درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روستاهای طالقان» ثبت شده است

آلبوم زیبایی‌های طالقان - بهار 1399

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۹، ۰۲:۳۲ ب.ظ

به حق اَفرازانی اِی اُورازانِ زیبا
از: بانو محمودی شناس

 

پُوف کن،،، پُوف کن...
خبر ما را بَرسان تا سرِ کوه،،، تا تهِ دشت
شاید شانه‌ای بر سر خرمن، منتظر بادی باشد
یا که ایزاری جامانده باشد دَمِ کَندایی          

از: آقای مهدی رضاخانی (دُنبلید) کانال طالقانی‌ها

 

جُوزِ شُش قُلِ پی‌یَر کاشت
از: بانو زری مهرانی (مهران)

 

سُنجا وشگو (یا به قولِ پایین طالقان: سُنجه نوچه) = شکوفه‌ی درخت سنجد
از: بانو شهناز سلطانیان (دیزان)

 

یک به هم پیوستنِ زیبا از لاله‌های دیار طالقان جانم
از: آقای سید روح‌الله میرغیاثی (ناریان) کانال ناریان بهشت من

 

یک آرامِ خفته در دامنه‌های زیبا: بالاطالقان، روستای دیزان
از: خانم زهرا هاتفی

 

گل میشمیشَک یا آلاله جیم جیم
از: بانو فریبا سوداگری (میراش)

 

پیمایش صبحگاهی در مهرانِ زیبا
از: بانو زری مهرانی (مهران)

 

نان کالنک با محله‌ایی تَره (اُستاک، چلبیچک، قوزی، قلاچ پا، زنبالک)
از: بانو شهناز سلطانیان (دیزان)

 

دریاچه سد طالقان
از: خانم آیسان علیشیری (تکیه ناوه)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۹ ، ۱۴:۳۲
درجی طالقانی

پی‌یَری خستگی ر دَر کن

سه شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۲۲ ق.ظ

  

       یالان دِری دَم، پی‌یَر بیومَه             خَرشی سوآر، خسته‌یِ خسته

یالان بِیدی خستگیش دَر شه          چون اون عاشُقِ یالانُش هسته

برگرفته از آهنگ کرسی آوش قادری

 

پی‌یَری خستگی رِ دَر کن! چُجوری؟ بَشو بِینِش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۹ ، ۱۱:۲۲
درجی طالقانی

آلبوم پاییزی سال 98 روستاهای طالقان

پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۴ ق.ظ

با نوایِ شعر، گوشه‌ای از زیبایی‌های پاییز در روستاهای طالقان را با هم به نظاره می‌نشینیم. 

 

تو هم همرنگ و همدرد منی، ای باغ پاییزی

 

چو می‌پیچد میان شاخه‌هایت، هوی هوی باد

 

به گوشم از درختان های‌ های‌ گریه می‌آید

 

مرا هم گریه می‌باید، مرا هم گریه می‌شاید

شاعر: مهدی سهیلی

 

باغ بی ‌برگی

 

خنده‌اش خونیست اشک آمیز

 

جاودان بر اسب یال افشان زردش می‌چمد در آن

 

پادشاه فصل‌ها، پاییز

شاعر: مهدی اخوان ثالث

 

ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان

 

بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان

 

ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن

 

نوحه کنان از هر طرف صد بی‌زبان صد بی‌زبان

 

هرگز نباشد بی‌سبب گریان دو چشم و خشک لب

 

نبود کسی بی‌درد دل رخ زعفران رخ زعفران

 

حاصل درآمد زاغ غم در باغ و می‌کوبد قدم

 

پرسان به افسوس و ستم کو گلستان کو گلستان

شاعر: مولانا

 

شاخه با ریشه خود حس غریبی دارد

 

باغ امسال چه پاییز عجیبی دارد

 

غنچه شوقی به شکوفا شدنش نیست

 

با خبر گشته که دنیا چه فریبی دارد

شاعر: حسن میرزایی

 

 

