📌 اسبه هَده، خَر هگیتی. از خوشحالی پَر هَگیتی
یعنی اسب رو داده، خر گرفته و از خوشحالی هم پر گرفته، مربوط میشه به اینکه کسی معامله ای میکنه و در اون معامله ضرر و زیان هم میبینه ولی چون متوجه نیست خیلی هم خوشحاله.
معادل فارسی: اسبشو داده خر گرفته، از خوشحالی پر گرفته
با سپاس از آقای علی صفاری - زیدشت
با درجی، طالقانی گپ بَزنیم.
Telegram.me/taleghanidarji
عزیزِ طالقان جانم، تی قربان ♡~♡ نگاری پی نُشو کوهان به کوهان
نگارجانت بَنیشتی دار سایه ♡~♡ می کشه گل و بوته او به سوهان
خوشا سوهان وآب خوشگوارش ♡~♡ همان، البرزکوهِ با وقارش
درخت بید لرزان سایه افکن ♡~♡ نشسته حوریان اندرکنارش
نوای بلبلان با مرغِ شب خوان ♡~♡ به گوش دل رسد ازآن چنارش
الهوچال چاله و آلاله بسیار ♡~♡ فرح افزا بُوَد بوی بهارش
فرخ نو بنگر و هفت چشمه آبش ♡~♡ نمی یابی تو مثلی در جوارش
چشمه حیدر بنوش آبی گوارا ♡~♡ بسان کوثر است آن آبشارش
مسلمانان رسیدم دانخانی ♡~♡ یادم آمد عزیز با آن نگارش
نگارچشمه نشین در مالیخانی ♡~♡ سنگ سامان نهاد از بهرِ یارش
چله مارخانه و بلغور سوویش ♡~♡ بود در خاطرات میادگارش
عزیزا کت بزن برعمر رفته ♡~♡ دمی خوش باش با شیر و شکارش
هوای آب خوش با نغمه ی حور ♡~♡ جوانان وطن در انتظارش
ز صنعا صالحی گوید به آوا ♡~♡ نموده میل سوهان بیقرارش
✍ شعر: طالقانی سرود ص 54- محمد علی صالحی
◀️ ارسال شعر (و خواندن آن) از خانم بهناز علیمحمدی - شهراسر
دریافت فایل صوتی
پز یک زن طالقونی به زن همسایه در مورد عروسش:
•
•
•
•
مای عارووس اداره ایه ¡¡¡
✍فرشاد فلاحی_کولج
ترجمه شعر عکس: عروس قشنگ دارم، عروس کارمند دارم، اون بره سرِ کار، من خودم بچه شو نگه میدارم.
📌 درختی مینشانم دیره وقتی زیر سایه اش نشینم روز سختی
این مثل یعنی که کاری در امروز می کنم و در آینده پاداشش را خواهم دید.
سختی که امروزه میکشیم، پاداش و بهره ای در آینده خواهد داشت.
معمولاً وقتی میخواهند کسی را که درگیر کار سختی است دلداری دهند که صبر و استقامت داشته باش، به زودی مزد زحماتت را خواهی گرفت، این شعر/مثل را می گویند.
با سپاس از آقای علی صفاری - زیدشت
با درجی، طالقانی گپ بَزنیم.
Telegram.me/taleghanidarji
روزگاران کودکی افسوس
هم چو تیر از کمان گذشت
نقش آلاله های رنگارنگ
یادگار است بر کرانه ی دشت
خنده ها گریه های بی جا را
گوییا من هماره می شنوم
از دهان کودک خویش
این صدا را دوباره می شنوم
هرچه گویی ز عشق و مستی و می
کودکی چهره ای دگر دارد
در میان هزار شور و نوا
نغمه دل فریب تر دارد
این گل باغ زندگانی را
یک جهان شادی و تماشا بود
گرچه بر شاخ عمر دیر نماند
کودکی هرچه بود زیبا بود....
شاعر: استاد حسن پور زاهد
شعر با صدای: فرشید فلاحی
مرد لنگه های چوبی درب دکان را باز کرد.
پیشبند منقش به رنگهای مختلف را بر کمر زد، قلم مو در ست گرفت و روبروی بوم ایستاد و مثل هر روز صفحه موسیقی محبوبش:
«گلچهره مپرس ان نغمه سرا»
را در گرامافون زرد رنگ قدیمی انتهای دکان قرار داد.
قلم را بر روی بوم کشید و چند قدم پا پس نهاد و نگاه کرد.
دو چشم که نگاهشان وجودش را می کاوید و این نگاه نافذ، حتی از درون تصویر تا اعماق قلبش نفوذ می کرد.
سایه ای در چهار چوب درب دکان سنگینی کرد. همان زن رهگذر بود که هر روز، چند لحظه ای نگاه جستجوگری به دکان می کرد و می گذشت. اما امروز توقفی بیش از یک مکث داشت.
اهسته سلامی کرد و پرسید: تابلوها فروشی است؟
مرد پاسخ داد: نه، همه از پیش به فروش رفته است.
و زن براه خود رفت و دوباره صدای نغمه ای بود که در دکان می پیچید:
گلچهره مپرس
مپرس مپرس مپرس...
✍به قلم: فرشاد فلاحی - کولج
🎬 عکس و میکس کلیپ: امید مهرانی - مهران دریافت کنید
🎤 خواندن متن: مصی مهرانی - مهران دریافت کنید