درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طالقانی درجی» ثبت شده است

بیو بیو کَج بِنیش و راست بگو

يكشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۴۶ ق.ظ

اصطلاحِ کَج بِنیش و راست بگو

معنایِ آن واضح است: کج بشین اما راستش را بگو.

این مثل در ستایشِ راستگویی و ذکرِ عاقبت خوبِ صداقت داشتن، به کار می‌رود.

اما چرا کج نشستن؟

اولاً شاید به این خاطر که خیلی صاف و به اصطلاح سیخ نشستن، حالتِ معمول کسانی است که معذب و ناراحت هستند و طبق علم روانشناسی، نشانه‌ای از آدم دروغگو در گفتگو است.

دلیل دوم آن است که کج نشستن، اشاره به لمیدن و راحت نشستن دارد. یعنی راحتی و آسایش در راستگویی است. البته در راستگویی نیز رعایت شرط حکمت، دلیلِ عقل است. چون گفته‌اند:

جز راست، نباید گفت                 هر راست، نشاید گفت

خا حَلا بیو کَج بِنیش و راست بگو بِینُم درجی یی مطالبِ دوس داری؟

 

متن از: سیمرغ

گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۹ ، ۱۰:۴۶
درجی طالقانی

رویای شیرین خطاطی

دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۹، ۱۱:۱۶ ق.ظ

انجمن خوشنویسان خبر داد: پرونده استاد غلامحسین امیرخانی، به عنوان گنجینه زنده بشری خط نستعلیق، واقع در موزه میرعمادِ مجموعه فرهنگی سعدآباد، که توسط شورای ثبت میراث ناملموس و حاملان آن، ثبت ملی شده بود، ابلاغ گردید.

به گفته یکی از اساتید خوشنویسی، استاد امیرخانی یک لقب و یا یک واژه نیست، بلکه یک مفهوم اجتماعی است. یک منشور چندوجهی است که فرهنگ، هنر، ادب و مهربانی از آن ساطع می‌شود. به حق ایشان را «پدر خوشنویسی معاصر ایران» می‌نامند.

 

 

استاد غلامحسین امیرخانی در بهمن ماه سال 1318 در طالقان به دنیا آمد. پدرش (زنده یاد رستم امیرخانی) معلم بود.

او در مراسم بزرگداشت خود درباره تاثیر پدر و مادرش بر زندگی خود گفته بود: «مادر و پدر من از نظر ویژگی‌های انسانی نمونه‌های خیلی خیلی درخشان نسل خودشان بودند. مادری که از نظر عاطفی بی‌نظیر بود و پدری که از نظر صبر و متانت شاید کم‌نظیر. اگر چیز کوچکی از آنها به من ارث رسیده باشد، به عنوان سعادتی است که ما به عنوان توفیق الهی از آن نام می بریم. اما حتما ده‌ها شرط در کنار هم قرار می‌گیرد تا آن توفیق را به وجود می‌آورد».

 

 

زمانی که وی پنج ساله بود، به همراه خانواده به تهران آمدند و پس از اقامت یک ساله در تهران، به یکی از روستاهای اطراف قزوین و سپس طالقان عزیمت کردند. غلامحسین، کلاس اول دبستان را در زادگاهش گذراند. سپس خانواده مجدداً به تهران بازگشتند. او مابقی دورانِ ابتدایی را در خیابان ظهیرالاسلام، مدرسه مسعود سعد گذراند. دوره دبیرستان را همراه با کار، در کلاس‌های شبانه طی کرد. در سال 1338 و از سن بیست سالگی، با استاد سیدحسین میرخانی آشنا شد و با تأثیر از استادش به صورت حرفه‌ای به سمت خوشنویسی گرایش پیدا کرد و به آموختن این هنر پرداخت. سپس با ممارست فراوان توانست در این هنر، سرآمد شود.

