درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴۶۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

کینی داستانان

يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۳۶ ق.ظ

مقدمه:

بعضی واژه‌ها بار معنایی شرم‌آوری دارند و به دلیل رعایت ادب و اخلاق، استفاده از آنها محدود و پَساپرده‌ای و گاهی مذموم است. اما مفهومی که این واژه‌ها بِدان اشاره دارند، حقیقتی اجتناب ناپذیر از زندگی است. لذا در زمانی‌که یک زبان مورد مطالعه قرار می‌گیرد، به ناچار، باید به این واژه‌ها هم توجه نمود.

از سوی دیگر، تعدادی از این واژه‌ها که در اکثریت فرهنگ‌ها کلماتی ممنوعه و شرم آور هستند، در یک زبان یا فرهنگی خاص، آن چنان بی‌ادبانه تلقی نمی‌شوند و استفاده از آنها در مکالمات روزمره و اصطلاحات آن زبان، مرسوم است. اینهایی که گفتیم مقدمه‌ای بود برای شروع واژه شناسی امروزمان که درخصوص واژه «کین» در طالقانی است.

پیشاپیش از برخی عبارات خارج از ادب که در این متن آمده، پوزش می‌طلبیم. به هرحال برای آشنایی با این اصطلاحات، گذر از واژگان بی‌ادبانه مرسوم، اجتناب ناپذیر است.

 

 

صفتهای ساخته شده با واژه کین:

  • به آدم‌های تنبل، بی‌حال و بی‌انگیزه میگن: لَسه کین، شُلِ کین، تَمبَله کین. البته کُلِ کین هم هست که بیشتر برای آدم دارای معلولیت حرکتی استفاده می‌شود.
  • صفت آدم‌های درشت هیکلِ بی‌بُخار و تنبل: خُرسِ کین، گَته کین.
  • آدمِ بی‌ادب یا آدمِ بی‌حاصل: گ.و.زینه کین، تُسنه کین.
  • آدمِ خیلی مایه‌دار، سرشناس و بزرگ: نَفت در کین! پیله کُلـُفتِ کین، کینان سَر، کین شانس.
  • دیوانه و خُلِ چِل: وُرِ کین، خُلِ کین، تورِ کین.
  • کین وِلیس: پاچه خوار، چاپلوس، بادُمجان دور قاب چین.
  • خُشکِ کین: دارای اخلاقِ یُبس یا خساست زیاد.

 

روش‌های حرکتی یا افعالی (به صورت نِشَسته):

  • کین خُزولَه/خُزلیت یا کین خُزُک یا کین خیلیز یا کیناخیز: خزیدن روی باسن.
  • کین شَره یا کینا شَره: رو باسن حرکت کردن.
  • کین کَرش: خود را روی باسن کشیدن.
  • کین سر خو یا کینی سَری چُرت: خوابیدن به حالت نشسته، قِیلوله، چُرت کوتاه.
  • کین سر تِـ‌‌ئو: تاب خوردن روی طناب با حرکات باسن و پاها.

 

 

واژگان ترکیبی:

قاعده کلی:

کین در پسوند هر واژه‌ای که بیاید، به انتها، زیر یا ته آن کلمه‌، اشاره دارد. مثلاً چاچی کین: به معنای زیرِ سقف.

  • بال کین: قسمت آرنجِ دست.
  • کُرگِ کین/کُرکِ کین: قارچ دنبلان. نوعی قارچ وحشی.
  • کینازول: زنگوله کوچکی که به پشتِ رانکی قاطر می‌بندند.
  • کین چُک: یعنی لبه زمین یا جایی. مثلِ حمامی کین چُک یا آن پیلا (گَته) چالی کین چُک.
  • کیناکَت: سرنگون شدن و با باسن به زمین افتادن.
  • کینُس کیلی: سستی و کاهلی عمدی.
  • کین سر دوجال: یک گیاه تیغ‌دارِ چسبنده. تیغ‌های این گیاه، به پا، جوراب و شلوار چسبیده و همه را به هم می‌چسباند. برای کندن آن باید «کینی سر» نشست و آنها را کَند. لذا به این اسم مشهور شده است.