با تشکر از دوستان طالقانی و پیج اینستاگرام حیات وحش و طبیعت طالقان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۸ ، ۱۱:۳۴
درجی طالقانی

رسوم طالقانی: حُرمت آب

دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۳۹ ب.ظ


در طالقان، طی سال یه روزهایی هست که در اون روز، زمینها رو آبیاری نمی کنند.
چون اعتقاد دارند آب آزاده و نوبت کسی نیست که آب رو به زمینش بندازه.
روزهایی مثل 21 ماه رمضان
مثل تاسوعا و عاشورا
مثل چهل و هشتمی روز
در اون روزها اصطلاحا میگن آب مودله...یعنی آزاده.

آزادمردمان طالقانی حرمت خیلی چیزها رو نگه میداشتند.
حرمت آب
حرمت عشق
حرمت محرم
حرمت امام شهیدان
همان امامی که فرمود: اگر دین هم ندارید، لااقل آزاده باشید.


با سپاس از آقای مسلم گرشاسبی از اهالی روستای #کش طالقان



TaleghaniDarji
تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۳۹
درجی طالقانی

دُندان بَکُشی یَن - سومین قُسمَت

شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۰۹ ق.ظ

خاااا داستان تا اینجه بَ که بشیَم دُگدُری وَر وُ شروع کُرد دندانی میانَ خالی کُردُن...
این بی صاحب مَتّه رَ بزه مستقیم درد بَش تا مینی مغزی میاااااان. درد یه طرُف، این دستگاهی ویژ ویژ یه طرُف، کُلا فکر کنم سه چهار بار بُمُردُم وُ زُنده گردی ام، تا اونی میانی عَصَبَ بکُوشت. بعدش دی یه کاسه ای میان مَلات (مواد) خُز گیت و بگوت ایسه باید میانُشَ پُرکُنُم. گمانم ملاتُش گچ و سیمان قاطی بَ هم زود سُفت می گردی و هم همون شُکلی بَ ولی اُسمُشَ خارجُکی کُردی بیَن. هیچی یواش یواش بریخت دندانی سوراخی میانُ و بگوت دو سه ساعت چیزی نخور تا بتُون گردَه!

 

 

راه کَتُم بیامی اَم خانه و بی شام و چایی بُخوتُم. یه چند روز بُگذشت، اون یکی دُندانی زُق زُق شروع گردی، باز راه کَتم دُگدُری ور. این دفعه اَمان نُدا مُن حرف بزُنُم، کَلُفتِنگَ دس گیت و درجا بَکّند! باز یه گته چاه دهنی میان دُرُس گِردی. این مصیبت عُظما، سه چهار بار تکرار گردی تا کلاً جَر طرف دندانَ پاک گِردی، هرچی این پیرانَ مسخره کُردی بیَم سرُم بیامه.

غصه گِردی دو تا، ایسه حرف بزیَن دی با مکافات بَ. شینَ سین می گوتُم و سینَ شین. بقیه ی جملات دی دهن دِ در نیامی، سوت می کِشی، کم کم دِبیَم تبدیل گِردی اَم به یه لالَ وَرَه، بجز مواقع ضروری حرف نیمی زی اَم و اونم فقط «آها» یا «نه» می گوتُم ...

 


چن روز به این منوال بُگذشت تا قشنگ گِواُم بُزاست! یه خُجیرِ فامیلمانی عروسی گِردی، ای خاکان سَرُم.... نه می تانم نُشُم نه می تانُم بُشُم، اگه بُشُم، بُراخ میُبو اگه نُشُم بُراخ تر میبُو، دهن دُندان دنی، کلا همه عروسی رَ وِل می نُن وُ مُنَ سوژه می نُن...
هیچی عقلَ هانام عقلی سر و تمرکزِ فکری انجام بُدام بینُم چه پُلوتیکی میشا بزیَن.... تنها راهی که به ذهنُم بَرُسی این بَ که یه لنگه دُندانِ فک بالا جور کنم هانیَم دهنی میان تا این عروسی رَ بگذرانُم...

