مدیر لایقِ طالقانی
پاسخگوترین مدیر البرزی، هم ولایتی عزیزمان
جناب آقای ابوالحسن قورچیان
انتخاب شد.
این حسن انتخاب را به ایشان، خانواده محترمشان و همه طالقانیها
تبریک می گوییم.
با آرزوی سربلندی دیارمان
پاسخگوترین مدیر البرزی، هم ولایتی عزیزمان
جناب آقای ابوالحسن قورچیان
انتخاب شد.
این حسن انتخاب را به ایشان، خانواده محترمشان و همه طالقانیها
تبریک می گوییم.
با آرزوی سربلندی دیارمان
از مادربزرگم پرسیدم:
_ ننه! روز خواستُگاریت چی تُن کُورده بییِی؟
_ یادوم نی کو بَبه جان، پِنجا سال پیشان بَ!
آبّا از آن سرِ اتاق بگوت:
_ یه قُورمُزه دامان کو قیطاندوزی زَرزَری داشت..♡
به افتخار عاشقیهای نجیبانه و بادوام
عکس از: حمیدرضا هلالی
پدربزرگ در طالقانی با این کلمات خطاب میشود: آبا، گَت آقا، پیله آقا، آقجان و مادربزرگ با کلمات: گَنننه، گَته ننه، پیلا ننه، نَنجان
به جایِ آلبالو شوش
یه بادیه از خودِ آلبالو بیور
با سوسُرکی نمک!
امضاء: دله خیکانِ طالقانی درجی
آلبالوشوش: چوب تَرکه آلبالو که وسیله مهمی برای تنبیه بدنی است!
سوسرک: چشمه و معدن نمکِ روستای وشته طالقان
این دی نصیحت آقامعلمِ درجی:
عِزیزجان، مـردُمی دارانَ دست دُرازی نکنیم
آبـّام قِدیمان که بهداری کار میکُرد، یه دُگتور هندی اِی همرا رفاقت داشت.
به نقل از دُوگتور ما رو میگوت: یه مُشَمبا فُلفُل درنگن جیفتی دُل
تا هر وَخت هوس کُردی یکیاِی همرا درد و دل کنی، یه بوجاک از آن داکُنی دُهانتی میان!
آها بَبه جان، این گَپ که دُندانتی پَسان زُندانی گِردی، دُهانُت که در بیا، تو میبی اویی زُندانی و نوکر
بُمانه که مردم چندی میتانُن این حرفانتان دِ سوء استفاده کُنُن.
پس دَرد و دلانتانه بَبُرین خداجانی پیش تا هیچوقت اسیر و اَبیر مردم نگردین.
ضمناً این اصطلاحِ «اَسیر و اَبیر» رِ خودُم اینتُرنُتی میان چِک کُردُم! دُرُستش همینییه که بِنوشتیَم. «اَسیر و اَبیر» به معنایِ گرفتار و گمشدهی از یاد رفته! خلاصه که عَبیرُشان دُرُست نی!
ضرب المثل هندی، اصطلاحات فارسی و یه طالقانی خوشفکر که از همه شون پند میگیره
متن از: سیمرغ - عکس از: خانم رویا محمدی
گروه تولید محتوای درجی
قدیمی طالقانی وازیان چی بَ ؟؟؟؟
قدیمان، آتاری و سه گا و پی اس پی و این چیزیان نَبَ گو، هَمُش کار و بدبختی بَ. اما یه موقعانی دی زمانه دستش دِ در میشی و می یَشت که یالوکان جَختی وازی کنن. حالا چی وازی میکوردون ؟
یه سری وازیانو گو همه میدانُن مثل تَپ کَش ( بیس بال طالقانی) و جوز وازی و قِیش وازی و قزقان کلاه اما چند تا وازی شمارو میگواَم که شایدا تا حال نُشنوسته باشین.
برو بور وازی:
این وازی یه جورایی فوکر مینوم از مغولستان باشَه. دو گروه تقسیم میگِردی یَن، گروه اول فورار میکورد، گروه دوم دی اوشانو پِیآ میکورد و با لَگه میزی اوشانی کینی بیخ و هرکس لَگه میخورد میسوت!
