درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روستاهای طالقان» ثبت شده است

دود در شهر... دود در روستا

دوشنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۵۳ ق.ظ
  • صحنه اول

امروز صبح زود، به مانند همیشه، از خانه بیرون زده، راهی محل کار شدم. گوشه‌ی خیابان، منتظر رسیدن تاکسی بودم، که یک اتوبوسِ قَرَم قُزمیتِ درب و داغان، با سرعت از کنارم رد شد و حجم عظیمی از دودِ کثیفِ خود را به سرتا پایم پاشید. همانطور که ریه فلک زده‌اَم را با سرفه‌های پیاپی از دودِ ناخوانده! خالی می‌کردم و گوشم از ناسزاهای پیرمردی عصبانی که راننده اتوبوس را به فحش و نفرین بسته بود، پُر می‌شد، نگاهم به انتهای خیابان افتاد که اتوبوس، بی اعتنا به حضور پلیس، قرمزی چراغِ راهنمایی را رد کرد و مأمورِ جوان را مبهوتِ در دودِ خلاف خود باقی گذاشت.

نیم ساعت بعد، در تاکسی بودم و با پلکهای نیمه بسته، چرت میان راهی خود را می‌زدم که ناگهان روبه رویم را دودِ غلیظ دیگری فرا گرفت. اندکی که جلو رفتیم، سر و کله مردی پیدا شد که کُپه برگهای خشک و آشغال‌های کنارِ جاده را به آتش کشیده و این بزمِ دودِ صبحگاهی را به راه انداخته بود.

بالاخره به محل کارم رسیدم و در حالِ عبور از کنار دکه‌ی نگهبانی بودم که صدای همکارم مرا میخ‌کوب کرد: «یا حضرت عباس... اون دود رو نیگا... کجا آتیش گرفته!»

و چشمم به افق افتاد که انوارِ بی‌جانِ خورشید، در خاکستری اولِ صبحی دودآلود، دست و پا می‌زد و از دوردست‌ها، صدایِ آژیر آتش‌نشانی می‌آمد.

  • صحنه دوم

صبحِ زود از خانه بیرون زدیم، با کوله‌هایی نیمه خالی و دل‌هایی پر از امید. هنوز کوچه تازه آب و جارو شده را تمام نکرده بودیم که از خانه همسایه، دودِ رقیق و رقصانی به استقبالمان آمد. مادرم گفت: «ماشاءالله به مَشتی صِد دیقه که صبحِ به این زودی نان دِمیبَنده!» و بعد، صدای سلام و علیک و اُغور به خیر بود و کوله‌هایی که از گرمایِ خوشایندِ نانِ تازه، پُر می‌شد.

نیم ساعتِ بعد، از سینه کشِ کوه بالا می‌رفتیم و صدای گامهایمان، خوابِ شیرینِ زمین را می‌پراکند. پدر که دستانِ خود را سایه‌بانِ انوارِ طلایی آفتابِ تازه کرده بود، به همواریِ بالایِ شیبِ دره اشاره‌ای کرد و گفت: «اونجه رِ بِین... دود دَره! حتماً یکی از ما سحرخیزتر یا یکی از چوپانانه که چایِ ناشتاییشه دَم کُردیه! بیایین بِشیم آن وَر که یکی یک پیاله، میهمان او باشیم!»

عصر، خسته اما پر نشاط از سخاوتِ کوه، به ده بر می‌گشتیم و کَله‌ی همه‌ی خانه‌های روستا روشن و دودِ خوشِ زندگی از پس چینه‌های کوتاهشان، همچون دستانی شکرگزار به آسمانِ خدا بلند بود.

کَلِه: اُجاق سنگی

_______________________

هیچ فکر کرده‌اید که یک پدیده یا اتفاقِ مشابه، چقدر بار معنایی و احساسی متفاوتی می‌تواند در مکان‌های مختلف داشته باشد؟ مثلاً همین دود... که دیدن آن در شهر، احساسی متفاوت و متضاد را نسبت به روستا ایجاد می‌کند. تفاوت دیدن دود در زندگی شهری و روستایی در متن بالا به خوبی به نمایش گذاشته شده است. دودی که در شهرها، نمادِ کثیفی، بیماری، حالِ ناخوش، ویرانی و پیام‌آور مرگ و اضطراب است، در روستا، نمادِ زندگی و زنده بودن است و گرمایِ بودن و امیدبخشی را به دلها می‌رساند.

