تبریک روز دختر سال 1399
اِ شیرِ دُخترانمانی قُربان
روزتان مُبارُک عزیزِ چُشم و چراغان خانه
حضرت معصومه جان دعاگوی هَـمّـُتان
اِ شیرِ دُخترانمانی قُربان
روزتان مُبارُک عزیزِ چُشم و چراغان خانه
حضرت معصومه جان دعاگوی هَـمّـُتان
مواد لازُم:
طرز پخت:
اُبتُدا حبوباتَ که از قبل خیس کوردیمه دیمینیم دیگی میان و اونی سر اِوُ دیمینیم، می اَلیم تا بَپُچَه. سپس سیف و شُلانُکی ولگه و اَلو و اَلوچَه رَ به آن اُضافَه مینیم. بعد از دقایُقی به آن چُغُندور اُضافَه مینیم. پس از چن دقیقه به آن جوز خُورد کورد اُضافَه مینیم. پس از چن جوش، سبزی آشَ و ولگ چُغُندورَ دیمینیم دیگی میان، می اَلیم تا بُجوشَ تا جا کِوَه. بَهد به آن رُشته آشَ اُضافَه مینیم و گازَ جیر میکشیم تا جا کِوَه. دستَ آخُور کیشمیشَ تفت هادایه به آن اُضافَه مینیم. قبل از جیر بیگیتون دیگ به آن سُرکَه و شیکر میزنیم و آخُر سر اونَه با سیر داغ پیاز داغ تزیین مینیم.
نمُک و فُلفُل بُدُلخواه اضافه گرده. ترشی آش آمادَه گردی
نوشَ جانُتان
با سپاس از آقای شهرام صادقیان بابت دستور پخت و هم گویش طالقانیشان
هـِی مُـنو بـِین!
این خوشحالییی کیلی رِ هاندین دَسِ این و آن
بِنگَن جیفِتی میان
چند بار تو رِ بَگوئَم آخه رُوو
زیاد دی در قیدُ بندِ کُتاهی شِو و این که روز، رودهی سَگی جور دُراز گِردیه دَنباش!
دنیا هر چَن تا تو رِ زمان هادا، هَمانه رِ خوش زیندیگی کُن.
خا ایسه ما از تبریکاتِ طولانیترین روزِ سال عقب نُمانیم:
اولین روزِ تابُستانِتان به خیر و مُبارُک
نه اینکه چون خودم طالقانیاَم میگم، حقیقتاً فرهنگ گویشی طالقان، دریایی از معرفت، حکمت و نجابت در خودش داره. مثلاً در موقع تعریف کردن، ظواهرِ پر زرق و برق، چشم هیچ طالقانی رو نمیگیره و از کسی تعریف کردنِ طالقانی، در مورد صفتهایی هست که جزء فضائل اخلاقی محسوب میشَن و اگر هم مادّی باشند باز هم صفتی به درد بخور و برازنده در زندگی واقعی هستند.
بذارید یک مثال بزنم تا موضوع بهتر درک بشه. فرض کنید دو تا زن که یکیشون طالقانیه، میخوان از عروسشون تعریف کنند. زن اول، که غرق در زرق و برقِ پوچِ زندگی شهریه، میگه: عروس من، یه عالمه جاهازِ گرون قیمت داشت. خوشگلیشم که کامل، خانوادشم از اون باکلاسایِ مُد بالا.
حالا تعریف زنِ طالقانی رو ببینید: مینی عاروس، درس بُخواندیه، کارُمَنده. دوش بُدوشِ پسرُم کار مینه تا زندگیشانه بُسازه. (زنِ بساز در طالقانی این معنی رو داره، سازنده زندگی نه فقط سازگاری محض) اِندی دَس پنجه و هُنر داشت که اگرچه جاهاز بَر نَبَه اما خودشی بَ خوب جاهاز گَری کُرد. (اصطلاحِ عروس لازم نیست جاهاز بَر باشه، همینکه جاهاز گَر باشه کافیه. جاهاز گَری یعنی هنرِ درست کردن وسایل زندگی).
به این ترتیب طالقانیانی تعریف کردن، به جاه و مقام و ثروت و خوشگلی تعلق نمیگیره بلکه داشتن روحیه سازندگی، تلاش، خوشفکری و دانایی، موجب میشه که یک طالقانی از شما تعریف کنه.
تعاریف مصطلح در مورد جوانها اینهاست:
یعنی هرچی کارکُنتر بهتر، جوری که عبارات «کُولُش دِ خاک بلند میبو!» و «بالُش اِچینه سُمباده!» اوجِ شایستگی یک پسر برای ازدواج رو میرسونه.