بِشیم بخش تبلیغاتِ دیوار چِنگ دُکُردُم، هی جَر و جیر بِشیم تا یه جا بِزی بَ: اُجاره ی دُندان! 

شماره دی هانا بَ. دُلَ بزیَم به دریا وُ زنگ بزیَم. یه قشنگ صُدا جواب بُدا. بعد از کلی شین و سین بگُوتُن حالیش کُردُم که یه دوساعت کرایه می خوام. هی شروع کُرد تعریف کُردن که این دُندانان در حد فابریک هسته وُ  یه خانم دکتری شین که صبح  هامینا دَهنُشی میانُ فقط می گوت سلام وُ اویی همرا هیچی نخوردی وُ اصلا کار نُکردی وُ این جور بازار گرمیان.
بالاخره بعد کلی طول و تفصیل بگوتم مُن باید بینُم سایزُش می خوره یا نه؟ بگوت بیا خانه ای دَم.

 

 

هیچی یه اسنپ بیگتُم بشی ام خانُه شانی دَم. دُندانانَ هانا بَ یه گته شیشه ی آب مقطری میان، بیارد دُور دَ نُشان بُد،ا بگوتُم بیار تست کنیم، بِینیم جا میشُو. بگوت اول بیعانه هادین تا شیشه ای میان دَ دَرُِرُم. ۵۰ تومن هاگیت تا تست کنه. اول بگوت دهن شویه ی همرا دهنتَ خوب بشور و الکل بزن و ضدعفونی کن و کلی بهداشت و این قُرتی وازی یان تا یواش یواش دندانِ هانا دهنی میان....

ای خدا چُشمُت روز بد نینَه، بی صاحب دو سایز گَته بَ و مُن دی دُندان لازم بی اَم، راه چاره ای نُداشتُم. کلی دستمال کاغذی هانا اونی میان و بگوت دُندانَ گاز گیر، سُفت میبُو دهنوتی میان، ولی هیچی نباید بخوری. فقط عروسی ای میان می تانی فوقش یه لبخند بَزنی!! ساعت دی بَزَه از زمان دهَن بشی یَن دندان تا خروجش ساعتی ۵۰‌ هـــــــــزار تومن  شرط دی کُرد میوه و غذا و شیرینی  ممنوع هسته فقط در حد لبخند.

 

 

مُن دی قبول کُردم و بیا می اَم خانه تا آماده گَردُم بُشم عروسی..

اُدامه داره...

 

«مینی بنویشتان» به قلم: فرشید فلاحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۰۹
درجی طالقانی

خاطره مایی مَچـّد در روز جهانی مَـچّـدان

چهارشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۴۰ ق.ظ

إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّکَاةَ وَلَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللّهَ فَعَسَى أُوْلَـئِکَ أَن یَکُونُواْ مِنَ الْمُهْتَدِینَ  سوره توبه - آیه 18

 

مینی خاطره مربوطه به قِدیمی مَچّدِ اُِورازان.

 

 

خیلی کیشکه یال بی‌یَم، تابُستان و مُحرم بَ، شوکیان می‌شی‌یِیم مَچـُّد.

روضه‌خوانان می‌خواندُن و هَرکی خودشی حالی میان دَبَه.

پیرزُنُکان گیریه می‌کُردُن، نَناکان ناله و بُرمه.

جوانِ دُترکان دی زُل می‌زی‌یَن به روبروشان، بَلکَم از پسِ آن ضُمُخته پرده‌ای که مابینِ زُناکان و مرداکان اوزان بَ، نُمزه‌شانِ بِینُن که دَره سینه می‌زنه.

ما یالان دی فقط شیطنت می‌کُوردیم و تا میتانستیم شربت هامیگیتیم و از بالایِ ایوانِ طبقه دویُّم دِمی‌ریتیم پُسرکانی کَلّه‌ای میان و قَییم می‌گردی‌یِیم!!

 

یادُوش بخیر..

الآن آن قدیمی مچّدِ باصفا دِ فقط هِمین خاطُره‌هان بُومانده و بَس...

