درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.


برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس taleghanidarji@gmail.com مکاتبه کنید.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۵۸۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درجی» ثبت شده است

روستای بُزَج (بُزَّه)

دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ۱۲:۰۴ ب.ظ

بزج روستایی‌است در دهستان بالاطالقان و یکی از مرتفع‌ترین روستاهای طالقان می‌باشد که در جوار دره شلبان بزج و آبشار شلبان بزج واقع است.

بیشتر مردم این روستا دامدار، کشاورز و فرهنگی می‌باشند.

روستای بزج با روستاهای سگران و نویزک همسایه است.

در حال حاضر در روستای بزج مردم بومی خیلی کم هستند و سن و سال بالایی را دارا میباشند. دامداری در زمان قدیم رواج داشت ولی الان در این روستا بجز چند عدد دام که از انگشتن دست هم کمتر است، دیگر دامی در این روستا وجود ندارد و حتی کشاورزی هم رواجی ندارد چون ساکنان بومی از لحاظ سنی بالا هستند و قادر به فعالیت نمی باشند. البته بچه های این افراد در روستای بزج خانه های جدید ساخته اند و در اوقات فراغت به این روستا می ایند و صفای خاصی را در این روستا بوجود می آورند.

علاوه بر آبشار شل بن، غاری هم به درازای ۲۵ متر به نام غار بزج در نزدیکی این روستا وجود دارد.




به خدمت گرفته است
ابر و خورشید و حتی سایه را،
که زیباترین باشد......

بزج است دیگر.......

↩️امیر اسلامی #بزج



این هم مصاحبه خبرنگار درجی (سیمرغ) با یک بانویِ اهلِ بُزج

دریافت کنید




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۰۴
درجی طالقانی

سنگ نوشته (کتیبه) عسلک طالقان

دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۳۴ ق.ظ


سنگ نوشته عسلک طالقان - عکس ارسالی از سید داود سیدعلیخانی - سنگبُن



موقعیت جغرافیایی: 3200 متری جنوب غرب گردنه عسلک و در دامنه ارتفاعات یخچال و میش چال

قدمت: قاجاریه
در بدنه شمالی سنگ یاد شده کتیبه‌ای به ابعاد 100 سانتی‌متر طول و 85 سانتی‌متر عرض وجود دارد که روی آن در چهار سطر مطالبی به صورت برجسته نوشته شده است.

متن نوشته شده روی سگ به علت فرسایش بیش از حد آن به سختی قابل خواندن بود .

« در سطح اول و در وسط کادر آمده است :نصر من‌الله و فتح‌ قریب و زیر آن نوشته شده از تو مدد در سطر دوم: بعهد ناصرالدین شاه شاهان / که با امیران تورانش بچنگ است .در سطر سوم: به حکم میرزا ایوب میر دفتر / که از بهر رعیت به ز گنج است .در سطر چهارم نیز نوشته شده بود ، رضی بیک کرده جاری آب این نهر / هزار دویست به هشتاد پنج است (1285)»

کارشناسان معتقدند :« هر چند مضامین و معنی کلمات این سنگ نوشته واضح و روشن است اما مفهوم کلی آن یا موضوع نوشته برای هیچ کس روشن نیست.»

به نظر می رسد که که در زمان ناصرالدین شاه بفرمان فردی بنام ایوب میردفتر، دستور ایجاد نهری صادر می‌شود که در سال 1285 هجری به مرحله اجرا گذاشته می‌شود.

حال این نهر آب کدام چشمه را به کجا می‌خواسته منتقل کند و چه اتفاقاتی به وقوع پیوسته است برای کسی به درستی و مستند نمی داند اما برخی از کهنسالان روستای گراب نقل می‌کنند که می‌خواستند آب دو چشمه را که از زیر کوه یخچال سرچشمه می‌گرفته به سمت کرج جاری کنند که این اقدام با مخالفت اهالی طالقان مواجه شد و درگیری نیز بین دو طرف صورت گرفته و چند نفر کشته شدند، در نتیجه کار ایجاد نهر نیمه تمام رها می شود.

اعضای هیات در بررسی منطقه پیرامون سنگ نوشته موفق به یافتن نهری شدند که دارای حدود 97 متر طول و 30/1 متر عرض بوده و دیوار دو طرف نهر با سنگ مالون چیده شده و کف آن نیز به صورت پراکنده سنگفرش شده بود.

