درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۲۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طالقانی طنز» ثبت شده است

مازراتی

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ب.ظ

🔰🔰 طنز طالقانی 🔰🔰


نمیدانُم چِبه هر وقت پدال مازراتی رَ همین فشار میدی یَم که طالاقانی گردُنه رَ با آخرین سُرهَت جوَر شو...😍☺️☺️☺️







پام پتو  اِیْ بُن  دَ  میزنه   دُرگا 😐

ای تو رووووووووح بی پولی٬ هِیْ...😂😄😂😂😂😂😂


🔰 ارسالی از: سید عباس افتخاری، پراچان

طراح عکس: سیده مریم قادری اُورازانی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۰۰
درجی طالقانی

سقوط طیاره

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ق.ظ

🔰🔰 طنز طالقانی 🔰🔰

یه طالقانی مَردا طیاره ای همرا بَش سفر. ✈️ 
از قضا طیاره سوقوط کُرد و همین یه نفر زنده بُماند اما دَکَت یه جزیره ای میان که فقط زناکان آنجه زندگی میکُردُن و از همه ی مردان دی بیزار بیَن.

رئیس جزیره بگوت: ما باید اینه رِ اعدام کنیم. همه دی موافقت کُردُن.

قبلِ اعدام او دِ بپرسین: آخرین خواسته ات چی هسته؟

مردُک بگوت: خواهش مینُم کسی مُنه اعدام کُنه که زشت ترین زُن این جزیره باشه و خودُش دی قبول کنه که زشت ترینه.


ایسه چند سال بعد خبر بیوردُن که مردا زنده هسته و جزیره ای میان، دوکانی واکُرده و خدا رو شکر دی، اوضاعش روبراهه.😄😄😄😂😂😂




🔰 ارسالی از: بانو سهیلا

طراح عکس: سیده مریم قادری     

تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۹
درجی طالقانی

عروس و افطاری شومار

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۶ ق.ظ

🔰🔰 طنز طالقانی 🔰🔰


یه تازه عاروس، هر چی ماه رمضانی میان او ر بگوتُن بُشو شومارتی خانه، نَشه.
تا آخرین شو، آن دی دو دیقه بمانست به افطار، میشو شومارُشی خانه.
به شومارش میگو: خالُک جان، اگه کاری داری بگو تُرَ کمک کُنم.
.
.
شومارُش یه نُگا او ر مینه 😒😒
و میگو: بُشو اون گوشه بیَست اذان بَگو
بعد دی کیسه دست گیر، فطریانو جمع کن😏😏😏

😂😂😂😂😂



🔰 ارسالی از: سید مصطفی افتخاری پراچانی
طراح عکس: سیده مریم قادری اورازانی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۳۶
درجی طالقانی

