قِدیمِ طالُقانی فَعلههان (کارگران)
اون قِدیمان کو کارگر با قرارداد مشخص دَنُبَه، کارُگرانی ساده دِبیَن که به ایشان فَعله میگوتُن و برحسب شرایط و مُهارت، به صورتهای زیر کار میکُردُن:
روزمُزد: کارگری که در برابر کارِ روزانه، مزد میگیت که عبارت بود از پول، غذا یا محصولات کشاورزی، مثل کارگرانِ گیلاس چین.
سال مُزد: کارگری که به صورت سالانه دستمزد هامیگیت. مثل چوپانان.
شکم خوراک: کارگران ساده و غیرماهری کو فقط در برابر خوراک، کار میکُردُن. مثلاً در دنبلید، کارگرانی در کنار یک خانواده، اقامت و کار میکُردُن که به اینها «آدم» اطلاق میگردی. یعنی میگُوتُن فلان خانواده، آدُم داره. این آدمها که معمولاً از ولایات اطراف به طالقان میامیَن، حقوق ناچیزی میگیتُن و دستمزد اصلیشان همان سرپناه و غذا بَه.
مزد سر خرمن: این مزد به برخی مشاغل، سالانه و به صورت محصولات برداشت شده خرمن، پرداخت میگردی. مثل مزد سلمانی و دلاک.
مزد نقد: اینجور مزدان مختص بسیاری از مشاغل بَ که به صورت نقدی پرداخت میگردی. مثل مزد نجّار یا آهنگر.
دَس کمک: در اصل کارگری قرضی است که بدون دریافت مزد نقدی، در ازایِ کار در زمانی دیگر، برای فرد کار میکُرد. این نوع کارگری، یک جور همیاری روستایی است که در مواقع شدت یافتن کار، اعضا و کارگران یک خانواده به کمک دیگری میشُن و در مقابل اون دی در یک روز دیگر، همین کارِ تکرار مینه و بدین ترتیب جبران محبت و زحمت میبو.
فَعله بیمزد و مواجب: چنین چیزی خیلی در طالقان مرسوم نَبَه ولی گاهی کارگرانی بیدونِ مزد دی پیدا میگردی. مثل شاگردانِ مغازه، کارآموزان یا محصلانی که برای طرحِ کادّ خودشان کار میکُردُن.
این شرایط کارگری در قدیم بَ. آن زمان، زندگی روستایی با محدودیتهایی که داشت، اینگونه از کارگران خود، قدردانی میکُرد. شاید شرایط کارگری خیلی عادلانه و صرفهمند نبَه اما یه چیزی ر نمیشا کتمان کُرد و آن اینکه طالقانیان، چه قدیمیها چه امروزیها، همیشه بهترین رفتار رو با کارگرانشان داشتُن. اوشانِ تکریم میکُردُن و طبق سفارش اسلام، همیشک سعی میکُردُن مزدشانه سریع و کامل هادیَن.
مثلاً در هیچ جای دیگری نِیدیَم که قدِ طالقانیان، به کارگر احترام بنگنُن. کارگری، کاری خفیف و بی ارزش در نظر طالقانیان نی. وختی یک کارگر دارُن، خودشانی غذا و خوراکِ با اوشان تقسیم مینُن و حتی خیلی وقتا، عینِ یک میهمان، اویی بِ تهیه تدارک مِینُن.
یادُم میا کارگر و بنّا داشتیم، ننه هر صبح، اوشانی بِ پِلو خورشت با سالاد و دوغ و سبزی و مخلفات، تهیه میکُرد. یه روز مجبور گردی بشوئه صفِ سیمانی میان و نزدیک ظهر بیامه. آن موقعان تلفن دی نبه که زنگ بزنه و خبر هادیه تا یکی دیگه اویی جا غذا بپُچه. ظهر با کُباب و سنگک بیامی خانه و هِی عذرخواهی میکُرد که نتانسته پلو بپُچه.
بنّامان میگوت: خواهر، هیچ جا ما ر ناهار هانمیدیَن. شما دی اندی خودته خسته ناکن، صبح به صبح یه آبگوشت بار کن و بشو به کارانت برس. اما ننه میگوت: نمیشا هر روز آبگوشت باخوردُن. تکراری و خسته کننده میبو.
یا همین طالقان خودمان، افغانی کارگر داشتیم. آقام میشه تا شهرُک، میوه و بیسکیویتُ و شکر پنیر میگیت کارگرانی بَ. میگوت این بنده خداهان خسته و گُسنه میبُن، کنار هر چایی اوشانی بِ بیسکیویت بنگنین ته دلشانِ بگیره.
کجایِ دنیا سراغ داری چنین با کارگر مهرُبانی کُردُن؟
متن اصلی از: آقای شهرام صادقیان، مدیر محترم کانال اصیل طالقانیان
با تشکر از آقای مهدی رضاخانی و گروه تولید محتوای درجی بابت تکمیل متن و ذکر خاطرات