سکوت و تأمل
آقاجانُم میگوت:
اگه خیری پِی دِری، ویشتَرَک سکوت کن و کَمتَرَک گَپ بَزَن!
آن سکوتِتی میان و آن گَپتی پَسان دی، تا میتانی فکر کن!
سکوتِ بی تأمل و گَپانِ بی فکر، زندگی رِ داغان مینه بَبِه جان
عکس از: بانو عمادی
آقاجانُم میگوت:
اگه خیری پِی دِری، ویشتَرَک سکوت کن و کَمتَرَک گَپ بَزَن!
آن سکوتِتی میان و آن گَپتی پَسان دی، تا میتانی فکر کن!
سکوتِ بی تأمل و گَپانِ بی فکر، زندگی رِ داغان مینه بَبِه جان
عکس از: بانو عمادی
یکی از جلوههای قابل تأمل در فرهنگهای اصیل، «عروسکهای دستساز یا بومی محلی» آن فرهنگ و جغرافیای خاص میباشد. مدارک و مستندات تاریخی ثابت میکنند که عروسکها در تمدنهای باستانی نظیر ایران، مصر و یونان، مورد استفاده قرار میگرفتند. همچنین باستانشناسان معتقدند که عروسکها، از قدیمیترین اسباببازیهای شناخته شده تاریخ بشر میباشند.
تاکنون عروسکهای باستانی زیادی از مقابر و گورهای قدیمی کشف گردیده که عمدتاً از جنس چوب، خاک رُس، عاج یا پارچه بافته میباشند. برخی از این عروسکها در کنار کودکان به خاک سپرده شده و لباس مرسوم در همان دوره زمانی، را بر تن داشتهاند.
البته عروسکها همیشه بازیچهای برای بچهها نیستند و گاهی اهمیتی خاص برای بزرگترها هم دارند. تا جایی که نیاکان ما بیش از دو هزار و پانصد گونه عروسک را ساخته و از آنها بهعنوان نمادی آیینی استفاده کردهاند. بعضی از این عروسکها، سازنده آرزوها و درخواستهای بزرگترها هستند و اغلب از آنها در مراسم مذهبی، آیینی و حتی سحر و جادو استفاده میشده است.
در طالقان و فرهنگ بومی این منطقه نیز، عروسکهای دستساز، بازیگر توانایی در عرصه هنر و فرهنگ هستند. مادران طالقانی، اغلب با ابتدایی ترین وسایل دمِ دست خود، بازیچههایی برای فرزندان خود میساختند که از جمله آنها عروسکهای بومی دختران طالقانی است.
علاوه بر عروسکهای بازیچه کودکان، یکی از مهمترین عروسکهای آیینی طالقان، «عروسک باران» یا همان «چَمچه گُلینک» است که برای درخواست باران از آن استفاده میشود. درخصوص این آیین بیشتر بخوانید کلیک
عروسک دیگری که بیشتر در مازندران ساخته و مورد استفاده دامداران منطقه از جمله روستاهای دامنه نشین البرز قرار میگیرد «عروسک تادونه» است. این عروسک زیبای چوبی، از گونه بسیار کمیابی از درختهای جنگلی، به نام «تادونه دار» ساخته میشود که میوه آن را «تادونه» مینامند و نام فارسی آن «داغ داغان» است.
بنا به گفته اهالی، این درخت، جزء درختان مقدس به شمار میآید و اعتقاد بر این است که چون گونه درخت، بسیار کمیاب و چوب آن محکم و سفت است، اگر سالهای سال بماند، هیچ گزندی نمیبیند و به دلیل دوام بالایی که از آن برخوردار است، عروسک ساخته شده از آن را نماد خوشیُمنی، پایداری و ایمنی از گزند چشم زخم و چشم نظر میدانند.
این عروسک که اسکلتی چوبی دارد، با نقشهای زیبا و ساده، که جلوهای خاص به آن بخشیده، تزئین میشود. عروسکی که نمایانگر روح بزرگ و هنرپرور جنگلنشیان سختکوش و دامداران پر استقامت البرزی است.