 

یک حاضر جوابی بامزه: از این پس هر وقت کسی به شما گفت: همین؟

در جوابش بگویید: کینته بنگَن زیمین! laugh

اصطلاحات:

  • کین تور (کُردُن): یعنی خُل خُلی کردن، دیوانه بازی درآوردن. مثلاً: بِنیش جاتی سَر، کین تور ناکُن.
  • کین چُلُق (بِزیَن): بهانه‌گیری و اجتناب از انجام اوامر، عدم تمایل به کار.
  • کین مَچولی: کسی را سرِ کار گذاشتن، گربه رقصانی کردن. شیطنت و شر ریختن.
  • کینِ کسی ر باد دُکُردُن: تعریف اَلکی کردن، معادل: هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن.
  • کین دَنِبو (گ.و.ز): تُهی مغزی و بی‌مایگی. معادل: پز عالی و جیب خالی.

  • کین تو سر تو: یعنی الکی قیافه گرفتن.

  • کین سر نشیر (نشین) نیه: یعنی بسیار خوشحاله و در جای خود از خوشحالی قرار و آرام نداره.

  • کینشی همراه جوز میش‌کُنه: یعنی خیلی خوشحاله. شاد و شنگول بودن. معادل فارسی آن: با دُمش گردو می‌شکنه.
  • کینش دِ دَر میوره مینگـَنه دُوهانشی میان: یعنی خیلی خسیس و ناخن خشکه.
  • کینشی میان عروسی داره: یعنی از شرایط پیش آمده، بسیار خرسند و شادمان بودن. شعف بسیار داشتن.
  • کینِ کوپّا کُردیَن: لَم دادن و تنبلانه به استراحت پرداختن.
  • کین به کین و دیم به دیم: یعنی دو نفر که خیلی با هم صمیمی و نزدیک هستند.
  • کینُش پاره گردی: به کسی خیلی فشار آمدن. در سختی و معضلاتِ کمر شکن افتادن.
  • بَسوتِ کین: کسی که در حسرت و تأسف بسیار افتاده و به قولی از حسادت، کینُش بَسوته. مثلاً کودکان وقتی حسادت و عقده کسی را در بیاورند به او می‌گویند: کینانُت بسوجه.
  • کین حال: اشاره دارد به زدودن پشمهای آلوده به پشکل خشک شده گوسفندان (مالان) و در اصطلاح یعنی به یک نفر خیلی لطف کردند، طوری که از خوشی به وجد بیاید.
  • کین کلفت مینه: مال اندوزی و کسب شهرت و اعتبار و بزرگی.
  • آسُمانی کین وَزرُست: باران شدید آمد.
  • و خلاصه آنکه کین عورتی سر دِنی: یعنی واژه «کین» از الفاظ نامناسب در گویش طالقان نیست.

 

 

ضرب المثلها:

