درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

معرفی یک ابزار قدیمی: دهر

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۲۳ ب.ظ

قدیم که نیروی کار طالقان ده میشه شمال یکی از مشاغل برنج چینی به. شمال این وسیله رَ  که او اِی. همرا. بُجْ(ساقه های برنج رسیده). میچینن. که همین شیء. مورد نظرَ
اسمُش  دَهْرِ هسته. هنوز هم در خیلی از خانه های قدیم طالقان این وسیله به یادگار از اون ایام.واقعا گتران خیلی زحمت کش بین.طالقان ده پیاده راه میکتن بشن شمال برنج چینی و کارگری یه لقمه نان حلال زن و وچه به بیارن.گترانی نه دیمه بلکه دستشانه باید ماچ کرد‌.

عکس متن: سید عباس افتخاری، پراچان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۲۳
درجی طالقانی

شیر بیشه ی طالقان

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۰۴ ب.ظ


داشتُم داشت‍ُم داآ نی دارُم دارُم داآیَ. الانان ما یاد گیتیم همش می گوییم این رو داشتیم اونه رو داشتیم٬ کمتر از داریم هایمان گپ میزنیم. حالا فرقی نمی نه این مال و دارایی چی می خوا بو ٬ ثروت ٬ فرهنگ٬ جان ساقی یا هر چیزه دیگه. بیَن برای دارایی هامان ارزش قائل گردیم و قدرشان بداریم. یکی دیگه از این دارایی هامان افراد ارزنده ای هستن که می به آب و خاک مانی به و فرهنگمانی به زحمت بکشین. مثل پیر و مارمان کسانی که برای پیشرفت علم تلاش مینن یا حتی کسانی که جانشان برای آسایش و آرامش ما به خطر مینگنن. مهم نی کی دنیا بیومین٬ کجه درس بخواندین٬ مدرکشان چیه یا حتی کجه زندگی مینن. مهم اینه که اوشانی و زحمتهایی که می به بکشنیِ قدر بدانیم.
یکی از این افتخارات سرزمینان طالقان سردار سید حمزه میرتقی هسته. ایشان به خاطر دفاع از حرم  عمه سادات بانو زینب کبری به درجه رفیع جانبازی نائل گردی.
امروز وقت اذان همگی برای این سردار سربلند اسلام از خداوند سلامتی و طول عمر با عزت طلب مینم چرا که دعای جمعی و همزبان کم از معجزه ازش انتظار نیست 

به قلم: سیده فاطمه میرتقی، اورازان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۰۴
درجی طالقانی

امامزاده حنیفه و دشت پاشوران

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۰۳ ب.ظ

قدیمان که میخواستن بشن امامزاده کلی دنگ و فنگ داشت. حمام میشین، غسل میکردون، از همه فامیل د حلالیت هامیگیتن، فامیلم اوشانی به
چاووشی میخواندن و بدرقه شان میکردن.
قانون این به که تمییز و پاک باشن.
یکی از این امامزاده های باصفای طالقان امامزاده حنفیه معروف به امامزاده بالا هسته.
این امامزاده در بالای کوه قراربیگیتیه.
روستای نویز، پشت منگلان صبح که ساعت ۵ راه کویی معمولی بشی تقریبا ظهر میرسی. قبل از امام زاده یه جایی هسته به اسم پاشوران. که قدیم رسم به اول اونجه خودشان تمییز میکوردن بعد میشین زیارت. یه چاک قشنگیه که هم سرسبزه هم او فراوان داره هم تره داره. از اونجه د میتانی کل طالقان بینی.
برای اینکه بتانین این مسیر بشین یه کم باید پیاده روی کردی باشین جمان آدم سخت می تانه بشو ولی نشو نی.
آخه همش سرجوری هسته و سنگلاخه، ولی به بیشینش می ارزه. 
قبل از اینکه به پاشوران برسی دو جا هسته که میگن دروازه پایین که اول سرجوری هسته و دروازه بالا که نرسیده به پاشورانه. به پاشوران که میرسی جلو روت یه دشت پر از لاله های واژگون دره اصلا گمان نیمینی اون گلا و اون سرمای میان این گلای قشنگ دباشه. جای بسیار زیبا و بکری هسته.

