درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۹۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رسوم طالقانی» ثبت شده است

آیین چَمچه گُلین (چمچه گُلِینُک)

سه شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۲۲ ق.ظ


این رسم و آیین که در سراسر ایران به نام آیین "باران خواهی" یا "عروسک باران" مشهور است، در طالقان هم با آداب و مراسم خاص و ویژه برگزار می شود. البته با کاهش فعالیتهای کشاورزی در منطقه و خیل مهاجرتها و تغییر فرهنگ بومی، شاهد کمرنگ شدن و فراموشی این آیین اجدادی هستیم. اما در گذشته، به کرّارت و در روستاهای مختلف و از جمله زیدشت و کولج و حسنجون، این مراسم برگزار می شده و طبق روایت و گزارشهای به دست رسیده، برگزاری آن به این صورت بوده است:

در سالهای کم بارش، تعدادی از کودکان نابالغ، (که اعتقاد بر این است به خاطر بیگناهی، پاک و ساده بودنشان در درگاه خداوند مقرب و دعاهایشان گیراست) در روستا جمع می شدند و شمایلی (عروسکی) را با پارچه درست می کردند، به اسم چَمچه گُلینک که نام محلیِ نوزاد قورباغه است و در آبهای کم عمق و عموماَ راکد رشد می کند.
البته گاهی این عروسک را زنان و دختران، با چَمچه (ملاقه) درست می کردند و به تن آن، رخت و لباسی از پارچه های رنگی می پوشاندند و شاید، وجه تسمیه این عروسک به چَمچه گلین در این باشد. (چمچه گلین به معنای عروسک ملاقه ای که رخت گلدار به تن دارد).

پس از آماده شدن عروسک، اهالی به اتفاق کودکان، در کوچه های ده راه می افتادند و به در خانه ها می رفتند و یک صدا، آوازی به این صورت می خواندند:

چمچه گلینک در اوردیم
جان دُولینک در اوردیم
الله تو بده باران
بر خلق گنه کاران
گندم کاشتیم خشک شد
هرچی داشتیم خشک شد
گُلای سرخ لاله
از تشنگی میناله
بَذرمان به زیر خاکه
از تُشنگی هلاکه
واران بیا جَر جَر
تو نودونا شَر شَر

دسته آوازه خوان به همراه عروسک، در خانه ها را می زدنند و معمولاَ صاحب خانه، مقداری برنج، یا بلغور و عدس یا نخود و مانند آن، به آنها می‌داد و با ملاقه، آبی به روی عروسک می پاشید.

پس از جمع آوری حبوبات، آشی با آن پخت می کردند و مقداری از آب آن را به نشانه بارش و جاری شدن باران، از ناودانها، به پایین می ریختند. همزمان دعا خوانده و به درگاه خداوند استغاثه و طلب باران می کردند و در آخر، از آشی که به صورت نذر تهیه شده بود، به فقرا، کودکان و دیگر اهالی می دادند.

در اکثر مواقع، پس از این کار، آسمان باریدن می گرفت و قطرات باران سرازیر می شد. کودکان با این کار خود که نوعی استغاثه به درگاه خدا بود، به خداوند می گفتند: اگر باران رحمت نفرستی، ما مجبور به گدایی می شویم.

جالبی این رسم در این است که تقریباً در تمامی استانها و مناطق ایران، به همین شکل و آیین مشابه، برگزار می شود. از خراسان شمالی و مازندران و گیلان گرفته تا زنجان و شیراز و کردستان و دیگر استانهای شرقی، مرکزی و غربی.
بسیاری از مردم‌شناسان و مورخان، این عروسک چوبی و این آیین کهن را نمادی از آناهیتا، ایزدبانوی آب‌ها می‌دانند، که از آن زمان، پابرجا مانده و برخی محققان نیز، قدمت این مراسم را به زمان زرتشت نسبت داده‌اند. به هرحال، آیین باران خواهی در اسلام نیز به صورت کوچیدن به دشتها و اقامه نماز باران، وجود داشته و از قدیم الایام تاکنون، به دفعات بسیار، برگزار گردیده است.


◀️ تهیه کنندگان:
       فرشید فلاحی #کولج   و
       سیده مریم قادری #اورازان

 

توضیحات در خصوص آیین چمچه گلین، از بانو فلاحی

فایل صوتی را دریافت کنید

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۲۲
درجی طالقانی

رسم خاکستر یا نوروزک

دوشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۱۲ ق.ظ

خاکستر یا نوروزک


یکی از رسوم قدیمیه گته ده، (از روستاهای طالقان) است که قدمت هزار ساله دارد.

