شغلی در آستانه فراموشی: چَلک بافی
چَلک بافی... هنرِ سالهایِ نه چندان دور
چَلک بافی... هنرِ سالهایِ نه چندان دور
پاییزی میوه بَ
مای باغان دَ نَسلُش وَکَت
جیر طالقان دَرَه
اُسمُش کَهَری بَ
یادُش بخیر
معرفی میوه:
این میوه درخت کهری است که از خانواده زالزالک میباشد.
چراغِ شعری میان، نفت دِمینُم
در و دیوارِ دلتنگی ر پیته میکَشُم
و پنجرهای دیم، مینیشُم و تو رِ چُشم به راه میمانُم
که حافظ، چله شو، مُنه بگوتیه:
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید...!
متن از: سیده مریم قادری اورازانیِ طالقانی (سیمرغ)
عکس از: مجید دربندسری
یادِ وَچگیان
و آن وَرفی زُومُستانان
و گَته نَنهای اوسَنَکان
بیخِ آن گرمِه کُرسیان به خیر....!
خاطره:
درجی یی میان، عکسِ کرسی بنگی یِین، مُنو بَبُردین به روزگارِ کودکی!
آخِییی یادُوش بخیر
فامیلانِمان شب نشین بِمابیَن مای خانه
مُن دی وَچه بیَم
کرسیِ سَر، نُشته بیَم، وازی میکُردُم
یِگهو مُنه خِو بیت! جیر کَتُم یکیشانی سر
نقل خاطره از: افتخاری، اهل روستای پراچان طالقان
عکس از: سعید ملک کیانی
سلام
امروز خدمتتون هستیم با یه غذای اصیل و سنتی البرزی که از طالقان تا روستاهای حاشیه رودخانه کرج، اونو درست میکنند اما نکته مهمش اینجاست که این غذای سنتی طالقانیها در شبهای چله یا همون شب یلدا بوده و اسمش «کله پلو» هست.
در قدیم، کله پاچه رو با مقداری پیاز و سیر و نمک میریختند توی ظرف سفالی و اونو توی تنور میگذاشتند تا آروم آروم بپزه. بعد، پیاز داغ فراوان با زردچوبه و فلفل سیاه و دارچین درست کرده و بهش آبِ کله پاچه رو اضافه میکردند و دم میگذاشتند. در آخر کار هم، پلو رو در کنارِ گوشتهای کله پاچه، سِرو کرده و دورهمی میخوردند.
شاید برای خیلیها عجیب باشه که مگه کله پاچه رو میشه با برنج خورد ولی مطمئناً اگه معذوریتی در خوردن کله پاچه ندارید، عاشق این پلو خواهید شد. طعمش شبیه یه چلوگوشت واقعیه. دیگه براتون نگم از تهدیگِ این غذا که بینظیرترین تهدیگِ دنیاست به شرط اینکه در استفاده از روغن حیوانی، دست و دلباز باشید.
خوردن سیرترشی در کنار این غذا به شدت پیشنهاد میشه.
ضمناً میتونید از سبزیهای محلی، مثل شورک هم برای داخل برنج، استفاده کنید.
نوش جان
سرآشپز هنرمند: خانم رویا ملک محمدی
زُومُستان بیامی و گاز نیومی!
راستی شماهان موافق گاز رسانی به روستاهای طالقان هستین؟
اگر آها، که طبیعت چی میبو؟
اگه نه دی، مردمانی سختی چُوطو تُومام گرده؟
نظرات خودتونو زیر همین پست، کامنت کنید.
برخی نظرات ارسالی:
آقای مسعود از زیدشت: خداییش نعمت بزرگیه، از وقتی گاز اومده، مادرم اینا راحت شدند، دیگه زمستونها مجبور نیستند که بیان تهران.
ولی از یه طرف دیگه هم غریبه ها زیاد میشن. مثلاً زیدشت، خدایی خیلی بد شده، همه غریبه شدند و دیگه دِه نیست که من اصلاً این وضعیت رو دوست ندارم.
خانم فریبا سوداگری از میراش: من موافقم ولی نگران دی هستم. چرا که خطرناک هست برای پیران. ولی خا از یه جهت دیگه راحت دی میبُن.
آقای بهروز حاجیان از زیدشت: من موافق صد در صدی هستم. با اجرای گاز چه آسیبی به طبیعت زده میشه؟ ما ساکنان طالقان، سالهاست که از کمبود امکانات داریم رنج می بریم و بابتش هزینه های گزافی پرداخت کردیم. امسال، غیربومیهای طالقان (اونهایی که طالقانی هستند اما زندگی اصلیشون در شهرهای کرج و تهران هست) در مناطقی که گازرسانی شده، طالقان موندند. به طور قطع، هر امکاناتی که میاد، هم دارای معایب هست و هم مزایا، ولی واقعاً نمیشه اصلی ترین نیاز مرد رنج کشیده طالقان رو فدای طبیعت کرد. باید یک جوری این گازرسانی انجام بشه که خیلی هم به طبیعت آسیبی وارد نکنه.
از اون طرف هم ترس هجوم افراد غیرطالقانی به طالقان پیش میاد که مدیریت این قضیه، به خودِ طالقانی ها بستگی داره. بومیهایی که مالکن و خودمختار و میتونند زمینهاشون به غریبه ها نفروشند. ولی واقعاً در هوای سرد نیمه دوم سال، گاز اصلی ترین نیاز مردم منطقه هست به طور قطع.
واقعاً با ورود گاز، خیلی مردم راحت میشن، هم در بحث امکانات سوخت رسانی که برای گازوییل مجبورن برن تو صف، نازِ سوخت رسانها رو کشیدن، پمپ بنزین و بوروکراسی فرمانداری و ...