متن و عکس: سیده فاطمه میرتقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۰۳
درجی طالقانی

سجده بر خاک بهشت، دشت سجاده ی من

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۵۳ ب.ظ

🌿 سجده بر خاک بهشت...
                         دشت سجاده ی من 🌿


ایمروز بابامی همرا گپ میزی یَم از مال بُداشتن درطالقان، با آن شرایط خیلی سخت. از سختیهایی که این کوکتلانی میان بَکشییَن، گپ بزی. میگوت: پُسرجـــان تو هیچ میدانی این چشمه هانی سر، که امروزه گردیه محل خوشگذرانی یه عده، آن دی یه عده غریبه ی بی مراعات، با آن سروضعشان، که یه سری فرهنگ متاسفانه غلط وارد طالقان مینُن که اصلاً به مرام طالقان و طالقانی نمیخوره و بقولی دَر رقاصی دَرُن و زمین و زمانه کثیف مینُن، ما چندی این چشمانی خُنکه اویی همراه، وضو بیتیم، آن زمینانی سر، نُماز بخوانستیم. تک تک این چشمانی سر، ما نماز بخوانستیم. خیلیها با وجود اینکه مالی همراه بییَن، خسته بییَن، اما آنقد دلشان به خدا نزدیک بَه که حتی آن شرایط سختی میان، نمازشان ترک نمیگردی که هیچ، نُماز شب دی میخوانستن. روزه هانشانو میگیتُن حتی در تابُستانی که از گرما، جَهَندُم بَه.
ای کاش یه شرایطی بوجود بیا که طالقان، طالقان بمانه، خدای نکرده یه طوری نباشه که ما طالقانه فقط آب و هواشی واستان بخوایم، دی هیچ سرِسویی از آن فضای معنوی و دوست داشتنی نباشه.
یادگته آباآن وگته نَنان بخیر، نَنُم میگوت: پُسر، ما گو خودمانی دوره ره بگذرانی ییم، سختی زیاد بکشیییم اما راضی هستیم، ولی گمان نمینُم شما بتانین این صلح و صفایی که الان دَره، برقرار بُدارین. بیایم فکر کنیم بِینیم اگه درست بگوت، کمر همت دَوَندیم با همین دوستانمان در کانالهای طالقانی تلاشمانه شروع کنیم برای بُداشتنِ طالقانی با همآن فضای دوست داشتنی، به خواست و یاری خدا.

به قلم: سیدمصطفی افتخاری، پراچان

این متن زیبا با صدای سیدمصطفی افتخاری تقدیم به شما (دریافت کنید)

من مسلمانم
قبله ام یک گل سرخ.
جانمازم چشمه، مهرم نور
دشت سجاده ی من.
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه، جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته ی سرو
من نمازم را، پی تکبیرة الاحرامِ علف می خوانم
پی قد قامتِ موج
 کعبه ام بر لب آب
کعبه ام زیر اقاقی هاست
کعبه ام مثل نسیم، می رود باغ به باغ، می رود شهربه شهر
 حجر الاسود من روشنی باغچه است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۵۳
درجی طالقانی

مجموعه 2 عکسهای درجی

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ق.ظ

عکس: سیده مریم قادری، اورازان

سلام...
یک طالقانی هرجا دباشه، بازم دلش، دیارشی ب تاپ تاپ مینه.
قدر خنکه جای طالقان ر بدانین
این گرم جایی گل دی تقدیمتان

___________

عکس: سیده فاطمه میرتقی، اورازان

___________


عکس: محمد آقا براری، وشته

سلام صبحت بخیر
شادی به همین زیبایی در وجودت در جریان باشه


___________


عکسنوشته: مریم قادری، اورازان

کاش منو تکثیر می کوردن
چند عاشق
چند عزیز
چند نگار
و چند مجنون میگردیم
من تنها، دوست داشتنتی ب، کافی نیم...