چپاک 12: نیچه و خریت

سه شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۱۹ ب.ظ

اون روز هیچکس خانه دنه بَ.
حلاوت استقلال بیدون اینکه خودوم حالی یُم گرده در دوران جُوانی یا همان تازه سرکتی چوچوق بِزی بِه
کاناپه یی سر بنشتوم و کیف میکوردوم، حالا چی یِ ی سر کیف میکوردوم نمیدانم، غوله آدومانی جور این سر اون سر میشی یم و انگار حضرت سلیمان این هشتاد متر خانه گردی بی یَم.
گُسنُم کورد و کالا کِتی یَم و لکن اَندا حضرت سلیمانی جور نبی یم که خوان طعام یه هوشتک و مُجیکی پی مونی پیش حاضرایه ، کُفت ویگیرون این اُشکُمو گو اگه دنبو هیچ شری این عالومی دل از آدومیزاد دنبه.
اَص لا بهشت جاییکه که آدومان گسنه شان نگرده، البته آدومیزاده دیگه ، این دنباشه میگرده و یگ چی دیگر خلاصه پدسسوخته گری یِ یب پیدا مینه.
یَخه چالی دل مونی ننه یه چندتا کتلت مونیب بنگتیبه، اورو گرم کوردوم و باخوردوم، ده بار گاز رو نگاه دبی یم که خاموش کوردیمه یا نه، مایی ننه دنبه ولی آثارش و گپانش مونی گوشی دل اچینی زنگوله به گردن سیوس صدا میکورد.
حالا مون اص لا چایی خور نِبی،یم ولی اون روز به رسم عادت آقاجان که غذا گَلش د جیر نِشیه چایی میخواس اویی پیش حاضر باشه بشی یم و یه خرکُشه چایی دی خودومیب بریتوم، حس میکوردوم گت گردی یم و مرد گردی یم و اینکارانه میخوا کنم که زمانه بفهمه مون دی گت گردی یمه، تیلویزیونه خاموش کوردوم و کنترلانه همانجا شومینه یی رپی سر جا بدام که همیشه آقاجان جا میدا، حالا وقتی اوشان دبی ین هرجا تو بَگِی مینگتوم ایلا اونجه.
کم کمک مونی چوشمان خِو میکتانس و بشی یم یه متکا بیوردوم که لپاکوعوم و بَکوعوم. ولی ناغافل بدی یم به رسم سفارشات آقاجان که میگُت هروقت میخوا باخوسی یه شمد و نمد بنگن رواَت مون دی برای اولین بار در نبود آقاجان این کار رو کوردی بی یم، چوشمانوم گرم گردیبه و همچین قُزقُن خِو دبی یم که یه یتیم بماند زنگ خانه رو بزی و خو د بپرسوم.
در رو اوییب نیمیزقل دی نکوردوم چون خانه بریز بپاش به و ننه اینجور موقان آبرو داری میکورد و تا جمع و جور نیمیگردی در رو واز نیمیکورد، حالا کی حالشو داره، ول کن بابا ، یقین آقای مقدم مایی همساده یه و باز میخوا نک و نالش کنه که فلانی مونی پارکینگی جا ماشین پارک کوردیه و مایی آقا اون نفهمه مردکه نهیب کنه.
بِدی یم چندی قشنگ تربیت گردی یم و در نبود آقا ننه چندی اوشانی گپانو گوش بدام... گپانی که وقتی اوشان دباشون یا عمل نیمینوم یا یک کیل دوبور کار مینوم، خلاصه که مونی گوشت و خونی میان بشیبه.
به قول نیچه پدر و مادرها ناخواسته یالانشانه خودوشانی جور بار میورون و به اینکار تربیت نام مینهند
جوامع سنتی جوامعی هسته که کانون خانواده خیلی قوه داره، چون قوه داره پس عادات و خصایل و رذایل و نیک و بد همینطو سینه به سینه پیش میشو.
امیرالمومنین میفرمایند که یالانتانه با اخلاق خودتان تربیت نکنین چراکه اوشان برای نسل و دوره دیگری خلق گردی ینه.
قدیمان تا نود سالگی یالان در بیخ چنه ننه و آقا دبی ین و تاثیر و تاثر دبه.
امبا این دوره فرق کوردیه و جامعه میگرده مخاطب و از مدرسه  بشی ین این هجرت تربیتی آغاز میگرده.
همان تشابه ناخواسته که آقا ننه میکوردون یهو تبدیل به تشابه ناخواسته اجتماع میگرده، کلا مایی تربیت همان میزان ، تشابه ورزی هسه و میگردیم طوطی فرهنگی در توتیای تربیتی جامعه.
از همان اول تقلید کاری مایی گوشت و خونی میان دل میشو و همرنگی جماعت مایی میزان.
اوشانی گو تحقیق مینون نه تقلید
همانانی هستند که نه گفتن رو یادگیتی ینه..
آخه میدانی که آری گفتن  مطلق تنها چیزی هسه که فقط خر و موجودات شبیه خر اورو یادگیتی ینه
قبول اخلاقیات و عادات اگر مبنای عقلانی داشته بو متبرک هسه و خارج از این دایره خریت
شاد باشید🌺

✍ حامد نجاری، گوران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۱۹
درجی طالقانی

