داستان گربالیله
دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۱۸ ق.ظ
مردی از این که زنش به بچه گربه خانه بیشتر از او توجه می کرد ناراحت بود، یک روز بچه گربه
را برد و چند تا خیابان آن طرف تر ول کرد.
ولی تا به خانه رسید، دید گربه زود تر از اون برگشته خونه، این کار چندین دفعه تکرار شد و مرد حسابی کلافه شده بود.
بالاخره یک روز گربه را با ماشین گرداند، از چندین پل و رودخانه پارک و غیره گذشت
و بالاخره گربه را در منطقه ای پرت و دور افتاده ول کرد.
آن شب مرد به خانه بر نگشت... آخر شب زنگ زد و به زنش گفت: اون گربه کره خر خونه هست؟
زنش گفت: آره.
مرد گفت: گوشی رو بده بهش، من گم شدم!
این داستان خانم المیرا قاضی به طالقانی وگردان کوردی.
این داستان با صدای خانم قاضی تقدیم به شما (دریافت کنید)