اَمبا این فورار و دُمالا کوردون فقط از روی بِومِ خانه هان صورت میگیت. هرکس داخل کوچه میگِردی میسوت. از روی پشت بُوم ها میپریدند و بُزی جور بَپُرک میزی یَن. البته از نتایج این وازی کلی فاحش دی بَ و کلی نَرفین، آن دی از نوع طالقانی!
فرض کن 20 نفر از بِوم بدوبدو میکوردون، خب مَعلومه داد و قال صاحب خانه بلند میگِردی که: پُدَسّوختان مایی خانه خاک گِردی. ای که سرده زمینی سر باخوسین که مایی نُکاس خوراب گِردی. ای که شما رو بومی سر کفُن کنن. ای که شمایی آقایی کَلّه.... ای که شمایی فلانی کله و انواع نرفین های آبدار.
این وازی مثلاَ اگه از جوعَر مَحله شروع میگِردی، تا جیر محله ادامه پیدا میکورد. و خیلی اوقات تا ساعتها طول میکشی که تُمان گرده. افتخار دی این بَ که مون از فلانی یِ ی بوم بَپّرستوم به فلانی یِ ی بوم و آی منو فاش بدا!
هَلَنگ بوریو:
این وازی رو دترکان دی میکوردون. دست به سینه و روی یگ پا لیله میکوردون و به هم تنه میزی یَن. هرکسی زمین میخورد یا پای دومش به زمین حتی سِو میکورد اون فرد میسوت. دستشان نباید واز میگِردی و باید همدیگرو عرصه کین میزی یَن (با آرنج میزدند) حتی سه قولمه دی نیمیتانستون بزنن (با نوک انگشت سیخونک زدن) فقط دست بسته.
خر پشت خر واز:
همان تهرانی خرپشته یه. غریب وحشی گِری یی نیه این وازی میان؟ خدایا دور کن. هر وقت مون خر میگِردی یَم، وحشیان میپرستون مونی پس رجه یی سر، مون دی جا خالی میدادُم و آی با کین زِمین میخوردون حال میکوردوم. بُزی جور میخا جَفت بَزنی این وازی یِ ی میان.
قاپ وازی:
این وازی دی خیلی مرسوم بَ. تهرانی میان دی زیاد مرسوم بَ
لیس بَس لیس:
همان بیخ دیواری با سکه بَ. سکه مینگتون و هرکسی سکه به دیفال نزدیکتر میومی برنده بَ.
مرغانه وازی:
دوتا مرغانه رو به هم میزی یَن. آرام، هرکسی مرغانه ترک میخورد، میباخت و میخاست مرغانه رو به آن یکین هادیده. یا یه مرغانه رو در مُشت قرار میدادن طِوری که فقط مرغانه یی کله بیرون بَ. بعدش با کله اون یکی مرغانه یواش میزدند هرکسی مرغانه ترک میخورد، باید مرغانه شو به اون یکی میداد.
آقام میگو ما یه سیا کُرک داشتیم که بیصحب مرغانه ش خیلی اُسکُت بَ. یه روز 50 تا مرغانه بردم. هیچ کس مونی حِریف نیمیگردی. از قدیم میگوتون که سیا کرکان سفته مرغانه دارن.
شاد باشید
به قلم: حامد نجاری، روستایِ گوران طالقان جان
آشنایی با دو واژه طالقانی
ظهرِ یک خانواده طالقانی سر سفره نهار
پدر: زُن جان، پَ یالان کُجه دَرون؟ صداشان کُن بییُن سُفرِی سَر.
مادر: ویل کُن تو غذاته باخور... دُترُک کو این غذا گـَرُِکـُش نی! پُسرک دی ایسه هِمین ظُهری دَم، ویرُش بیگیته مَشقانِشِ بِنویسه... حَلا بَهداً یه چی میخُرُن... بَکَش... بِسم الله!
حتماً با این مقدمه، متوجه شدید که امروز میخواهیم در مورد کدام کلمات حرف بزنیم. بله درسته، واژگان: گـَرَُک (یا گـرَِک) و ویــر.
هر دو کلمه تقریباً یک معنی دارند: میل، هوس، ویار و خوش آمدن از چیزی که معمولاً خوردنی است (در مورد گـَرک) و یا داشتن میل و اشتیاق جهت انجام کاری (در مورد ویـر).
