چشم و جانتان بلا نِینه خُجیران

صبح یعنی نور خورشید و غرور
صبح یعنی آمدن یعنی ظهور
نان گرم و چای شیرین، حال خوش
صبح یعنی درد از چشمت به دور
#امیرعباس_خالقوردی
سلام
چشم و جانتان بلا نِینه خُجیران

صبح یعنی نور خورشید و غرور
صبح یعنی آمدن یعنی ظهور
نان گرم و چای شیرین، حال خوش
صبح یعنی درد از چشمت به دور
#امیرعباس_خالقوردی
سلام
چشم و جانتان بلا نِینه خُجیران
📌 کرسی پایه ی داستانان
این قسمت: کرسی یِی بیخ، باخُتُن
این داستان، از مایی عمو هست. خدا رحمتش کنه، نازنین بَ. مهربان... پاک...
آقام میگُت زمستانان شوکی در طالقان میشی یَن شب نشینی. وقتی عمو میومی، همینکه میشی کرسی یی بیخ، چوشمانش دَبَست میگِردی و میخُت. 😴
او ر میگوتیم: عمو هووووی عمو..... اگه خِو میخا کنی، خُب چِب میای شب نشینی؟
همانطور با چُشمان بسته میگُت: پُسر جان! مُنی چوشمان دَبَسته. دُل دِ هُشیاروم پسرررر 😄
خلاصه مواظب باشید از این دل هشیاریها، موقع رانندگی نداشته باشید که یَک راهه میبو آدوم! 😱😁
خدا همه رفتگان رو رحمت کنه و روحشون شاد باشه. مایی چشم و دل دی هُشیار 🌹🌾
✍ نقل خاطره از: آقای حامد نجاری - گوران
➖➖➖☆☆☆☆➖➖➖
کرسی پایه ی داستانان، ان شاءالله، ادامه دارد
هنوز مردی و مردانگی هست
هنوز آدمای بامحبتِ بامعرفت پیدا میشه
هنوز اعتقادات عمیق و رعایت حرمت بزرگترها وجود داره
خدایا حافظ همه آدمای خوب و همه چیزای خوبی که داریم باش
📸عکس: سیدمصطفی افتخاری
عجب رسمیه رسم زمانه...
آقاجان میشو، پیجارش میمانه...
فقط نه کوچه باغ ما
فقط نه این که این محل
احاطه کرده شهر را
شعاع مهربانی ات....
جاده وطنم، ناز و سپیدپوش...
📸عکس: خانم الهه تاجدینی - حسنجون
خودشه یه قشنگه دتر چارده ساله مینه. اویی حس و حال، هنو زنده یه.
مینیشه پنجره ای هره ای سر...
روخانه ای آواز و پرندگانی چهچه ر گوش هامیدیه و حنایی گیسانشه میبافه..!
حال که صبح
با رقص نازآلود برفهای بهمنی
از پشت پنجره، میخندد
گلدان عشق را به خانه ات ببر
تا طعم لحظه هایت شیرین شود
بُوشو کُنار
نَنومه بوساندی 😡😡😡
ایسه مینی نوبه هسته 🐂
کبک در طالقان، امروز ۲۵ بهمن - عکس: خانم الهه تاجدینی
چشم گشودنی از تو
و نگاهی که
عطر امید می پراکند در فضا...
تبسمی که
غزل می شود در لبخندت...
طلوع دوباره عشق
یعنی آغازی دیگر
و روزی تازه ...
ننه مُن وَلنگ تال حالیم نی
یه عُمره با این وَله تالَک سَر کوردیَم و
پیاله پیاله چای هادام آقاتی دست.
ایسه تو خودُوت اینه ای نامِ هرچی میخَی بنگن:
عُشق، احترام، مهرُبانی یا باوفا بیَن
شیردوشی
چه رسم خوبی است دم صبح...!
خا دیه... مشقانمانه که بنوشتیم
ایسه بشیم باخوسیم...
شوکیت خوش جان
برای درست کردن نمد از پشم بره استفاده میکنند.
بره یا بره هائی که میخواهند از پشمشان نمد درست کنند به رودخانه می برند و آنها را خوب می شویند تا پشمشان تمیز شود و بعد از پشم چینی احتیاج به شستن پشم ها نباشد. پس از شستن بره ها پشمشان را می چینند و میگذارند تا خشک شود. پس از خشک شدن باید پشمها از هم جدا شود. برای اینکار استاد نمدمال با اسبابی به اسم کمان پشم ها را از هم جدا میکند.
