درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۱۶۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طالقانی گپ» ثبت شده است

یه خُجیرِ روز برای...

يكشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۰۳ ق.ظ

تقویم نجومی یی میان بنوشته، ایمروز یه خجیره روزه برای:

خواستگاری و عقد و عروسی، آغاز بنایی و خشت بنا نهادن، تجارت و داد و ستد، شروع به کسب و کار، نقل و انتقالات دی خُجیره!
👼زایمان مناسب و نوزادش صبور و فاضل خواهد شد ان شاء الله
✈ مسافرت خوب و سودمند و خیر دارد.
✳ خرید حیوان
✳ آغاز معالجه
✳ عهد نامه نوشتن با رقیب
✳ خرید جواهرات
✳ ختنه نوزاد نیک است
✳ اصلاح مو موجب ایمنی از بلا است
✳ حجامت و فصد و زالو موجب صحت بدن است.

🗓منبع: تقویم حبیب الله تقیان

اما مینی نظر باشه ایمروز بهترین روزه برای یه چایی باخوردون از تی یِی دستان زیر این نوایِ باران ☕🌦

سلام_عاقبتتان_بخیر
🍃☔ روز دانشجو مبارک

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۹ ، ۰۸:۰۳
درجی طالقانی

اصطلاحِ دو دیمه روباه

چهارشنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۹، ۱۲:۲۷ ب.ظ

بعضی آدمها، جنسشانی میان، شیشه خورده دَره.

با بقیه یه رنگ نی‌یَن.

روتی میان یه جورُن، پِی سَر یه جورِ دیگه.

رِنگ عَوُض مینُن... دو رویی و ریاکاری خونِشانی میان دَره!

به قول ما طالقانیان: دو دیمه روباهُن!

واضح و مُبرهنه که دو دیمه روباهی بدِ خصلته. از هر ویروس و درد و بُلا دِ بدتره.

ما کو دو دیمه روباهانِ محل نمینیم و ما دِ رویِ خوش، نمینُن.

تحویلشان نیگیتُن بهترین کاره. شما دی عجالتاً این اصطلاحِ یاد گیرین و از آن، گپانتانی میان استفاده کنین، تا مُن بشُم یه دو دیمه روباهی دُمِ بِربینُم و وگردُم! cheeky

 

 

 

نظرات ارزشمند دوستان عزیزم:

enlightened بانو شهناز سلطانیان از #دیزان نوشتند:

مای دیزان دی سوای دو دیمه روباه، یه قشنگ مثل دارن میگن:

                     پیشی اَمزِنا

                                   پَسی گـَزِنا

معنای تحت اللفظیش میشه:

روبرو مثل سبزی گشنیز

پشت سر مثل گزنه

و اما کاربرد اصطلاح در مورد افرادی هسته که روبرو تی قربان صدقه و تی بلا میکوتی و ازین حرفا میگن

اما پشت سر بدگویی مینه و چوشم نوداره طرفه بینه.

 

enlightened بانو مهری بهزادی از #وشته نوشتند:

علاوه بر دو دیمه روباه،
         دو دیمه کولاس دی میگوئن.

 

   🍃🙏با سپاس از عزیزان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۹ ، ۱۲:۲۷
درجی طالقانی

مِهرُبان

شنبه, ۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۹ ق.ظ

مُنِ حالی نمیبو تو مِهرُبانی یِی

یا مِهرُبانی تو

امبا اینه رو می‌دانُم که شما دوتاکان با هم یه قوم و خویشی دارین!

 

مِهرُبانانِ درجی، روزتان گرم و آرام

 

 

طالقانی‌ها بچه گربه رو با واژگان زیر نام می‌برند: گُربا لیله، گُر وَچه، گُرباک، پیچا کوته

عکس از: مهدی ویسانیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۹ ، ۰۸:۴۹
درجی طالقانی

خاطره طنزِ شهرک، مغازه آقای اجلالی

سه شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۳۳ ق.ظ

دم ظهر بود که رسیدیم شهرک و طبق معمول غصه نان بود و نگه داشتیم که مایی آقا بَشَ نان هاییره.
زمانیکه از گردنه به سمت طالقان سرجیر میشی در حالیکه محو و مسحور عظمت شاه البرز زیبا هستی و انگار موتور ماشین هم در سر پایینی آرامش، دیگه صدایی ازش در نمیاد، اولین صحبتی که میشه این هست که نان داریم؟؟؟

  • نه نداریم.
  •  پسر شهرک بُدار نان هاییریم.