هم یک جورایی بحث شغل و درآمدزایی و امکانات دیگه، به این گزینه وابسته است. چون جمعیت زمانی زیاد میشه که امکانات باشه. شرایط شغلی زمانی بهبود پیدا میکنه که جمعیت زیاد باشه. در نهایت همه چی به امکانات منطقه مربوطه.
به نظر من اگر یک کار مثبت برای طالقان انجام شده باشه، همین گاز رسانیش هست.
خانم زری مهرانی از مهران: گاز عالیه و اگه به مهران برسه، من میخوام که دهه بعدی رو در طالقان زندگی کنم. خواه ناخواه امکانات با گذشت زمان باید بیشتر بشه. خلاصه در کنار مزایا، شاید معایبی هم داشته باشه ولی برای منطقه سردسیر واقعاً نعمته. مثلاً همین روزا اگه ما بخواییم بریم طالقان، خونه یخه، کف اتاقا انگار که خیسه از سرما، درسته هیچ چیز مانع عشق یه طالقانونی نمیشه و سنگ هم بباره میریم طالقان ولی واقعاً واسه بومی ها تهیه و هزینه سوخت سخت و زیاده. هرچند گاز تا بیاد بالا طالقان، بیست سالی فکر کنم طول بکشه. ما که خونه مون صعب العبوره احتمالاً 50 سال دیگه گاز بیاد! فعلاً قراردادشون (قرارداد گازرسانی) تا روستای جوستان هست گمونم.
خانم شهناز سلطانیان از دیزان: با توجه به آسیب دیدن طبیعت و هجوم غیر طالقانیها به طالقان که خودش یک فاجعه است، اما با مدیریت به جای طالقانیها که زمین و خونه به غیر نفروشند و بر کار گاز رسانی نظارت درست انجام بشه، گاز باشه خیلی بهتره. ما خودمون اگه گاز باشه، زمستون هم میمونیم طالقان و این کار رو خیلی های دیگه هم می کنند.
سیده مریم قادری از اورازان: زندگی بدون سوخت مناسب در آب و هوای سرد منطقه، یک معضل بزرگه که باعث کاهش جمعیت و متعاقب آن درآمد و رونق زندگی در طالقان میشه. اما گرم شدن زمین، آلودگی هوا و هجوم زمین خواران به منطقه و متعاقب اون خیل عظیمی از افراد غریبه با فرهنگهای مختلف، طالقان رو در معرض آسیب جدی قرار میده. گاز رسانی یک ضرورت اجتناب ناپذیره اما در کنارش باید به هزار مورد دیگه هم فکر کرد و جوری برنامه چید که نگین سبز و پرافتخار البرز کوه و مردم نازنینش، کمترین آسیب رو ببینند. به امید دیدن این درایت از اهالی منطقه و مسئولین
زندگانی نخی کلافِ میمانه
دستت که دَر شو، میبو کلاف سَر در گُم
دمیپیچه لِنگ و بالتی میان، گره میکوئه میانُش، زیاد دی که چِنگ داکُنی کور میبو
آن وقته که باید صبوری کنی ببه جان
و سر حوصله، یکی یکی گرهآنُشه وا کنی
شاید دی لازم گرده که یه جاهایی ر بِربینی و یه کیشکه گُره بزنی که معلوم نگرده
یادُت باشه که هامون طور که هیچ کلافی بی گره نی، هیچ زندگانی دی بی مشکل و دلخوری و غصه نی
اما صبر که بیا وسط، از هِمین گره دارِ کلاف، میتانی یه قشنگه چی ببافی
آها ببه جان، زندگانی هامون قشنگِ چی هسته
برگرفته از متنی به قلم ناشناس (منسوب به سیمین بهبهانی)
عکس از: بانو زهرا بیگدلی
پَییزه و شوکیانِ خُنُک و سُرخه بُخاریانُش
و تشِ شونشینی که این میانه ر خُجیر گرم مینه
هیچ عزیزی رِ یادا ناکُنین
دورهمیهاتان خوش عِزیزان
طالقانی درجی
نیمیدانُوم چند وقت از بِشییَنُت بُگذُشتیه، اَمبا
کُهنگی این دردی کو سینهمی میان بَنُشتیه
از تازگیِ قشنگِه خاطُراتمان ویشتره!
یادُوش بخیر صُحب به صُحب
مُنو با یه ایزار نان راهی صحرا میکُردی
ایسه الآن وَلگه که جیر میا و مُنی کو بی ایزار این کوچه ر جَر میشُم
و هَمّـُوش دی تییِی یاد دَرُم
به قلم: سیده مریم قادری، از اهالی روستایِ اورازان طالقان
برگردان متن طالقانی به فارسی:
نمیدونم چند وقت از رفتنت گذشته، اما کهنگی دردی که تو سینهاَم نشسته، از تازگی خاطرههای قشنگمون بیشتره. یادش به خیر که صبح به صبح، من رو با یه سفره نون راهیِ صحرا (زمین کشاورزی) میکردی. حالا الآن برگها هستند که پایین میآن و من که بدون هیچ غذایی، از این کوچه بالا میرَم و همش هم به یاد تو هستم!
پائیز و ...
وَلگ ریز و ...
چینه ی سنگِ ریز و ...
هوای مِه ریز!
آها بَبه جان... اینجه طالُقانَه... قشنگِ طالقانی روستای آرموت
عکس و متن از: آقای سیدمجید سیدعلیخانی، اهل روستای سنگبُن طالقان