مصائب اددمینان: اعتراف

سه شنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۱۶ ب.ظ


چند وقت پیشان بَ، یکی از همشهریان در درجی، مدام پیغام میدا که اگه کاری منی دَس دِ بر میا، هادین تا کمکی کنُم. مُن دی یه متن برساندیم و بگوتم بخوانه تا بنگنیم کانال.
چند روزی بُگذشت و خبری نگردی. او دِ پیگیری کُردُم که پس صوت چی گردی؟!
جواب هادا که ببخشید شرمنده، جایی دَرُم که کامپیوتر نُدارُم، گوشیم یه دانه دارُم، نمیتانُم هم اونه ای میان، متنه نگاه کُنُم و هم بُخوانم صدا رِ ضبط کنه.

( چون ما تاکید مینیم که برای سهولت حتی الامکان از وویس تلگرام استفاده نکنن. بنابراین نمیشا با یه گوشی صوت ضبط کُرد و هم آنه ای میان، تلگرامی متنه بُخواند.)

خلاصه او رِ بگوتم: خا با گوشی خانُمت ضبط میکُردی!
جواب هادا: نوداره!
بگوتُم: خا یکی اوییب بَخر.

😁 (نمیدانم چرا مُن که همیشاک سعی مینُم، گپ شخصی و مسایل مربوط به خانواده ی افراد ر قاطی گپ کاری نُکنُم، اینه ر بگوتم!)

او دی جواب هادا: آخه خانم، کدام زنی رِ میشناسین این دوره زمانه گوشی نُداشته باشه؟ منظورم خودُم بیَم که زُن ندارم! 😤
باز دهانم دِ بَپری: خا به آقات بگو یکی تییب بَخره، شرط دی بنگن، عاروسی گوشی، از این خُجیران باشه ک صوته خوب ضبط مینُن 😝
 😂😂😂
هیچی دیه... گمانم همان سره خور بَ ک بیزی مُنو اسپم و ریپورت کُرد خیر ندی 😂😂😂😂

ایسه مُن گو اِحتراف (اعتراف) کُردُم، تو اما بُشنو و باوُر نُکن 😜

✍ متن، تنظیم و تهیه عکس:
      سیده مریم قادری، اورازانی یال
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۱۶
درجی طالقانی