بنا به گفته قدیمی ها که سینه به سینه به انها رسیده.

نوروزک، ۵ سالی بود که از رسم افتاده بود ولی دوباره تو سال ۱۳۸۳که بانی آن عده ای از اهالی روستا بودند، دوباره احیاء شد.

زمان بر گذاری رسم، ۴۵ تابستان که همان ۱۵مرداد ماه است می باشد.

بنا به گفته ها چون ۴۵ تابستان، کارهای اهالی روستا که شغلشان دامداری و کشاورزی بوده است سر شکن میشد و در آنن زمان به یاد اموات خود می افتادند و خیراتی میدادند. چگونگی دادن این خیرات بر این اساس بود.
هر خوانواده نسبت به وُسع مالی، یعنی هر آن چیز که می توانست داخل مجمعه میگذاشت و زنها، مجمعه را به سر میگذاشتند و میرفتند بر سر مزار درگذشتگان. گاهی تعداد مجمعه ها در قدیم ۷۰۰ عدد هم میشد. در آن روز اگر کسی با دیگری قهر بود، بزرگتر ها سعی میکردند که آشتیشون بدهند.
و وسیله هایی که در مجمعه بود را بین فقرا تقسیم میکردند.

همینطور حمامی و نگهبان گاو و فقرای ده و فقرایی که از روستاهای پایین می آمدند، پنیر و ماست و غیره را جمع میکردند و میبردند اما امروزه چون فقیر کمتر هست، بانیان و اهالی، همانجا دور هم جمع میشوند و وسایل خوراکی داخل مجمعه را میخورند.

و این مجلس رسم نوروزک به همین ترتیب به خوشی و شادی تمام میشود.

ارسالی از: کیان   #گته_ده


این مطلب در کانال طالقانیها منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۱۲
درجی طالقانی

خیاط سر

دوشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۵۲ ب.ظ


بِرارمی عروسی بَ، خیاط سَر🔅داشتیم.
مینیب دی یه قشنگه کُت بَدوت.
بعد دی بگوت: بَبه جان، اگه شوکیان، رخت و لباسانی جیفِ، خالی کنی، رختانت قشنگتر میمانه و ویشتر دی عُمر مینه.

آن گپش مینی فکری میان، یه چراغی روشُن کُرد، 💡
نه بابتِ تمیزی و عمر ویشتر لباسان، که حالیم گِردی، ما دی روزانه، یه عالمه ناراحتی و پِشیمانی و نگرانی ر خودمانی میان جمع مینیم که اگه همانطور سرهم بمانه، یه کوه غصه میگرده و فکرمانه داغان مینه.

✨ پس هر شو که میگرده، جیفانمانی جور، ذهنمانه دی خالی کنیم تا همیشاک قشنگ بمانیم و عمر طولانی کنیم.
البت اینطوری دنیامان دی قشنگتر میگرده.

〰〰〰 @TaleghaniDarji 〰〰〰

🔅خیاط سَر، یکی از رسمان عروسی در طالقانه که چند روز بمانده به عروسی، خیاط دعوت مینُن در زاما/عروسی خانه که اوشانیب لباس بدوجه و شوکیان دی همه جمع میبُن آنجه و بساط شادی و دور همیشان به راهه.

✅ تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۶ ، ۱۲:۵۲
درجی طالقانی

شعر اهرک کشی

چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۱۹ ق.ظ

اهرک کشی خودش یه داستان داره
آن کمک خرجی،  اهرک باره

گندم  اول میشورُن، خشک مینُن
بعد میپچُن بامی سر ولو مینُن

تا خشک  گردی  بلغور  گردد و بار
زیمینی اهرک کمکِ خرجِ  بار

شو که گردی اهرکی سر می گرده
اهرک کشان بغل بغل می گرده

اهرک کشانی دی بگو بخنده
هر چی میگون همش چرند پرنده

بعضی  شوآن یکی یی بخت وا می کُرد
یکیشانی دلخواهو  پیدا می کُرد

خلاصه که، اهرکی سر می گرده
نامزه وازی بعدش شروع می گرده


برگرفته از کتاب فرهنگ طالقانی
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۱۹
درجی طالقانی

اهرک کشی

چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۰۴ ق.ظ

📌 اهرک  کشی
رسم دیرین همیاری و محبت بین روستائیان طالقانی

طالقان، در کوهستانی صعب العبور و بکر قرار گرفته و در قدیم، دسترسی به آن با مشکلات فراوانی روبرو بوده است. این مشکلات در زمستان و فصول سرد، به دلیل بارش برف شدید و یخبندان و مسدود شدن راهها، مضاعف می شد تا آنجا که گاه روستائیان برای عبور و مرور به دهات مجاور و حتی خانه های روستای خودشان، سختیهای زیادی متحمل می شدند.