در سال 1340 در اداره کل هنرهای زیبای وزارت فرهنگ و هنر سابق (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امروز) با سمت خطاط استخدام شد. چهار سال بعد و در سال 1344 زمانی که انجمن خوشنویسان ایران تأسیس شد، از اعضای هیأت موسس آن گردید و از همان دوران، به عنوان مدرس در این انجمن، به تعلیم خوشنویسی مشغول شد. در مدت زمانی کمتر از یک دهه و در سال 1353 موفق به دریافت درجه استادی خوشنویسی از انجمن گردید. سال 1358 به درجه «استاد ارشد» نائل شد. در همان سال، ریاست شورای عالی انجمن خوشنویسان ایران را برعهده گرفت.

 

 

او تاکنون کتاب‌های زیادی را با خط منحصر به فرد خود تحریر کرده که از جمله آن می‌توان به گلستان سعدی، دیوان حافظ، رباعیات خیام، دیوان خواجوی کرمانی و فرازهایی از شاهنامه اشاره کرد. او در نگارش خط نستعلیق، از ریز و درشت، دستی قوی و مهارتی مثال زدنی و فوق العاده دارد. او را یکی از برترین نستعلیق نویسان حال حاضر ایران می‌دانند. استاد مقالاتی را نیز در زمینه‌های مختلف خوشنویسی تدوین و شاگردان بسیاری را تربیت کرده است. از جمله مهدی فلاح، کرمعلی سالخورده، امیراحمد فلسفی، علی اشرف صندوق آبادی و جواد بختیاری. ایشان در ده‌ها نمایشگاه فردی و گروهی در داخل و خارج از کشور، از جمله انگلستان و فرانسه شرکت نموده است.

 

 

در سال‌های 1378 و 1388 (برای دو مرتبه)، نشان درجه یک فرهنگ و هنر ایران به ایشان اعطا شده است. همچنین در سال 1381 به عنوان چهره برگزیده همایش «چهره‌های ماندگار» انتخاب گردید. در سال 1395 نشان شوالیه، بالاترین نشان فرهنگی کشور فرانسه، به دلیل تلاش ویژه در راه اعتلای فرهنگ و هنر، به ایشان اعطا شد. در سال 1398 نیز خیابانی در تهران (در محدوده شهرآرا) به نام ایشان نامگذاری گردید. همچنین فیلم مستندی با نام «قلم عشق» درخصوص استاد به کارگردانی خانم سمیرا رجبی ساخته و با اتمام کامل مراحل فنی هم‌اکنون آماده نمایش شده است.

با آرزوی سلامتی و توفیقات بیشتر برای استاد

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۹ ، ۱۱:۱۶
درجی طالقانی

یه خوشگلِ جنس خراب!

پنجشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۹، ۰۷:۵۷ ق.ظ

 

حنا دستت، چشانت سُرمه مالِه

میشی مالانی پِی‌سَر، جواَر مَاله

بیامیَم دزدکی رویِ تو بِینُم

مُنه خود نیگیتِی، جنست خرابه

 

شعر از: آقای مسلم گرشاسبی، اهل آبادی کَش طالقان

کلمات و اصطلاحات:

  • پِی‌سَر: پشتِ سر، به دنبال
  • جواَر ماله: محله بالا، بالا شهر!
  • خود نیگیتِی: آدم حسابم نکردی. بهم محل ندادی

 

حال و  هوای این روزای درجی عاشقانه شده، و این از لطف شما دوستانه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۹ ، ۰۷:۵۷
درجی طالقانی

عاشقی با شقایق

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۳۵ ق.ظ

میشا خِعلی راحت عاشُق گردی

مُن خودُم یه چَن سالی هسته که عاشُق گِردی‌یَم

عاشُقِ داری بَلگان

عاشُقِ سَبزِ واشانی نَمِ بو

عاشُق آلاله‌هان وَختی بادی میان می‌رَخصُن...

