وقتی کبک در کوه و پرنده در ده نمیخواند....
طالقان وَرف بیومیه، درداهات که میشی، کَکّی نمیخوانه
این جمله که وصف روزهای سرد زمستانی طالقان است، در خود یک اصطلاح زیبا دارد: کَکّی یا کَکّکو نمیخواند!
و مراد گفتن این جمله آن است که ده خلوت شده و در سکوت فرو رفته. اما این کَکّی یا کَکّکو دقیقاً چیست؟
برای این اصطلاح دو شرح به دست ما رسیده است.
اولی را جناب آقای میرصادقی گفتند: کَکْکی یا کَککو، اشاره به کَبک دارد و کوه.
وقتی میریم کوه و تنها هستیم، سکوت دلگیرکنندهای در کوه حاکم است. اگه نزدیک چشمه باشیم، به جز شُرشُر آب هیچ صدایی نمیشنویم. در ارتفاعات بالاتر کاملاً سکوت است، که این سکوت مطلق با آواز کبکها شکسته میشود.
آنجا فقط تو هستی و آواز کبکها، به طوری که اگر این صدای کبکها نباشد، سکوت مطلق حکمفرما میشود. اینجاست که میگن: کَکّکو نمیخوانه. یعنی کبک در کوه نمیخواند.
در شرح دوم که با تذکر جناب آقای میرتقی از آن آگاه شدیم، کَکّی همان کِکّی یا فاخته، پرنده کوکو خوان است که در افسانههای مازنی (و دیگر شهرهای ایران) به مرغ نالان معروف شده و در طالقان به آن بودبودک میگویند. نخواندن این مرغ هم اشاره به سکوت و خلوتی دارد.

آقای میرصادقی خاطره جالبی از بودبودک دارند:
ما بچههای قدیم، هر وقت بودبودُک میخواند، دورش جمع میشدیم و در جواب آوازش تکرار میکردیم: بود بود، داربُنیتَل بود!
داربُنی یکی از سبزیها محلی است که زیر درختان اطراف دِه سبز میگردد و توی پَتُنتَره استفاده میشود. این سبزی بعد از نیمه بهار که به رشد کامل میرسد، تَلخ میشود. تقریباً همزمان با رشد کامل داربُنی که اصطلاحاً میگفتند: خَر گِردییَه، این پرنده هم شروع به خواندن میکرد.
"بود بود" را آن پرنده میخواند و ما بچهها "داربنی تَل بود" را با هم تکرار میکردیم.
درخصوص پرنده کوکو، همان بودبودک، یک افسانه هم داریم که در این پست منتشر شده و میتوانید آن را بخوانید.
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی