درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روستاهای طالقان» ثبت شده است

ایشالا پیر گردین

جمعه, ۹ مهر ۱۴۰۰، ۰۱:۳۳ ب.ظ

روز به نام نازنینانی هست
که به دعای «ایشالا پیر گردی» بَر‌سیَن

ان‌شاءالله شما دی با تنِ سالم و دلِ خوش و سَرِ عزتمند، پیر گردین
 

#روز_جهانی_سالمندان_گرامی

عکس از: مهدی ویسانیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۰۰ ، ۱۳:۳۳
درجی طالقانی

متنی برای پل قدیمی زادگاهم، روستای شهرک طالقان

چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۰۵ ق.ظ

ورود ممنوع
ورود به شهرک ممنوع
گذر از پلی که شناسنامه روستای شهرک طالقان است ممنوع.
چون اکنون این گذرگاه دیگر مسیر ورود به روستای شهرک نیست. چون شهر طالقان، هویت روستاهای تشکیل دهنده خود را می بلعد. روستاهای شناسنامه دار، باید تبدیل به محله های بی هویت شوند.
این پل زیبا که نشانی از هویت شهرک هست، همچون دوقلویش پل گلینک، باید زیر پایه هایشان با احداث پل های ناموزون ساخته شده با ماشین و آهن سیمان خالی شود.
باید پلی که به صورت مشارکتی، با کمک مالی و به دست اهالی، زیر نظر مهندس میرفخرایی ساخته شد از یادها فراموش شود. زیرا ساخت پل و حمام و مسجد و آب انبار توسط مردم نشان از هویت روستایی است و ساخت تاسیسات توسط دولت نشان از هویت شهری.

 


پلی که در اوایل دهه ١٣٣٠ساخته شد، هیچگاه سیل از روی آن رد نشد، هیچ سیلی تا قبل از احداث پل جدید، آسیبی به آن وارد نکرد، باید نابود شود، به جرم این که وجودش گواهی است بر قدمت همزیستی مردم و رودخانه شاهرود ، و بودنش بطلانی بر حد بستر و حریم های محاسبه شده بر روی کاغذ در این محدوده رودخانه.

 

 

اما از تو میخواهم که بمانی.
بمان ای زنده کننده غوغای پلی دم و گاراژ،
بمان ای یادگار دوران کودکی،
بمان ای خاطره خوش مسابقات خر سواری
با سرود گوگـَل بیامه،
بمان ای یادآور خاطرات پیشواز و بدرقه مسافرین و زوار.
بمان ای راه عبور به اون دست و قهوه خانه حصیر آباد.
بمان ای راه عبور دخترکان کوزه به دوش راهی چشمه وُجاروک.
میگویند زیبایی یعنی تناسب و تقارن، همچون این مریم گلی رسته بر کنارت،
بمان ای پل طراحی شده توسط مهندس میرفخرایی
بمان پل زیبا،
شاید شهریور امسال
در آغاز ۶٨ سالگیت، به عنوان هدیه تولد پای زخمی و شکسته ات درمان و باز هم آغوش پر مهرت بر روی ما گشوده گردد.
بدون تابلو ورود ممنوع.
و نصب تابلویی با این عبارت:
پل زنده یاد مهندس میرفخرایی
با افتخار، عبور و "مرور خاطرات" آزاد

به قلم: آقای روزبه اجلالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۰۰ ، ۱۰:۰۵
درجی طالقانی

طالقان جان - دیزانِ زیبا

عکس از: بانو فریده سلطانیان

 

🐝  تُلاشَ کارگری مَگَزان جَهُتَ جَم کُردُنَ شهد، اُلَرگی سَر

طالقان جان روستای پردسر
عکس از: آقای شهرام صادقیان

 

🍃 کمانگوش  زیر بوته گرز در کوههای دنبلید

عکس از: کانال شورا و دهیاری روستای دنبلید

 

 

🍏  اُمسالی نِوْبرانه روستای پردسر ۱۴۰۰/۲/۲۹

عکس از: آقای شهرام صادقیان

 

 

نُمایی از شهر طالُقان از جاده جدیدی سراِیندان

عکس از: کانال اصیل طالقانیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۱۷
درجی طالقانی

از هسته میوه، تا درخت میوه

شنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۹:۵۲ ق.ظ

سلام و درود، به زودی فصل میوه‌های هسته‌دار می‌رسد. میوه‌هایی مانند هلو، آلو، زرآلو، گیلاس و آلبالو...
درخواستم اینه که هسته این میوه ها را دور نیندازید.
هسته‌ها را بشورید و خشک کنید و اونها را توی یه دستمال نگه دارید و داخل ماشین‌تون بگذارید.