حال داشته باشید که این روستائیان برای تأمین آذوغه خود و مالهایشان (حیوانات اهلی) در فصل زمستان، ناچار به اتخاذ تدابیر کاربردی بودند. یکی از این کارها، تأمین آرد در زمان سرما بود که دیگر امکان استفاده از آسیابها به دلیل برف و یخبندان وجود نداشت.

طالقانیان، برای این منظور، مقداری از گندم برداشت سال خود را، پخته و خشک می کردند. (چیزی شبیه ترخینه) و جدا از گندمهایی که آرد کرده بودند، در انبار، ذخیره می کردند. در زمستان، هرجا که آردشان تمام می شد یا ذخیره آن رو به کاهش می رفت، مقداری از این گندمهای پخته و خشک شده را به کمک آسیابهای دستی که تعدادی از آنها در هر ده موجود بود، آرد و مصرف می کردند.

این آرد کردن، به تنهایی و سادگی انجام نمی شد بلکه تشریفات خاص و آیین مخصوص به خود را داشت که به آن «اهرک کشی» می گفتند. خانواده ای که قصد اهرک کشی داشتند، از یک روز جلوتر، آسیاب دستی را به خانه می آوردند و بعد از اهالی ده، مخصوصاً جوانان برای کمک و همیاری، دعوت می کردند.

این مراسم از غروب و یا شامگاه شروع می شد و تا نیمه های شب و سحر طول می کشید. جوانان، به نوبت و دو نفری، با کمک هم دسته آسیاب را می گرداندند و در خلال کار، گوشه هایی از ترانه های محلی و شعرهای روستایی را زمزمه می کردند. ابیاتی که گاه، راز دل و مکنونات قلبی آنها را فاش می کرد.

از جمله جاهایی که جوانان ده، دل به هم می باختند و همسر آینده خود را انتخاب می کردند و به قولی بختشان باز می شد، همین شبهای اهرک کشی بود. معمولاً جوانان دیگر همکاری می کردند که دو نفری که دلباخته هم هستند، روبروی هم در اهرک کشی قرار بگیرند و ضمن چرخاندن مشترک دسته آسیاب، برای لحظاتی با هم همکلام شوند و یا دست کم، با زبان نگاه با یگدیگر به گفتگو بنشینند.

صاحبخانه هم این وسط به پذیرایی از آنان مشغول بود و شام هم معمولاً قرمزه پلو (استامبولی پلو) یا بلغور پلو و آش بود که در کمال صفا و صمیمیت و شادی و خنده، در کنار هم صرف می شد.

در پایان اهرک کشی، آنچه باقی می ماند، آرد بود و بلغور که تا چندین روز و هفته، آذوغه اهل خانه را تأمین می کرد تا بهار سر برسد و همزمان با سر بر آوردن دانه های گندم از دلِ خاک، عاشقیهایی که در شبهای سرد زمستان، با اهرک کشی آغاز شده بود، به سرانجام نیکِ وصال و خوشبختی منتهی گردد.

با سپاس از آقای حسینی- کتاب فرهنگ طالقانی
✍🏻 به قلم: قادری
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۰۴
درجی طالقانی

آسیاب دستی (دستاس)

يكشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۳:۰۵ ب.ظ

قدیمان، زندگیها سخت، اما شاد تر بود
مردم رفاه چندانی نداشتند اما آسوده و در آرامش زندگی می کردند.

امروز برگ دیگری از زندگی آن روزها را با شما ورق می زنیم.



آسیاب دستی یا دستاس، سنگ های زیر و رو داشت. سنگ زیری بزرگتر و کلفت تر بود و وسط آنها سوراخی داشت که غلات را داخل آن می ریختند.

حکایت مقاومت و استقامت در مقابل فشارهای زندگی، مثل سنگ زیرین آسیاب بود. از آن رو، سعدی شیرین سخن گفت:
مرد آن است که در کشاکش دَهر
سنگ زیرین آسیاب باشد.

دستاس را با دست میگرداندند. آرد کردن بیشتر کار مادران قدیم بود .
حکایت کنند که برای آرد کردن بلغور و یا آرد خمیر به دفعات آرد را برمیگردانندن در دستاس تا مقبول افتد.
دستاسی یک شغل هم در قدیم بود.