از اون طرف، طالقانیها از آدمهایِ تنبل، مفت خور، بیکارِ بیعار و باری به هر جهت، بیزارند. «تنبله کین»، «خُرسِ خُوس»، «تَنِ لَش» و «بیعارِ غیرت» از بدترین صفتهاییه که میشه به یک آدم، نسبت داد.
در مورد زیبایی، طالقانیها آدمهای سختگیری نیستند. هرچند خوشگلی، مقبولِ ایشان است اما بَدگِلی (به قول خودشان)، آنچنان مذموم و مقبوح نیست. یعنی لازم نیست سر تا پا الهه زیبایی باشی بلکه با داشتن یک زیبایی کوچکِ ظاهری هم جزء مقبولها قرار میگیری. مثلاً زیبارویان از نظر طالقانیها اینها هستند:
از آن طرف، زشتی صورت و ظاهر، کمتر موردِ تمسخر قرار میگیرد. حتی برای نام بردن از افرادی که زشترو هستند، به جای صفات نامهربانانهای که در دیگر زبانها وجود دارد، از کلماتی نظیر گاگیلی، که یک نوع نانِ کم کیفیت است و اصطلاح «برکت زیاد» استفاده میکنند. برکت زیاد، کنایه به غذایِ بدطعمی است که هیچکس نمیخورد و اضافه میآید و برکت میکند! از سویِ دیگر، اطلاق این اصطلاح به دخترانی که بهره کمی از زیبایی دارند، شاید یک نکته حکیمانه در خود داشته باشه. اینکه زندگی با چنین دخترانی، بسیار پربرکتتر و سعادتمندتر از زندگی با دخترانِ از دُماغِ فیل اُفتاده و از خودراضی است که فقط پِی قِر و فِر خود هستند و معمولاً ثمری جز خانه خرابی برای همسر خود ندارند.
به قلم: سیمرغ
گروه تولید محتوای درجی
در دوردستِ خاطراتم یکی هست...
زنی با لباسی آبی، پر از شکوفههایِ کوچکِ سفید
نگاهش میرسد تا به دخترکی زیبا و شاد...
که با دستهای از گلهای وحشی
در شیب دامنهای سبز... به سویِ مادرش میدَوَد...
این گلهای وحشی زیبایِ سرزمین مادری، تقدیمتان
اول هفته و آخر بهار خوش عِزیزان
عکس از خانم سیده فاطمه میرنورالهی (اورازان)
متن از خانم سیده مریم قادری (اورازان)
نَنه وَچهشه ناز بُدا... بگوت: اِی تییِ انگور گیلِه چُشمانی قُربان!
وَچه بگوت: نَنه مُنه انگور!
ننه بگوت: خُبه خُبه.. شُلِ کین وهانه جو کُلاسه!
وَچه بگوت: نَنه مُنه کُلاس!
ننه بگوت: میزَنُم مُثلِ هَندِوانه دولاب گِردیا..!
وَچه بگوت: نَنه مُنه هَندِوانه!
نَنه چُوو رِ دَس گیت....
وَچه فُـرار.................!
متن از آقای مهدی رضاخانی (دُنبلید) - منتشر شده در کانال طالقانیها
طراحی پوستر از گروه تولید محتوای درجی
یه پیالَه تِشی چای
کَلهای وَر سیاه کیتیری و هیمهای هَمرا تقدیم شما خُجیران
اگه بگوتین کُجاهان این تشی چایی خیلی میچَسبَه؟
با سپاس از آقای شهرام صادقیان (شهرک) بابت متن و آقای مسعود صفاری (زیدشت) بابت عکس
تیغ بُرّان گر به دستت داد چرخ روزگار
هر چه میخواهی بِبُر اما مَبُر نانِ کسی سعدیِ جان
سلام عزیزانِ نان دُرور، نان بیور، نان دَبُند، نان خور و نان رسانِ درجی
که عمراً اگه نان بُری میانتان دَباشه
نانتان خُجیره روغونی میان
نبایدهایِ نان بُری
آقا جانُم میگوت: حتی اگه شمشیرت به اَبر برسی، نان بُری ناکُن.
سوایِ از پندِ اخلاقی نهفته در گَپانِ نَهی از نان بُری، یک باور قدیمی دی وجود داره که بر شکل ظاهری بُریدنِ نان، دلالت داره. قدیمیان میگوتُن: نان رُ نباید چاقویی همرا بُرید.
خیلی وقتا خودُم پیرِ زُناکان دِ بشنواُوستیم: خاکان سَر چُبَه نانِ آهُنی هَمرا بِربییِی؟ (منظور وسیله آهنی مثل کارد است) یا هِمین کارمان بُمانده که نانِ چاقو بَزنیم!