برگردانی آزاد از شعر فروغ فرخزاد

 

سلام

صُبحتان پُر از عاشقی خُجیرانم

این قشنگِ توقولی یی جور، زندگیتان آباد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۹ ، ۰۸:۳۵
درجی طالقانی

خیک و اُشکُمی داسُتانان

چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۱:۵۸ ب.ظ

کلمات معادلِ شکم در طالقانی:

  • اُشـکُم
  • خیک
  • سیابَـند
  • اَنبون (کیسه و توبره معنی اصلیشه، اما استعاره از شکم هم هست)

 

صفتهایی که به شکم می‌دهند:

  • کارد باخوردِ خیک!
  • لاتـورِ خیک (تّ تشدید دارد)
  • زور اَنبون
  • کُرگانی قبرستان
  • باد دُکُردِ خیک/اُشکُم
  • کَفَن کُردِ خیک

 

اوصاف شکموها و چاق‌ها:

  • گَته خیک
  • گِوخیک
  • دَله خیک
  • قُرِ خیک
  • اِوزونَ خیک (توضیح از آقای روزبه اجلالی: نوعی حالت تحقیر یا دشنام دوستانه و بعضاً حالت بیانِ احساس محبت در شهرک است که خیلی رایج بوده و بیشتر هم به بچه ها می‌گفتند.)
  • خیکُون
  • گوشتال
  • کِنده فیل
  • اِچینه هَمرو (گلابی)
  • اِچینه خُورس
  • تُرشِ خیک: بر خلاف ظاهرِ لفظ، این اصطلاح برایِ آدمی است که می‌خواهند بی هنری و بی ثمری او را مورد تأکید قرار دهند. خب می‌دانید که خیک، از نظر عامه، بی هنرترین عضو بدن است. تُرش بودن هم صفتی است به معنایِ خراب بودن، مثلِ ماستِ ترش! پس تُرشِ خیک، می‌شود آدمی که بی‌هنر است و بی‌ثمر و به درد نخور. اصطلاحِ دیگری که با این صفت درست شده و به کار می‌رود این است:
  • تُرشِ خیکِش رو بیورد! یعنی تشریفِ نحس و بی‌ثمرش را آورد!

چند اصطلاح مرتبط با خوردن:

  1. سیابند جیر کیتیه: کنایه از گشنه شدن.
  2. باخُوردی‌یَم تا قـُرت: کنایه از زیاد خوردن و دیگه جایی برای خوردنِ بیشتر نداشتن. خیلی سیر شدن.
  3. دَله غُراب دَکوئه/دَکته خیکتی میان: کنایه از اینکه زیاد می‌خوری و هیچوقت سیر نمی‌شی.
  4. کَفَن کُنُم خیکته: در موقع خسته و آسی شدن از دست کسی که خیلی غذا می‌خورد به کار می‌رود. بد و بیراهی به آدمِ شکمو و پُرخور.
  5. اگه دی اِچینه خُورس می‌خوره، اِچینه وَرزو کار مینه: در دفاع از کسانی که با اینکه زیاد غذا می‌خورند ولی کار و فعالیتشان هم زیاد است و علیرغم پُرخوری، تنبل و تَنِ لَش! نیستند.
  6. دُهانُش آشو نمی‌بو (یا نمی‌گرده): کنایه از کم بودن غذا آنقدری که حتی دهان را نیز آغشته نمی‌کند.
  7. روده‌ای لَپه می‌گیره: کنایه از غنیمت بودن غذا وَلو اینکه اندک باشد.
  8. دارِ غُرابی جور: مثلِ یک کلاغی که روی درخت کمین کرده تا به شکار و ربودن غذا بپردازد. کنایه از حرص زدن و سریع قاپیدنِ چیزی، مثلاً غذاست.
  9. گُسنه گُرها: گُرها یک حشره خون آشام مثل کَک و شپش است که به احشام حمله و زیر پوست و لایِ چربی آنها لانه می‌کند. چون شدت خون آشامی و انگل بودن این حشره زیاد است، به آدمی که خیلی گرسنه و حریصِ غذاست، گُسنه گُرها (گُرهایِ گرسنه) می‌گویند.

 

 

مثالی برای تمامی مثل‌های گفته شده:

صحنه گفتگویِ دمِ ظهری یک مادر با پسرش

پسر: نَنه، نَنه، کُجه دِری؟ یه چی هادین باخورُم، گُسنِگی دِ دَرُوم بِمیرُم!

مادر: ها؟ مِینُم کو سیابندِت جیر کیتیه! حَلا خوبه ناشتایی باخُوردی تا قُـرت. این کَفَن کُنه خیکِتی میان، دَله غُراب دِکوئیه؟

پسر: بگو دی اگه اچِنه خُورس می‌خورُم، اِچینه وَرزو دی کار مینُم.

مادر: خا، حَلا بیا این یه مشت سیفِ بَلگِه ر بیگیر باخور تا وَقتِ ناهار گَرده.

پسر: نَنه... این چیه مینی پیش هانای؟ اینه کو مینی دُهانه دی آشو نمینه!

مادر: باخور بَبه جان، روده‌تی لَپِ می‌گیره!

راوی: و بدین ترتیب، گُسنه گُرهایِ داستانِ ما، دارِ غُرابی جور، حمله کُرد به غذاهان.

 

 

خاطره 1: عاشقانه‌هایِ طنزِ زُن و شووَرِ چاق

زن و شوهر خیلی چاقی در روستای ما بودند که با هم کَل داشتند. یک روز مرد از حیاط خانه، زنش را صدا می‌زد: لاغُرتی زُنا... های لاغُرتی زُنا...

ما بگوتیم الان دَهواشان در میا، چون زناکانی بَ خیلی مهمه که کسی اوشانی چاقی ر مسخره ناکُنه یا طعنه نزنه.

زُنُک دی خیلی خونسرد، خانه‌ای میان دِ بگوت: ها چیه؟ بَگو مُرداله مَردا...

 

 

خاطره 2: گُربه‌ای بَ

بچه بودم و در ایوانِ خانه‌ی عمویم نشسته بودیم. من با مگس‌کُش چندتایی مگس کشتم و جنازه مگسها را یک جا جمع کردم. عمویم پرسید: چی مینی؟ چیِب اینانه کوت کُردی‌یِی؟ اَلَک دین میدان!

گفتم: اینارِ بُداشتیَم هادیَم گُربه باخوره!

زن عمو خنده‌ای کُرد و بگوت: هِمین یه ذره؟  اینان کو گُربه‌اِی دُهانِه دی آشو نمینه!

 

 

و حُسن خِتام این بحث، یک خاطره طنزِ صوتی است با صدای بانو میرزکی از اورازان

دانلود کنید و گوش بدید کلیک

 

تهیه کننده: سیده مریم قادری

با تشکر از همیاری خانمها: نگین حیدری، فریبا سوداگری، شهناز فلاحی و آقایان شهرام صادقیان و مهدی رضاخانی

 

نظر بانویِ همراهِ درجی:

سلام، برای اصطلاح «اگه اِچینه خُرس میخورُم اِچینه وَرزو دی کار مینُم» یک معادل دیگر هم وجود دارد که می‌گوید: «اگه گاز دارم، باز هم دارم» گاز اشاره به گاز زدن و خوردن دارد و باز هم اشاره به بازی و حرکت و کار.

 

آقای مهدی رضاخانی این لطیفه رو برامون تعریف کردند:

یه طالقانی بَش شب‌نشین. میزبان، شامی سَر دَبه. او رِ تارُف کُردُن بیا شُوم باخور. بگوت هِمین الآن باخوردی‌یَم تا قُِرت!

هِی اصرار و تارُف، بالاخره پیش بیامه و دو تا کَلِ کوت، بُشقاب، پِلو باخورد.

صابخانه بگوت: بِرار تی‌یِی قُِرت به جواَر اندی جا داشت، قُِرت به جیرت چندی جا داره؟! laugh

با سپاس از همه عزیزانی که همراهِ ما هستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۹ ، ۱۳:۵۸
درجی طالقانی

شوخی با کسوف اولِ تموز

يكشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۹، ۰۲:۳۲ ب.ظ

#شوخی_با_کسوف

هـِی بگوتین اول تابُوستانِه و
تیرماه اِچین مینه اوچان مینه
روشُنی
تَموز همه روزان دِ ویشتره
گرما فُـراوانه و فَوَران مینه
نُسامه جا قحط میبو
و روز اِندی کِش میا کو چَلک بیـور نور بَـبُـر
آخُرُش دی این اَفتو خودشه مَییب بیگیت!
😐