کمان تشکیل شده است از یک چوب استوانه ای به طول تقریبی 2.5 متر که قطرش در حدود 12 تا 18 سانتی متر است. یک سر چوب کمی خمیده و عصا مانند است و در انتهای دیگرش تخته ای کوبیده شده است که طولش در حدود 30 سانتی متر و عرضش 6 تا 8 سانتی متر است. از سر این تخته به انتهای خمیده چوب رشته نخ مانندی کشیده شده است که آن را از روده گوساله درست میکنند. چوبی هم به شکل گوشت کوب ولی بزرگترین از آن است که قطر قاعده اش حدود 8 سانتی متر و ارتفاعش 12 سانتی است و به آن کمان زن میگویند. کمان زن دارای دسته ای چوبیست که به قاعده بالائی وصل شده و بلندیش در حدود 20 سانتی متر است. برای جدا کردن پشمها از هم آنها را در ایوانی میریزند و نمدمال با دست چپ چوب کمان را در دست میگیرد و رشته روده ای را روی پشمها قرار میدهد و یا کمان زن روی رشته میکوبد در نتیجه پشم ها از هم جدا میشوند و گردو خاک و آشغالی که در موقع شستن بره پاک نشده روی زمین میریزد و پشم ها به هوا بلند میشوند و در گوشه ای روی زمین میریزد.
از کوبیدن کمان زن بر روی رشته کمان آهنگ خاصی ایجاد میشود که نمدمال همراه آن اینطور می خواند:
گلین گله گلین گله گله گله
و اینرا مرتبا تکرار میکند تا کارش تمام شود.
بعد با یک چوبدستی پشم ها را در گوشه ای جمع میکند. پس از اینکار استاد نمدمال قالب نمدزنی را که پارچه ای از جنس کرباس بطول 4.5 متر و عرض 3 متر است روی زمین پهن میکند و قدری آب رویش می پاشد.
نمدهائی که درست میکنند یک رنگ نیستند و معمولا از دو رنگ متضاد میباشد مثلا اگر زمینه نمد سیاه رنگ باشد برای گلها و نقش ها و کلماتی که باید روی نمد نوشته شود ( مثلا تاریخ نمدزنی یا اسم صاحب نمد) از پشم سفید استفاده میکنند. برای اینکار پس از اینکه روی قالب آب پاشیدند با پشم سفید گلها، نقشها و نوشته ها را درست میکنند و روی قالب میگذارند بعد نوبت به زمینه سیاه نمد میرسد. اول بمقدار کافی پشم سیاه روی نقش ها و گلها و نوشته ها و بعد در اطراف آنها 10 تا 20 سانتی متر میریزند سپس چوبی را در امتداد عرض قالب میگذارند و آنرا با پشم خیلی آرام بدور چوب می پیچند و در گوشه ای به حالت ایستاده میگذارند.
عصر آنرا بر زمین میگذارند به آرامی نمد را از قالب جدا میکنند و باز آن را می پیچند بعد دیگی را پر از آب میکنند و حرارت میدهند تا جوش بیآید. وقتی آب بجوش آمد نمد خام را باز میکنند و مقداری آب جوش رویش می پاشند و استاد نمد مال با پنج یا شش نفر دیگر مقابل نمد می نشینند و با بازوانشان به نمد فشار میآورند و بعد دوباره نمد را می پیچند. اینکار را چندین بار تکرار میکنند و در هر بار آن پنج یا شش نفری که به استاد نمدمال در نمدمالی کمک میکنند عوض میشوند و کسان دیگری به نمدمالی می پردازند. اینکار خیلی دشوار است هم زور و قدرت زیاد میخواهد و هم به علت پاشیدن آب جوش روی نمد و تماس بازو با آن ممکن است پوست بازو بسوزد.
روز نمدمالی، صاحب نمد اقوام و دوستانش را دعوت میکند بساط چائی و شیرینی و شام هم روبراه است و چند نفر نوازنده و خواننده محلی هم دعوت میشوند در بین کار مهمانان به رقص و آواز مشغول میشوند در این مهمانی اغلب نی هم می نوازند.