شاید جالب باشد که بدانید این یک باورِ خرافی نیست و ریشه در دستورات دینی دارد. دین مبین اسلام، سفارش بسیاری درباره نان کرده و اهمیت فوق العادهای برای آن قائل شده است طوری که تمامی مسلمانان، نان را نعمتی الهی و برکت زندگی میدانند. پیامبر گرامی و امامان ما نیز توصیه به احترام و گرامی داشتن نان کردهاند. مثلاً حضرت محمد صلی الله علیه و آله در احادیث مختلف میفرمایند: به نان احترام بگذارید زیرا مخلوقات بسیاری در تولید آن زحمت کشیدهاند و خدا نان را احترام کرده است. در نهایت ایشان سفارش نموده که نان را با چاقو نبُرید زیرا بی احترامی به نان است و آن را با دست، تکه کنید. امامان معصوم نیز با بیان اینکه سنت بریدن نان با چاقو، شیوه رایج در میان کفّار است، از این کار نهی نمودهاند.
البته باید توجه داشت که اگرچه بُریدن نان با چاقو، کراهت دارد اما حرام نیست و بعضی از فقها، بریدن نان با قیچی که به جهت جلوگیری از اسراف انجام شود را جایز میدانند.
اما خدایی لذتی که در باخُوردُنِ خُجیرِ نانِ محلیِ ننه پَز که دُندانی بیخ تکّه میبو دَره، یکی از لذتهای بهشتیه که خدا میانِ مردمانِ خوشبختِ روستایی به امانت بنگیه.
به قلم: سیده مریم قادری
عکس اول از: استودیو بارکد - کاریکاتور دوم از: محمد کارگر
گروه تولید محتوای درجی
به خاطر بهرهمندی همه عزیزان از مطلب ارائه شده، از غلظتِ گویشِ طالقانی متن، کاسته شده است.
اسیر گِردییِیم.
قرار بَ آخُرین روز ایمتحاناتِ ترم، قبلِ برگشتنِ وَچان به شهرانِشان، رفیقانُمه بَبُرُم خانه، تا ننهای دستپختِ باخُرُون و کلی دی کیف کُنیم.
نیلوفر، آن شیرازی دُتَر، وِگان بَ یعنی لَب به گوشت و هرگونه محصولِ حیوانی! نمیزَه. هِمینی واستان شرط کُردی بَ که غذا بی گوشت باشه.
برعکسِ زُهره، زابلی دُتَر، که غذایِ بی گوشت رِ غذا نمیدانُست.
نازنین، آن قشنگِه شمالی دُترمان، غذایِ برنجی دوست داشت اما جانِ تبریزی مَهسامان به تخم مرغ و نان بند بَ.
زِنگ بِزیَم به ننه بگوتُم: اینان یه چی میخوان هم گوشت داشته باشه هم نُداشته باشه! هم نانی باشه هم برنجی، تُخم مرغ دی داشت چه بِهتر! دی خودُت پیدا کن چی دُرُست کُنی! مُن گو مغزم سوت میکشه!
ننه خنده کُرد: خا تو نگران نباش...
نگران بییَم، از این همه اختلاف سلیقه میهمانانمان.
ظهر که برسییِِیم خانه، خُجیرِ بو خبر از غذایِ خوش میدا. تا دَس و رو بَشوریم، ننه سفره ر پهن کُرد.
یه کاسه بیورد هانا نیلوفری پیش... نیلو کاسه رِ چپ و راست کُرد و ناگهان چُشمانُش برق بِزی... «آخ جان این غذائو بی گوشته!»
زهره داشت چپ چپ نُگاه میکُرد که ناگاه نیشِش واگردی... «واسه من که گوشت توپَکی داره!»
همان دَم مهسا دی خودشی کاسه ر نگاه کُرد و با خوشحالی بگوت: «واهای، یومورتا! ساقول خالاجان..!»
ننه دیسِ برنجِ هادا نازنینی دست و بگوت: هرکی دوس داره برنجی همرا باخوره، هرکی دی خواست، با نان. مُن و دُترُم که تیلیت مینیم! مگه نه؟
چشمانُمو از کاسه خوش رنگ و لعابِ خورشت بیگیتم و بَـپُـرُستُم ننهای لُپِ ماچ کُردُم و بگوتُم: آها... تیلیت غذای مورد علاقه مُنه. قُربان خودمی ننه که معجزهگر تاریخ آشپزیه.
ایسه هرکی میخوا بدانه این غذایِ همه پسندِ چیه، خوب گوش گیره تا بگوئَمش.
مواد لازم و دستور پخت:
مواد ضروری و مشترک: شامل نخودفرنگی، سیب زمینی، هویج و قارچ. نمک، فلفل، زردچوبه. کمی سبزیجات خشک معطر (ترخون، پونه، آویشن). روغن و رُب گوجه. آبلیموی تازه.
