درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸۶۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طالقانی» ثبت شده است

مُحرم طالقان

چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۴۴ ق.ظ

السّلامُ علیکَ یا اباعَبدالله

به لطف خداوند و توفیق حاصل شده و نظر سید و سالار شهیدان و با حمایت و یاری شما عزیزان، پستهای مربوط به محرم و عزاداری امام حسین علیه السلام در طالقان، بر روی کانال و وبلاگ درجی، در دسترس عموم همشهریان قرار گرفت.

بدینوسیله بر خود لازم می دانیم که از زحمات همه ی عزیزانی که در تهیه، تدوین و ویرایش متن، بازخوانی و تهیه صوت، تهیه و ارسال عکس و فیلم و نشر پستهای مربوطه ما را یاری نمودند و نیز از همه ی عزیزانی که با ارسال نظرات و حمایتهای صوتی و متنی خود، دل خدمتگزاران اباعبدالله الحسین را شاد و گرم نمودند، تشکر نماییم.

از آنجا که به دلیل کثرت اسامی، قادر به نام بردن از تک تک عزیزان نیستیم پوزش می طلبیم و از درگاه خداوند برای یکایک بزرگواران، سلامتی و توفیق روزافزون خواستاریم.

اجرتان با حضرت ارباب 🌹

گروه تلگرامی طالقانی درجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۵ ، ۰۹:۴۴
درجی طالقانی

آداب و رسوم محرم در طالقان

چهارشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۴۰ ق.ظ



پُستهای کامل مربوط به عزاداری مُحرم در طالقان در مجموعه "محرم در طالقان"

اینجا کلیک کنید


شعر زیر در رابطه با عاشورای حسینی، از برادر ارجمندمان: آقای فرشید فلاحی از کولج طالقان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۵ ، ۰۸:۴۰
درجی طالقانی

مثل شماره 31

دوشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۰ ب.ظ

📌  خدا بُداره دره ر       گرگ نبردی وَره ر


یعنی بره رفته تو دره قایم شده گرگ نتونسته ببرتش
برای کسانی میگن که حمایت شدن و از یه خطر بزرگ در رفتند.
به عبارتی  شانس آوردن که کمک از راه غیب رسیده و اِلا نمیتونستن جان سالم به در ببرن.


با سپاس از آقای علی صفاری زیدشتی




با درجی، طالقانی گپ بَزنیم.

Telegram.me/taleghanidarji


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۵ ، ۱۵:۲۰
درجی طالقانی

مثل شماره 30

دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۴۹ ب.ظ

📌  خر لَگه بزی، خرکره ای پا رِ بشکتُن


این ضرب المثل وقتی میگن که یه نفر، یه قوی آدم زور بگوته باشه.حالا چون او ره زورش نمیرسه.. .از عصبانیت میا یه ضعیف تر از خودشه گیر میاره و اوی سر تلافی مینه..
داستانش دی اینجور به...یه دهی مثل همین دهات خودمان.یه مردک یه خر داشت و خرش دی یه کره. خر و خرکره ره میبره میدان هورک مینه..خر چموشی مینه و افسار و بند پاره مینه در میشو مردمی ینجه میان..
خر صاحاب خبر مینن..میا خر بیره خر دی نامردی نمینه و یه جفتک میزنه صاحبشی دلی میان و درمیشو....مردک دی نمیتانه خر بیره حرصش ده میا خر کره ره میره و  پاش میشکنه...
آها عزیز جان مباد زندگی میان، خر لگه بزه خر کره پا ره بشکنی...


با سپاس از آقای ابوالفضل یزدانی




با درجی، طالقانی گپ بَزنیم.

Telegram.me/taleghanidarji


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۵ ، ۱۴:۴۹
درجی طالقانی

انگور محصول طالقان

يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۰۳ ب.ظ


کِلمانی انگورِ بیوردم، شمایی بَن.
ناشتا تنوری نانی همراه بخوریم، شکر خدا کنیم
که اِچین خُجیره نعمتانَ ما رَ هدایی!
خداجان شکرت! شکر که دَریم تا شکرگذارت باشیم.
عکس و متن ارسالی از: سید مجید سیدعلیخانی از سنگبُن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۰۳
درجی طالقانی