چپاک 11: نخ و سوزن

جمعه, ۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۴ ق.ظ

خاطرم هست که تابستان بود و غروبی دیم که از بخت بد گذر بازیهای کودکانه م به کوچه یی افتاد که پنج تا پیر،زن یا بهتر بگم پنج تا زن عمو روی سکوی نسبتا بزرگی نشسته بودند و اچینی جهودان پارچه فروش ، پیششان یک خروار بایره پارچه و بپوسیه شولوار و وَدَروسه جُرُپ بنه کوردی بی یَن و به قولی مشغول خیاطی و دوخت و دوز و وصله و پینه بزی ین
منسوجات و بسوجاتی که گربه دی اویی سر نیمیخوسی اندی داغان بَ
همشان دی یه درزن دستشان دبه و مشغول درزن نخ کوردون
همینکه چُشمشان به من افتاد شروع کردند به قولی مونه خر کورودون و قربان صدقه که زن عمو تویی قد و بالایی قربان گرده که اچینه آراسّه یالی،عجب دمی و عجب پری
پیشا که مایی چوشمان سو د بکتیه و بُلات زن عمویی سر بیو این بیصحابه درزنه نخ گیر
ما دی این دوره یی یالانی جور عقلمند یال نبودیم و یه نازی سر فورا خر میگردی،ی،یم
این ساده ترین مفهوم بورژووازی بود که هر روز مایی سر میومی.
شیوه زن عمو ها معمولا خر کوردون بَ
اما شیوه عمو ها فرق داشت، اوشان شیر میکوردون و یالان د کار میکشی ین
مثلتن میگفتند که من وقتی کیچیک بی یوم و تویی قایده بی یوم یک جفت میزی یم تا شهرک و ده دقیقه یی وِمیگردی یم، حالا بشو عمو نجفی دوکان عموییب یه پاکت سیککار زر هاگیر بینوم میتانی دو دقیقه یی وگردی یا نه
به عبارتی دقیقتر یا ما خر بودیم و یا شیر
البته در باقی اوقات دی چو خوره چاروکی جور یا اوشانی دست د کتک میخوردیم و تو بگی القاب همایونی صغیر و یتیم و تیک کورده کلاه حتی یک لحظه از ما جدا میگردی، نیمیگردی
حتی باورمان گردی به که مونی اسم صغیر حاموت هسه یا قاسم یتیم
اون روز به قولی اومدیم که یه کار خیری انجام بدیم، زن عمویی دست د درزنه بیگیتوم و نخ رو دی به رسم سوزن نخ کوردون همینکه بنگتوم دهنی دل که خیس گرده و بتانوم رد کنم یهو حالم به هم باخورد
بیصحاب نخ خیس بَ
از خیس بگذشتیبه، خُــــس گیتیبه
این پیر زنکان سه ساعت این بیصحابه نخ رو دهن به دهن لیش و تُف بَکِشی بی یُن که بتانن سوزنی کین  د دَر کنن
نیم کیلو تف این نخی سر دبه
مایی دل وِی دکت
فُشاروم جیرکت  و خانم خانه بهداشت اگه مونی فشار رو میگیت  سه گردیبه روی هفت
حالم به هم باخورد
دبی یَم گَل اوروم
اون گنداله درزن تا رو پرت کوردوم پیششان و الفوراررررر
مونی حال به هم باخورد و تا یک هفته راه میشی یم و تف میکوردوم که اوشانی لیش و تُف دهنم د درایه
حالا نه میتانم غذا کفت کنم و نه اِو باخوروم، هموش خیال میکوردوم اوشانی تف و دی ان اِی مونی دهنی میان دَرَ
این دی گردی مایی کار خیر
خدا رحمتشان کنه، اوشان دنی یون و آرام باخوتی ینه
اوشان پیر آدوم بی یُن و بدترین وجه پیری دی همان نیازمندی هسه که آدومی جان و قوا در میشو و محتاج میگرده.

رسم و عادت آدمی در همین خر کوردون و شیر کوردون و متصف به این حالات حیوانی هسه
تا بوده همین بوده که انسان در نفس خودش یا خودوشه خر مینه یا شیر مینه و این خریت و درنده گی بدون تعقل گردیه انسانی عادت و هیچکس دی آدمه کار نوداشتی باشه خودوش اینطو مینه
به امید رهایی و اندیشه
شاد باشید
🌹

نوشته: حامد نجاری - گوران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۰۴
درجی طالقانی

❇️ طالقانی خاطرات ❇️ 📼 نوار

يكشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۲۹ ب.ظ

اوایل تابستان بَ که عموم با خانواده بیومین طالقان، ما وچان، سر از پا نمی شناختیم و کلی خوشحالی میکُردیم که عموزاده ها بیومین و میتانیم با هم وازی کنیم و تا دلمان میخوا، تَش بسوجانیم. اوشان دی به همین اندازه خوشحال بیَن.
یادُمه یک روز، عموپسرُم که آن زمانان پانزده شانزده ساله ب،َ به گتین برارُم که اویی همسن بَ بگوت: مُن واکمنمه بیوردیم، بهش بلندگو دی وصل کوردیم، یه قشنگه نوار دارُم، بیا همدیگه ای همراه گوش کنیم.
برارُم که میدانست ننه و آقام خیلی متعصبند و آن زمانان، آهنگ و ترانه گوش کُردُن یه گناه نابخشودنی بَ، بگوت: خا اما قبلش باید یه خلوته جا گیراُریم که کسی متوجه نگرده. خلاصه بشی یَن پسینه ای میان و مُنُو دی مأمور کُردن که نگهبانی هادیَم اگه کسی اون طرفا میشه، خبرشان کُنُم.
همان زمان، ننُم و عَم زُنُم، ایوانی میان نُشته بیَن و گپ میزیَن. تا آهنگ برسی به ترانه ی شادی که آن زمانان خیلی بورس بَ. اوشانه جو بیگیت و صدا رِ زیاد کُردُن و از شانس، ننوم و عم زُنُم متوجه گِردیَن. ننومی رنگ بَپری و عصبانی گِردی ولی بخاطر رعایت حرمت مهمان هیچ نگوت. عم زُنُم دی خنده ای کُرد و با دست به در بکوبی و بگوت: ای سره خوران، درین آهنگ گوش مینین؟ خا صداشه زیادتر کُنین لااقل ما دی بُشنویم😅😅😅