آرامش صدای تو را، انسانهای گرسنه می فهمند...

📹 فیلم دریافتی از حسین طهماسبی

دریافت کنید و ببینید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۰۵
درجی طالقانی

زندگی روستایی: سفره مهمانداری

چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۲:۰۶ ب.ظ


🎑 زندگی روستایی


این خانه ای بَ قراره میهمان بیا 👇👇

قِدیمان، وَختی میهمان میامی خانه شان، هرچی خُجیره خوراکیجات، دولابچه شانی میان، قَییم کُردی بی یَن، اویی بَ میاردُن.

میهمان، نورچُشمی و عزیز بَ. او ر خوش داشتُن و احترام میکُردُن. به واقع فکرشان این بَ که میهمان حبیبِ خداییه، خودشی همرا روزیشه میوره. با قدمش برکت میا و نکبت و بُلا دَر میشو. خلاصه که در حد توان و گاهی فراتر از آن، میهمان داری و آبروداری میکُردُن.

خیلیا رسمشان بَ، همینکه میهمان میرسی، حَلا هر وقت و زمانی بَ، سر صُحب، نُصمه شو، نیمروز، ایزار وا میکُردُن و نان و چایی و پندیر و ماست و این چیزان، مهمان دِ پِذرَیی میکُردُن. میگوتُن شاید میهمانمان گُسنه باشه و روش نگرده. اینطور ضعف دل میگیره تا وقت ناهار و شام.

ای قُربانِ این شعور و محبتشان


🍃🐎🍃🐏🍃🐣 ____ 🌾

دولابچه: گَنجه و کمددیواریهای کوچیک خانه های روستایی
صُحب: صبح
ایزار: سفره
پِندیر: پنیر
پِذرَیی: پذیرایی
گُسنه: گرسنه

تهیه شده در گروه طالقانی درجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۰۶
درجی طالقانی

ایام پنجه پیتک

شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۶، ۰۲:۱۷ ب.ظ

زندگی یعنی خودمانی پای سر بیَستیم
یعنی مقاومتمان زیاد باشه
اگه طالقانی هستی پس حتماً میدانی که یه دار، ویشتر از بوته ی یه گیاه زندگی مینه
سُنگ دی ویشتر از دار، زندگی مینه
اینان همش بخاطر استقامتی هسته که یکی نسبت به دیگری داره
ان شاءالله همیشاک زندگیتانی میان، مقاوم واستوار باشین

سلام همشهریان، صبح آغازین هفته تان بخیر 🌹🌹
ما رِ دی درشادیهای پنجه پیتُکی خودتان شریک بدانین 😜😂

چای دم صبح امروزه، طبیعتی میان بنوش
تا پنجه ات پیت ناخوره ! 😜

برای جشن پنجه پیتک همه چی مهیایه
دی وهانه نیار، جمعه دی هسته، با یالان بشو صحرا، خوش بگذران عزیزجان


پنجه پیتک یکی از جشنهای محلی طالقان است که از 25 فروردین به مدت 5 روز برگزار می شود و آدابی شبیه سیزده به در دارد.

پستهای مرتبط با این جشن که قبلاً روی درجی قرار گرفته است:

پنجه پیتک (کلیک)

شعر پنجه پیتک (کلیک)

مراسم تو دبستان (کلیک)

آب نیسان (کلیک)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۶ ، ۱۴:۱۷
درجی طالقانی

آش دندونی (دندان سری)

چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۱۸ ق.ظ

#رسوم_طالقانی

🔶 دندان سری یا پختن آش دندونی

-  لثه هانش میخاره... چَک و چیلش دِ او جیر میا، کلافه و بداِخلاق گِردیه! هرچی ر ومیگیره دِمینه دُهانشی دُل و با حرص، میجوئه!

اینها همگی شکایتهای یک مادر طالقانی است که نوزادش دارد دندان در می آورد.
وقتی اولین نشانه های سربرآوردن قندهای سفید کودک در قندان شیرین دهانش، ظاهر می شود، مادر می داند که روزها و شبهای سختی در پیش است. به همین منظور و از قدیم الایام، برای اینکه این سختیها به سلامت گذرانده شود و جان دلبندش سلامت باشد و نیز به شکرانه این نعمت خداوندی، که به کودکش دندان ارزانی داشته، آشی را می پزد و بین همسایگان و فامیل پخش می کند که به آن "آش دندونی" می گویند.