شب بعد از تمام شدن کار نمدمالی شام میدهند و پس از شام استاد نمدمالی قصه نقل میکنند.
در هر روز یک نمد تمام میشود و اگر صاحب نمد فقط یک نمد لازم داشته باشد استاد نمدمال قصه ای کوتاه میگوید که همان شب تمام میشود ولی اگر نمدها چند تا باشند قصه دنباله داری میگوید که در مدت چند شب تمام میشود.
پس از آماده شدن نمد آنرا زیر یک فرش جائی که رفت و آمد بیشتر است پهن میکنند تا خشک شود. نمدهائیکه درست میکنند معمولا بیضی شکل هستند که طول تقریبی قطر بزرگشان 3 متر و قطر کوچکشان 1.5 متر است.
گاهی یکنوع نمد بزرگتر از نمدهای معمولی هم درست میکنند که آنهم بیضی شکل است و طول تقریبی قطر بزرگش 5.5 متر است. و نمد دیگری هم درست میکنند که بآن کناره (به کسر حروف اول و چهارم) میگویند.
◀️ تهیه و تنظیم: مهرانگیز غفوری
منتشر شده در مجله فردوسی - آذرماه 1347
و باز نشر آن در روزنامه ایران - خردادماه 1394
🎑 زندگی روستایی
روستائیان، مردمانی غیرتمند و ناموس پرست بیَن. حُجب و حیای زُناکان و غیرت و چُشم پاکی مرداکانشان، مثال زَدَنی بَ. یه نمونه از این غیرت و حیا، مربوط میگرده به درهای خانه که آنه ای سَر، دو جور کوبه نَصب میکُردُن.
یکیش گردالی و میان تُهی بَ که صداش دی زیر و زنانه بَ و زُناکان استفاده میکُردُن. آن یکین، دراز و میله ای شکل بَ که مردکان می زیَن و صُداش دی زُمُخت و بَم بَ. اینجوری وختی مهمان میامه، اهل خانه بدون داشتن آیفُن تصویری! میتانستُن بفمُن که مهمان، زُن هسته یا مرد. بعد اهالی خانه حجاب میگیتُن و درِ وا میکوردُن. اگر دی زُن بَ، مردان خانه میشیَن یه اتاقی میان، تا مهمان راحت تر باشه.
توجه داشته باشین، با آن همه صفا و صمیمیت و چُشم و دل پاکی، باز دی تا آنجا که میتانستُن حریمها، رعایت میگَردی. مثلاً نمیگوتُن ما که دلمان پاکه، دیگه نیازی به این چیزان نی.
ایسه الآنان که این حرفان، خریداری نُداره و مُد گردیه همه چی مختلط باشه!
خدا به حال ما رحم کُنه. ما بِشی یِیم.
🍃🐎🍃🐏🍃🐣 ____ 🌾
میزیَن: می زدند
میامه: می آمد
تهیه شده در گروه طالقانی درجی
نمونه ای از یک در چوبی، دارای کوبه های زنانه و مردانه در روستای اورازان طالقان
دوش در خواب من آمد صنم دیرینم
دلربای دل و جان و همه ی تسکینم
گفتمش این تویی ای یار و یا تصویر است
نکند بار دگر خوابِ تو را میبینم
گفت خاموش که بر هم نزنی خوابم را
ای که در خواب خوشم خوابِ تو را میبینم
گفتم ای یاورِ من باورِ من می مانی؟
گفت آری که چنین است مرا آیینم
من به خواب تو و در خواب منی تا خورشید
غنچه از باغ لبت تا به سحر می چینم
ای خوش آن خواب که بیدار نگردد پلکی
تا قیامت بوَد این خوابِ خوشِ شیرینم
شعر از: فرشاد فلاحی - کولج طالقان
بیدار شیم و یه روز خوبو شروع کنیم.
چای گرم امید به خدا و دوربین خوشبینی برای ثبت لحظه های خوش زندگی، فراموش نشه لطفا.