اون روز وقتی که به شهرک رسیدیم، طبق معمول بعد از کشیدن ترمز دستی، چهار در ماشین یهو باز شد و پنج نفر سرنشین در کسری از ثانیه پیاده شدند و چنان پرندگانی که از قفس میگریزند، نفهمستوم کُجه دَرشی یَن! فُرار کُردُن! هرکس دی یک چی رو ویانه مینه و قِیشی جور درمیشو!
یکی نان، یکی هوا خوری، یکی کُش دَکوردُن، یکی من برم ببینم مامان کجا بَش و یکی دی سیککار بَکِشی یَن!

نمیدانم درب صندوق عقب چجور باز شد. حالا پیاده میگردون جای خود، نمیدانم چبه این بیصصحاب ماشینی دران رو باز مینگنن و نمیبندن؟؟
پیاده شدم و درب ها رو بستم و درب باک رو دی چک کردم که محض احتیاط بسته باشه و بنزین هوس درشی یَن نکنه!
دربها رو بستم و ماشین از اون حالت ماشینهای عبدل‌آباد که برای فروش، در و پیکرش رو برای خریداران باز میگذارند درآمد و یک جا خجیر پارک کردم و بد جور گُسنه‌م کوردی بَ و کالا کِتی بی یَم.
رفتم دکان آقای اجـــــــــــلالی
سلام و علیک و خوش آمدی و قفسه هانو نگاه میکردم یک چی پیدا کنم و باخوروم. یهو چشمتان روز بد نِینه بِدی یَم یک پیر مردک با کمری خمیده و بیل به دست بیومی و یک مشمع قند رو بَنگَت پیشخوانی سر و بسیار ادیبانه و شمرده شمرده داد زد: جناب آقای اُجلالــــــــــــــــــی چِب گُران فروشی مینی؟؟؟؟
چنان ضمه غلیظ و زیبایی بر سر الف اجلالی گذاشت که حافظ بر الف قامت یار نگذاشته بود.. مایی خنده درومی!
جناب آقای اُجلالی چب گُران فروشی مینی؟؟؟ یک کیلو قند مُنَ بُدای دو هُزارر تُمُن، جَری دُکان میدیه یَک هُزار و هشتصد و پنجاه تُمُن....چب گُران فروشی مینی؟؟؟
آقای اجلالی پیش بیومی و بگت: پدر جان این قندان حبه‌ای یه، گُرانتَرَ، اون قندان فَله‌ای یه. عِوهااااا اونجه اون سه خطه گونی یی دُل دَرَ... اینان فرق مینه.

پیر مردک که سوزنش رو صفحه خراشیده گیر کرده بود و خون جلو چشمهاش رو گرفته بود گفت: هیچ این حرفان نیه..... جناب آقای اُجلالی چِب گُران فروشی مینی؟؟؟
هرچی بنده خدا توضیح میدا پیرمردکی سر در نیمیشی و خلاصه پولش رو پس بُدا و پیر مردکه در کورد.
حالا مُن دی اِندی بَخِندی بی یَم روده هانوم بِسوتی بَ. یه بایره کیک ویتوم و بَتوم چندی میگرده؟؟؟ بگُت: دویست تُمُن.
بَتوم: جناب آقای اُجلالی چب اندی گُران فروشی مینی؟!

آقای اجلالی که کارد مینگتی قُرتشه خون در نیمیومی بَگُت: صِغیر خفه گرد، مُنی اعصاب داغانه! بشو رد گَن تا یک بُلا تی یِِی سر در نیوردوم.... بِدی یِی بِزی یَم تورَ بَکوشتوم... بشو رد گن... بشو!

ما دی فرار بر قرار ترجیح دادیم و از شهرک تا گوران ماشینی دل میگُتُم جناب آقای اُجـــــلالی و مایی آقا ننه دی میگُتُن: ای کُفتِ کـــــــاری!

 

شاد باشید

به قلم: حامد نجاری، روستایِ گوران
 منبع: کانال طالقانی‌ها

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۹ ، ۰۹:۳۳
درجی طالقانی

خاطُرخواهی با آتُک پلوجان

دوشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۱۷ ق.ظ

گته ننه بگوتی بَ هر کی بُتانه یه خُجیرِ غذا بَپُچه، خودمی عروس می‌گرده!

نَکه ما دی خیلی تُحفه بی‌یِیم، وُلوُله‌ای دَکَت میانِ زُناکانِ فامیل!

هامون شِو خالُک دُترم هرچی هنر در اَنبون داشت رو کُرد و وَختی این دوریِ رِ تزئین کُرد، بیارد ایزاری سَر

آقاجانُم یه «این آتُک پلو از دسِ عاروسُم باخوردُن داره» بگوت و ننه دی با «مُبارکا باشه» موافقت حاصله رِ تأیید کُرد!