هر وقت که به گردش و یا سفر میرید، اگه بشه ۷ الی ۱۰ سانت زمین را کنده و دانه‌ها رو چال کنید. بهتره مکان چاله، نزدیک به آب باشه. اگر هم آب در نزدیکی نبود مهم نیست. شما فقط اونها رو به طبیعت تحویل بدین، نگهداری اون با خودش.
دولت تایلند در سال‌های اخیر بین شهروندانش، این عملیات را به این صورت هدایت کرده و موفقیت‌های زیادی هم کسب کرده‌اند. شمار درختان میوه در طبیعت به این صورت افزایش
  پیدا کرده.
مالزیائی‌ها هم در این ابتکار عمل به تایلندی‌ها پیوسته‌اند!
  پویش‌های مردمی، به این شکل بی‌نهایت موثره.

ایجاد و تکثیر درخت در طبیعت با این روش ساده از فرسایش خاک، جاری شدن سیل، تغییر اقلیم، خشک شدن هوا، آلودگی هوا و انتشار ریزگردها و... جلوگیری می‌کنه.

همینطور یه یادگاری به درد بخور از ما برای طبیعت و آیندگان به جا می‌مونه.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۹:۵۲
درجی طالقانی

دراپی و گراب در بهار

شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۰۰ ق.ظ

 

این دی یه قشنگِ عَسک از بالا طالقان، روستای دَراپی و گراب

نازِ دوربینِ آقای رضا بکان

کانال اصیل طالقانیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۱:۰۰
درجی طالقانی

جانم خاکِ پر برکت طالقان

شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۵۴ ق.ظ

فصل کاشت نشا در طالقانه. طالقانیان، نشا رَ  تَلک میگن (TALK)

ایمسال همه جور تَلکَ بُکاریم: هندوانه، کلم بوروکلی، انواع گوجه فرنگی، فیسالیس (عروسک پشت پرده)
آخه میدانی، طالقانی خاک برکت داره. همه چی عمل میا.

 


انتشار در کانال طالقانی‌ها

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۰:۵۴
درجی طالقانی

برکتِ نان

شنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۰۱ ق.ظ

 

سحر، خواب آلود، با تنی سنگین و دردآلود از  جا بلند و آرام و بی صدا مشغول آماده کردن خمیر شد. بچه ها خواب بودند و دلش نمی‌آمد آنها را بی‌خواب کند. فردا کلی کار داشت و در سر کارها را مرور می‌کرد.
اگرچه راه رفتن برایش سخت بود ولی او مادر بود و با تمامی مشکلات، باید به کارهایش می رسید.  با سختی، لاک را آورد و چند کاسه آرد، درون آن الک کرد و آب جوشیده‌ی ولرم را درون آرد ریخت و با دستان مهربانش، شروع به خمیر کردن کرد. نمی‌دانم می‌دانید خمیرِ نان را باید خیلی وَرز داد تا آماده برای پختن شود و مادرم با سختی، این کار را تمام کرد و روی لاک را پوشاند، تا خمیر وَر بیاید و کاملاً آماده شود. بعد کمی آرام گرفت، اما با بالا آمدن خورشید و بیدار شدن بچه ها، از چشمان زیبای مادرم هم خواب کوچید.

صبحانه را آورد و بچه ها را تر و خشک کرد، ولی انگار زیاد حالش خوب نبود و احساس درد داشت اما هیچ بروز نمی‌داد. بعد از صبحانه، ننه گفت: «خمیر بالا اومده و دیگه وقتشه که شروع کنیم.»
بچه‌ها را به آقاجون سپرد و تنور را آماده کرد. هیزم و گمره، در چشم به هم‌زدنی شعله کشیدند و آتشی به پا شد که تنور را سرخ و زیبا و آماده پختن نان می‌کرد. سفره‌ی آرد را پهن کردند و تخته، وردنه و دیگر وسایل را آوردند.

ننه گفت: «حوا جان، تو سنگینی نمی‌تونی نون رو به تنور بزنی. من کنار تنور می‌شینم، تو نون را وَردنه کن که اذیت نشی.»

و چنین بود که مادرم و ننه، شروع به پختن نان کردند. با شروعِ کار، درد مادرم بیشتر شد ولی باز هم، پیشِ مادر شوهر صدایش را در نیاورد و خیلی عادی، نان‌ها را وردنه می‌کرد. او با درد کنده می‌گرفت، با درد وردنه می‌کرد اما خم به ابرو نمی‌آورد .

