عید سعید فطر مبارک

ننه قُوربانِ آن گیسِ حناییت
برنجی سینی و قندان و چاییت
مایی به دیمِ تو ماهه ننه جان
موبارُک باشه این عیدت، عزیزجان
شعر از: سیمرغ
عیدتان مبارک بندگان خوبِ خدا
ننه قُوربانِ آن گیسِ حناییت
برنجی سینی و قندان و چاییت
مایی به دیمِ تو ماهه ننه جان
موبارُک باشه این عیدت، عزیزجان
شعر از: سیمرغ
عیدتان مبارک بندگان خوبِ خدا
وختی قُلاچ پر وازیی میان
قُلاچی جا بُگوتم:
نَنُم پر
بخندِستی و بگوتی:
مُن کو پر نُدارم!!!
پارسال همین وختان بَ که بِفهمییَم، تو دی پر داشتی...
وختی که بِشِیی بهار بَ و از آن روز که بِشِیی بهار دی مایی بَن بِشَه.
دَنَبن هایی هسه که هیچ دِبِیَن هایی جبرانشان نِمینِه و
آدم هایی هستُن که هرگز تکرار نمی گردُن و تو اِچین بِیی ننه جان
🌷🌷🌷❤️❤️❤️🌸🌸🌸
یک سال از عروج آسمانیت گذشت و چه غریبانه گذشت بی تو(ننه گلی)
1397/2/5سالروز عروج آسمانی توست.
برایت مادرعزیز، ازخداوند بزرگ رحمت و مغفرت
و برای پدرعزیزم و برادر و خواهران گرامی صبر و بردباری مسألت دارم.
روحت شاد و یادت گرامی 🌷
به همین مناسبت مجلس یادبودی در روز پنجشنبه مورخ 97/2/6 از ساعت 16:30 الی 18 درمسجد روستای سنگبان برگذارمی شود.
حضور سروران عزیز، باعث شادی روح آن مرحومه و تسلای خاطر ما بازماندگانش خواهد بود.
✍🏻 سید مجید سید علیخانی
ای خداجان
همیشُک عید باشه
یالان بیان مای وَر
خانومان شُلُغ گرده
زُنُکم از ته دل بَخنده...
📌 خجیره رسمان قدیمی:
دعای سفره
وَچه که بیَم، بعد از غذا بخوردن، مامانم همیشه دعای سفره میخواند.
الان فیلمای خارجی رِ نشان میدین، اول سفره، هنوز شرو به خوردن نکردین، دعا میخانُن
به نظرم خیلی دی خوبه.
چون اون چند دقیقه ای که دعا میخوانُن، باعث میگرده آرام گردُن و با استرس غذا ناخورن.
ما دی گو اون رسمای قدیم یادمان درشیه
دیگه خجالت میکشیم وچانمانی ور دعای سفره بخوانیم.
خلاصه مامانم همیشه آخر دعای سفره ش میگوت: خدایا مای روزی رِ از خزانه ی غیبت بَرسان 🙏
مُن دی هَمُش میگوتُم: خدای خزانه ی غیب کُجه یه؟
اگه هاندا خودمان بِیشیم یواشی پاتک بَزنیم 😂
✍ نقل شده از خانم شهناز فلاحی
کولج-حسنجون
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی
فرش سمت چپی از نمونه فرشهای اصیل طالقان در خانه این زن خورانکی است. یاد این بانوی محترم گرامی باد. عکس: کانال آردکانی ها
یادگار قدیم (جوراب پدربزرگامون) عمر این جوراب 70 ساله - عکس: حسین اسحاقی (کانال طالقانی ها)
هنر جاجیم بافی در روستای گته ده طالقان - عکس: رضا بکان ۱۵ شهریور ۹۶ (کانال طالقانی ها)
نمایی از کار دست مرحوم مادرم در دهه چهل شمسی (چِل تیکه) عکس: علی شاه حسینی (کانال طالقانی ها)
بافت ننه بُنیَک! (مادر فرزندی) پولیور بنفش یاسی، هنر دست مادر -بانو میرزکی- است که بیش از بیست سال عُمر دارد و دستمال گلدار، هنر دست دختر -سیده مریم قادری- است.
گوشه ای از آداب و رسوم غنی طالقان برای میزبانی و فراخوان بهار به روایت تصویری آقای علی سیدعلیخانی مدیر بخش خبر صدا و سیمای طالقان
امروز فرصتی است تا دورِ همه کسانی بگردیم که برایمان عزیز و عشقند.
