. وقتی او را دستگیر کردند، علیرغم اینکه دُمِ خروس از زیر لباسش پیدا بود، باز قسم می‌خورد که دزدی کار او نیست و خروسی ندیده!

مایی خر از کُرّه‌گی دُم نُداشت: یعنی ما از قصد و غرض خود منصرف شدیم چون امیدی به عدالت و صحت قضاوت نداریم. (این مثل یه درازِ داسُتان داره که در این مجال، نمیتانیم بیوریم. شرمنده، باز میتانین گوگِلی میان جستجو کنین.)

موش سوراخی دُل نمیشه، جارو دَبُست به دُمبُش: یعنی برای حل یک مشکل و مسأله، مشکلی بزرگتر درست کردن. کار را سخت‌تر کردن.

روباه شاهُدُت کیه؟ بگوت: دُمَم: وقتی میخوان که ادعای یک نفر رو زیر سوال ببرند یا بگویند که او سند و مدرک جعلی ارائه کرده این مثل را به کار می‌برند. همچنین وقتی می‌خواهند کنایه بزنند به اینکه در امر قضاوت و شهادت، ساخت و پاختی صورت گرفته و شاهد به اندازه مدعی، بی اعتبار است.

دنیا دُمُش درازه: یعنی دنیا، حالاحالاها ادامه داره که فرداشو کسی ندیده. کنایه از اینکه کارهای دنیوی، ممکنه در آینده خیلی دور نتیجه بده. تقریباً معادل این مثل که میگن: چرخ و فلک گِرده و بازی‌های بسیار داره. مثلاً از این اصطلاح، زمانی استفاده می‌کنند که میخوان آدمی رو دلداری داده یا اونو به صبر دعوت کنند، میگن: نگران نباش، دنیا دُمُش درازه... بالاخره نتیجه کار (بعد از مدتی) نمایان میبو.

دستش به دُمِ گِو بَنده: کنایه از اینکه به آدم قوی و پرنفوذی وصله که در مواقع خطر می‌تونه کمکش کنه. معادل اصطلاح فارسی: دمش به دمِ بزرگانِ بنده.

شیر بی یال و دُم و اُشکُم: در موقع نقصان کار و کامل نبودن یک امر، این مثل را به کار می‌برند.

داستان این مثل که در مثنوی معنوی آمده: روزی مردی به حمام رفت و از دلّاک خواست که روی کمرش، عکسِ یک شیر، خالکوبی کنه. دلاک تا شروع به کار کرد و اولین سوزن را زد، مرد فریاد زد که چی میکنی خیلی درد داره. دلاک گفت دارم دم شیر رو نقش میکنم. مرد گفتم نمیخواد بدون دم باشه. بعد دلاک رفت سروقت شکم، باز مرد تحمل نکرد و گفت شکم هم نمیخواد. و به این ترتیب دلاک وقتی خواست یالِ شیر رو نقش بزنه، باز مرد گفت که یال هم نمیخواد. دلاک عصابی شد و گفت: شیر بی یال و دُم و اشکم که دید؟   این چنین شیری خدا، خود نافرید.

 

 

ضرب‌المثل‌هایی که شاید کمتر شنیده‌ایم:

شالی دُم، زرنگی دِ تله‌ای میان دَره: دُمِ روباه، از زرنگیشه که تو تله گیر کرده. این مثل دو وَجه داره: یکی میخواد بگه که علیرغم زرنگی زیاد، بازم ممکنه که یک نفر داخل مشکل بیوفته. به عبارت دیگه تو زرنگی هم دست بالایِ دست بسیاره یا سرنوشت از همه زرنگتره. در وَجه دیگه‌اش میخواد بگه: با وجودیکه اون آدم در مشکل افتاده ولی این موضوع هیچی از شایستگی‌هاش (زرنگی‌هاش) کم نمی‌کنه.