آری، وقتی ما در شهرها، دیدن دود را به عبورِ ماشینی فرسوده، سوختنِ کپه‌های آشغال و آتشِ ویرانی مربوط می‌کنیم، در روستا آن را به روشن شدنِ اجاقِ زندگی و تنورِ شادی و سلامتی مردم، تعبیر می‌کنند.

تنورِ دل‌هاتان گرم

به قلم: بانو سیده مریم قادری عکس از: بانو ناهید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۹ ، ۰۹:۵۳
درجی طالقانی

سَرَکی لابه لایِ اصطلاحات شیرین طالقانی

يكشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۹، ۰۲:۱۴ ب.ظ

سَرَکی لابه لایِ اصطلاحات شیرین طالقانی

  • ای پسر جان، چبه چه کُنُم داری بیخ نشتی یی؟

به معنی اینکه: ای پسر جان چرا از جایت بلند نمی شوی و حرکت نمی کنی و کاری را که می خواهی انجام بدهی هی آن را  پیش خود، حل و فصل و بالا و پایین می کنی؟

  • یارو رِ بِین چه گُسنه فیس داره!

یعنی طرف چیزی در بساط نداره اما با آن وضع خود، را از پا نمی اندازند و به خوبی ظاهر سازی می‌کند.

  • بِین چه بُلا گِتیه

یعنی به تفریح و گردش رفته

  • ششنا قوروت: حسابگر
  • اگوج: گیج
  • وَلپیت: کج وکوله
  • قُزپیت یا قُزمیت: به درد نخور، آن هم جوری کج وکوله
  • دوپلقی: فرو رفته، قُر شده
  • خودشی به لُغّاز (لُغُز) می‌خواند: از خودش حرف در می‌آره
  • یارو، کفنِ بروت: طرف بد حالی که خوب و سالم می‌شود

 

طالقانی دارای اصطلاحات شیرین زیادی است که در این نوشته نمی‌گنجد. عزیزانی که تمایل به خواندن این گونه اصطلاحات و ضرب المثل طالقانی دارند می‌توانند به کتاب «نگاهی به آداب، سنت‌ها و فرهنگ مردم روستای حسنجون و سید آباد طالقان» مراجعه کنند.

چندین جلد از این کتاب در فروشگاه حسین آقا واقع در روستا و یا در فروشگاه نیما در شهرک و همچنین در فروشگاه ایلوند زیاران موجود می‌باشد.

ارسالی از بانو فاطمه پوررستگار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۹ ، ۱۴:۱۴
درجی طالقانی

فانوس خیالم رهسپار با تو بودن است

چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۰۸ ب.ظ

شماییب آرزو مینُم هَر وَخت چُشمانِ‌تانِ دِمی‌وَندین و خوئِتان می‌بره

یه قشنگِ خِوء بیا پِلکان‌ِتانی پُشت

بَهد دی که صُبح گِردی، واقعیت زُندگی‌تان به قشنگی هامون رویایِ شوءِتان باشه

 

پس با این رویا، چُشمانِتانِ دَبُندین عِزیزانِ جان

شِو و خِو خوش

 

 

برگردان متن: آقای افتخاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۹ ، ۲۱:۰۸
درجی طالقانی

ترتیب مرتفع‌ترین روستاهای طالقان جان

سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۰۲:۰۱ ب.ظ

 

شمالی‌ترین روستا: اسفاران                   جنوبی‌ترین روستا: اورازان

شرقی‌ترین روستا: گراب             غربی‌ترین روستا: پرگه

وسط‌ترین روستا: گزینان (جزینان)

بلندترین (مرتفع‌ترین) روستا: آسکان              پایین‌ترین (کم ارتفاع‌ترین) روستا: کلارود

 

اقامت‌گاه‌های مهم طالقان که در حقیقت روستا نیستند:

آیین کلایه، شریف کلایه، کمپ سنگبن، لات پردسر (یا همان روستای ایستا/ترک آباد/منتظران)، شهرک مهستان، میان بیشه، زرعکان، سفید گوران، کیامحله، سیف بنه و محسن آباد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۹ ، ۱۴:۰۱
درجی طالقانی

خانه سبز با پدرانی طالقانی

سه شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۵۲ ق.ظ

سریالِ خانه سبز یادتانه؟

یه علی کیچیک دَبه اوُل پی‌یَر نُداشت

بعد خودشی آقا پیدا گِردی اما او رِ هانُدان بَبُره خارُج

چَن وَخت بَهد، یالُک خودُش دَس به کار گِردی و خودشی بَ پی‌یَر جور کُرد

حَلا به اینانُش کاری نُداریم... یه چیزی در این قضیه دَره که مُن خودُم به تنهایی! کَشف کُردیَم

نکته اینجه یه که علی کیچیکی پی‌یَران... هر دوتا شان یه خُصلتِ مشترک داشتُن.