سلام صبح به خیر 🌤
🔺
دوکَفلی سوار گردین بشن گوگلوانی
گوگلوانی بَ چی میمانه جز خرسواری
✍ فلاحی - کولج
برخیز و سلامی کن
و لبخند بزن
که این صبح دگر آمده است 🌤
و یکبار دگر
سفره نعمتهای خدا پهن شده
می دانم تا پلک به هم بزنم
می آیی
و با نگاهت
دشت ها را کوه
کوه ها را پرنده می کنی
به قول فروغ:
من خواب دیده ام!
مرحوم خسرو شکیبایی گفته:
یه مدل "دوست دارم " هست که
گفته نمیشه
فهمیده میشه
بهش میگن: دوست دارمِ واقعی!
مثلا همسر من، با تدارک نهار امروز، چنین دوستت دارمی را ابراز کرده 😋
نمازجماعت خونه ما 👆
پر از عشق
پر از صفا
◀️ ارسالی از: آقای محمد گل محمدی - گلینک
اگر بگوتی این پیرِ سَر جوان، مانداچالی دیمه، پی چی میگرده؟
◀️ عکس و متن ارسالی از: آقای حجت الله مهریاری - آرتون
زندگی بافتن یک قالی است
نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی
نقشه از قبل مشخص شده است
تو در این بین فقط میبافی
نقشه را خوب ببین، خوب بباف
نکند آخر کار، قالی بافته ات را نخرند...
📌 قالی جهان
هر هزار سال یک بار، فرشته ها قالی جهان را در هفت آسمان می تکانند تا گرد و خاک هزار ساله اش بریزد و هر بار با خود می گویند:
این نیست قالی ای که انسان قرار بود ببافد...
این فرش فاجعه است...
با زمینه سرخ خون...
و حاشیه های کبود معصیت ...
با طرح های گناه و نقش بر جسته های ستم...
فرشته ها گریه می کنند و قالی آدم را می تکانند و دوباره با اندوه، بر زمین پهنش می کنند.
رنگ در رنگ ... گره در گره ... نقش در نقش ...
قالی بزرگی است زندگی...
که تو می بافی و من می بافم و او می بافد
همه بافنده ایم
می بافیم و نقش می زنیم
می بافیم و رج به رج بالا می بریم
می بافیم و می گستریم
دار این جهان را خدا به پا کرد.
و خدا بود که فرمود: ببافید!
و آدم نخستین گره را بر پود زندگی زد.
هر که آمد گره ای تازه زد و رنگی ریخت و طرحی بافت.
چنین شد که قالی آدمی رنگ رنگ شد
آمیزه ای از زیبا و نازیبا...
سایه روشنی از گناه و صواب...
گره تو هم بر این قالی خواهد ماند
طرح و نقشت نیز...
وهزارها سال بعد، آدمیان بر فرشی خواهند زیست که گوشه ای از آن را تو بافته ای.
کاش گوشه ای را که سهم توست، زیبا تر ببافی...
#عرفان_نظرآهاری
چه کودکی ها که پای دار قالی به باد رفت...
البته در طالقان وضع فرق داشت و بهتر از شهرهای دیگر بود. معمولاً قالی را برای استفاده خانواده می بافتند و وسیله امرار معاش و شغل دائمی زنان و دختران نبود.
عکس: دختر هفت ساله اصفهانی پای دار قالی - مربوط به بیش از 50 سال پیش
حسن ختام مطالب درخصوص قالی و قالی بافی در طالقان.
امید که با بضاعت اندکمان، سهمی ولو کوچک، در شناسایی میراث ماندگار اجدادی و مانایی فرهنگ دیار مادری داشته باشیم.
یاحق
گروه طالقانی درجی
♥️🍃🖼 طـالقـانی قـالی 🖼🍃♥️
زیبایی و کیفیت فرش ایران همیشه زبانزد خاص و عام بوده و هست. فرشهای ایران شهری بافت باشند یا روستایی، نقوش هندسی داشته باشند یا گردان، از هر جنسی که باشند، در نوع خود بی نظیرند.
فرش طالقان نیز یکی از این نمونه هاست. این فرش، علیرغم بافت روستایی و نقوش شکسته و هندسی، از طرح و نقش فوق العاده ای برخوردار
است...
ادامه این مقاله کامل و جامع در خصوص "فرش طالقان" که در شماره 5 - سال دوم مجله چیدمان در سال 1393 به چاپ رسیده است را از طریق🏻 این لینک 🏻 دریافت کنید: 👇👇🏻👇🏻