داستان این مثل: روباه زرنگی بود که هرچی دام سر راهش میذاشتند، نمی‌تونستند اونو گیر بندازن. مثلاً سر راهش چاه کندن ولی روباه از روی چاه رد نشد. طعمه سم آلود براش گذاشتند، بوی سم رو فهمید و اونو نخورد. آخر سر تله گذاشتند. روباه برای اینکه تله رو آزمایش کنه، دُمش رو به اون نزدیک کرد که ناگهان در تله گیر کرد. همین گیر کردن دُم در تله، نشون میداد که روباه اونقدر زرنگ بوده که کامل تو تله نیفته ولی بازم دست سرنوشت اونو از طریق همین دُم، گرفتار کرد.

تی‌یِی ریش بهتره یا دُمبِ سگ: چون در قدیم، داشتن ریش پرپشت، نمادی از آدمِ متشرع، فهیم و متشخص بوده، این مثل کنایه‌ایست به آدمی که علیرغم ظاهر موجه، اعمال خوبی ندارد و خیری از او نمی‌رسد لذا دُمِ سگ از او کارایی و خیر بیشتری دارد.

داستان این مثل: از بهلول سوال کردند: ریش تو بهتره یا دُمِ سگ، گفت اگر این ریش (که ظاهری متشرع و خوب به من داده) منو از آتش جهنم نجات بده (یعنی واقعاً هم آدم خوبی باشم) که ریش من بهتره، وَ اِلّا که دُمِ سگ.

ذکر این یک نکته هم جالبه که طالقانی‌ها به آدمِ ظاهر فریبی که خودش رو خوب و بافضیلت جا می‌زنه میگن: خَرِ ریش!

ماهی از سَر گـَنده گردد نی زِ دُم: یعنی عامل فساد و تباهی یک جمع، بزرگان و عقلا و روسای آن جمع هستند نه افراد عامی و سطح پایین. این مثل نیز، مصرعی از اشعار مثنوی معنوی است.

 

 

گَر بُری گوش و گَر کَنی دُمبَم، بنده از جایِ خود نمی‌جُنبَم: یعنی به هیچ وجهِ مِنَ الوجوه، تن به انجامِ کاری که از من میخواهی نمی‌دهم. ممانعت از فرمان بُردنِ کسی یا تنبلی زیاد داشتن.

خری که از خری وابُمانه، یال و دُمشه باستی بِربینُن: یعنی کسی که از هویت و اصالت وجودی خود فاصله گرفته و رفتارِ با همنوع خود را نمی‌داند، بایستی از جمع، طرد شود و قابل معاشرت با دیگران نیست.

سگ، دُمشی همراه زیر پاشو جارو مینه: این مثل دو وَجهی است. یک وجه آن دلالت دارد به اینکه فردی خودکفاست و با دارایی‌های اندک و تلاش خود، کارهایش را انجام می‌دهد و به دیگران وابسته نیست. اما وَجه دوم آن که با تأکید بر اصطلاحِ «زیر پایِ کسی را جارو کردن» به معنایِ «زیرآبِ کسی را زدن و موجب اخراج او از کارش شدن» است، به این دلالت دارد که یک آدم، خودش بهترین کسی است که می‌تواند زیرآبِ خود را بزند و به عبارت دیگر، خودش با دست خود، موجبات بدبختی و اخراج خود را فراهم کند.

قاشُق بُساتُن کاری نُداره، یه مُشت میزنی گود میبو، دُمشِ میکشی دُراز میبو: این مثل درخصوص افرادی به کار می‌رود که ادعا می‌کنند کار دیگران چندان سخت نیست و آنها هم از پسِ انجام آن برمی‌آیند. که البته زِهی خیالِ باطل.

یه گَز شاخ، بهتر از هزار زَرع دُمه (یا یه وجب شاخ، بهتر از دو متر دُمه): یعنی یک وسیله کوچک اما کارآمد داشتن، بهتر است از داشتنِ هزار وسیله به دردنخور. البته می‌تواند اشاره به این هم داشته باشد که در موقع نزاع و سختی، شجاعت (و یا یک پشتیبانی‌کننده و همرزم) داشتن بهتر است از داشتنِ مالِ بسیار.