کلیپ «تی دور بَگِردِم جانِ مار» در این صبح زیبا تقدیمتان عزیزانِ درجی
آهنگ کامل جان مار (به گویش مازنی)
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا
سبزتر است و در آن عشق به اندازه ی
پرهای صداقت آبی است...
روز درختکاری گرامی
قشنگه دیمته من د قهییم نوکون
ای تی دور وگردوم
ننه جانوم
روزوت موباروک
خوشا هر باغ را بارانی از سبز
خوشا هر دشت را دامانی از سبز
برای هر دریچه سهمی از نور
لب هر پنجره گلدانی از سبز
#قیصر_امین_پور
سلام روزتون خوش عزیزان😊🌹
امن ترین جای دنیا
زیر بال و پر مادر ♡
ای خدای مهربانتر از مادر
ما رو در پناه خودت بگیر...♡
ظهر جمعه نشستی داری از رادیو، قصه ی ظهر جمعه گوش میکنی و داستان امیرارسلان نامدار
صدای زنگ در می آید:
زیــنگ زیـــنگ زیــــنگ
می روی جلو در
پسرک همسایه است
سلام می کند و میگوید: ببخشید مامانم میگه دو تا دونه پیاز دارید؟
برمی گردی، به مادرت میگویی
و بدون اینکه منتظر جواب بمانی، می آیی از ظرف پیازها، سه چهار پیاز می گذاری در یک بشقاب و تحویلش میدهی
پسرک هم تا پیازها را گرفت، می دود سمت دو سه خانه آنطرف تر و محکم درشان را میبندد.
دارید سفره ناهار را می اندازید که مادر متوجه می شود ظرف آب داخل جایخی یخ نبسته و آب گرم را هم که نمی شود آورد سر سفره
خودت تکلیفت را میدانی
با یک کاسه بزرگ راهی میشوی سمت منزل همسایه ی کناری
در می زنی
سلام می کنی و می گویی: ببخشید مامانم میگه شما یخ دارید؟
ظرف خالی را تحویل می دهی و چند دقیقه ای صبر میکنی تا یک ظرف پر از یخ تحویل بگیری
دست پر بر می گردی سمت منزل و یخ ها را تحویل مادر می دهی
ناهار را می خورید و کارتون فوتبالیستها که تمام می شود، می روی یک گوشه خانه زیر پنکه زیر چادر نماز مادرت دراز می کشی و خوابت میبرد
ساعت حدود شش عصر است که مادر صدایت می کند
از خواب بیدار می شوی می روی سمت آشپزخانه
می بینی مادر آرد را ریخته داخل سبزیهای خورد شده و ظرفش وسط آشپزخانه روی زمین است ولی خودش مشغول شستن ماهی تابه
مادر می گوید
بیدار شدی قربانت شوم
برو در خانه نرگس خانم، بگو مامانم میگه دو تا دونه تخم مرغ دارید؟
و باز تویی و همان جمله و دستِ پُرِ موقع برگشت به خانه
شب نشسته اید جلو تلوزیون که باز هم صدای زنگ در تو را تا درب کوچه می برد
پسرک همسایه روبرویی است
سراغ چهار پایه شان را می گیرد که دو روز قبل از ایشان قرض گرفته بودید
سری به نشانه تاسف و معذرت تکان می دهی و می روی برای پس دادن امانت مردم
چهارپایه را که برایش می آوری، به تو میگوید ببخشید مادرم میگه اگر میشه شماره اون فامیلتون که ماشین لباسشویی قسطی میداد رو بدید
و این داستان همیشه ادامه داشت...
عجب بِده بِستانی بود، ساده ولی گره گشا و کار راه انداز
یخ، پیاز، تخم مرغ، نان آخر شب، سیب زمینی، چهارپایه، شماره تماس، جارو خاک انداز و خلاصه «زنــدگی» بود که قرض داده می شد و کارها راه می افتاد
زندگی می کردیم
بدون ترس از نبودن نان در سفره شام
چرا که همسایه داشتیم
چرا که حرف مادر ما برای ما که هیچ، برای زن همسایه هم ارزش داشت
و درد همسایه اش را داشت، همسایه
#یادت_میا_قدیمان_چندی_باحال_بَ
✍🏻 به قلم: میثم ایرانی
TaleghaniDarji
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی
بزرگترین عشق من تویی مادر
همه روزها و شبها
وامدار این عشق توست
عزیزترینم ...♡