سرزده چون ماه روشن، اولین دندان نی نی
می پزد امروز حتماً مادرش دندان سری

آش دندونی یک آش ساده ای است که سبزی ندارد و معمولاً با هفت نوع حبوبات و غلات شامل: گندم، ماش، عدس، نخود، لوبیا سفید، لوبیا قرمز، لوبیا چیتی، لپه و حتی برنج و باقلا و نظائر آن، طبخ می شود.
در بعضی شهرها، به آن آب قلم گاو یا گوسفند و گوشت ریش ریش شده هم اضافه می کنند. چاشنی آن معمولاً همان نمک است و گاهی سرکه و یا کشک و با پیاز داغ و نعنا داغ تزئین می گردد.

پختن آش دندونی با مراسماتی همراه است. اینگونه که زنهای فامیل جمع می شوند و در پخت آش کمک می کنند. اشعاری می خوانند و در آخر، به هر کدام یک کاسه آش می رسد. کاسه آش، خالی به صاحبخانه برگردانده نمی شود و هرکس به فراخور وضع مالی و به دلخواه، هدیه ای درون آن می گذارد.

همچنین رسم است که مقداری از دانه های غلات را، قبل از شروع طبخ آش، برای پرندگان می ریزند و برای کودک آرزوی سلامتی می کنند.

همانگونه که گفتیم اعتقاد بر این است که این آش در راحتی رشد دندان های کودک موثر و یک نوع خیرات و شکرانه سلامتی نوزاد است. یک نقل طالقانی از زبان کودک در حال دندان درآوردن می گوید: مادرم اگر می دانست من در چه لحظات سختی قرار دارم، تزئینات بالای گهواره ام را می فروخت و با پول آن صدقه می داد و آش خیراتی درست می کرد تا این روزهای سخت من، به سلامت بگذرد!

الهی تن و جان همه کودکان، مادران، پدران و گت تران همیشه ساق و سلامت باشه. 🍃


✍️ نوشته: سیده مریم قادری
      #اورازان

این مطلب، در کانال طالقانیها، منتشر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۱۸
درجی طالقانی

بافت قالی برای جهیزیه

شنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۰۱ ق.ظ

در طالقان قدیم، وقتی دختران ِجوانِ دم بخت را نشان (نُمزه) می کردند، و به قولی برایشان چایی (یا شیرینی) میخوردند، تدارک سور و سات عروسی و تهیه وسایل زندگی آن دو، با کمک هر دو خانواده شروع می شد.

یکی از مهمترین این وسایل، فرش یا قالی بود. معمولاً همان روزهای اول بعد از نامزدی، در منزل عروس، دار قالی برپا می شد و عروس، با هزار شوق و امید، پای آن می نشست تا مفروش خانه آینده خود را با دستان هنرمندش ببافد.

اگر پسر و دختر، بی تاب رسیدن به هم بودند، دختر تندتر گره ها را کنار هم ردیف می کرد تا زودتر قالیش تمام شود. گاهی حتی پسر به کمک او می آمد.

اگر پسر، در مضیقه بود و فرصت بیشتری برای آماده کردن مقدمات عروسی می خواست، دختر یواشکی با او همکاری می کرد، به این ترتیب که ریتم قالی بافتنش کُند می شد.

اگر هم خدای نکرده،  دختر قالی باف، مهر نامزدش را به دل نداشت، دل و دماغی هم برای بافتن قالی برایش نمی ماند و بی حوصله و نامرتب و در رخوت یک ازدواج اجباری، گره ها را کور می کرد و آنقدر بافت قالی را کِش می داد که بلکه با این وقت کُشیها، راه نجاتی برای خود بخرد.

گاهی هم قالی تمام می شد و دو دلداده، در شوق پهن کردن آن در آشیانه عشق خویش، سر از پا نمی شناختند و انتظار رسیدن روزهای وصال، برای هر دو سخت اما شیرین بود.

یک دار قالی تا بُهار
چُله به چُله پایِ دار
جانُم به لب گردی، بگو
کِی سَر میایه، انتظار؟!

✍🏻 تهیه کنندگان مطلب:
     سیده فاطمه میرتقی-اورازان و 
     سیده مریم قادری - اورازان
🎵شعر از: مسلم آهنگری - گوران
  
    
🔻کپی برداری از این متن، تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرامی/وبلاگ طالقانی درجی) مجاز است و در غیر اینصورت، کپی کننده در دنیا و آخرت، مدیون خواهد بود. 🔺

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۱۱:۰۱
درجی طالقانی