  • گو.زی.نه یا شُلِ کینی وَهانه، جو کُلاسه: نانِ جو کُلاس موجب نفخ می‌گردد، از این رو برخی که کار بی‌ادبی می‌کنند، تقصیر را گردن جو کُلاس می‌اندازند. به عبارتی این مثل کنایه از کسی است که یک بهانه الکی برای توجیه کار اشتباهش می‌آورد. معادلِ یک ضرب المثل آلمانی که می‌گوید: بهانه گیر همیشه بهانه شو پیدا میکنه.
  • دُلی سر بگیری یا کینی سر، فرق نمینه: یعنی خوبی و محبت کردن به یک نفر، هیچ فرقی با بی اعتنایی کردن به او ندارد و نتیجه همیشه یکی است. زیرا آن فرد، فرقِ محبت با تحقیر را نمی‌فهمد. مثال: این رئیسِ تو دی خیلی بی چُشمِ روئه. هرچی کُنی باز همان ذاتِ خرابِشی پِی دَره. او رِ دُلی سر بگیری یا کینی سر، فرق نمینه!
  • کَکی کینِ داغ دمینه: یعنی خیلی شیطان و شَر است. کک معمولاً داخل شلوار جا خوش می‌کند و مدام آدم را می‌گزد. در این حالت می‌گویند: یِهو کینِ تَش همینی. حالا اگر یکی بتواند کَکی کینِ تَش هنی و داغ کنه، یعنی خیلی شیطانه. به عبارت دیگر، در شیطنت، دست بالایِ دست بسیار است!
  • سَر و کینِشه به هم بدوت: یعنی قالِ قضیه را کند. سر و ته قضیه را جمع کرد. گاهی اشاره دارد به کسی که از سرما داخل لَک و لا خود را می‌پوشاند.
  • زاما سر خبری نیه، عروسی سَر نقاره‌ای کین بَترکیه: از حد گذشتن و افراط در تحویل گرفتن یک امر یا کسی. بیشتر از حد معمول سنگِ تمام گذاشتن. معمولاً برای کنایه زدن به عروسی که بیشتر از داماد خوشحالِ ازدواج است. (در حالیکه حجب و حیا و رسوم حکم می‌کند که زاما سَر بیشتر خوشحال باشند.)
  • با باریک‌الله گفتنِ مردم، کین کلفت نمیبو: این یک توصیه اقتصادی-اجتماعی از سوی گَت‌تران به جوان‌هاست. یعنی برای خوشایند مردم کار کردن (علی الخصوص خرج کردن زیادی و بریز و بپاشِ بی حساب) که موجب می‌شود آنها به تو بارک‌الله و احسنت بگویند، تو را آدم مهم و بزرگی نخواهد کرد. برعکس، ثروت تو را به باد داده و خود هم به فنا خواهی رفت. لذا به جایِ بریز و بپاش برای «مگسانِ گِردِ شیرینی» مالِتِ سُفت بُدار و برای آینده، سرمایه گذاری کن.
  • کینان سر گردییَن، سران کین: عوض شدن جایِ افراد فرودست با بالادست. سر و ته شدن امور، قرار نداشتن هر چیز جایِ خود. برگشتن روزگار به نفع زیردستان یا نااهلانِ ناشایست.  
  • همسایه‌ای کین، همسایه رِ نظر میا: اموال و امکانات دیگران، به چشم آدم بهتر، کاملتر و زیباتر جلوه می‌کند. معادل: مرغ همسایه غازه.
  • فقط کین گَت کُردیه: کنایه از آدمی که فقط هیکل، درشت کرده و دریغ از یک جو افزایش در معرفت، سواد، هنر، کار و تلاش. هیکلِ بی‌بو و خاصیت. معادلِ فارسی: مثل رستم در حمام.
  • سر و کینتِ بِیدی‌یِیم: تمامِ زوایایِ وجودیت رو دیدیم ولی خاصیت و خیری در کل، مشاهده نکردیم.
  • کین دمِ خر/قاطر بِشیَن، یا دُرت دَره یا جفتک: عاقبت همنشینی و نزدیکی به آدم‌های بی‌شعور و بی‌فرهنگ (مخصوصاً آدم‌های نمک نشناس و بی‌آبرو) چیزی جز خسارت و پشیمانی نیست. معادل: از دیوار شکسته حذر کردن.
  • خدا تنبله آدُمانی کینی بیخ، کُتَل دمینگنه: یعنی روزگار هوایِ آدمهای تنبل رو داره، طوری که حتی برای نشستن اونها صندلی هم می‌گذارد. معادل: تنبل نرو تو سایه، سایه خودش میایه!

نتیجه گیری:

کلمه «کین» در گویش طالقانی کاربرد بسیار دارد و یکی از لغات مشترک و پرکاربرد، در سه قسمت بالا و میان و پایین طالقان است. همان طور هم که گفتیم، به اندازه معادلِ فارسی خود، بی‌ادبانه نیست لذا نباید از به‌کار بردن آن خجالت کشید. چون بدون این کلمه، منظور نصف بیشتر اصطلاحات رو نمی‌توان رساند.

و دیگر آنکه، کلمات و اصطلاحات «کین» دار طالقانی، محدود به اینهایی که گفتیم نیست و ده‌ها واژه و اصطلاح دیگر نیز وجود دارد که در مجالِ اندک ما، آورده نشده است.