امروزه در هجوم اسباببازیهای بیکیفیت و تُهی از اصالتی که از کشورهای دیگر به ایران وارد میشود و همراه خود، موجی از بدآموزیهای فرهنگی ملل بیگانه را به دنیای پاک و نقش پذیر کودکان میآورد، توجه ویژه به عروسکهای بومی و محلی، رسالتی است مهم که بر دوش یکایک فرهنگ دوستان و خانوادههای ایرانی گذاشته شده است.
باشد که پاسدار فرهنگ ناب و میراث ارزشمند نیاکان خود باشیم.
منابع: باشگاه خبرنگاران جوان و روزنامه گسترش تجارت
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی
در ادامه صوتی با صدای خانم میرزکیئی درباره عروسکهای قدیمی را میشنویم
تازه صُبح بیامی و شقایقی چُشمان باز گردی
نرگِسَک دی زُلفِشه شانه بِزی، چندی ناز گردی
چُنُسک از خندهی اَفتو، هاگیته تازه جانی گرم
بَشِ تا آن گَلاهان، با پَنبه ابر، دمساز گردی
پَرپَروک آهسته بَش تا چُشمهای وَر دیم بَشوره
اِسپی داری در نُماز با بلبلان همساز گردی
سلام، صبح و عاقبت به خیر عِزیزانِ درجی
وَگُردانی از یک شعر با شاعری ناشناس، مزیّن به عکسی از آقای کولیوند
وَختی حالُت خوب نی
خاطُرهها همه دِ زودتر میان تییِی عیادت!
اِی قشنگِه عَکسانی قُربان... همه دِ باوفاتر اینایُن
پنجشنبه و یادِ عزیزان رفته
عکس از: مهدی ویسانیان
نَنه نُمازِشه که تُمام کُورد، یه استکان چایی بِریت خوآرمی واستان!
بگوت: باخور گَلِت تازه گَرده عزیزِ دُتَر!
بگوتُم: چُِبَه فقط اویی واستان؟
بگوت: به جبران دُعاهانی که مریضانُش مُنو مینُن.
آخه میدانی که، نُصمه شِو، قُرص و دوا هامیدیه مِریضانِه، تا دردِشان آرام گیره.
اوشان دی دعاش مینُن: خدا ننه آقاتِه خِیر هادیِه با این دُتر گَت کَردُنشان!!!
آها عِزیز جان، مینی خوآر یه فرشتهیِه که نامُش پرستاره!
میلاد خانم جانمان زینب سلام الله علیها و روز پرستار مُبارُک
متن از: سیده مریم قادری #اورازان
عکس از: سعید ملک کیانی
آهای اُونانی کو چَلکهاتان پُرِ خِوئه
ســیـف بیـوردُوم
خورشیدی سُرخِه سـیـف ....
سلام، صبح و عاقبتتان بخیر عِزیزان
عرضم به حضورتان که اصل شعرِ بالا از سهراب سپهریه و عکاس دی آقا رضا کاوه
سلام عزیزِ همراهان و خُجیرِ همدلانِ درجی
خبر خوش آن که: صبحی دیگر از صندوقچه خداوندی به ما هدیه شد
آرزو داریم برآمدنِ آفتابِ امروز، گرمی بخشِ جان و زندگیتان باشد.
الهی شکر
یک سبد سلام، به شیرینی گلابیهای وحشی، تقدیم به تو که اهلِ طالقانِ بهشتی
چند واژه طالقانی: سبد = چَلک chalk - گلابی وحشی = خُوج khoj
لبخند تو زیباست گلِ سرخِ انارم،
ماهِ من! سَر شدی از شمس و قمر با لبخند
کاش هر شب بشود با تو سحر
جانِ من، باز بخند
عکس از: سعید ملک کیانی
مالدار اونی هسته که همیشَک خوش حاله
قشنگترین حالانَ، فقط خودُت میتانی خودتیب بُسازی
باغان طالقان در پاییزان – عکس از: جعفر آقااحمدی (روستای دیزان طالقان)
تَشی سیب زینی!