البت اینکه مُن و خالُک دُترجان، چند سالی بَ که غیررسمی نُمزه‌ بی‌یِیم و دیر یا زود، عروسیمان سَر میگیت، یک حقیقتِ محض بَ

امبا مینی نظر باشه، آن آتُک پلو دی در سَر بیگیتُنِ این وصلتِ میمون، بی‌تأثیر نَبَه!

 

به قلم: سیمرغ - عکس از: بانو رویا ملک محمدی

 

 

آتُک = والَک، نوعی سبزی کوهی خوراکی که با آن پلو درست می‌کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۹ ، ۰۸:۱۷
درجی طالقانی

صرفِ فعلِ بتوکانتُن

يكشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۷ ق.ظ

خانم مهری بهزادی از وشته نوشتند:

بتوکانتُم، بتوکانتی، بتوکانت

بتوکانتیم، بتوکانتین، بتوکانتُن!

 

در دَهوا (دعوا) دی این فعل صرف میبو!cheeky

 

فعلِ بتوکانتُن یا بتوکاندُن = کتک زدن

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۹ ، ۱۰:۵۷
درجی طالقانی

نوایِ خوشِ بـُـسّـواُستُن

يكشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۰ ق.ظ

برخی واژگان، آهنگِ بخصوصی دارند

یک نغمه‌ی پنهان در پسِ آوای ظاهریِ تلفظ

آهنگِ یک خاطره

یک شوقِ به جا مانده از قدیم

یک دلخوشی کوچک

مثلاً «بـُـسّـواُستُن» که آهنگِ کوفتنِ سنگ بر لاکِ چوبی مادر را دارد

و بویِ خوشِ «جوزِ خورشتی» که پِی سَر می‌آید!

و رنگِ گرمِ دورِهمی‌های خویشانِ آشنا

 

این روزها کودکانمان از زبانِ مادری چه می‌دانند؟

عشق و شوقِ آمیخته با نوستالژی‌های دیارمان را درک نمی‌کنند!

جوزِ خورشت مادربزرگ را دوست ندارند!

با خویشان غریبه‌اند... سال تا سال، رنگِ صورتِ همچو ماهشان را نمی‌بینند!

 

حالا اگر تو هم مثل من، دل نگرانِ این زبان و فرهنگ رو به احتضاری!

و دغدغه از خود بیگانه شدنِ نسلمان را داری

یک بار دیگر به گویشِ مادری خود برگرد...

بیا اصلاً از صرفِ فعلِ «بـُـسّـواُستُن» شروع کنیم:

بُسّواُستُم، بُسّواُستی، بُسّواُست، بُسّواُستیم، بُسّواُستین، بُسّواُستُن...

نگو که خیالِ باطل می‌سّـُواُم، مُن این دیار و این زُوانِ جوزِ خورشتی جور خوش دارُم!

 

به قلم: سیمرغ

عکس از: عادله میر

بـُـسّـواُستُن = سابیدن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۹ ، ۰۸:۴۰
درجی طالقانی

چپاک 8: یال عزیزه، تربیتش عزیزتر

جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۹، ۰۹:۵۷ ق.ظ

چپاک تهریف میکُــرد:
این دوره یی یالان ماشالا همه شان حضرت سلیمانی جور پادشاهی مینون و آقــا، ننه دی گِــردی یِنه  هُد هُد حلقه به گوش.
ای خاک جمیع دو عالم دَکُنـُــن  مایی دوره سَرَ که مایی سطح اجتماعی یه کُــلاچه بـُـزی قایُـده دی نَبَ.
الان اگه یالو بَــگِی که کُفت بیگیته چوشموتی سر ابــرو دَره اٍچینی گـُــراز وحشی همچین میا دلچالتی دُل و دِمیقـُرانه آدومه که پِشیمان میگِردی از هرچی زُن ببردون و یال دار گـــِردیَن

