کینی سَری چُرت
کینی سَری چُرت به روایت تصویر
عامو جان خسته گَردی، راهی میان، اون سُکویی سر، یه کین سَری چورت بَزّی
عکس از: آقای سید امیر افتخاری (روستایِ اَوانَک طالقان)
با سپاس از کانال طالقانیها
کینی سَری چُرت به روایت تصویر
عامو جان خسته گَردی، راهی میان، اون سُکویی سر، یه کین سَری چورت بَزّی
عکس از: آقای سید امیر افتخاری (روستایِ اَوانَک طالقان)
با سپاس از کانال طالقانیها
مقدمه:
بعضی واژهها بار معنایی شرمآوری دارند و به دلیل رعایت ادب و اخلاق، استفاده از آنها محدود و پَساپردهای و گاهی مذموم است. اما مفهومی که این واژهها بِدان اشاره دارند، حقیقتی اجتناب ناپذیر از زندگی است. لذا در زمانیکه یک زبان مورد مطالعه قرار میگیرد، به ناچار، باید به این واژهها هم توجه نمود.
از سوی دیگر، تعدادی از این واژهها که در اکثریت فرهنگها کلماتی ممنوعه و شرم آور هستند، در یک زبان یا فرهنگی خاص، آن چنان بیادبانه تلقی نمیشوند و استفاده از آنها در مکالمات روزمره و اصطلاحات آن زبان، مرسوم است. اینهایی که گفتیم مقدمهای بود برای شروع واژه شناسی امروزمان که درخصوص واژه «کین» در طالقانی است.
پیشاپیش از برخی عبارات خارج از ادب که در این متن آمده، پوزش میطلبیم. به هرحال برای آشنایی با این اصطلاحات، گذر از واژگان بیادبانه مرسوم، اجتناب ناپذیر است.
صفتهای ساخته شده با واژه کین:
روشهای حرکتی یا افعالی (به صورت نِشَسته):
واژگان ترکیبی:
قاعده کلی:
کین در پسوند هر واژهای که بیاید، به انتها، زیر یا ته آن کلمه، اشاره دارد. مثلاً چاچی کین: به معنای زیرِ سقف.
یک حاضر جوابی بامزه: از این پس هر وقت کسی به شما گفت: همین؟
در جوابش بگویید: کینته بنگَن زیمین!
اصطلاحات:
کین دَنِبو (گ.و.ز): تُهی مغزی و بیمایگی. معادل: پز عالی و جیب خالی.
کین تو سر تو: یعنی الکی قیافه گرفتن.
کین سر نشیر (نشین) نیه: یعنی بسیار خوشحاله و در جای خود از خوشحالی قرار و آرام نداره.
ضرب المثلها:
نتیجه گیری:
کلمه «کین» در گویش طالقانی کاربرد بسیار دارد و یکی از لغات مشترک و پرکاربرد، در سه قسمت بالا و میان و پایین طالقان است. همان طور هم که گفتیم، به اندازه معادلِ فارسی خود، بیادبانه نیست لذا نباید از بهکار بردن آن خجالت کشید. چون بدون این کلمه، منظور نصف بیشتر اصطلاحات رو نمیتوان رساند.
و دیگر آنکه، کلمات و اصطلاحات «کین» دار طالقانی، محدود به اینهایی که گفتیم نیست و دهها واژه و اصطلاح دیگر نیز وجود دارد که در مجالِ اندک ما، آورده نشده است.
طالقانی گپ زدن هنر است
گروه تولید محتوای درجی
مشارکت کنندگان در تهیه این متن: آقایان مهدی رضاخانی، شهرام صادقیان، مسلم گرشاسبی، فرشید فلاحی و خانمها فریبا سوداگری، شهناز سلطانیان و سیده مریم قادری
طراحان اصلی کارتون: محمد کارگر و پیمان علیشاهی
طالُقان و ... یوردی سَر و ... کَلهای وَر و آقاتی کُنار
هیمه و ... سُر و ... لَپّـه و ... سیا کیتیری و ...