طالقانی گپ زدن هنر است

گروه تولید محتوای درجی

مشارکت کنندگان در تهیه این متن: آقایان مهدی رضاخانی، شهرام صادقیان، مسلم گرشاسبی، فرشید فلاحی و خانم‌ها فریبا سوداگری، شهناز سلطانیان و سیده مریم قادری

طراحان اصلی کارتون: محمد کارگر و پیمان علیشاهی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۳۶
درجی طالقانی

چای... تِشی چای

شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۳۳ ق.ظ

 

طالُقان و ... یوردی سَر و ... کَله‌ای وَر و آقاتی کُنار

هیمه و ... سُر و ... لَپّـه و ... سیا کیتیری و ...

یه اُستُکان تِشی چای
 

مُن زُندُگی رَ در هِمین یه اُستُکان تِشی چای بِی‌دیَم

 

 

متن از: آقای شهرام صادقیان
عکس از: خانم فاطمه شمس

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۳۳
درجی طالقانی

پادرمیانی

چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۳۷ ق.ظ

 جانِ خدا...

 اگه یه جایی یه‌کی دلُش بی‌تاب و غصه داره

 نمی‌دانُم چُ‌طو

 اَمبا خودُت پادرمیانی کن...!

سلام صُبحتان بخیر عزیزانِ جان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۹ ، ۰۹:۳۷
درجی طالقانی

چرخه صبحگاهی یک آلزایمر عاشقانه

سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۲۸ ق.ظ

 

cool سلام هَمساده خوبی؟ خوشی؟ کُرچی؟ ساقی؟

blush سَره خور همساده کُدامانه؟ ما شَص سالُه که زُن و شووَریم!

cool اِ.. راست میگوئی؟ چُ خوب!

تازه دِبی‌یَم تو دِ خواستگاری کُنُم!!

آخه مُن تو رِ خیلی دوس دارُم هَمساده!!!

blush سَره خور هَمساده کدامانه... ما شَص سالُه...

 واستا بِینُم بَگوتی یه‌کیه دوس داری؟

coolcoolcool

devilangrycrying

چرخه صبحگاهی یک آلزایمر عاشقانه... همسر یا همسایه، مسأله این است!

صبحتان عاشقانه عِزیزانِ جان

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۹ ، ۰۸:۲۸
درجی طالقانی

دستانِ گِلی و حنایی مادر

دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۰۷ ق.ظ

 

به قُربانِ حنایِ پشتِ دَسّـِت

تَنوری دَم نشو می‌سوجه دَسّـِت

تو گُلکار مینی و مُن غصه دارُم

دَسّت چون گُل ولی گُل گِردی دَسّـِت

 

شعر از: بانو سیمرغ - عکس از: بانو سهیلا

_______________________________

شعر دیگری از همشهری خوش‌ذوقمان جناب آقای شهرام صادقیان که فی‌البداهه سرودند:

به قُربانَ حنایَ سَر گیسُـت

تَنوری وَر نُشو، می‌سوجه گیسُـت

تو گُلکار مینی و مُن خَسته گَردوم

سرُت چون گُل ولی گُل گِردی گیسُـت

 

خدا بُداره‌تان. سپاس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۹ ، ۰۹:۰۷
درجی طالقانی

قِدیمِ طالُقانی فَعله‌هان (کارگران)

شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۰۸ ق.ظ

اون قِدیمان کو کارگر با قرارداد مشخص دَنُبَه، کارُگرانی ساده دِبیَن که به ایشان فَعله میگوتُن و برحسب شرایط و مُهارت، به صورت‌های زیر کار می‌کُردُن:

روزمُزد: کارگری که در برابر کارِ روزانه، مزد میگیت که عبارت بود از پول، غذا یا محصولات کشاورزی، مثل کارگرانِ گیلاس چین.

سال مُزد: کارگری که به صورت سالانه دستمزد هامیگیت. مثل چوپانان.

شکم خوراک: کارگران ساده و غیرماهری کو فقط در برابر خوراک، کار می‌کُردُن. مثلاً در دنبلید، کارگرانی در کنار یک خانواده، اقامت و کار می‌کُردُن که به اینها «آدم» اطلاق می‌گردی. یعنی می‌گُوتُن فلان خانواده، آدُم داره. این آدمها که معمولاً از ولایات اطراف به طالقان میامیَن، حقوق ناچیزی می‌گیتُن و دستمزد اصلی‌شان همان سرپناه و غذا بَه.