حَلا باس بشیم نُماز آیات بُوخوانیم
پِنج بار رکوع دولا راست گردیم تا حالمان جا بیا
😎

 

 

عکاسی نام اون بیخ عکس، بنوشتیه: جاش کریپس، خدا ننه آقاشیب بُداره، خُجیرِ عَسک بیگیته.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۹ ، ۱۴:۳۲
درجی طالقانی

رسمِ گلی میان بوخوساندُن (گُل غَلت)

سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۵۰ ق.ظ

رسمه اول بهار که میبو و گُل محمدیان (سُرخه گلان) در میان، وچه ای که هنو یک سالُش نگردیه (یعنی در اولین بهارِ عمرِ نوزاد) رِ گُل غَلت مینُن. این کار باعث میبو که نوزادی پوست، شاداب و باطراوت گرده و وقتی دی گَت گِردی، از حساسیت فصل بُهار به گَرته‌ی گُل و گیاهان، مَصون بُمانه. همینطور بعضیان باوُر دارُن که این کار، یالشانِ خنده رو و خوش اِخلاق مینه.

 

 

برای این کار، یه روزی ر انتخاب مینُن و همه زُناکان فامیل جمع میبُن. گته ننه (پیلا ننه) وَچه ر حَمُوم میبَره و زُناکان، گُلانِ تازه بِچی رِ میجورُن و اونی تیغ و آلاشغالانه ومیگیرُن و یه سیفیده ملافه‌ای میان، گلانِ پَرپَر مینُن. بَعد نوزادِ که از حَمُوم بیومیه، خُشک مینُن و همانطور لُخت، میخوسانُن ملافه و گُلانی سر و زُناکان دی هر کدام یه گوشه‌ی ملافه ر میگیرُن و وَچه ر غلت میدیَن. آن شو دی می‌یَلُن وَچه، گلانی میان باخوسه. بعضی نَنانِ با سلیقه، این پَرپَرِ گلانِ خشک مینُن و یادگاری نگه می‌دارُن تا وَقتِ زاماگردیَن یا عروس گردیَن وَچه، این گلانِ لایِ لباسانِ عروسی و سجاده‌ی جاهازشان مینگَنُن.

در طی این مراسم، علاوه بر ذکر صلوات، زُناکان به شعرخوانی و شادی و دست افشانی می‌پردازن و صابخانه دی از اوشان پذیرایی شایسته‌ای به عمل میوره. البت گاهی دی این مراسم به صورت خیلی خانوادگی و جمع و جور برگزار میبو.

این رسم که در واقع بیمه کُردُن نوزاد در مقابل حساسیت و آلرژی فصل بُهاره، این روزان کمرنگ گردیه و جای خودشه به جشن‌های بی سرو تهی چون پوشک پارتی! و تولدانِ تم دار بُدایه که آرزو مینیم خانواده‌های خوشفکر طالقانی با احیای مجدد این رسم، علاوه بر سلامتی وَچکانشان، از آداب و رسوم ارزشمندمان، دی حفاظت کنن. در هر حال، مقصود اصلی از این رسم، هامون شادابی و سلامتی نوزاده که ان شاءالله حاصل میبو.

 

 

تهیه کننده: سیده مریم قادری

گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۹ ، ۰۷:۵۰
درجی طالقانی

حین ایمتحان... پس از ایمتحان

يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۴۳ ب.ظ

چه خوب که دوستان، امتحانِ پستِ قبل رو جدی گرفتند. چند بازخوردِ رسیده را با هم می‌بینیم:

 

این سُوالان چِندی سخته!   مُنَ حالی نیمیبُـو!!

فرشید فلاحی، کولج حسنجونی وَچه

 

ورقه ایمتحانی زرنگه وَچه

جواب سوال ۱: چون بشورد دیمه هانمیدین ما ماچ کنیم.

جواب سوال ۲: .... کین وهانه جو کلاسه.

جواب سوال ۳: سیاروز هیچی نُداره. عقلش مهباد ببردی!

جواب ۴: مال بد به ریش صحبش.