 

نقل از: بانو سیمرغ

 

الآن دی خُجیرِ مَچد بُساتیَن اورازانی بَ

عکسها از منابع اصلی برداشت و برچسبهای آن حفظ شده‌اند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۴۰
درجی طالقانی

دُندان بَکُشی یَن - دویُمین قُسمَت

شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۱۳ ب.ظ

مرا بِسُود، فرو ریخت هرچه دندان بود

نبود دندان، لا، بَل چون چراغ تابان بود      «رودکی»

 

 

در قُسمتِ اوُل بُگوتم که این درد در وطن درمان نگِردی و مینی پا وآز گردی به این وَرِ گردنه: هشتگرد و کرج. آها جانُم، آها بیامیَم این جَلّادانی وَر. اینجه روزی چند صد تا دُندان عینَ  پُوتِه دار از بیخ در میارن یا اونی میانَ مته دِمی نُون.

این مته رَ بگوتوم داغُم تازه گردی! ای روزگار...

نعمتی هامی دِیُ اونَه به زشت ترین حالت ممکن پَس هامی گیری.  آدمی جوانی و زیبایی و نیرو دُندانَ هاگیری دی چی می مانه؟

 

 

دَبیَم می گوتم بیامی ام این چِل و پنج ‌متری سر، یه گَته تابلو دَبَه گمانم الانم دره «کیلینیک دندان پزشکی»

اسمش قشنگه بَ، سَرَجیرینگَتُم و دُل شی اَم. پله آن جَرشیَم وُ دو سه تا دی گته سُرفه کُردم یعنی مُن دَرُم بیام!

یه تازه سرکَتَه دخترُک رنگ و لعاب دار، میزی پشت دبَه. خیلی مؤدب نوبت هادا، بنیشتُم تا نوبتم گِردی. این ماتَ شیشه ای دَره وآز کُردم دُل شی اَم دکتری وَر. بگوت دُراز گَرد این صندلی اِی سر، بِینُم دُندانانت چی اَن (معاینه کنم).

مُن قبل از این که دهنُمـَه وآز کُنم، یه پا منبری بخواندُم اویی بَ که خیلی وحشت نُکنه! بُگوتم مینی دهن عینه غار علیصدر و قندیل‌آنُش هَسته تعجب نکنی آقای دُگدُر..!

بَخندی بُگُوت اینانی که تی اِی بَ آرزو هسته، مای بَ خاطُره هسته!!! ما روزی هزار بار این غارانَ چِنگ دِمی‌نیم، اصلاً ما روزی شمای دهنی میان دَرَه.

 

 

جَختی دُلُم قرص گردی، بسم الله بگوتُم وُ دهنه وآز کُردم. این آرامشِ قبل طوفان بَ و مُنِ بیچاره خبر نُداشتُم. کم کم نیگا کُرد و چراغ قوه بَزَه و آینه و پَنس و قاشق و چِنگالَ! دُکرد مینی دهنی میانُ و بگوت: این یه دانه رَ باید عَصبُشَه بکوشُم و تی ای بَ با موادِ خُجیر پُرکنم، فقط جَختی تحمل کن. هیچی نی اصلاً نگران نباش، به انرژی های مثبت و چیزای خوب زندگی فکر کن و دهنَه وآز بُدار...

 

 

 چُشمُت روز بَدَ نینه و هیچ کافری سر نیا...! دهن وآز کُردن همانُ مته بِزیَن همان، درد بَش تا مینی مغزی میان.

اُدامه داره...

 

«مینی بنویشتان» به قلم: فرشید فلاحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۱۳
درجی طالقانی

دُندان بَکُشی یَن - اولین قُسمَت

شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۸ ب.ظ

 

 ایلاهی هیچ دُهانی بی دُندان نُمانهِ وُ هیچ بنی بشری دُندان درد نَکُشَه. ایلاهی آمین.