تا اینکه آخرین نان پخته شد. حالا دیگر درد تمامی وجود مادرم را گرفته بود. همان دم، ننه متوجه حال خراب او شد و پرسید: «حوا جان چیه؟ دردته؟ ای امان... چرا زودتر نگفتی؟» و سراسیمه آقاجون رو خبر کرد.

- «زود برو دنبال خاتون باجی، بگو حوا دردش بگیتی، زود بیا.»

ننه سفره‌ی نان را جمع کرد و آقاجون به دنبال خاتون باجی رفت. در خانه کسی حضور نداشت، آخر فصلِ خرمن بود. آقاجون تا پشت ده که محل خرمن بود را دوید و نفس نفس زنان به آنها رسید و گفت: «خاتون باجی زود بیا حوا دردش گرفته» 

خاتون باجی گفت: «باشه میام اما کارم نیمه تمومه» آنها آن لحظه که باد می‌آمد، داشتند گندم‌های خود را باد می‌دادند.  آقاجون گفت: «من به جات کار میکنم تو فقط بشو»

و اینطور شد که خاتون باجی پیش مادرم آمد. طولی نکشید که صدایِ گریه نوزاد بلند شد. در روز ۲۸ مرداد، روزی گرم و تابستانی، دختری به جمع خانواده اضافه شد. و من در طالقان، در میراشِ زیبا و در خانه‌ای گِلی گرم و پر از زندگی، چشم به دنیا گشودم و مادر و پدرم «فریبا» نامیدندم.

دنیا آمدنم را دوست دارم...

مکانش را...

زمانش را...

خاتون باجی را...  کسی که مرا به  دنیا آورد.

و از همه مهمتر مادر و پدرم را...
به قدری برایم زیباست که دوست دارم صبوری مادرم را، حجب و حیا او و سادگی و عشق زندگیشان را بنویسم و به همه بگویم چقدر به وجودشان می‌بالم و افتخار می‌کنم.

تولدم قرین شد با برکت، با نان، با گرمی و همین برایم زیباست.

آن نان‌ها خوشمزه‌ترین نان‌های دنیا بودم برای مادرم، چون با عشق به وجود نوزادش پخته شد و توانست علیرغم درد، آن را به پایان رساند و کارش، نیمه تمام، باقی نماند.
احساس عجیبی دارم. شاید حمل بر خود شیفتگی شود ولی وجود خود را به واسطه‌ی تولدم، دارای برکتی خاص می‌دانم. چیزی که همیشه برایم ثابت شده است. ولی یک حس دیگر هم دارم که این هم خالی از واقعیت نیست. در هنگام تولد که مادرم مشغول کار، پدر مشغول کار، خاتون باجی مشغول کار بودند، من نیز همیشه مشغول کارم و استراحت و راحتی کمتر سراغم می‌آید. از این امر، ناراضی نیستم و این را مرهون لطفِ الهی و نحوه‌ی به دنیا آمدنم می‌دانم.

 


عکس: بانو سوداگری، مادر سرکار خانم فریبا سوداگری

زنده باد مادرم که شجاعترین، مهربانترین و محجوبترین زن زندگیم است.
و یاد و خاطره‌ی شیر زنی چون «مرحوم خاتون باجی» که کمک حال زنان در میراش بود، برای همیشه زنده و گرامی باد. روحشان شاد، کم نبودند شیر زنانی که در روستاهای طالقان، چون ستاره‌ای درخشیدند و دوشا دوش مردان، برای گذران زندگی، زحمتها کشیدند. یاد همگیشان گرامی و روحشان قرین رحمت الهی.

 

به قلم: بانو فریبا سوداگری                         عکس اول از: بانو راضیه فرج‌پور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۰:۰۱
درجی طالقانی

رسوم زیبای طالقانی‌ها در ماه مبارک رمضان

شنبه, ۲۸ فروردين ۱۴۰۰، ۰۸:۴۳ ق.ظ

 

استقبال از ماه رمضان

همیاری و همکاری در اجرای رسم‌های قدیمی، از ویژگی‌های قومی ساکنان کوهپایه‌های البرز است. آنها همین روحیه را در اجرای آیین‌های رمضانی نیز دارند که خانه‌تکانی و غبارروبی مساجد به صورت گروهی و گرفتن روزه در روزهای آخر ماه شعبان از جمله آنهاست.

رسم آش و آشتی

رسمی قدیمی و فراموش شده است که در آن، خانواده‌هایی که با هم اختلاف داشتند، قبل از رویت ماه مبارک رمضان، اقدام به پختن آش و فرستادن آن برای یکدیگر می‌کردند و به این ترتیب، کدورتها و اختلافها را کنار گذاشته و با قلبی بی‌کینه و نفرت، مهیای بهره‌مندی از ضیاف الهی می‌شدند.