مزد سر خرمن: این مزد به برخی مشاغل، سالانه و به صورت محصولات برداشت شده خرمن، پرداخت می‌گردی. مثل مزد سلمانی و دلاک.

مزد نقد: اینجور مزدان مختص بسیاری از مشاغل بَ که به صورت نقدی پرداخت می‌گردی. مثل مزد نجّار یا آهنگر.

دَس کمک: در اصل کارگری قرضی است که بدون دریافت مزد نقدی، در ازایِ کار در زمانی دیگر، برای فرد کار می‌کُرد. این نوع کارگری، یک جور همیاری روستایی است که در مواقع شدت یافتن کار، اعضا و کارگران یک خانواده به کمک دیگری میشُن و در مقابل اون دی در یک روز دیگر، همین کارِ تکرار مینه و بدین ترتیب جبران محبت و زحمت میبو.

فَعله بی‌مزد و مواجب: چنین چیزی خیلی در طالقان مرسوم نَبَه ولی گاهی کارگرانی بیدونِ مزد دی پیدا می‌گردی. مثل شاگردانِ مغازه، کارآموزان یا محصلانی که برای طرحِ کادّ خودشان کار می‌کُردُن.

این شرایط کارگری در قدیم بَ. آن زمان، زندگی روستایی با محدودیت‌هایی که داشت، اینگونه از کارگران خود، قدردانی می‌کُرد. شاید شرایط کارگری خیلی عادلانه و صرفه‌مند نبَه اما یه چیزی ر نمیشا کتمان کُرد و آن اینکه طالقانیان، چه قدیمی‌ها چه امروزی‌ها، همیشه بهترین رفتار رو با کارگرانشان داشتُن. اوشانِ تکریم میکُردُن و طبق سفارش اسلام، همیشک سعی میکُردُن مزدشانه سریع و کامل هادیَن.

مثلاً در هیچ جای دیگری نِیدیَم که قدِ طالقانیان، به کارگر احترام بنگنُن. کارگری، کاری خفیف و بی ارزش در نظر طالقانیان نی. وختی یک کارگر دارُن، خودشانی غذا و خوراکِ با اوشان تقسیم مینُن و حتی خیلی وقتا، عینِ یک میهمان، اویی بِ تهیه تدارک مِینُن.

یادُم میا کارگر و بنّا داشتیم، ننه هر صبح، اوشانی بِ پِلو خورشت با سالاد و دوغ و سبزی و مخلفات، تهیه میکُرد. یه روز مجبور گردی بشوئه صفِ سیمانی میان و نزدیک ظهر بیامه. آن موقعان تلفن دی نبه که زنگ بزنه و خبر هادیه تا یکی دیگه اویی جا غذا بپُچه. ظهر با کُباب و سنگک بیامی خانه و هِی عذرخواهی میکُرد که نتانسته پلو بپُچه.

بنّامان میگوت: خواهر، هیچ جا ما ر ناهار هانمیدیَن. شما دی اندی خودته خسته ناکن، صبح به صبح یه آبگوشت بار کن و بشو به کارانت برس. اما ننه میگوت: نمیشا هر روز آبگوشت باخوردُن. تکراری و خسته کننده میبو.

یا همین طالقان خودمان، افغانی کارگر داشتیم. آقام میشه تا شهرُک، میوه و بیسکیویتُ و شکر پنیر میگیت کارگرانی بَ. میگوت این بنده خداهان خسته و گُسنه میبُن، کنار هر چایی اوشانی بِ بیسکیویت بنگنین ته دلشانِ بگیره. 

کجایِ دنیا سراغ داری چنین با کارگر مهرُبانی کُردُن؟

 

متن اصلی از: آقای شهرام صادقیان، مدیر محترم کانال اصیل طالقانیان

با تشکر از آقای مهدی رضاخانی و گروه تولید محتوای درجی بابت تکمیل متن و ذکر خاطرات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۹ ، ۱۰:۰۸
درجی طالقانی

کلیپ یاد ایام

يكشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۱ ق.ظ

دستکتِ مُنِ هادین تو رِ یه خُجیرِ جا بَبُرُم...