ایمشُو که مُن این داستانَ می نویسُم از سی و دو تا دُندان، سه چهار تا بُماندی و بِقیه دی از مابین بشینَه... گُمانُم دو سه تا شان هنوز اون دُندان کِشی کاسه ی میان دَرُن. عقلانَ چند سالی هَسته از دست بُدامِه وُ آسیاهان دی خیلی ساله کار دَ بَکِتی. این دو سه تا دی چَن روزِ مهمان هستُن و به جمع رفتگان می پیوندُن. دی باید کلاً فاتحه شانَ بُخوانم.

 

 

بیشیم اصل داستانی سر، دندان و دندان کشی سابقه ای طولانی داره. همینجوری که عَسکی میان مِینین، این دُندانان یه قشنگِ ترگُل و رگُل زُنی بَ از کشور باستانی مصر، الان به این روز دَکتی! همینی خاطُر میگن آدُمی دَ فقط یه خوبی می مانه و یه بدی! اوناکان دی یه روز خودشانی بَ دبدبه و کبکبه ای داشتُن، ای روزگار...

 

 

از میان همه ی اختراعات بشر دو سه تا خیلی بد نام گِردی‌یَنَه. یکی دینامیت هسته، یکی کلاشینکُف، یکی دی بی صاحُبَ کَلُفتِنگ! گمانم این کَلُفتِنگ دی ساخت اون بورِ کله روسی آن باشه اُسمُش اونانَ وامیشُو...

مینی دُندان بکشین از زادگاهم (حسنجونِ طالقان) شروع گِردی. یعنی قشنگ یادُمه مراسُم اِفتتاحیُوش مُنَ گول بِزین بُگوتُن شیری هسته، دوباره درمیا! چَن سال مُن مُنتظُر بُماندم در نیامه که نیامه ولی جاش یه گته چاه بُماند دهنُمی میان. این چاهان الان تکثیر گردین و تعدادشُان به چاهای نفت ایران برُسیه!

 

 

بعد از افتتاحیه، دومین دُندان که ماهی اِی تیخ بَشه میانُش، هر بُلایی که اویی سر بیاردم خوب نگِردی، راه کَتم شهرُکی درمانگاه. اونِ دی به سلامتی هدیه هادم اون جِه وُ این مسیر دُندان بکُشی یَن کم کم مینی بَ عادی گردی!

تا یادُم دَرنِشی بُوگَم چَن تایی دی منگُلانی دُندان کشی کاسه ای میان هانام!

 

 

کم کم بِدی یم اینان جواب نمیدی، پام وآز گِردی اینوَر گردُنه! بیامی اَم هَشتگُرد، دُندان کَشَ فامیل مانی وَر خدا اورَ بُداره گمانم سه چهارتایی اونی کاسه میان دی هانامه. باز اُفاقه نُکرد وُ راه کَتُم کَرُج! اینجه مدرنتر وجلادتر این داسُتان یه گَتَه کُتابه قُسمت بعدی میگم.

اُدامه داره...

 

«مینی بنویشتان» به قلم: فرشید فلاحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۰۸
درجی طالقانی

طالقان جان است و اصل است و عشق است

چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۲۳ ق.ظ

 عصرِ یک روز تابستانی است...

 و دورهَمی مادران روستایی در سر گذرها برپاست!

 و این میانه، تکراری‌ترین سوالی که از تو... این غریبِ آشنایِ ده... می‌پرسند

 همیشه راجع به اصل و نسب توست...!

-        کُجِه یی آدومی؟ کی یِی یالی؟

-        اصلم طالقانی‌ست، پدرم البرزکوه و مادرم ایران بانوست...




عکس: بانوان روستای کَرود طالقان، از: آقای سلمان

طالقانی درجی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۸ ، ۰۸:۲۳
درجی طالقانی

غروب... کوه... روستا

دوشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۸، ۰۸:۰۱ ب.ظ

غروب یک روز تابستان

که خسته از کارِ صحرا، به ده باز می‌گردی

اَنوار طلاییِ خورشید

با آخرین نوازش‌های کم رمقِ خود

تو را بدرقه می‌کنند...

جانُت سلامت ای روستایی

 

متن: سیده مریم قادری

عکس: آقای ادیبی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۸ ، ۲۰:۰۱
درجی طالقانی