امبـــــا چه نیم ؟؟. قِـــدیم تا حال بگُتی یِنه که،،، دِوری طـــِـــوری،،
حالا مایی قُسمت درد و بــلا گِـردی و این آقازادانی قُسمُت دی اربــــابی.
آقایی دست دِ یَک جور کتک میخوردیم
ننه یی دست دَ یَک جور
کوچه یی میان یَک جور
مدرسه یــِو و مدیر و ناظمی دست دَ یَک جور کتک میخوردیم
گَته بُرار و خاخوری دست دِ یَک جور و آقای همساده دی هر وقت مارو میدی فقط یا فاهش میدا یا لَگه میزی
به عبارتی مثلث زندگی ما میگردی: باخوردون.... باخُتُن.... کتک باخوردون.
اگر یک دوربینی همرا مایی دوره رو ضبط میکوردن بالاترین رتبه واژه گان در طول فیلم ، تعلق داشت به :
نکُّـــــــــن.... نکـــــــن
صغیر پُدسسوخته
ذلـــیل مرده
ننه ت بمیـــــــــــــــره و آقات بمیـــره
بیشَـــــــرُف
لانتـــــوری
یِتــــــــیم بُـــــمانی
جیــــــــرو یا همان ( بیا پایین)
و البتع واژه گان مذهبی از قبیل
یا حضرت ابوالفضل
یا ایمام رضای غریب
البته بالاترین  رتبه مربوط بود به نَــکن نَـــکن
واقعا ما چی میکوردیم که این دوره یی یالان نیمینون!!!!
خانه تَش میکشی یِ یم؟
قتل میکوردیم؟
راهزنی میکوردیم؟
سرقت مسلحانه میکوردیم؟
آخه چـــــــــــی میکوردیم ما؟
یه بایره توپ پلاستیکی بَ ، یه خاک وازی بَ ، یه کارتون هادی و هدی و آق بابا بَ که آدوم قبض روح میگردی تُماشا میکورد و یه کیش تفنگ وازی و سگ کُته و گربه کُتانی پِیا کوردون....
این مایی زندگانی بَه...

هنوز نفهمستوم مایی دوره چه علاقه یی به جــَرشی ین از در و دیفال و درخت و این چیان داشتیم
شایدا کتک باخوردون د فورار میکوردیم.
عملا ما جزوی از حیات وحش بودیم و با هر مــــــُـــندل میکروب و ویروس و آبله مرغان و اوریون و سرخکی همرا دی رفیق فاب بی یِ یم.
این دوره روانشناسان میگوعن اگه یالو کتک بزنی اونوقت سرخورده میگرده و دیگه شمایی حرف اویی سر در نیمیشو و گپتانه دا نمیگیره...
خوب ما که انـــدی کتک باخوردیم الان سرخورده آدومیم؟
الان دیوانه ایم؟
الان جانوریم؟
چه بُـــلا داریم؟
ما گو از وقتی اذان مایی گوش بخوانسون همه د کتک باخوردیم ، آیا تربیت نُداریم...؟
مایی آقاجان نود سالشه و یه اخم که مینه ما خِوف مینیم و شولوارمانه خیس مینیم .
این دوره یی آقا ننه هان خودشانی اختیار دستشان در نَـشو ، عیسه یالی کنترل گری  پیشکش
بچه هنوز پستانک دهنش میسوُجه و کلامش اچینی حکم حکومتی رو میمانه.
چند وقت پیشان مایی خواخور زا مونه میگو دایی
--- جان دایی.. بله؟
شما وقتی مونی هم سند و سال بودی حتما خیلی بدبخت بودید که اونوقت موبایل و تبلت و پلی استیشن نداشتید ، آره ؟
بگتم آره دایی جان.... ولی الان خیلی بدبخت تر هستیم که شمایی گیر دکتیم..
خوب الان این یال لگه نیمیخوا؟
یه شپاتی اون بَل بَل  گوششی بیخ نیمیخوا؟
صغیر رو هیچی نَگِی ی درسته میسُراوانـُه آدومه.
اون لا بِشی بی یَم عروسی و مایی عزیز رفیقی بچه مونه بگت عمو عمو ...
جان عمو...؟
تو قدت بلند هست تورو خدا منو دوش گیر مثلا تو خـــر هستی و من سوارت بشم
بگتم پدسّوخته صغیر، خـــر اون باباته که تورو پس درنگتیه .خر اون آقاته تورِ تربیت یاد بُدایه و تو دی اویی قشنگه خر کره هسّی . حالا یه جُفت بزن عمو ببینه... آفرین
الان این صِغیــری دهنه فلفل هندی دکوردون جایز نیه؟
القصه که مایی دوره و این دوره خیلی توفیر مینه .. اون دوره گَت ترانی دست د کتک میخوردیم و این دوره یالانی دست د و انگار که کتک باخوردون مایی پیشانی نوشت هسه.