چُشم روباه که گرگی دُمِ بِینه، حساب خودشی پی و دُمبه رِ مینه: یعنی درس عبرتی همیشه جلوی چشم یک نفر بودن به طوریکه نتواند دست از پا خطا کند.

داستان این مثل: گرگ و روباه و پلنگی با هم همراه و همسفره شدند. پلنگ شکار می‌کرد و گرگ شکار را تقسیم کرده، با هم می‌خوردند. اما گرگ بدجنسی می‌کرد و قسمتهای خوبِ شکار را برای خود برمی‌داشت. عاقبت پلنگ عصبانی شد و گرگ را داخل مردابی انداخت به طوریکه گرگ خفه شد و فقط دُم او از مرداب بیرون ماند. از آن به بعد، روباه با ترس و لرز، بهترین قسمت شکار شامل پی و دمبه را به پلنگ می‌داد و خود به پست‌ترین قسمتها بسنده کرد. چون همیشه، دُمِ گرگِ بیرون مانده از آب که نشانگر عاقبتِ بدِ بدجنسی کردن در تقسیم خوراک است، مثل یک مایه‌ی عبرت، جلویِ چشمش بود.

گربه‌مانی دُم نیم زرعه: کنایه‌ایست که به یک آدم  تنبلِ از زیر کار در رو که حال و حوصله اطاعت از فرامین را ندارد، می‌زنند.

داستان این مثل: این مثل از آنجا شکل گرفت که اربابی هر دستوری به نوکرش می‌داد، نوکرِ تنبل، پی آن دستور نمی‌رفت و آن را با حواله دادن به گربه خانگی، رفع و رجوع می‌کرد. مثلاً به او می‌گفتند: ببین بارون میاد یا نه، میگفت: نمیاد چون گربه مون خیس نیست! یا می‌گفتند: برو یه سنگ سه کیلویی بیار گندم بکشیم، میگفت: از گربه استفاده کن، سه کیلوئه! در آخر هم وقتی ازش متر برای اندازه‌گیری پارچه خواستند، گفت: با دمِ گربه اندازه بگیرید که نیم زرعه! ارباب هم عصبانی شد و گربه را از خانه بیرون کرد تا دیگر نوکرِ تنبلش دستاویزی برای تنبلی نداشته باشد. بیچاره گربه که تاوان تنبلی نوکر را داد!

ما با دُمِ بَکـّـَند بشی‌یِم اما شما دی دِه آباد کُن نی‌یِین: کنایه از اینکه ما در این قضیه، دچار گرفتاری و ضرر شدیم اما شما هم از آن خیری نخواهید دید.

داستان این مثل: این مثل مربوط به دوستی خروس و سگی است که تصمیم گرفتند یک دهِ متروک را آباد کنند. غافل از اینکه این دِه، مأمن و جایگاهِ زندگی روباهی شده که مایل نیست خلوت و آرامش خود را از دست بدهد. لذا روباه با حیله به خروس می‌گوید که آماده همکاری با آنهاست. ولی در یک فرصت مناسب، خروس را به دندان می‌گیرد که با مداخله سگ برای نجات خروس، مجبور می‌شود فرار کند. اما در این حادثه، دُمِ روباه که سگ آن را گاز گرفته بوده، کنده می‌شود. در آخر کار، روباهِ دُم بریده به آن دو می‌گوید: مُن کو با دُمِ بَکَّند میشُم زندگیمی پِی، اما شماهان دی دِه آباد کُن نی‌یِین.

 

تهیه کننده متن و طراحی پوستر: سیده مریم قادری (اورازان)

طرح اصلی کارتون اول: از تسنیم نیوز           طراح اصلی کارتون دوم و سوم: محمدعلی رجبی - خبرگزاری فارس

گروه تولید محتوای درجی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۴۵
درجی طالقانی