آیت الله طالقانی

جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۵۷ ب.ظ


#آیت_الله_طاﻟﻘﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ، ﻣﺸﻖ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺧﺎﻧﮕﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭘﺮﺗﺮﻩ ﺍﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﻠﻢ، ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻓﻀﺎﯼ ﻏﺮﯾﺐ ﻭ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺁﻣﻮﺯﮔﺎﺭﻡ ﺷﺪﻡ.
ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﻟﺮﺯﺍﻥ، ﺍﺭﺗﻌﺎﺵ ﺻﺪﺍﯾﺶ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻭﻟﯽ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺍﺷﮏ ﺁﻟﻮﺩ ﻭ ﺗﻮﺍﻡ ﺑﺎ ﺑﻐﺾ ﺑﻮﺩ. ﭼﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺑﺮﮔﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﻧﻘﺎﺷﯿﻢ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: "ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺳﺨﻦ ﻧﮕﻮ" ﮐﻪ ﺗﺎ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺑﺮ ﻗﺎﺏ ﻋﮑﺲ نصب شده بر ﺩﯾﻮﺍﺭﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻡ.
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻥ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻭﺍﺭﺩﻩ ﺩﺭ ﻧﻮﺯﺩﻫﻤﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﺷﻬﺮﯾﻮﺭ ﺳﺎﻝ 1358 ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺼﺎﺋﺒﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﺭﺩﻩ ﺑﺎﻻﯼ ﻧﻈﺎﻡ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺩﺍﻧﺴﺖ.
ﺭﻭﺯ ﻫﺎﯼ ﺗﻠﺦ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﮐﻪ ﺭﺍﺩﻣﺮﺩﺍن ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﻓﯿﺾ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺰﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﺑﺮﺍﺑﺮﯼ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺭﺣﻠﺖ ﯾﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ‏« ﺍﺑﻮﺫﺭ ﺯﻣﺎﻥ ‏» ﺑﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﺑﺮ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﺎی اول انقلاب ﺑﺮﺍﺑﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﻓﺮﺍﺟﻨﺎﺣﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻧﮑﺮﺩﻥ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻫﺎﯼ ﯾﺎﺩﺑﻮﺩ ﻭ ﺳﺎﻟﮕﺮﺩ ﺍﻭ ﻭ ﻧﺒﻮﺩ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﻟﺘﯽ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﻭ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻫﺎ می گویند.
ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ ﺍﻣﯿﺮ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ‏(ع) ﻭ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺍﻭ ﺍﺳﻮﻩ ﺟﺎﺫﺑﻪ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺎ. ﭘﺪﺭﯼ ﮐﻪ ﭼﭗ ﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﺍﻓﺮﺍﻃﯽ ﻫﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭼﻮﻥ ﻧﺎﺻﺤﯽ ﻣﻨﺼﻒ ﻭ ﻣﺸﻮﻗﯽ ﺩﻟﺴﻮﺯ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺖ و ﭘﺎﯼ ﻣﻨﺒﺮ ﺍﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﯽ ﯾﺎفتند. ﺑﻪ ﮐﻼﻡ ﺷﯿﻮﺍﯾﺶ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﻣﺴﺠﺪ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﺩند ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻨﺒﻞ ﺍﻋﺘﺪﺍﻝ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﻭ ﺍﻟﺘﺰﺍﻡ ﺑﻪ ﻣﻨﺶ ﺍﻭ ﺗﺎ ﺁﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ بسیاری از ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺼﺎﺩﺭﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. به طور قطع ﭘﺬﯾﺮﺵ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ‏«ﭘﺪﺭ‏» ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﮑﺎﻧﺪﺍﺭﯼ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻢ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻄﻮﻁ ﻓﮑﺮﯼ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﻮﺩ. ﺍﺯ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﻭ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺘﯽ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﻄﺮ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺪﺍﺩ ﻣﺘﻬﻢ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩ علایی ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻫﻢ ﮐﻼﻣﯽ ﺩﺍﺷﺖ. ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽ ﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯽ کرﺩ .
ﻓﻘﯿﻬﯽ ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺘﺶ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺣﺬﻑ ﺁﻥ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺳﻮﻕ ﻧﺪﺍﺩ. ﺍﺯ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺷﺪﯾﺪ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺷﻬﯿﺪ ‏«ﻧﻮﺍﺏ ﺻﻔﻮﯼ‏» ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ است. اما ﺍﯾﻦ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺁﺭﺍﺀ ‏«ﻓﺪﺍﺋﯿﺎﻥ ﺍﺳﻼﻡ‏» ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﻧﻮﺍﺏ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﺸﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺟﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺗﺤﺖ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻫﺎﯼ ﺷﺪﯾﺪ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺍﻣﻨﯿﺘﯽ ﺳﺎﻭﺍﮎ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺰﺑﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﺧﻄﺮﻧﺎﮎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻭ نوامیسشﺧﺮﯾﺪ و شد آنچه تاریخ راوی آن است.
ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻭﺍﻗﻊ ﺯﯾﺒﻨﺪﻩ ﻟﻘﺐ ‏«ﭘﺪﺭ ﻣﻠﺖ» ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ‏«اﻣﺎﻡ ﺍﻣﺖ» بود ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﯾﺎ ﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﻣﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﯼ، ﻣﻠﺖ ﭘﺪﺭﯼ ﻭ ﺍﺳﻼﻡ ﻣﺠﺎﻫﺪﯼ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ». این عنوان به آن جهت است که ﺍﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺒﻠﻎ ﺗﮏ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻭ ﻧﯿﺰ ﺟﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ. ﻣﺪﻋﯽ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺳﯿﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺍﻭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻧﻘﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ‏«ﻣﻦ ﺩﻩ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺣﺮﻑ ﺧﺎﺻﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ». ﺍﯾﻦ ﺗﻀﺎﺩ ﺁﺭﺍﺀ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ ﺁﻣﯿﺰ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﻮﺩ .
ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﯾﺎ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺁﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﻏﻤﯽ ﺑﺮ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺭﻭﺍﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻧﻬﺎﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺣﺘﯽ ﻧﺴﻠﯽ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻣﺸﺘﺮﮐﯽ ﺍﺯ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺩﺭ ﯾﮏ هوا ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭘﺎﮎ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ‏«ﭘﺪﺭ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ‏» ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻫﻢ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻓﯿﺾ دعای ﺭﺣﻤﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺳﯿﺪ .
ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﻋﻼﯾﯽ ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺻﺎﺣﺐ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﭘﺮ ﻣﻐﺰ "ﭘﺮﺗﻮﯾﯽ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ" ﺩﺭ 13 ﺍﺳﻔﻨﺪ 1289 ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯼ ﮔﻠﯿﺮﺩ ﻃﺎﻟﻘﺎﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭﺵ مفتخر کرﺩ. ﺗﺤﺼﯿﻼﺕ ﻣﻘﺪﻣﺎﺗﯽ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﭘﺪﺭ ﺻﺎﺣﺐ ﻓﻀﻠﺶ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍﻫﯽ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺭﺿﻮﯾﻪ ﻭ ﻓﯿﻀﯿﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻣﻘﺪﺱ ﻗﻢ ﺷﺪ . ﺣﮑﻢ ﺍﺟﺘﻬﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻓﻘﯿﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﯿﻌﻪ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﮑﺮﯾﻢ ﺣﺎﺋﺮﯼ ﯾﺰﺩﯼ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺭﻭﯾﻪ ﻣﺠﺘﻬﺪﯾﻦ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﯾﺲ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ ‏(ﺳﭙﻬﺴﺎﻻﺭ) ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﺑﺎﻗﯽ ﻧﻤﺎﻧﺪ.
ﺍﻭ ﮐﻪ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺍﯼ ﻣﺒﺎﺭﺯ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺍﺟﺪﺍﺩ ﻣﻌﺼﻮﻣﺶ ﺩﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺭﮊﯾﻢ ﺩﯾﮑﺘﺎﺗﻮﺭ ﭘﻬﻠﻮﯼ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻋﻠﻨﯽ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﻭﺩﻣﺎﻥ ﺑﺮﺧﻮﺍﺳﺖ. ﻃﺎﻟﻘﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﺍﻥ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻣﺼﺪﻕ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻋﻼﻗﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﻭﻟﺖ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﯾﺮﺍﻥ سبب آن ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﮔﻠﻪ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﻧﮑﻨﺪ . ﺻﻤﯿﻤﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﻧﻘﺪﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.
عضو ﺍﺭﺷﺪ ﺟﺒﻬﻪ ﻣﻠﯽ ﺩﻭﻡ، نهضت آزادی، ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﻌﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ 57 ﻭ ﻋﻀﻮ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﺒﺮﮔﺎﻥ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺑﻮﺩ.
یاد و نامش همیشه گرامی و پر رهرو🌹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۵۷
درجی طالقانی