جواب ۵: قاطری نمی دانم ولی خری ... بشین میدانم بده.

جواب ۶: دمر گرد و بخور مثل گو او.

جواب ۷: مایی شاعر میگوت: پرورده‌ی الرگ و زرد ریشی، با بربریان نموده خویشی.
پاسوخ بقیه سوالات در پشت امتحانی ورقه آمده است.

جواب 8: چرا؟ وَله خیکُت درآ.

جواب 9: رودباری خر گرگ وزراندی.

جواب 10: سیا بترکی!

مهدی رضاخانی، دنبلیدی وَچه

یادداشت ادمین:

دوستان نام برده شده، همگی از اساتید هستند. اگر می‌گیم کجایی وَچه هستند برای ذکر نام آبادی ایشان است و تأکید بر اینکه همگی جوان و زنده دل هستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۹ ، ۱۲:۴۳
درجی طالقانی

طالقانی کوئیز!

يكشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۲۲ ق.ظ

این وَرَقه ایمتحانیان یادُتانه؟

قیمتُش دو تومُن (بیست ریال) بَ. یه دَه تومُنی (مُدَرِس نُشان) هامیدایم پِنش تا شو میخَری‌یِیم ایمتحاناتی بَ. البت گاهی اوضاعِ مالی مدرسه خوب بَ، خودُشان هامیدان. برا بعضی‌ها هِمین ورقه، حُکمِ ایعدامِ داشت. مایی بِ برعکس، حُکمِ آزادی... چون اونی پِی سَر، طالقان بِشیَن بَ و سُ ماهِ تُمام خوشی‌هایِ تابُستانی با وَچان.

ایسه الان که ایامِ ایمتحاناته، با آرزوی موفقیت برایِ تمامِ دانش آموزان و دانشجویانی که اسیر این ایمتحانات گِردیَن، ما دی یه امتحان برگزار مینیم تا ضمنِ مرورِ ادبیاتِ طالقانی، خنده دی تُکِ لبانمان بنیشه.

 

📌  سوالات پایان ترم سطح تخصصی زبان طالقانی

📝  درس مثلها و کنایات
 

1-  چرا باید نَشورده دیمو ماچ کورد؟

الف) چون نَشورده دیم قشنگ‌تره.         ب) چون ناراحت میبو اگه ماچ ناکُنی.

ج) چون بَشورده دیمو همه ماچ مینُن.     د) اصلُن چون کرونا بیومیه هیچ ماچ ناکُنین.
 

2-  این فورتوک به چی دَر؟

الف) به آن کُش.                             ب) به آن فورتُک.

ج) به این چُر.                                د) به شَهرویی گُلِ اِو.
 

3-  نگار نازنین چی داره؟ یک مورد از مشخصات آن چیزی که دارد را بیان کنید.

الف) نو گیوه داره، پا نا کورده پُشتُش پینه داره.    ب) کُرونا داره، تب و لرز و اُستُفراغ مشخصاتشه.

ج) یه کیلو شیلانُک بَلگه داره، همه دی کُرم بِزی.         د) یه وَره، لاغر و مُردال.
 

4-  خر اگر کار زشتی کند چه اتفاقی می افتد؟

الف) خُجیرِ بو بلند میبو.                              ب) صاب مال خوشحال میبو!

ج) کورایه پامال می‌بو.                                د) سوال گُنگه، منظور چه کارِ زشتی؟
 

5-  در راستای سوال قبلی، قاطری کین دَم بیشیَن چه عواقبی دارد؟

الف) اُستُشمامِ بَدِ بو.                                  ب) صُدای ناخوشایندِ دُرت!

ج) خطرِ جفتک.                                       د) همه موارد.
 

6-  مصرع دوم این شعر چیست؟ اگر خواهی بدانی لذت خِو....

الف) باخور در خستگی یک بادیه اِو.                 ب) سرتو سایه بنگن، کینت به اَفتو.

ج) بشو صحرا دِرو کُن گندم و جِو.                   د) گته داری سَران بنشین بخور تِءو.

