آشِ پُر جوش
یادش بخیر، سال شصت ما خونهی پسر عموم مستأجر بودیم. منم تازه رفته بودم تهران و بعد از بیست سال زندگی کردن تو طالقون، زندگی در تهران برام زیاد خوشایند نبود و همش تو حال و هوای طالقون بودم.
یه روز آش طالقونی بار کردم. عموی بزرگم، خدا رحمتش کنه، زمستونا میومد پیش بچههاش. وقتی عطر سیرداغِ آش، فضای خونه رو پر کرد، خونه که میگم یه اتاق دوازده متری بود که همون چندتا وسیله خونه که داشتیم رو دور تا دور اتاق چیده بودیم. عمو خدا بیامرز، اتاقش کنار اتاق ما بود. صدا زد: «شهناز دتر... دری آش پچنی؟»
گفتم: «بله عمو جان.»
گفتند: «اینه دونسته باش، آش پر جوش، بهتر از خورشت پر گوشت. بدار قشنگ پل باخوره مزه دار ببو.»
از اون روز تا حالا هر وقت آش میپزم به یاد حرف عمو میافتم. یادش بخیر قدیما تو یک اتاق کوچیک، با کمترین وسیلهی خونه، هر شب، شب نشینی داشتیم. جمعهها یا مهمون بودیم یا مهمون داشتیم. با یک قابلمه آش پر جوش، سفره پهن میکردیم دور هم، خیلی با صفا بود. زندگیها الان تو خونههای صد تا دویست متری، دَلّادََل از وسیله و مواد خوراکی، بیشتر از دو سه نفر توش زندگی نمیکنند، اونم تو اتاقهای جدا و در بسته! سال تا سالَم نه دورهمی.. نه هیچ!
نقل شده از: بانو شهناز سلطانیان، اهل آبادیِ دیزانِ طالقان جان
- پل خوردن: جوش خوردن و قل قل کردن.
- دَلّادَل: مالامال، لبریز، پُر.
- در بسته: یک جور ناسزا و نفرین طالقانی است. به این معنا که اهای یک خانه همگی تار و مار شدهاند و درِ خانهشان بسته مانده. به این دلیل طالقانیها کلاً با درهای بسته مشکل دارند و بیشتر دوست دارند تا در خانهها و اتاقهایشان باز باشد.