یه اُستُکان تِشی چای
مُن زُندُگی رَ در هِمین یه اُستُکان تِشی چای بِیدیَم
متن از: آقای شهرام صادقیان
عکس از: خانم فاطمه شمس
حنا دستت، چشانت سُرمه مالِه
میشی مالانی پِیسَر، جواَر مَاله
بیامیَم دزدکی رویِ تو بِینُم
مُنه خود نیگیتِی، جنست خرابه
شعر از: آقای مسلم گرشاسبی، اهل آبادی کَش طالقان
کلمات و اصطلاحات:
حال و هوای این روزای درجی عاشقانه شده، و این از لطف شما دوستانه.
جانِ خدا...
اگه یه جایی یهکی دلُش بیتاب و غصه داره
نمیدانُم چُطو
اَمبا خودُت پادرمیانی کن...!
سلام صُبحتان بخیر عزیزانِ جان
سلام هَمساده خوبی؟ خوشی؟ کُرچی؟ ساقی؟
سَره خور همساده کُدامانه؟ ما شَص سالُه که زُن و شووَریم!
اِ.. راست میگوئی؟ چُ خوب!
تازه دِبییَم تو دِ خواستگاری کُنُم!!
آخه مُن تو رِ خیلی دوس دارُم هَمساده!!!
سَره خور هَمساده کدامانه... ما شَص سالُه...
واستا بِینُم بَگوتی یهکیه دوس داری؟
چرخه صبحگاهی یک آلزایمر عاشقانه... همسر یا همسایه، مسأله این است!
صبحتان عاشقانه عِزیزانِ جان
به قُربانِ حنایِ پشتِ دَسّـِت
تَنوری دَم نشو میسوجه دَسّـِت
تو گُلکار مینی و مُن غصه دارُم
دَسّت چون گُل ولی گُل گِردی دَسّـِت
شعر از: بانو سیمرغ - عکس از: بانو سهیلا
_______________________________
شعر دیگری از همشهری خوشذوقمان جناب آقای شهرام صادقیان که فیالبداهه سرودند:
به قُربانَ حنایَ سَر گیسُـت
تَنوری وَر نُشو، میسوجه گیسُـت
تو گُلکار مینی و مُن خَسته گَردوم
سرُت چون گُل ولی گُل گِردی گیسُـت
خدا بُدارهتان. سپاس
اون قِدیمان کو کارگر با قرارداد مشخص دَنُبَه، کارُگرانی ساده دِبیَن که به ایشان فَعله میگوتُن و برحسب شرایط و مُهارت، به صورتهای زیر کار میکُردُن:
روزمُزد: کارگری که در برابر کارِ روزانه، مزد میگیت که عبارت بود از پول، غذا یا محصولات کشاورزی، مثل کارگرانِ گیلاس چین.
سال مُزد: کارگری که به صورت سالانه دستمزد هامیگیت. مثل چوپانان.
شکم خوراک: کارگران ساده و غیرماهری کو فقط در برابر خوراک، کار میکُردُن. مثلاً در دنبلید، کارگرانی در کنار یک خانواده، اقامت و کار میکُردُن که به اینها «آدم» اطلاق میگردی. یعنی میگُوتُن فلان خانواده، آدُم داره. این آدمها که معمولاً از ولایات اطراف به طالقان میامیَن، حقوق ناچیزی میگیتُن و دستمزد اصلیشان همان سرپناه و غذا بَه.
مزد سر خرمن: این مزد به برخی مشاغل، سالانه و به صورت محصولات برداشت شده خرمن، پرداخت میگردی. مثل مزد سلمانی و دلاک.
مزد نقد: اینجور مزدان مختص بسیاری از مشاغل بَ که به صورت نقدی پرداخت میگردی. مثل مزد نجّار یا آهنگر.