اذان گفتن طالقانی‌ها در خانه‌

دارالمومنین نام دیگر طالقان است. همین عنوان نشان می‌دهد که مردم این دیار تا چه میزان بر انجام واجبات و فرایض دینی دقت و تاکید دارند. یکی از رسم‌های مردان طالقانی اذان گفتن و مناجات‌خوانی در حیاط‌ها و روی بام‌های خانه‌هایشان است. آنها معتقدند هر کسی اذان بگوید در قیامت روسفید خواهد شد. به همین دلیل افراد بسیاری در روستاهای طالقان هنگام افطار و سحر اذان می‌گویند و در سحرهای این ماه مناجات می‌خوانند. برخی افراد نیز مردم را برای سحری خوردن بیدار می‌کنند که این رسم در نقاط مختلف استان نیز برگزار می‌شود.

پخت نان

معمولاً یکی دو روز قبل از شروع ماه مبارک، خانواده‌ها اقدام به پختن نان کرده و خود را مهیایِ روزه‌داری می‌نمایند. همچنین پختن نان‌های غیر روزمره مثل اگردک و دیگر نان‌های شیرین، نیز مرسوم است. از این نان‌ها به عنوان نذری، خیرات، عیدی و یا هدیه به همسایگان نیز استفاده می‌کنند به‌گونه‌ای که سفره سحری و افطار خانواده‌ها، از حضور این برکت خداوندی، خالی نیست.

 

 

اعلام زمان سحر و افطار با چاووشی خوانی یا صدای طبل

در قدیم که وسایل ارتباط جمعی وجود نداشت، برای اطلاع از زمان مراسم سحری و اذان صبح، رسم بر این بوده که افرادی مأمور می‌شدند تا با صدا کردن مردم محل، چاووشی خوانی یا کوفتن بر طبل، مردم روزه‌دار را بیدار کنند.

پختن غذای نذری

طالقانی‌ها همچنین رسم دارند که در شب‌های این ماه، غذای نذری درست کنند و آنها را در سینی‌های مخصوص بگذارند و به همسایگان و آشنایان بدهند. هنگام پختن این غذاها و همچنین آش نذری همسایگان به یاری هم می‌شتابند و به یکدیگر کمک می‌کنند. در مناطق روستایی نیز پختن نان  رواج دارد و این کار هم بعد از افطار انجام می‌شود.

 

 

افطاری دادن در مساجد و برپایی مراسم شب‌های قدر

در هیچ آبادی طالقان، مردم مراسم شب‌های قدر را به تنهایی و در منازل برگزار نمی‌کنند. بلکه این مراسم، به صورت گسترده و دسته جمعی، در مساجد و تکایای روستاها با حضور همه اهالی برگزار می‌شود. همزمان با این مراسم، رسمِ پسندیده افطاری دادن هم برپاست. برای هزینه‌های افطاری و نیز تدارک خوراک و پذیرایی آن، مردم به صورت تکی یا مشارکتی، بانی می‌شوند.

رسم «همچه کاسه»

«همچه کاسه» از رسم‌های رمضانی در استان البرز است که بیشتر در طالقان اجرا می‌شود و شبیه رسم «هَمسا کاسه» است که پیشتر در مورد آن صحبت کرده‌ایم. طالقانی‌ها به رسم همچه‌کاسه، هر ۳۰ روز ماه رمضان و قبل از افطار فرنی، آش، حلوا و شیربرنج می‌پزند و آن را درون کاسه‌ای می‌ریزند و به خانه‌های یکدیگر می‌فرستند و همسایه‌ها را در غذای خود که بویِ آن به خانه‌شان رسیده، شریک می‌کنند.

 

 

روشن کردن شمع روی پرچین‌ها

طالقانی‌ها رسم دیگری برای سوگواری سالگرد شهادت امام علی (علیه السلام) در شب بیست و یکم ماه رمضان دارند. آنها بعد از افطار روی پرچین‌ها به نشانه عزاداری شمع می‌افروزند و زیر نور شمع به صورت گروهی حرکت می‌کنند. یک نفر  نوحه می‌خواند و دیگران به سوگواری می‌کنند.

تابوت برداری و اجرای مراسم تعزیه در روستای اورازان طالقان

در روستایِ اورزان، رسمی قدیمی وجود داشته که همانند مراسم سوگواری ایام محرم و صفر، برای شهادت امیرالمومنین هم مراسم تعزیه و تابوت برداری نمادین اجرا می‌شده است.