___________


عکس: سیدمصطفی افتخاری، پراچان

پراچان قدیم، ای خوشا آن گلی سقفان که بُهاران گلدان گُل میگردی.

___________


عکس: میلاد بذرگری، روستای میر

سلام
الهی که خوشیهاتون مثل این سرریز سد طالقان درسال ۱۳۸۶ از زیادی سرریز گرده
___________


عکس: شهرام صیادی، روستان امیرنان
مگس مرک
امسال گمانم پیش بهار داشتی بیم
سوج سرما نکنه خوبه

___________


شعرنوشته: مریم قادری، اورازان
ببه جان، قدتی قربان
بدا توره دیما گیروم
سرده هوا، نچایی ببه
تا گت گردی، من دیه پیروم
___________


عکس: ارسالی از خانم سمیرا شیخ حسنی، تکیه ناوه
قربان خُجیره دیارُم گردُم
حالش حال عاشقانه
امروز بُهار، فردا وَرف....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۳۸
درجی طالقانی

شعر دترک

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۲۵ ق.ظ

خجیرَ دُتَرُک هیمانَ جم کُرد
ببرد خانه، تش و دودَ علم کُرد
یه جختی خستگی در کرد و پایسا
بوشورد دیمانشَُ، چایی رَ دم کُرد

شعر: محمود رضایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۲۵
درجی طالقانی