حضرت آیت الله طالقانی

جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۱۲ ب.ظ


🔶سید محمود علایی طالقانی معروف به  سید #محمود_طالقانی و ملقب به #ابوذر_زمان در ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ خورشیدی (برابر با روز یکشنبه ۴ ربیع‌الاول ۱۳۲۹ قمری) در خانواده‌ای اهل علم و دارای روحیات انقلابی درر وستای #گلیرد طالقان دیده به جهان گشود.
 ⚜وی از رهبران انقلاب ۱۳۵۷ ایران بود و پس از ترور مرتضی مطهری، ریاست شورای انقلاب را برعهده گرفت. طالقانی از طرف امام خمینی به عنوان اولین امام جمعه تهران معرفی شدند.

🔰آثار مکتوب حضرت ایت الله طالقانی عبارت‌اند از:
🔸پرتوی از قرآن (۶جلد تفسیر قرآن)
🔸حاشیه بر تنبیه الامه و تنزیه المله
🔸اسلام و مالکیت (دربارهٔ مسائل  اقتصادی)
🔸به سوی خدا می‌رویم (دربارهٔ سفر حج)
🔸ترجمه و توضیح بخشی از نهج البلاغه
 
🔲طالقانی در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸، سه روز بعد نماز جمعهٔ ۱۶ شهریور در گذشت. و ارامگاهشان در بهشت زهرای تهران می باشد. پس از درگذشت وی، امام خمینی از او با نام #ابوذر زمان یاد کرد.



مراسم عقد سید مهدی طالقانی در تبعیدگاه بافت کرمان

ارسال عکس: سیدمجید سیدعلیخانی-سنگبن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۱۲
درجی طالقانی

چپاک 16: شوروک پلو

دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۵۷ ق.ظ

خیر سرمان بَتیم بِشیم یک روز کوه گلان به قولی تفریح...
خودومانیب تیپ بِزی یِ یم و قشنگه لباسانَ تُن کُردیم که اگه خدا بخوایه یه چهارتا عکس بَنگَنیم و فیس بوک و وایبر و لاین و واتساپو و تلگرام و این بیصصحابانی عکسانَ وَگِردانیم و چهارتا عکس بهاری پِروفایل بَنگَنیم......

خیلی شیک دِری دَم هُسا بی یَم و مینو پَد (مُنُو پَد) دی دست گیتی بی یَم عکس سلفی واسِتان و منتظر که راه کِوعیم.....

یعنی آداش منصوری خر اگه منو میدی خنده ش میگیت....

همیشه گیله داس و بیل و فرقان و کپسول گاز دست گیتی بی یَم ...

این قُرتی وازیان آخه به ما نیمیا و خیلی ذُق کُردُم که یک روز میشیم آدُمی جور تَفریح مینیم

اما تو در چه خیال و فلک در چه خیال بِدی یَم مایی ننه و مایی مهربان همسر بیست تا گونی و مشمع و کُله کارد بیورد ی یَن که پسر جان اینانو دست گیر راهی سر اگه سبزی دَبَ بچینیم....حیفَ.... یک کیلو بایره شوروک بخوا بَخَری پنج هزار تومونه

حالا مایی قیافَ رَ تصور کن

هرچی بَتُم آخه مادر من یک روز بیخیال گرد بی یَل بِشیم خیر سرمان تَرفیح ، آخه این شُلوار و کفش و قشنگه پیرهن و گیسان اُتو بِزیه یی همرا کی میشو سبزی چینی؟؟؟