- چی؟ خوش‌تیپ بی‌یَن؟

- اون که البت... اما مینی منظور اُصالتشان بَ که هر دو پی‌یَر، مایی همشهری و طالُقانی یَن‌!

 

تا اُکتُشافِ بَهدی خدا نگهدارتان

 

 

با آرزوی سلامتی و موفقیت برای هنرمندان خوبِ طالقانی

آقایان اسماعیل محرابی (روستای امیرنان) و فرخ نعمتی (روستای خچیره)

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۹ ، ۰۸:۵۲
درجی طالقانی

پانزدهم مهرماه، روز روستا و عشایر

سه شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۵۳ ق.ظ

مخمل سبز چمن خوشرنگ چون چشمان تو     جنگل و ابر است پُر چین و شکن دامان تو

عطر باران است و کاهگل کوچه باغ روستا        بوی نان می داد گندمزارِ آن دستان تو

شعر از: آقای محمد طباطبایی             عکس از: بانو منیژه کمانی

 

 

🍁🍃پانزده مهرماه#روز_روستا گرامی🍃

روستایی ترین کانال و وبلاگ طالقانی همینجاست👇

TaleghaniDarji

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۹ ، ۰۸:۵۳
درجی طالقانی

دلتنگی ماه بانو

جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۹:۴۸ ق.ظ

 

ماه بانو، بُومی سَر دِ خیره بُوماندی بَ به جاده و مینی بوسِ آبی، که دود می‌کُورد و دور می‌شه رِ نُگاه می‌کُورد.

از نُگاه ماه بانو دِ میشا بُفَمُست از هِمین حالا چِندی دُل تِنگ گردیه.

کوچایی میان دِ سُلام هادام و او رِ بگوتُم: مِینی ماه بانو، پَییز چِندی شبیهِ ماست؟ تنها و غُصه دار و اِچینه اُجاقی خاموش!

یه کیشکه تُک‌خند بِزی و بگوت: نه بَبه جان، پَییز قَشنگه امبا منیب دِلتُنگی میاره! دِلتُنگی بابتِ یالانُم که هر سال مَجبورُن اول پَییز بَشوئَن شهر، کاری واستان و تا عید دی وِنمی‌گردُون.

 

کاشکی اشتغالِ جوانان روستایی در همان آبادی خودشان بَرقرار بَ

تا ماه بانوان روستا، شُش ماهِ آزُگار، دِلتنگ و چُشم به راهِ عِزیزانشان نمی‌ماندُن.

 

متن اصلی و عکس از: مهدی ویسانیان - برگردان به طالقانی: سیده مریم قادری

_______________________

 

یادداشت ادمین:

یادم میاد هر سالِ اولِ پاییز که خواهر و برادرم که دانشجویِ شهرستان بودند، بار سفر می‌بستند تا برای ترم جدید به دانشگاه برن، مادرم بعدِ رفتنشون این تک بیت رو حُزن آلود زمزمه می‌کرد: عزیز من رفت... خدا به همراش!

از همون موقع آرزو کردم، هیچوقت هیچ مادری، دچارِ غمِ جدایی و دلتنگیِ فرزند نشه.

الهی آمین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۹ ، ۰۹:۴۸
درجی طالقانی

رب آلوچه

چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۳۵ ق.ظ

این روزها در کوچه پَس‌کوچه‌های طالقان که قدم بزنی، از حیاط هر خونه، بویِ پختنِ رب و لواشک رو با تک تک سلول‌های خوشمزه پسندت حس می‌کنی. رب هَلی یا آلوچه، برای طالقانی‌ها کاربردی شبیه رب انار برای شمالی‌ها رو داره. تو اکثر غذاها می‌شه از این عصاره دل انگیز استفاده کرد و طعمِ بی نظیر همراه با لِعابِ خوشایندی به غذا داد.