 

نوشتار فوق یک طنز اجتماعی بود و پرواضـح است که نه تنبیه بدنی در آن زمان صحیح و جایز بود و نه بی قیدی ها و چهارچوبهای تربیتی این دوران
در پایان ، این نوشتار طنز را به کلامی زرین از استاد شهید مطهری مزین میکنم که میفرماید :
یکی از بزرگترین عواملی  که موجب افت فرهنگی و انحطاط تربیتی و ناهنجاریهای اخلاقی و عقب ماندگیها اجتماعی در سطح جامعه میشود چیزی نیست جز مصیبت نازپروردگی نسل جوان آن جامعه

نوشته: حامد نجاری - گوران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۹ ، ۰۹:۵۷
درجی طالقانی

درباره زرشک...

سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۰۲:۵۴ ب.ظ

همه چیز با این سوال شروع شد:

در عکس چه می‌بینند؟

⬛️ شاعران: درختی در آستانه فصلی سرد 🤕🤒

🟥 عاشقان: شوریدگی سرخ پاییز 🥰😘

 🟧طالقانیان: زرشک بوته 😍🤗

 🟨مُن: ترش آش 😛😋
              دله خیک دی خودتانین!

عکس از: دکتر سعید ملک کیانی

 

بعد عکسِ زرشک بوته بَ که باریدن گرفت با این پیغُم که: دَله خیک! آن آشی که تو هوسشه کُردی، با این زرشک درست میبو.

 

 

این دی عکس نارسش هسته:

 

بانو لیلا سادات رسول از روستای ورکش طالقان هم عکس «عکس زرشک آشِ خوآر بَپُت» را بَرساند:

 

استاد فلاحی دی سریع دست به کار گِردی با سرودن این شعر:

شعر بوته زرشک

ای یادگار کوه            از سالیان دور

ای آشیان پرنده         به هنگامِ برف             ای رنگِ خون

پیرانِ این دیار           با تو چه آشنا

ای بوته‌ی امید          رخسار سرخ تو            دستانِ مادرم...

شعر از استاد فرشید فلاحی روستای کولج طالقان

 

و حُسن ختام ما:

طرز تهیه زرشک آش

ابتدا لوبیا (قرمز یا چیتی) که از قبل خیس کرده را می‌پزیم. بعد عدس را اضافه می‌کنیم. کمی که پخت، مغز گردو، کشمش و آلوچه خشک را می‌ریزیم. اینها که یک جوش خوردند، نوبت ریختن سبزی آش است. بعد هم رشته‌ها را می‌ریزیم.

چغندر خُرد شده را جداگانه می‌پزیم. (یا اول می‌پزیم و بعد خُرد می‌کنیم که این جوری راحت تر هم هست).برای درست کردن آب زرشک هم، زرشک سیاه کوهی را می‌جوشانیم و بعد صاف می‌کنیم.

وقتی آش کاملاً پخت، لبوی خُرد شده و آب زرشک را به همراه سیرداغ، نعناع داغ و پیاز داغ اضافه می‌کنیم اینک آش ما آماده است.

عکس زیر از بانو مرضیه نعمتی روستای خچیره طالقان

با سپاس از کانال طالقانی‌ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۹ ، ۱۴:۵۴
درجی طالقانی

سیاسُت

سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۰۳ ب.ظ

سیاسُت چی هسته؟ 🤔🤫🤥

 

پی‌یَر: پُسروم میخام بوشوم تی ای بَ خاستوگاری!
پُسر: زُن نیمیخام 😡
پی‌یَر: اگه بیل گیتسی دختر باشو چی؟
پُسر: اوکی حلَه! 😊

 

پی‌یَر بَش بیل گیتسی لَپ: بیامَم دختَرُتَ پُسرومی بَ خاستُگاری کُنوم .
بیل گیتیس: نه، هانمیدمُش، شرمُندَه 😠
پی‌یَر: خود دانی، وِلی پُسروم مُعاوُنَ یو اِس بانک هستَه 😊
بیل گیتس: خا... اوکی حلَه 😁


پی‌یَر بَش یو اِس بانکی رئیسی وَر و بوگوت: میتانین مُنی پُسرَ اُستُخدام کُنین و اونه پستَ مُعاوُنُت هادِیْن؟
رئیس: چُ خوش اُشتُها! نه که نمی‌بو!
😠

پی‌یَر: آخه مُنی پُسر بیل گیتسی زاما هستَه 😊
رئیس: تصدقت گردُم آقاجان، اوکی حله 😁
اینه میگون سیاسُت، 😳 حَلا بینیشین تُلُگرام و لاینی میان ٫ ودیگرانی بَ جوک بُسازین٫٫٫😒

 

با سپاس از آقای شهرام صادقیان، مدیر کانال اصیل طالقانیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۹ ، ۱۲:۰۳
درجی طالقانی