سیا خر گاز بیگیت

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۲۳ ق.ظ


داستان سیا خر گازبیگیت
از مجموعه داستان های درجی

یکی بود یکی نبود
غیر از خدا هیچکی نبود
یادمه اون قدیمان که ما خیلی وچه بیم تابستان به. تابستانان ما و همه فک فامیلان همین کو وچانشانی امتحانات تمام میگردی، بدو میامن طالقان. اون سال من 4 یا 5 سالم به و کلا طالقان دبیم. موندی از وچگی خرسواریو اسب سواری ره خوب بلد بیمو از اسب و خر ترس نداشتم.
یه روز گمانم ظهر دم به. مونو محمد،
او منی گته عمه ای پسره و من دی اویی پسر داییم. گمانم او من ده 3 یا 4 سالی گت ترَبو. خلاصه تابستانام بیشتر نوه آن با هم بیم دیگه. اختلاف سنی زیاد مهم نبه. اونروز محمد  و من کوچا گلان چرخ میزیمو یهو بدیم کو یک سیا نره خر یه تنگ کوچه ای میان تیر برقی دیم دبسته، مادی خوشحال گردیمو جستک زنان بیشیم  به سمت اون دورانمانی قبله حاجات (جناب خر). یادمه کو اون سیا خره خیلی کوتاه دبستابین تیر برقی دیمو یه غلاب دی نان خشک دکردی بین پیششو مشغول بوخوردن به (خرچ خورچ خرچ خورچ). تیر برقی دیم یه کوچیک سکو دبه کو دو نفر راحت سرش مینیشتن.
خلاصه این محمد، همین جوان نمرد اَرقَه، ماره ببردو صاف تیر برقی دیم بنشاندو خودوش دی منی لپ بینیشت. یعنی به ترتیب از راست به چپ، سیا خر به و تیر برق و منومحمد.
همین ک بینیشتیم محمد شروع کُرد به چو چو کردن. مون دی نیمیدانستم این خر به چو چو کردن حساسه کو، بی خبر از همه جا غرق تماشای خر و نان خشک خوردنش بیم، که ناگهان چشمتان روز بد نینه، این سرنگون همین که محمد چو چو کرد منی شانه ر چنان گاز گیت کو دی من فقط یادم یک گته داد بکشیمو بدیم محمد دَگ گَزَ بُخواند هاسُوت. دی چیزی یادم نیمیا، بیهوش بکتم سکویی سر. تا بهوش بیومم بدیم همسایمانی وچه ای پایی سر درومو یه لیوان آب قند دره مونو هادیه و بیست سی نفر دی مثل پروانه درون شمعی دور (خودوم) میچرخون. خلاصه یکم اون آب قند بوخوردومو یکم جابجا گردیمو بوگوتم چیشدیه چبه منی دور جمع گردینه ؟ بعد تازه بدیم کو منی شانه چنان میسوژه کو اصلا نیمیتانم کینی سر بند کنم، یه نگه کوردوم بیدیم ای قدرت خدا خووووون، تمامه مونی سرتاپاره بیگیتیه. یه دس درنگتم بیدیم این سرنگون خر منی شانه ره اصا بکندیه فقط یه تیکه ای سر بنده. ینی قشنگ یه تیکه گوشته دستی همرا میتانستی بیگیری و بلند کنی، خجیر بکندی به.
بعد تا داییم بیامه و بوگوت پا ببرمت درمانگاه، یکی میگوت باید بخیه بزنه یکی میگوت کزاز بزنه یکی میگوت هاری بزنه خلاصه ایندی اونجه هُوقَلَه به کو من بترسیم. اما اوشان هرچی کین بوکوتاندن من بوگوتم منه هیچی نیه، مون درمانگاه نیمیامو فقط میخوام بشم خانه. دقیق یادم نی اما بگمانم درمانگاه نیشیم. الان دی جاش دنیه هرچی پی بچرخیم ندیم، اگر بخیه میکردن کو حتما جاش میماند دیگه.
خلاصه بگذشتو منی ضخم خوب گردیو من جختی گت تر گردیمو در خر سواری به درجه استادی (معادل دکتری امرو) برسیم. تحقیق کردم بوگوتن این خر حداقل 20 نفره تا حال گاز گیتیه و خیلی وحشی هسته، حتی دو نفره میشناسم کو این خره اوشانه تا زنده به دو کش گاز گیتی به.
خلاصه کینه کردمو بوگوتم باید این خره من ادب کنم. اما سرنگون هیچ وقت مایی دست دنمیکت تا من حدود  ده 12 سالم به و ننمانی قدیمی خانه ره دبین خراب کنن کو جاش نوخانه بسازن.اون وقتان نیسان میسانی همرا نخالانه در نیمیکردن، خربه و گوآله. بدیم یکی از این خران کو سرش گوآله دره همین سیاخره، بدو بیشیم اون یکی گته آقامی خانه و یک خجیر دس چو ویگیتمه بیامم داییمه بوگوتم شما فقط گوآلانه پر کنین، من خودوم خرانه میبرومو خالی مینومو میوروم، این دی مونی سهم. آقا سه روز من خاک بار دبیم. این خره باری بیخ تا برسیم روخانه لو کو باره جیرنگنمو گولانه خالی کنن چنان دسچویی همرا میزیم ک هر طرف اویی رانی دیم میزیم کج میگردی اونوری میگوتم اینجوری کو کجه، یکی دیگه میزیم اون رانشی میان این ور کج میگردی. خلاصه تا روخانه 100 ضربه کاری میزیم و وگرد دی سوار میگردیم تا خانه سیخ سیخ سیخ فقط چارنعل میامه. خلاصه این دو سه روز اندی بزیم اوره اندی اوره بزیم تا اون گازی تلافی ره دِرُوردوُم.

کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام درجی TaleghaniDarji) مجاز است.

این داستان با صدای سعید محمودان تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۲۳
درجی طالقانی

داستان گربالیله

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۱۸ ق.ظ

مردی از این که زنش به بچه گربه خانه بیشتر از او توجه می کرد ناراحت بود، یک روز بچه گربه
را برد و چند تا خیابان آن طرف تر ول کرد.
ولی تا به خانه رسید، دید گربه زود تر از اون برگشته خونه، این کار چندین دفعه تکرار شد و مرد حسابی کلافه شده بود.
بالاخره یک روز گربه را با ماشین گرداند، از چندین پل و رودخانه پارک و غیره گذشت
و بالاخره گربه را در منطقه ای پرت و دور افتاده ول کرد.
آن شب مرد به خانه بر نگشت... آخر شب زنگ زد و به زنش گفت: اون گربه کره خر خونه هست؟
زنش گفت: آره.
مرد گفت: گوشی رو بده بهش، من گم شدم!
این داستان خانم المیرا قاضی به طالقانی وگردان کوردی.