به قشنگِ قِدیمان... به دیدارِ طالقانی سُرخِ دیمان

اینی سَر کلیک کن و بِین

 

با سپاس فراوان از آقایان فرهاد باریکانی و شهرام صادقیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۹ ، ۰۸:۴۱
درجی طالقانی

ترانه چشم انتظاری مادر

جمعه, ۱۳ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۵۴ ق.ظ

 

نکش ای جانِ مار چُشم انتـظاری              ناکـن اِنـدی مُنـیـبه بی قـراری
تو کو هر شو و روز دَس به دعایی              بـه امـیـــدِ خــدا امـیــدواری

 

🍃☀️ سلام
          امیدتان به خدا بو عزیزان
                            صبحتان بخیر ☀️
🍃

 #شعر_محلی
  عکس از: آقای عشقعلی ایرانمنش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۹ ، ۰۸:۵۴
درجی طالقانی

چپاک 10: نانوایی سنگکی

دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۲۸ ق.ظ

کاری سر دبی یَم که زنُـک زنگ بِـزی که مـــــرد
---ها
راهی سر یه دو پر نان هاگیر بیور که نه کُــندیلی میان آرد دَرِ و نه اَهَرکی دل دان دَرِ و نه چَلکی سر نــان..
بتوم یعنی ما اندی بدبختیم؟ حالا چبه مونیب تعزیه میخوانی؟ خـــــا
مونیبه شاعر گردیه و چطوری قافیه سُرایی دی مینه
ظهر گردی و راهی سر بدی یم یه نانوایی لواشی راهی سر هسّه
ماشینو بداشتوم و بشی یم نانوایی لواشی دل
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجا نانوایی هسه یا کانون بازنشستگان؟؟
بدی یم پانزده نفر پیر مرد خوش شانس نشتی ین ، خوش شانس از آن روی که به پیری برسی ین . حقیقتا این دوره مهر مرگ به دلیل کهولت سن کم کم داره از ثبت احوال جمع میگرده
این گردی پِشیمان گردی یم و بتوم اگر وایَسوم یه نصمه روز عمر بر سر دو پر نان بُدامه
از اَســَّـــر راه کتوم و پیشتر یه نانوایی سنگکی دبه.
خلاصه که دِلشی یم و بدی یم عِــوهااا
باز صد رحمت به قبلی. اینجه خود دفتر مرکزی کانون بازنشستگانه..
عجب گیریفتاری گردی ی یم این پیر مردکانی دست د.
این شهر به این بزرگی رو قُرُق کوردی ینه.
بیست و پنج نفری دبی ین ... آخه مگه این محله یی دل چندتا پیر مرد دَرِ؟..
حالا همشان دی نان میخوان؟
زنگ بزی یم زنک که زن ، همه نانوایی هان رو پیرمردکان عملیات انتحاری بزی،ینه.
اینان فوکر مینون قدیمی جور قحطی میخوا بیا ..حالا نیمیبو یه کَته استامبولی بَپَچی باخوریم؟
آخه مرد... آبه گوشت بار کوردی یمه.. یا نیـــا یا با نان سنگک بیــا.
گوشی رو قطع کورد..خدا مایی زنک رو بداره ، هم آبه گوشت خیلی دوست داره و هم صراحت لهجه خوبی داره .
ای خداه ..حالا چه خاک سر کنم؟
  بدی یم چاره یی نیــــه و بنشتوم و اوشانی کُتــاری بیخ دیم کِتی یم.
یکی شان از دوران خدمت در اداره مخابرات تعریف میکورد.. یکی شان تحلیل های اخبار بی بی سی میکورد. یکی شان مفسر اخبار روزنامه و الباقی کلا واحد تولید خبر بی یَن .. همانجا خبر تولید میکوردون
نیمیدانوم چبه آدومیزاد هرچی پیرتر میبو علاقه بیشتری به اخبار پیدا مینه.
از علت بالا رفتن قیمت نفت برنت و ربط اون به پسته رفسنجان تا
  مشکلات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و بی وفایی فرزندان و خریت نسل جوان و  سر آخر دی فاهش و کتره.