میخوا مارو یه واشی واسِتان دَکُنی گُل و شُل و بوته پَرَسانی دل که حالا کُفتی بَ یه آش و شوروک پلو باخُریم یا ناخُریم....
.مادر : خفه گرد این مشمعانو هاگیر...
من: چشم
چشمتان روز بد نینه
ماچه کول و بُزی جور مارو دَکُردُن این سُنگ و لاخی میان یه دو پر والک و شوروک و بایره قازیقایی واسِتان.... حاموت جان اونجه ریواس دَرَ بَشو بَکَن..... کجا؟؟ عوهااااا اونجه...... قربانت گردوم اون گو دو کیلومتر فاصله یه.... اصن تو چِطو بِدی یِ ی اون بیصحابو؟؟؟
.یعنی یه جاهایی مارو بَبَردُن شوروک چینی که خُرس و گراز دی اونجاران نیمیشون....
.بعد از دو ساعت مایی تیپ و قیافه گِردی بَ این کارگران معدنی جور که تلویزیون نشان میدیه.... .عرق کُرده و دَشَرُست و ویران.... تمام مایی پاهان اُوُل بِزیو و داغان..... القصه که دو هزار هُکتار از مراتع گوران چنان پاکسازی گِردی که گُمان نیمینوم یه گوسفند اونجاران بخوا رد گرده چیزی دَباشه باخوره..... به یه مکافات و بدبختی اوشانو ویتوم و بیوردوم و همین خانه یی دل بَنِشتوم کُرسی بیخ خِوم بیگیت و وقتی خِو دَ راست گِردی یَم بِدی یَم این شوروک پلو کُرسی سر مُنَ میگو عیسه بیو کُفت کن.
شاد باشید

نوشته: حامد نجاری - گوران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۵۷
درجی طالقانی

چپـــــاک ۱۵:کــُـتلـــت

چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۴۴ ب.ظ

شاید آخرین قوم در مملکت ایران زمین، که پرچم استفاده صحیح از منابع زیستی و یکی از مصادیق آن که بازیافت می باشد را پاس داشته اند، همین طالقانی آدومان بوده اند.
و این عادت، در آن روز به عنفوان جوانی، چنان پدری از مُن دِرود که تا عمر دارم یادوم در نیمیشو.

قدیمان تا چند سال پیشان طالقانیان مقیم مرکز نان خشک رو الک نیمیدان و انباری خانه شانی میان دوتا گته گونی از این سه خطه گونی یان دبه که نان خشک و لبه های نان لواش و بربری و تافتون رو دمیکوردون اون میان و وقتی یک بدبخت بینوا میخواس بشوعه طالقان اورو گیر میوردون و دمیرقانسون ماشینشی دل و راهی میکوردون ببر طالقان.
که چی ؟
هادی یَن گــــــِــــو باخوره.
مورد دی داشتیم تازه داماد اولین بار میخواسه تازه عروسشی دستِ ویگیره ببره طالقان که اوشانی ماشین و باربند رو دکوردی بی ین نان خشک و بدبختانه راهی کوردی بی ین که ایلا و بیلا این دوتا گونی رو میبری و صحیح و سالم مینگنی مایی طِویله یی دِری دم. خجیر اون گونی یانی کله رو دی بَدوتی بی یون که عروس یه موقع خدای ناکرده اون کپکـ بزیه نان خشکانه ناخنک نزنه.