اُسـکُـول
این واژه هم اکنون در فارسی، با تلفظ اُسکُل به معنای احمق که نام پرندهای هم میباشد، به کار میرود، اما وقتی یک طالقانی این واژه را استفاده میکند، معنایِ دیگری دارد.
در طالقان (و گویشهای البرزی) غار یا شکاف درون یک کوه را اُسکول Oskool میگویند. حتی روستایی در منطقه ولیانِ کرج با نام اُسکول دَره وجود دارد.
روستای اُسکولدره در کرج
منبع عکس: https://placesmap.net
اُسکول میتواند یک غار طبیعی یا به صورت پناهگاهی صخرهای در دل کوه که دستساز انسانهاست، باشد. از جمله اُسکولهای طالقان میتوان به اُسکول روستای سوهان و اُسکول روستای وشته اشاره نمود.
اُوسکولهای مسدود شده روستای سوهان طالقان
منبع عکس: http://www.zeinali.ir/souhan.htm
شمای بِ عرض کُنُم که با کمال شرمندگی، منی دندانان مصنوعیه. امان از صاب مرده سیگار، که اَندی بَکشیَم دیگه مسواک دی کاری از پیش نمی بورد. بله وقتی که منگلانی راه می شیَم دبیرستان، خودمانی بِ درس بُخوانیم، صغیران گورانی یالان و همکلاسیان خودشانی آقایی سیگارانه از اون سیفید پاکتان، سیگار هما، پنجاه تایی و سیگار هما بیضی چهل تایی میان دِ می دُزدیَن و میوردُن مُفته سیگاره راه پِیان می کشی یِیم. ای نوجوانان و جوانان سیگار پیگار و قلیان پِلیانی پی نشین که در این دور زمانه، زُوانم لال ممکنه پیشرفت کنین، کم کم سمت امور هُنری بشین! و با سیم و سیخ دی آشنا گردین و سنتور زن و ویالون کش دی گردین دور باشه.
سرتان درد نیورم و خودمی چَکَن که نه، اَنگوشته خسته نکنم که مجبور گردیم خودمی نازنینه دندانانه در بیورم. دکترا بَگُتُن از داخل چِلک (به قول خارجیان پیوره) کُردیه. چون دروغ نگم سه تا دکتری وَر بشیَم، همه تشخیص بُدان این دندانانی بِ خرج نکن که بی فایدیه و دو سال بعد باید همه ره بکشی. بله بیست و دو یا بیست و سه تا نازنین دندانانمه که ظاهرشان خوب به و داخلشان خراب، هادام دکتری کَلفتنگی بیخ.
مُنه آمپول بی حسی بِزیَن که نزدیک یک ماه، مونی چَکَن مَکَن در اختیارم نَبه و اصلاً نمی فهمسم غذا چی میخورم، چون نه دندان داشتم، نه می تانسم چیزی ره بُجواُوم.
خلاصه بعد از اینکه آخرین دندانه بکشیم، دکتر میگو بعد از سه ماه بیو قالب بیگیرم و به سلامتی زندگی نوینی رِ شروع کنی، انگار زُنی که طلاق هامیگیره سه ماه عده شرعی داره.
بعد از سه ماه بشیم دکتر، حالا با چه تشریفاتی مای دهنی میان گچ کاری کورد و پدرمه پیش چشم بیورد تا دندانان منی سایزی قالب گرده اینجه نمیشا بَگُتُن.
به مبارکی یک شبه دُهانُم بیست و هشت تا دندان دُراُورد، اندی خوشحال گردیَم زُنُک بَگُتُم منی بِ آش دندان کشان بَپُچ.
به قلم: شمس الله گورانی