ایسه الان به این دوره ای یالان بگو: یه زمانی آهنگ کوش کُردُن جزء امورات ممنوعه بَ ... مگه باورشان میبو
اما خداییش عجب روزگار خوشی داشتیم😇

✍ نقل خاطُره از اورازانی یال
📝 ویرایش و تنظیم: مریم قادری
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۵ ، ۱۴:۲۹
درجی طالقانی

روزه

يكشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۲۱ ب.ظ

🔰🔰 طنز طالقانی 🔰🔰

پارسال ماه رمضان، مُنُ بُرارم مشغول باغ بیل بیزّیَن بِیم. راستش اون روز خیلی گرم بَ و مایی کار دی سخت، روزه نیگیتیم. یه فلاسک چایی و نون و پنیر همرامان بَ، ساعت ۱۰ بَشِیم یه بوته ای پُشت و مشغول بُخُوردن گرستیم که یِهُو بِیدیم یه پیرمردُک از همشهریانمان بیامه مایی بالاسر ☹️

با عصبانیت بگوت: آهای وَچان، مگه شما مسلمان نییِین؟ 😠
ما خجالت بَکشیم و سرمانَ جیر اِنگتیم 😔
بعد بوگوت: جوان نُمُردان! حَلا مسلمان نییِین،طالقانی که هستین حداقل یه تعارف بِزِنین!!😊
 
من 😳
بُرارم
پیرمردُک😃
خلاصه سه نفری جاتان خالی......


✅ ارسالی از: احمد لهراسبی، لهران-سنگبُن


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۵ ، ۱۴:۲۱
درجی طالقانی

فتح اورست

يكشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۵۸ ب.ظ

🔰🔰 طنز طالقانی 🔰🔰

طالقانی پیرزُنُک، موفق به فتح قله ی اورست می گَرده.
مردم میان و عکاسان و خبرنگاران او رِ دوره مینُن و یکی دی میپرسه:
خانُم بزرگ جان، انگیزه ی شما از فتح اورست در این سند و سال چی بیه؟

زُنُک میگو: مُن انگیزه منگیزه حالیم نی، تره ای پِی دبیم برسیم اینجه 😂😂😂😂




🔰 ارسالی از: سیده فاطمه میرتقی، اورازان
🎤 با صدای: سیده مریم قادری، اورازان

دریافت کنید

      تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی
(هر گونه درج یا کپی برداری، تنها با ذکر منبع _کانال تلگرامی درجی_مجاز می باشد.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۵ ، ۱۲:۵۸
درجی طالقانی

باغ وحش

دوشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۲۸ ب.ظ


🔰🔰 طنز طالقانی 🔰🔰


یه کوپا آدم بَشی بیَن باغ وحشی دُل، حیواناتَ تماشا کنن، یه دفعه بلندگوی باغ وحش دَ یه صدا بُما:
📢 «بازدیدکنندگان گرامی خواهش مینیم حیواناتَ غذا یا خوراکی هانُدی یین»

یه چند لحظه بعد، بازم بلندگو دَ صدا بما:
📢 «بازدیدکننده های گرامی خواهش مینیم حیواناتَ غذا هانُدی یین»

این تذکرات چند بار، با لحن های مختلف تکرار گردی، تا اینکه مسئول باغ وحش بلندگو ر بگیت و بگوت:
📢 «حیوانات عزیز، ما شما دَ خواهش مینیم این آدمانی دَس دَ غذا هانِیرین»😂😂

دی هیچ تذکری نُشنواُستُن😆😆😆

🔰 ارسالی از: سیدمصطفی افتخاری، پراچان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۲۸
درجی طالقانی