در آن روز کذایی مدرسه د تعطیل گردی یم و دِ بدو اچینی رموکه خری جور بشی یم خانه که نهار باخورم... حالا اون دوران دی مایی سند رشد بود و سُنگه لقمه میزی یم و دِباخور. اَص لا سیری حالی یم نیمیگردی.. همه مونه میگوتون تو انگـــــل داری و خلاصه ارادت خاصی مونه قایل بی یون.
خب بابا جان مونی استخوانان دره رشد مینه... این بیصحابه بدن پروتیین میخوا... ویتامین میخوا... کلسیم و فسفر میخوا. .آخه انگــــل چیه اچینی نازنین جوانه عیبور مینین؟
همین در رو واز کوردوم بدی یم ای جاااان،  بوی کُـــــــــتلت میا.. به به..اون دی ننه می کتلت ...
نه لباس عوُض کوردوم و نه دست و پرمه بشوردوم و یک راهه بشی یم آشپزخانه یی دل. یه ده دوازده تا نازنین کتلک داغ گازی سر دبه و مونه بَل بَل میزی که آداش بیو مونه باخــــــور.
مایی ننه دی خانه دنبه و بشیبه میدان.
بنشتوم و کتلتان رو جیروردوم و یه کچه طالقانی ماست دی یخه چالی دل دروردوم و همین سفره رو واز کوردوم بدی یم که عوهااااا نان کجه دبیه؟؟
یک هفته یی نان خشکان و لبه نان لواش سفره دل دره از برای ارسال به طالقان .
ای خدا... چه خاک سر کنم؟؟..هرچی آشپزخانه پی بچرخی یم که نان گیروروم بدی،یم نخیر. نان دنی.
این بیصحاب کتلتی بو دی دبه دیوانه میکورد و کالا کتی بی یم.
عقل کلا تعطیل گردیبه.
چوشمانوم نیمیدی.... روده یی میان انگلان بپر بپر میکوردون که کتلت... کتلت...
هیچی... بنشتوم و اون نازنین کتلتانه با همان لبه های نان لواش و خشکه نانان که سهم گاو بَ باخوردوم
حیف این کتلت. حیف این غذا. چه گناهی مرتکب گردی،یم که مستحق این عذاب الهی گردیمه. این چه گیریفتاری بَ مونی نِصیب گردیه.
زهر گردی... این که میگن کُفتت گرده واقعا با جان و دل لمس کوردوم.
کتلت آخر رو باخوردوم که ننه م بیومی..بچه یتیمانی جور اورو نگاه کوردوم..او مونه نگاه کورد. مون دواره اورو نگاه کوردوم... اشک مونی چوشمی دل دبه... سرمو جیرانگتوم و آخرین لقمه رو میجواوستوم و منتظر نوازش مادرانه بی یم که یکهو مایی ننه محکم بزی مونی مغزی سر که خاکان سرت. مگه عقل تی ی ی سر دنی؟ مگه کوری؟ مگه غولی؟ چب این نان خشکانه باخوردی ی ی؟
اون لبه سفره رو کُنار بزی بدی یم ای خاک اُزاروک دکنن مونی سر... ده تا نان تازه تافتون اون سفره یی بیخ مونیب کنار بنگتیبه و مونی کور چوشمان ندیه.
حسرتی که اون لحظه باخوردوم پیر مرد صد ساله در بستر مرگ از عمر رفته ناخوردیه.
آقا مون دی تور گردی یم حسابی.
آخه این بیصحابه سفره چب یه چادر شبی قایده یه َ..که چی؟؟ این خشکه نانان جمع گرده و آخر هفته دکنه اون سه خطه گونی دل و برسانه طالقان گِـــو باخوره.
حالا مونی غیظ دی جَرومی و بشی یم مقراض بیوردوم که این چادر شبه بربینوم و مونی ننه فاهش و کتره که اگه دست بزنی جیگرتو در میوروم.
صغیر تو غولی ، سفره یی تقصیر چیه؟
یه چهارتا سُلی ورادی مونی طروف و از آشپزخانه مونه در کورد.
کاملا مونی روحیه آماده بود بشوم معتاد گردوم.. عه عه
نازنین کتلتانه اون خشک کپک بزیه نانی همرا باخوردوم.
آها رو.
خیک که گسنه باشه عقل کار نیمینه. عقل گو کار نکنه چشم و گوش و هوش کار نیمینه. فعل و عمل ساق تو د صادر نیمیبو و عصبیت و دیوانگی وصف حالت میگرده.
وقتی جامعه یی میان میبینم که اکثر مردم پرخاشگر و عصبی هستند با خودم میگم: شاید اونها هم خیکشان گسنه هسه. یا در پی نان هستند و یا کتلت رو نان خشکی همرا باخوردی،ینه

هرچی باشه یقین دارم که قوه عاقله و فاهمه و ادراک در ضعیف ترین حد خود خواهند بود  اگر آدومی خیک گسنه باشه!

یاحق🌺
✍ نویسنده: حامد نجـــاری

عکس از: بانو نسرین کشاورز



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۴۴
درجی طالقانی

مثل شماره 29

سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۰۵ ب.ظ

📌  سرَمه بُشکن، دامنکم جوز بریز


معنی: سرم رو بشکن، تو دامنم گردو بریز!
این مثل کنایه از آدُمانی هسته که به تو یک بدی بزرگ می کنند و بعد با دادن رشوه و محبتهای کوچک، سعی در جبران کردن دارند.


با سپاس از آقای نورالدین مهرانی




با درجی، طالقانی گپ بَزنیم.

Telegram.me/taleghanidarji

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۰۵
درجی طالقانی