طرز تهیه رب آلوچه، خیلی راحته و فقط کمی زمان بَره و حوصله و دست پَنجه زنانه می‌خواد. اول آلوچه‌ها رو خوب بشورید. دُم و برگ و ساقه‌هاشو ازش جدا کنید. اگه کُرم بِزی میانُش دَره، اونِه دی اَلَک کنین میدان، نگویین کُرمُش به کُرمُم یا که مَثَل پروتئین داره و روده‌ای لَپه میگیره و کُفران نِهمَت میبو! (طالقانی گفتم این تیکه رو، آخه اخلاق مادرای طالقانی رو می‌دونم دیگه)

خلاصه وقتی شستن و تمیز کردن آلوچه‌ها تموم شد، اونها رو داخل دیگ بریزید و با کمی آب، رویِ حرارت بگذارید تا جوش بیاد اما مواظب باشید سَرریز نشه. وقتی جوش اومد، شعله رو کم کنید و اجازه بدید خوب آلوچه‌ها قُل بخورند و بپزند و لِه بِشَن. بعد اجاقو خاموش کنید و وقتی آلوچه‌ها کمی خنک شد و حرارتش افتاد، اونو بریزید توی یک صافی، سبد یا آبکش که روزنه‌هاش ریز باشه و با تهِ ملاقه، روی مواد بکشید تا از صافی رد بشه و عصاره آلوچه بدون پوست و هسته باقی بمونه. حواستون باشه که علاوه بر ملاقه، باید از دستهای مبارک هم کمک بگیرید برای گرفتن پوست و دور ریختن هسته‌ها.

حالا عصاره صاف شده رو مجدداً روی حرارت بگذارید تا خوب بجوشه و کاملاً غلیظ و بدون آب بشه. می‌دونید دیگه اگه رُب شُل باشه کپک می‌زنه اما رُب سفت و غلیظ، حتی تا دو سال هم توی یخچال ماندگاری دارد. در آخر کار، به رب‌تون کمی نمک طبیعی (اگه طالقانی نمک بو چه بِیتَر!) بزنید و بعد از سرد شدن، توی ظروف دربسته ریخته و داخل فریزر یا یخچال نگهداری کنید.

نکته مهم و حیاتی: آمار ظرفهای رب‌تون رو داشته باشید، چون خیلی پیش اومده که در یخچال رو وا کنید و ببینید جا تَره و بچه نیست! در همه حال و همه جا و از سویِ همه کَس، خطر به یغما رفتن رب و لواشک شما وجود داره!!

آها عِزیز جان، طالقانی رُب آلوچه، از ناخُنُک بِزیَن عُبور کُرده و به پاتُک بِزیَن بَرسیه!

با خُجیرِ کواَلو و آلوچه‌هان که طالقانی میان فُراوان دَره، دُرُست کنین و نوشِ جانتان

 

 

🍃 🙏 سپاس از بانو ملک محمدی بابت عکس و دستور پخت

گروه تولید محتوای درجی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۳۵
درجی طالقانی

قِدیمِ طالُقانی فَعله‌هان (کارگران)

شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۰۸ ق.ظ

اون قِدیمان کو کارگر با قرارداد مشخص دَنُبَه، کارُگرانی ساده دِبیَن که به ایشان فَعله میگوتُن و برحسب شرایط و مُهارت، به صورت‌های زیر کار می‌کُردُن:

روزمُزد: کارگری که در برابر کارِ روزانه، مزد میگیت که عبارت بود از پول، غذا یا محصولات کشاورزی، مثل کارگرانِ گیلاس چین.

سال مُزد: کارگری که به صورت سالانه دستمزد هامیگیت. مثل چوپانان.

شکم خوراک: کارگران ساده و غیرماهری کو فقط در برابر خوراک، کار می‌کُردُن. مثلاً در دنبلید، کارگرانی در کنار یک خانواده، اقامت و کار می‌کُردُن که به اینها «آدم» اطلاق می‌گردی. یعنی می‌گُوتُن فلان خانواده، آدُم داره. این آدمها که معمولاً از ولایات اطراف به طالقان میامیَن، حقوق ناچیزی می‌گیتُن و دستمزد اصلی‌شان همان سرپناه و غذا بَه.