 

7-  شاعر چه صفتی را برای اثبات قوم و خویشی کافی نمی‌داند؟ بیت مذکور را بنویسید.

الف) داشتن ریش قرمز، مگه هرکی قورمُزه ریشه، تی یی قوم و خویشه؟

ب) داشتن سجلد،        مگه هر کی سجلد داره، تی یِی همراه کار داره؟

ج) داشتنِ خالِ سیاه،     مگه هرکی خالِ سیاه داشت، تی یِی خالُکِ یار داشت؟

د) قوم و خویشی به اینا نی. بَشو رَد گَن.
 

8- کودکان تهران در جواب «چی» می‌گویند نخودچی، وَچان طالقان در جواب «چرا» چه میگویند؟

الف) بَشو خانِتانی دَر سَرا.           ب) جان عَم زُنُت دُرا.             

ج) چُ بَ میایی این وَرا.             د) هرچی دلشان بُخوا می‌گوئَن.
 

9- در طالقان به جای شلوغ و در هم برهم و وسایل نامرتب چه می‌گویند؟ (راهنمایی: این اصطلاح اختصاصاً به طالقانی تعلق دارد.)

الف) بازارِ شام.   ب) عَروسی خانه.         ج) سَگ میزنه گُربه میرَخصه.     د) کوروکی دُکّان.
 

10- در طالقان به دختر زشت رو یا غذای بد طعم، به استعاره چه می‌گویند؟

الف) گاگیلی.     ب) کُشمُش پِلو.           ج) برکت زیاد.             د) اُجاره.
 

 

و من الله توفیق: سیمرغ

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۹ ، ۱۰:۲۲
درجی طالقانی

مَرجو خورشت یا مَرجی خورش (خورشت عدس طالقانی)

شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۲۸ ق.ظ

روش‌های طبخ این خورشت خوشمزه، فراوان است. می‌توان آن را با گوشت، و یا بدون گوشت درست کرد. می‌توان به آن گردو زد یا به همان عدس، بسنده کرد. در ادامه، دو روش پخت این خورشت را با شما در میان خواهیم گذاشت:

روش اول

پیاز نگینی را به همراه گوشت خورشتی، تفت داده و سرخ می‌کنیم. زردچوبه و کمی دارچین و فلفل به آن زده و با مقداری آب می‌پزیم. عدس را جداگانه پخته و همین که گوشت کاملاً پخت، به آن اضافه می‌کنیم. سیب زمینی را به دو صورت می‌توان در این خورشت داشت. یکی به صورت نگینی درشت خورد شده که همراه گوشت و عدس در خورشت می‌پزد. یا اینکه به صورت خلالی سرخ کرده در هنگام سرو، روی خورشت ریخته می‌شود. به هر حال، بعد از یکی کردن عدس و گوشت، مقداری آلوخورشتی به آن اضافه می‌کنیم. در آخر کار هم، کمی آبغوره، نمک و رُب گوجه فرنگی تفت داده شده، به خورشت می‌افزاییم.

 

روش دوم

ابتدا عدس و گردوی سابیده شده و گوشت رو می‌گذاریم خوب بپزد و جا بیفتد. بعد پیاز را خُرد کرده و تفت می‌دهیم و به آن ادویه و فلفل و زردچوبه اضافه می‌کنیم و داخل خورشت می‌ریزیم. سپس رُب آلو را اضافه کرده و اجازه می‌دهیم خورشت با حرارت ملایم بپزد. به مدت تقریبی دو ساعت. گوشت در این خورشت، سلیقه‌ای است و می‌توان بدون گوشت هم این غذا را درست کرد. در آخر کار، خورشت را با پلو سرو می‌کنیم. ترشی و سیرترشی خیلی با این غذا می‌چسبد. ضمناً سبزی خوردن دی یادت درنشو خجیر همشهری.

نوش جان

با سپاس از خانم زری مهرانی (اهل روستای مهران طالقان) و کانال طالقانی‌ها

 

طبخ غذاهای محلی قدیمی، راهی خوشمزه و موثر در حفظ فرهنگ و میراث نیاکانمان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۹ ، ۰۸:۲۸
درجی طالقانی