دَس کمک: در اصل کارگری قرضی است که بدون دریافت مزد نقدی، در ازایِ کار در زمانی دیگر، برای فرد کار میکُرد. این نوع کارگری، یک جور همیاری روستایی است که در مواقع شدت یافتن کار، اعضا و کارگران یک خانواده به کمک دیگری میشُن و در مقابل اون دی در یک روز دیگر، همین کارِ تکرار مینه و بدین ترتیب جبران محبت و زحمت میبو.
فَعله بیمزد و مواجب: چنین چیزی خیلی در طالقان مرسوم نَبَه ولی گاهی کارگرانی بیدونِ مزد دی پیدا میگردی. مثل شاگردانِ مغازه، کارآموزان یا محصلانی که برای طرحِ کادّ خودشان کار میکُردُن.
این شرایط کارگری در قدیم بَ. آن زمان، زندگی روستایی با محدودیتهایی که داشت، اینگونه از کارگران خود، قدردانی میکُرد. شاید شرایط کارگری خیلی عادلانه و صرفهمند نبَه اما یه چیزی ر نمیشا کتمان کُرد و آن اینکه طالقانیان، چه قدیمیها چه امروزیها، همیشه بهترین رفتار رو با کارگرانشان داشتُن. اوشانِ تکریم میکُردُن و طبق سفارش اسلام، همیشک سعی میکُردُن مزدشانه سریع و کامل هادیَن.
مثلاً در هیچ جای دیگری نِیدیَم که قدِ طالقانیان، به کارگر احترام بنگنُن. کارگری، کاری خفیف و بی ارزش در نظر طالقانیان نی. وختی یک کارگر دارُن، خودشانی غذا و خوراکِ با اوشان تقسیم مینُن و حتی خیلی وقتا، عینِ یک میهمان، اویی بِ تهیه تدارک مِینُن.
یادُم میا کارگر و بنّا داشتیم، ننه هر صبح، اوشانی بِ پِلو خورشت با سالاد و دوغ و سبزی و مخلفات، تهیه میکُرد. یه روز مجبور گردی بشوئه صفِ سیمانی میان و نزدیک ظهر بیامه. آن موقعان تلفن دی نبه که زنگ بزنه و خبر هادیه تا یکی دیگه اویی جا غذا بپُچه. ظهر با کُباب و سنگک بیامی خانه و هِی عذرخواهی میکُرد که نتانسته پلو بپُچه.
بنّامان میگوت: خواهر، هیچ جا ما ر ناهار هانمیدیَن. شما دی اندی خودته خسته ناکن، صبح به صبح یه آبگوشت بار کن و بشو به کارانت برس. اما ننه میگوت: نمیشا هر روز آبگوشت باخوردُن. تکراری و خسته کننده میبو.
یا همین طالقان خودمان، افغانی کارگر داشتیم. آقام میشه تا شهرُک، میوه و بیسکیویتُ و شکر پنیر میگیت کارگرانی بَ. میگوت این بنده خداهان خسته و گُسنه میبُن، کنار هر چایی اوشانی بِ بیسکیویت بنگنین ته دلشانِ بگیره.
کجایِ دنیا سراغ داری چنین با کارگر مهرُبانی کُردُن؟
متن اصلی از: آقای شهرام صادقیان، مدیر محترم کانال اصیل طالقانیان
با تشکر از آقای مهدی رضاخانی و گروه تولید محتوای درجی بابت تکمیل متن و ذکر خاطرات
دستکتِ مُنِ هادین تو رِ یه خُجیرِ جا بَبُرُم...
به قشنگِ قِدیمان... به دیدارِ طالقانی سُرخِ دیمان
با سپاس فراوان از آقایان فرهاد باریکانی و شهرام صادقیان
نکش ای جانِ مار چُشم انتـظاری ناکـن اِنـدی مُنـیـبه بی قـراری
تو کو هر شو و روز دَس به دعایی بـه امـیـــدِ خــدا امـیــدواری
🍃☀️ سلام
امیدتان به خدا بو عزیزان
صبحتان بخیر ☀️🍃
#شعر_محلی
عکس از: آقای عشقعلی ایرانمنش