رسم هِلنگو در روستای گلینک طالقان

«هِلنگو» آیین سوگ و سینه‌زنی سنتی ویژه ماه رمضان و مربوط به شب‌های عزاداری است که فقط در روستای «گلینک» طالقان برپا می‌شود. در این شیوه، عزاداران شالی بر کمر می‌بندد و در کنار هم می‌ایستند. آنها با دست چپ شال‌های یکدیگر را می‌گیرند و با دست راست سینه می‌زنند. هنگام سینه‌زنی حرکت می‌کنند. این عمل نشان از همبستگی بین آنها را دارد. هلنگو به غیر از عزاداری امام علی (علیه السلام)  در دهه اول محرم نیز برگزار می‌شود.

عید فطر

با فرارسیدن عیدِ سعیدِ فطر، اهالی روستاهای طالقان، تکبیر و تحمید گویان، خود را به مسجد و محل برگزاری نماز عید می‌رسانند.

همچنین طالقانی‌ها رسم دیگری برای عید فطر دارند. آنها در این روز آیین «ماه دَرمِه» به معنای «ماه در آمدن» را اجرا می‌کنند. این مراسم بعد از رؤیت هلال ماه انجام می‌شود و صرفاً مختص ماه رمضان نیست، ولی در این ماه به صورت ویژه برگزار می‌شود. در این رسم فرد خوش‌قدمی را که آب و آیینه در دست دارد دعوت می‌کنند تا اولین کسی باشد که در آن ماه به خانه‌شان قدم بگذارد.

از دیگر آیین‌هایی که بعد از اقامه نماز عید انجام می‌شود، رسم دید و بازدید، جشن‌های بادبادک بازی و عیدی بردن برای نوعروسان و دختران نامزد کرده، به اتفاق فامیل و آشنایان است.

همچنین در شب عید، بسیاری از خانواده‌ها اقدام به پختن غذای خیراتی کرده و برای زیارت اهل قبور، به مزار می‌روند و پس از قرائت فاتحه، همانجا شام را به اتفاق هم صرف می‌کنند.

 

مطلب اصلی از: آقای محمدعلی حسین نیا                    

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۰۰ ، ۰۸:۴۳
درجی طالقانی

نی نوازی روستایی

پنجشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۴۰ ق.ظ

خُشکه گُلی در جیف و محبتی در سینه‌ام!

یه شاه کَرُم غُصُه دی شانُه‌می سَر

لِک و لِک جیر میام تا تی‌یِی خانه‌ای دَم

دَم و دودُت برپاست

های و هویت هواست...

مُنه یک چای هَدین تا بنیشُم تَشی وَر

دلمی بَ نِی نوازی بکُنُم

آخه میدانی... عشق جایُش تِنگه!

 

ایده گرفته از شعر حسین منزوی عکس از دروجان

کلیپ این نی‌نوازی را اینجا دانلود کنید و ببینید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۹ ، ۰۹:۴۰
درجی طالقانی

سرکار خانم زری مهرانی نوشتند:

(مطلب دود) عالی بود. حس بودن در روستا و صبح‌هایی که می‌رفتم خونه مامان جان و وقتی می‌دیدم از پشت خونه، دود تنور و عطر نون پیچیده، حالم خوب می‌شد و قدمهامو تند می‌کردم و مامان جونم رو مشغول پختن نان می‌دیدم، برام تداعی شد. قلمتون توانا دوست عزیزم.

درجی: سپاس بانوجان خوش ذوق و مهربانم

 

استاد فرشید فلاحی نیز شعر «باید بروم...» خود را فرستادند:

باید بروم، شهـــرِ شـما دود گرفته است                   هرکس‌که دلی‌داد به کس، زود، گرفته است

راهی شده‌ام ســوی دیـاری که نشانش                   تصویرِ بهشتــی که زِ معبــــود گرفته است

از شهـرِ شـما پُــل زده‌ام تا دهِ زیــبا                      دل عاقبــت اینجـا رهِ مقصـود گرفته است

باید بــروم عطـر علـف می‌کِشَـدم تا                      آنـجا که دلـم آینــه از رود گرفتــه است

فانوسِ شب ‌و راهِ سکوت است‌ و به من یار               بخشیده دل و هرچه که غم بود گرفته است

چشمانِ من از شعــر رسیدن شده لبریز                    دستـانِ تو را واژه‌ی بــدرود گرفتــه است

درجی: سپاس استاد و سایه‌ی سَرِ درجی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۹ ، ۰۹:۲۷
درجی طالقانی