گـَرک معمولاً با افعال هست و نیست میآید مثال: گـَرُکَم نی... یا گَرکت هسته؟
اما ویـر علاوه بر افعال هست و نیست، با فعلهای گرفتن، کشیدن و آمدن هم همراه میشود.
مثال: ویِرِشه، ویرُش نی، ویرُش بیگیتیه، ویـرُم بَکشیه، ویـرُت میا؟
یه اصلاح هم با این دو کلمات داریم: اصطلاحِ «این آدم ویریه» بدین معنا که این آدم میلیه و اگه رو مودِ چیزی باشه انجامش میده و لاغیر. و اصطلاحِ «این آدم گَرکیه» یعنی که میلش به بعضی چیزا میکشه و به بعضی چیزا نه.
خُب این هم آشنایی امروزمون با کلمات زیبای طالقانی. امیدوارم همیشه و همه جا، با افتخار طالقانی گَپ بزنیم.
یا حق
متن و تهیه پوستر: سیمرغ
منبع پوستر اصلی: خبر آنلاین
طالقان جان - دیزانِ زیبا
عکس از: بانو فریده سلطانیان
تُلاشَ کارگری مَگَزان جَهُتَ جَم کُردُنَ شهد، اُلَرگی سَر
طالقان جان – روستای پردسر
عکس از: آقای شهرام صادقیان
کمانگوش زیر بوته گرز در کوههای دنبلید
عکس از: کانال شورا و دهیاری روستای دنبلید
اُمسالی نِوْبرانه – روستای پردسر ۱۴۰۰/۲/۲۹
عکس از: آقای شهرام صادقیان
نُمایی از شهر طالُقان از جاده جدیدی سراِیندان
عکس از: کانال اصیل طالقانیان
یه اینگیلیزی مَـثَل دَره که میگو:
اونهای واستان که میخوا شما دِ دور گـَرده، راهُ که وا مینین هیچ، یه لَگه دی بَزنین و هولُش هادییِن تا زودتَرَک بَشوئه!
آها عِزیز جان، اونی که دِلُش با شما نی یِه، بُمان نی
نُماندنی دی هر چه زودتر بَشوئه، شَرُش کمتر و بِشییَنُش بِیتَر و اَیضاً یادا کُردُنش راحتتر!
یه وَختایی دی تو باید بِشی...
یادُش بخیر، نَنه جان میگوت: با جان و دل محبت کنین اما بُقچُهتان دی دَبُست بنگنین چُشمانشانی پیش، تا حالیشان گَرده اگه باشُن با جان و دل هستی اما اگه یکدلتان نباشُن تو دی نییِی...!
متن از: سیمرغ - عکس از: شهرام خدادادی
گروه تولید محتوای درجی
شاید الانا هزار جور صبحانه رنگ و وارنگ وجود داشته باشه که با خوردنشون بتونی صبح دل انگیزی رو شروع کنی، اما برای یک طالقانی اصیل، هیچ صبحانهای خوشایندتر از قورمه با تخم مرغ که در بعضی جاها بهش «چَل مرغانه» گفته میشه وجود نداره!
#فقط_یه_طالقانی_اصیل_میدونه_
#سوسیس_تخم_مرغه_اَلَک_دین_میدان
عکس از: بانو فاطمه
برای خوندن بیشتر در مورد قُرمه و روش تهیه آن، به همراه خاطره قُرمهای
اینجا را کلیک کنید
چند رسم قدیمی در مورد زایمان و تولد نوزاد
عکس از بانو زینب سادات موسوی
رسم اذان گفتن: معمولاً رسم بود که بعد از تولد نوزاد، مردِ خانه به رویِ پشتِ بام اذان بگوید. همچنین اگر فرآیند زایمان به مراحل سختی میرسید، برای استعانت از خدای متعال و طلب رحمت، هم اذان میگفتند. بعد از تولد نوزاد هم، رسمِ اسلامیِ اذان و اقامه در گوش راست و چپ نوزاد، اجرا میشد.
رسم طبل کوبی: خیلی قدیمها برای دور کردن آل از خانه زنِ زائو، بر روی پشتِ بام، طبل یا دُهل یا تشت میکوفتند.