مزد سر خرمن: این مزد به برخی مشاغل، سالانه و به صورت محصولات برداشت شده خرمن، پرداخت می‌گردی. مثل مزد سلمانی و دلاک.

مزد نقد: اینجور مزدان مختص بسیاری از مشاغل بَ که به صورت نقدی پرداخت می‌گردی. مثل مزد نجّار یا آهنگر.

دَس کمک: در اصل کارگری قرضی است که بدون دریافت مزد نقدی، در ازایِ کار در زمانی دیگر، برای فرد کار می‌کُرد. این نوع کارگری، یک جور همیاری روستایی است که در مواقع شدت یافتن کار، اعضا و کارگران یک خانواده به کمک دیگری میشُن و در مقابل اون دی در یک روز دیگر، همین کارِ تکرار مینه و بدین ترتیب جبران محبت و زحمت میبو.

فَعله بی‌مزد و مواجب: چنین چیزی خیلی در طالقان مرسوم نَبَه ولی گاهی کارگرانی بیدونِ مزد دی پیدا می‌گردی. مثل شاگردانِ مغازه، کارآموزان یا محصلانی که برای طرحِ کادّ خودشان کار می‌کُردُن.

این شرایط کارگری در قدیم بَ. آن زمان، زندگی روستایی با محدودیت‌هایی که داشت، اینگونه از کارگران خود، قدردانی می‌کُرد. شاید شرایط کارگری خیلی عادلانه و صرفه‌مند نبَه اما یه چیزی ر نمیشا کتمان کُرد و آن اینکه طالقانیان، چه قدیمی‌ها چه امروزی‌ها، همیشه بهترین رفتار رو با کارگرانشان داشتُن. اوشانِ تکریم میکُردُن و طبق سفارش اسلام، همیشک سعی میکُردُن مزدشانه سریع و کامل هادیَن.

مثلاً در هیچ جای دیگری نِیدیَم که قدِ طالقانیان، به کارگر احترام بنگنُن. کارگری، کاری خفیف و بی ارزش در نظر طالقانیان نی. وختی یک کارگر دارُن، خودشانی غذا و خوراکِ با اوشان تقسیم مینُن و حتی خیلی وقتا، عینِ یک میهمان، اویی بِ تهیه تدارک مِینُن.

یادُم میا کارگر و بنّا داشتیم، ننه هر صبح، اوشانی بِ پِلو خورشت با سالاد و دوغ و سبزی و مخلفات، تهیه میکُرد. یه روز مجبور گردی بشوئه صفِ سیمانی میان و نزدیک ظهر بیامه. آن موقعان تلفن دی نبه که زنگ بزنه و خبر هادیه تا یکی دیگه اویی جا غذا بپُچه. ظهر با کُباب و سنگک بیامی خانه و هِی عذرخواهی میکُرد که نتانسته پلو بپُچه.

بنّامان میگوت: خواهر، هیچ جا ما ر ناهار هانمیدیَن. شما دی اندی خودته خسته ناکن، صبح به صبح یه آبگوشت بار کن و بشو به کارانت برس. اما ننه میگوت: نمیشا هر روز آبگوشت باخوردُن. تکراری و خسته کننده میبو.

یا همین طالقان خودمان، افغانی کارگر داشتیم. آقام میشه تا شهرُک، میوه و بیسکیویتُ و شکر پنیر میگیت کارگرانی بَ. میگوت این بنده خداهان خسته و گُسنه میبُن، کنار هر چایی اوشانی بِ بیسکیویت بنگنین ته دلشانِ بگیره. 

کجایِ دنیا سراغ داری چنین با کارگر مهرُبانی کُردُن؟

 

متن اصلی از: آقای شهرام صادقیان، مدیر محترم کانال اصیل طالقانیان

با تشکر از آقای مهدی رضاخانی و گروه تولید محتوای درجی بابت تکمیل متن و ذکر خاطرات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۹ ، ۱۰:۰۸
درجی طالقانی

کلیپ یاد ایام

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۱ ق.ظ

دستکتِ مُنِ هادین تو رِ یه خُجیرِ جا بَبُرُم...

به قشنگِ قِدیمان... به دیدارِ طالقانی سُرخِ دیمان

اینی سَر کلیک کن و بِین

 

با سپاس فراوان از آقایان فرهاد باریکانی و شهرام صادقیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۹ ، ۰۸:۴۱
درجی طالقانی