مرحله اول: نخودفرنگی رو با مقدار مناسبی آب میگذاریم تا بپزد. بعدِ هویجهای خُرد شده را به آن اضافه میکنیم. نیم ساعت بعد که تقریباً نخودفرنگی و هویج پخته شدند، سیب زمینی و قارچ خُرد شده را میریزیم. به آن، نمک، فلفل، زردچوبه و سبزیجات خشک معطر اضافه میکنیم. در آخر که سیب زمینی پخت، رُب گوجهای که در روغن تفت داده و سرخ کردهایم را به همراه کمی آبِلیموی تازه به غذا اضافه میکنیم. یک رُبع بعد، این غذا در این مرحله برای افرادِ دارای رژیم سبزیجات (وگان) آماده است.
مرحله دوم: آن دسته از افرادیکه غذایِ تخم مرغی دوست دارند، میتوانند در آخر کار، به تعداد نفرات، تخم مرغ داخل غذا شکسته و اجازه دهند تا خودش را بگیرد و سفت شود. (مثل اشکنه، توجه کنید که بعد از شکستن تخم مرغ، غذا را هم نمیزنیم).
مرحله سوم: برای کسانی که غذا را با گوشت دوست دارند، در این مرحله میتوانید مقداری کوفته ریزه (گوشت قلقلی) به غذا اضافه کنید. طرز درست کردن کوفته ریزه آسان است. گوشت چرخ کرده را با پیاز رنده شده، مقداری زردچوبه، فلفل، نمک و پودر سیر، به همراه آرد نخودچی مخلوط کرده و ورز میدهیم. به اندازه یک گردو یا فندق، از گوشت برداشته، قلقلی کرده و داخل روغن سرخ میکنیم. البته هرکی خواست میتونه از گوشت خورشتی تیکه هم به جای کوفته ریزه استفاده کنه.
مرحله آخر: غذا را داخل کاسه ریخته، به همراه پلو یا نان، سِرو میکنیم. اگر غذایِ تریدی (تیلیت) دوست دارید، بگذارید غذا آبدارتر باشد.
شُکر خدا یادُتان نُوشو
نوش جان
متن و دستور پخت و عکس اول از: سیده مریم قادری، اهل آبادی اورازانِ طالقان
عکس غذای پوستر از: بانو مریم مدارسی
رسمه اول بهار که میبو و گُل محمدیان (سُرخه گلان) در میان، وچه ای که هنو یک سالُش نگردیه (یعنی در اولین بهارِ عمرِ نوزاد) رِ گُل غَلت مینُن. این کار باعث میبو که نوزادی پوست، شاداب و باطراوت گرده و وقتی دی گَت گِردی، از حساسیت فصل بُهار به گَرتهی گُل و گیاهان، مَصون بُمانه. همینطور بعضیان باوُر دارُن که این کار، یالشانِ خنده رو و خوش اِخلاق مینه.
برای این کار، یه روزی ر انتخاب مینُن و همه زُناکان فامیل جمع میبُن. گته ننه (پیلا ننه) وَچه ر حَمُوم میبَره و زُناکان، گُلانِ تازه بِچی رِ میجورُن و اونی تیغ و آلاشغالانه ومیگیرُن و یه سیفیده ملافهای میان، گلانِ پَرپَر مینُن. بَعد نوزادِ که از حَمُوم بیومیه، خُشک مینُن و همانطور لُخت، میخوسانُن ملافه و گُلانی سر و زُناکان دی هر کدام یه گوشهی ملافه ر میگیرُن و وَچه ر غلت میدیَن. آن شو دی مییَلُن وَچه، گلانی میان باخوسه. بعضی نَنانِ با سلیقه، این پَرپَرِ گلانِ خشک مینُن و یادگاری نگه میدارُن تا وَقتِ زاماگردیَن یا عروس گردیَن وَچه، این گلانِ لایِ لباسانِ عروسی و سجادهی جاهازشان مینگَنُن.
در طی این مراسم، علاوه بر ذکر صلوات، زُناکان به شعرخوانی و شادی و دست افشانی میپردازن و صابخانه دی از اوشان پذیرایی شایستهای به عمل میوره. البت گاهی دی این مراسم به صورت خیلی خانوادگی و جمع و جور برگزار میبو.
این رسم که در واقع بیمه کُردُن نوزاد در مقابل حساسیت و آلرژی فصل بُهاره، این روزان کمرنگ گردیه و جای خودشه به جشنهای بی سرو تهی چون پوشک پارتی! و تولدانِ تم دار بُدایه که آرزو مینیم خانوادههای خوشفکر طالقانی با احیای مجدد این رسم، علاوه بر سلامتی وَچکانشان، از آداب و رسوم ارزشمندمان، دی حفاظت کنن. در هر حال، مقصود اصلی از این رسم، هامون شادابی و سلامتی نوزاده که ان شاءالله حاصل میبو.
تهیه کننده: سیده مریم قادری
گروه تولید محتوای درجی