صدقه و نذر: اگر زنی سخت میزایید، به هنگام درد کشیدن، نذر میکرد که به اندازه مثلاً وزنِ موهایِ نوزادش، طلا یا نقره صدقه دهد. همچنین معمولاً زیر بسترِ زائو مقداری پول میگذاشتند که به هنگام دنیا آمدن نوزاد، صدقه دهند.
برداشتنِ سق با تربت: بعد از دنیا آمدن نوزاد، قابله انگشت خود را داخل تربت امام حسین میزد و داخل دهان نوزاد میگذاشت تا بهعبارتی سَق یا کام او را با تربت برداشته باشد.
ختنه یا سوراخ کردن گوش: در بعضی مناطق رسم بود که به محض دنیا آمدن نوزاد، اگر پسر بود، او را ختنه و اگر دختر بود، گوشش را سوراخ میکردند. هرچند معمولاً در طالقان، ختنه کردن نوزاد به تعویق میافتاد و با برپایی مراسم مفصلتر «ختنه سوران» همراه بود.
شیر آغوز یا ماک: اولین شیر بعد از زایمان را آغوز میگویند که شیری بسیار چرب و پر قدرت است. اما در گذشته، برخی معتقد بودند که نباید نوزاد را با شیرِ آغوز تغذیه کرد. لذا تا 3 روز اولِ تولد، به وی شیر نمیدادند و از کره، بارهنگ و شیرخشت استفاده میکردند.
اسفند دود و تیکه آهن: بعد از به دنیا آمدن نوزاد، بساط اسفند دود برپا میشد. هر وقت هم کسی به دیدن نوزاد میآمد، دود کردن اسفند را مجدد برقرار میکردند. همچنین برای جلوگیری از سرقت نوزاد توسط آل! یک قطعه کوچک آهنی کنار مادر و نوزاد میگذاشتند.
چله بُر، چشم نظر و نان و نمک: از جمله چیزهای دیگری که برای نوزاد و زائو میگذاشتند، نخی معمولاً از جنس ابریشم بود که یک زن پاک نهاد و دست سبک، بر آن چهل گره زده و صلوات و دعا میخواند. چشم نظر، آویز وَاِنیکاد و تکه ای نان و نمک پیچیده شده داخل یک پارچه کوچک نیز از جمله چیزهایی بود که به سبب دفع زخم چشم و نحوست به نوزاد میبستند.
قرص کمر: قرص کمر مادهای گیاهی و ساخته دستِ عطاران قدیمی است که قابله بعد از دنیا آمدن نوزاد، چند تا از آن را میکوبید و با گفتن انشاءالله بعدی دختر یا پسر باشه (بسته به جنسیت نوزاد) به کمر زائو میبست تا مسکن درد وی باشد.
نامگذاری و مراسم آشِ شیشه: روز ششم تولد نوزاد، بزرگان جمع میشدند و نامی را از بین نامهای پیشنهاد شده از لایِ قرآن بیرون کشیده و بر روی نوزاد میگذاشتند. در طالقان که اکثراً اسامی مذهبی، نامهای اصیل ایرانی یا اسمهای مرتبط با طبیعت (مثلاً اسامی گل برای دخترها) انتخاب میشد. پذیرایی این مراسم با آش بود که به آن آشِ شیشه میگفتند.
عقیقه: روز هفتم تولد نوزاد، برای وی گوسفندی را عقیقه میکردند و از گوشتِ طبخ شده به همسایهها و خویشاندان هدیه میکردند. همچنین قسمت اعظمی از گوسفند عقیقه، سهمِ قابله بود اما پدر و مادر نوزاد از آن نمیخوردند. (رسمی اسلامی)
حمام زایمان: بعد از گذشت ده روز از تولد نوزاد (و گاهی اوقات حتی تا چهل روز بعد از تولد، در مواقع زمستان و سرما) مادر و نوزاد را به حمام میبردند و مراسم حمام زایمان میگرفتند. در حمام، حمامی از زائو با تخم مرغ نیمبند و عسل و از دیگر همراهان با شربت و شیرینی که خانواده زائو آورده بودند، پذیرایی میکرد و انعام میگرفت.
همچنین رسم بود بر روی سر نوزاد و مادر، با کاسه چهل کلید، چهل بار آب بریزند و صلوات بفرستند تا اجنه، نیروهای شیاطین و چشم زخمها از آنها دور شود و در کارشان چله نیُفتد.