  این داستان با صدای خانم قاضی تقدیم به شما (دریافت کنید)

 


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۱۸
درجی طالقانی

دوجه

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۱۰ ق.ظ

دوجه: علامتی ایجاد شده بر روی بدن حیوان برای شناسایی و تفکیک و اثبات مالکیت.
مثل عکس که گوش راستی تک بزی جیر چاکدار


دوجه برای علامت خاصی که در منش و گفتار و رفتار و حتی چهره ی فرد وجود دارد که او را منتسب به جایی یا خانواده ای می کند هم استفاده میشود.

مثل: طالقانیانی دوجه

خاطره دوجه به نقل از سیمرغ (خانم قادری) تقدیم به شما (دریافت کنید)

دوجه با صدای حسین رضایی تقدیم به شما (دریافت کنید)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۱۰
درجی طالقانی

زراعت

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۵۲ ق.ظ


شخم بزیَن یا گویاری (گوگاری، گوکاری)

این کار ابزار وسایل خاص خودُشَ می خا
اول این وسایلَ نام می بریم:
دار که تشکیل ببی از خیش، گوهان (قسمت فلزی کو خیشی سر سوار می بو=گاو آهن) کولَ مشته که وقت شخم دستشانَ اونی هامینین، خود داری چو که یه سرش وصل به گوهان و یه سرش جتی سر قرار می گیرَ. درقسمت انتهایی دار چارپنج تا سوراخ تعبیه ببی که نقش جعبه دنده رَ وازی می نه
جت :یه چو پخت یکپارچه که دو قسمت انتهاییش دو جفت سوراخ داره
که محل قرارگیری سمَ چو هسته. در قسمت وسطش یک تا سه تا شیار داره که محل قرار گیری لاهینَ
سمَ چو: جتی سوراخاندَ رد می بو میا ورزوی گَلی بیخ.سرشََ به صورتَ دو گله می سازن تا جتی سوراخ دَ در نیا
قسمت انتهاییش یه رشته اوزان هسته که دوتا سمَ چو رَ  همدیگری دیم دمیبستن
یعنی سمَ چوان جته ورزاوانی گردنی سر می دارن.
لاهین: از بزی پوست درس می گرده اونه خوجیر پیت هامیدین ومیتابانن لاهین وصل کننده جت ب دارَ
بدین صورت کو یه سرشَ هامینگنن جتی شیاری سر یه سرش دَ دی داری سرَ رد می نن، برای اینکه دار لاهینی میان دَ درنشو یه تیکه چو ب نام هلیک چو دمینگنن یکی از اون چار پنج سوراخی کو داری سر تعبیه گردستی
گِو ران: گو ران یه چویی هسته که یه سرش یه کوچیکه بیلچه داره یه سرَ دیگرشَ سول می نن و ورزوَ سیخونک می زنن تا راه بشو. با اون سرش که بیلچه داره وقتی گوهانی دیم گل می چسبه، گلانَ می کننُ پاک مینن تا گوهان خوجیر کار کنه.
توبره یا خورجین: معمولاً تخم یابذری که می خوان بکارنَ دمینن اونی میان
ایزار یا تخم افشان: ایزار یه پارچه هسته کو دمببندن کمرشان تخم و بذر دمینن میانش و مشت مشت دمی پاچن زمینی سر.
ماله: ماله یه تخته هسته که وسطش یه سوراخ داره. بعد از شخم بزین این ماله رَ وصل مینن گوهانی تک تا کرت درست کنن یا شخمی گل کتانَ نرم کنن....
اما از همه مهمتر ورزو :
منظور یه جفت خوجیرَ ورزو که حسابی سیرشان کردیَن و از قبل جمامی دَ درآمیَنَ.
گوگار: کسی که شخم میزنه و گوگاری مینه
به قلم محمود رضایی

زراعت با صدای فرشید فلاحی تقدیم به شما (دریافت کنید)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۵۲
درجی طالقانی