یکی شان خیلی بی ادب بَ..صغیر کلا کمر به جیر گپ میزی. هرکس هرچی میگوت او دی آخرش یه قشنگه فاهشی همرا تکمیل میکورد و فوکر مینوم صراف بَ ، آخه متخصص تبدیل قِـــران پنجاه سال پیش با ریال الان بَ... تو اورو میگتی سال سی و دو یک کیلو لوبیا چیتی چند بیه ، دقیق تورو میگت.
اندی گب گب و نک و ناله کوردون گو مونی کله کاس گردی
از دریچه تنور فرشی از سنگ ها دیار بَ و تَشی نور اوشانی سر میتابی و گویی جهندمی ترسیم و تشبیه بَ..
انگاری اون تنوری سُنگان ، خلق الله هستند و اون تنور دی جهندم موعود
ولی تنور ویشتر شبیه همین دنیا بود و سنگان دی همان خلق اللا و تنها شانس بیرون بشی ین از آن
  چسبیدن به نان مرگ.
تنور دنیایی سراسر به جنس رنج و تقلا و ترس و آدمیان دی یه بزک به اویی لمچ و دیمان میمالن که شایدا حقیقته بتانن پنهان یا فراموش کنند.
اون طروف آقای شاطر دی فقط ویبره میزی و الکی کین میکتانست و هر ده دقیقه دوتا بسوته
  نان تندور د درمیورد و چندتا سنگه از تشی بیخ نجات میدا..
حالا اینان به کُــنار... بازنشستگان دی زیر ده تا نان
  نیمیگیتون.
یکی یشانو بگتم عمو جان، شمایی خانه برنج دِنی؟ شما فقط نانی همرا خیکتانه سیر مینین؟ شما که آفتاب نزیه این نانوایی یانی مِیمَلید... خب سه تا هاگیر به بقیه دی برسه.
بدی یم غضب کورد و هیچی نگت.
دوتا دی اضاف بخرس که مونی غیض رو جروره.
همانطور الرگی جور تشی سر بپر بپر میکوردوم که بدی یم آقای شاطر اون سیخی سر نان کنجدی هانه اوزان مینه و کسی دی کاری نداره.
بتوم آقای کین کتان آیا اون نان ها صاحب دی داره؟
بگت نه.... میخوای؟
بتوم خاک عالومه دکنن سرت
  صغیر یتیم..خب زودتر میگفتی..اونجا بفهمسوم که اون گته نانانی قیمت هزار تومون گرانتره و پیرمردکان اورو کار نودارون .
جلدی پنج تا بخرسوم و فوراررر کوردوم.
حالا هی پشتمو نگاه دروم نکنه این پیرمردکان مونه پیا کنن.
بشی یم خانه یو خیلی ناز بوداشت نان ها رو بنگتوم سفره یی دل و زنک رو بگتم زن ، این یک پر نانی ارزش از یه گوسفندی گوشت د ویشتره
تو نیمیدانی به چه جانکنش
  اینانه از کانون بازنشستگان صید کوردوم و حتی سُنگانش رو دی سوا نکوردوم و بیوردوم.

کمتر باخور که ایمروز جهاد و طوفان کوردی یمه، تو مونه بگو بشو خرمن کن و چپر بکش و آسیو ببر و آرد تر کن و نان دبند ولی نانوایی نشو
زنک خنده یی کورد و بگت عیسه دوتا نان هاییتی. ببین میتانی کفتـــمان کنی

🌸🌸

نوشته: حامد نجاری - گوران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۹ ، ۰۹:۲۸
درجی طالقانی

عاشقی با شقایق

يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۳۵ ق.ظ

میشا خِعلی راحت عاشُق گردی

مُن خودُم یه چَن سالی هسته که عاشُق گِردی‌یَم

عاشُقِ داری بَلگان

عاشُقِ سَبزِ واشانی نَمِ بو

عاشُق آلاله‌هان وَختی بادی میان می‌رَخصُن...

برگردانی آزاد از شعر فروغ فرخزاد

 

سلام

صُبحتان پُر از عاشقی خُجیرانم

این قشنگِ توقولی یی جور، زندگیتان آباد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۹ ، ۰۸:۳۵
درجی طالقانی