این نهر در فاصله 3300 متری سنگ نوشته و در جهت شرقی، غربی احداث شده و در موقعیت جغرافیایی 36 درجه و 8 دقیقه و 38.3 ثانیه عرض جغرافیایی و 51 درجه و 12 دقیقه و 007 ثانیه طول جغرافیایی و در ارتفاع 3172 متر از سطح دریا و در جبهه شمال شرق سنگ نوشته واقع شده است.

متأسفانه سنگ نوشته قاجاری گردنه عسلک روستای گراب طالقان بدون حفاظت های لازم ‌آثار و کتیبه های تاریخی رها شده است .این درحالی است که سنگ نوشته قاجاری گردنه عسلک و نهر تاریخی آن به شماره 7047 در تاریخ 12 بهمن81 در زمره آثار ملی این قرار گرفته اند تا در پناه قوانین میراث برای همیشه در تاریخ روستای گراب ماندگار شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۳۴
درجی طالقانی

آرامش شوآنِ روستا

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۵۹ ب.ظ


چقدر آرامش اینجه دَره
ننه چَهره می ریسه
گردسوز می سوجه
و سادگی قل میخوره
چقدر دلم اینجور مشق بنوشتنی بَه تنگ گردیه
همان مشقانی که زیر نور گردسوز خوش خط تر میگردی
شوتان آرام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۵۹
درجی طالقانی

آهنگ صحرا از آوش قادری

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۰۹ ب.ظ


🎼 نام ترانه: صحرا

🎙خواننده: آوش قادری  #اورازان

شعر: مسلم آهنگری    #گوران

نوازنده عود و بوزوکی: علی رجبی
نوازنده قانون: اسماعیل دشتی
نوازنده سرنا: حسین کمالی

دانلود کنید


همچنین کلیپ این آهنگ، با تدوین فرهاد باریکانی

دانلود کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۰۹
درجی طالقانی

راههای طالقان

يكشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۰۱ ق.ظ


طالقانی راهان، به روایت آقای عباس فرامرزی از خُسبان

دریافت فایل صوتی




طالقان از طریق دو جاده، به آزادراه تهران کرج (تهران-کرج-قزوین) متصل می‌شود:

  • جاده اول از نیروگاه شهید رجایی بعد از آبیک منشعب می‌شود.
  • جاده دوم بین آبیک و قزوین از آزادراه منشعب شده از طریق روستاهای پایین طالقان به میان طالقان می‌رسد.


  • چند سالی است که احداث مسیر کردان-طالقان که جمعاً ۳۰ کیلومتر طول دارد، آغاز شده است. احداث ۲۵ کیلومتر راه اصلی از سیبستان کردان تا ورکش طالقان به عهده وزارت راه و احداث ۶ کیلومتر بعدی از روستای ورکش تا شهر طالقان بر عهده شهرداری است. این جاده دارای تونلی به طول ۹۶۰ متر است. برای تکمیل این پروژه به ۷۰۰ میلیارد ریال اعتبار نیاز است.



همچنین مسیرهای قدیمی (پیاده روی و کوه پیمایی) به شرح زیر وجود دارد:

  1. راه طالقان - قزوین: از طریق ناوه ـ قاضی کلایه ـ گزنه
  2. راه طالقان - قزوین: از طریق کماکان ـ کلانک ـ فشکلدره
  3. راه طالقان - قزوین: از طریق پرکه ئه رودبار محمد زمان خانی
  4. راه طالقان - ساوجبلاغ: طریق فشندک ـ میناوند ـ گردنه تنگ دره ـ هیو ـ فشند
  5. راه طالقان - براغان: از طریق اورازان - گوران ـ گلیرد ـ گردنه مامشکه در ولیان ـ براغان
  6. راه طالقان - لوراء از طریق جوستان ـ گته ده ـ آزاد بر
  7. راه طالقان - کلاردشت: از طریق جوستان ـ ناریان ـ گردنه دریچه ـ دلیر
  8. راه طالقان - چالوس: از طریق جوستان ـ ده در ـ گردنه ماس چال ـ انگران ـ دزدبن (دیزبن)
  9. راه طالقان - چالوس: از طریق جوستان ـ آسکان ـ سیاه بیشه ـ گردنه چم ـ دزدبن (دیزبن)
  10. راه طالقان - تنکابن: از طریق جوستان ـ مهران ـ گردنه صاد ـ آبگرم دهستان سه هزارـ درجان
  11. راه طالقان - الموت: از طریق کولج ـ حسنجون ـ نگار چشمه ـ گردنه مالخانی ـ آوه ـ مدان ـ شهرک الموت
  12. راه طالقان-جوستان: دیزان بطرف خیکان-پراچان-مسیررودخانه پراچان تادوآب -دُمچه- گردنه حصار چال- میانرود -آبگرم حضرت سلیمان - روستای سه هزار -درجان - تنکابن



با امید به اینکه در آینده ای نزدیک و با به بهره برداری رسیدن جاده جدید طالقان، دیگر شاهد ترافیک سنگین در این مسیر نباشیم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۰۱
درجی طالقانی


فیکا وسیله ای برای کشاورزی. میگن بلو. مقراض
دیگ بزرگ غذا. دُری. چُل. بادیه. قزان. پا بجار کفش
لاک تشت جوبی که توش آرد خمیر میکردن
گردسوز. فانوس. لمپا. چراغ نفتی
بادیه: کاسه. قزان: دیگچه. قرافتوئه: شبیه کوزه
موشی: فانوس کوچک. چَلک: نوعی سبد چوبی
لک و لا: رختخواب
نهره،کوزه بزرگ که ماست میریختن توش تکون میدادن کره درست میکردن
کچه چوبی: کفگیر چوبی
دیزیندان: مثلث آهنی که رو اجاق و تنور میذاشتن
حستوم و حستومچه: قاشق و کفگیر/ملاقه آهنی، مامیگیم استام
تیک: کفن. خان و وردنه،برای پختن نان. داس: وسیله علف چینی
کَلَ پَچ: نوعی قابلمه. گُلَه: سبو. شنکش. گیلداس
جاجیم: نوعی فرش بافته شده از مو و پشم حیوانات
تبر. کلنگ. بیل. جارو. یخدان. مجمعه
خَجُرَه: تبر دستی. گیل داس. پالان،کشی و ریسمان برای چارپایان.
سردی یا کاتی همون نردبان که ما میگیم پلکان.
سولقه برای دوشیدن شیر گوسفندان
دوارد: قیچی پشم زنی
خیک پنیر. پوست گوسفند که پنیر میریزن توش
بَخِوُ: نوعی قُفل. هاون. الک. پِرجین
اهرک: وسیله ای برای اسیاب کردن گندم،ک مراسم اهرک کشی هم تو قدیم بود
خشه کیسه بزرگ که کاه یا علف میریزن توش
انبر. چمچه = ملاقه.
چَنبَل: حلقه ای چوبی که با مهارت خاصی ساخته می شد جهت عبور آسانِ طناب
تُندُرآشُو : چوبی بلند برای برهم زدن آتش تنور
مگس کش. اَلُمبَه: چوبی بلند جهت پایین ریختنِ محصولات مثل گردو و آلو
خیوه. براى پارو کردن برف
خُورجین: وسیله ای برای حمل بار
دوش توبره. درزن: سوزن. پیاله. تا: نخ
چُفت: وسیله ای برای بستن درب های چوبی. تاچه: وسیله اى براى حمل بار که روى مرکب قرار میگیرد
پُوک: این اسم دو کاربرد دارد پُتک برای کوبیدن، ظرف حلبی برای نگهداری پنیر
کولان. چکوش: چکش. کتیل. گواله. جوال وسیله ای برای حمل پنیر
پیت ظرف فلزی گرد معمولاً. ایزار: سفره. کَلَند: نوعی کُلنگ شبیه تیشه
جوالدوز، نوعی سوزن بزرگ برای دوختن سر کیسه و اجسام ضخیم
پوست تخت: زیر اندازی زیبا از پوست دباغی شده ی حیوانات
گلیم، قالی، جاجیم، چادرشب. مُتُکا. مخته یا مخده (مُخَّده)
یه ظرف مسیم به میگوتن کلپچ
مگس پران روى صورت مرکب نصب میشود
کفه قیاسه: وسیله برای مهار کردن بار بر روی اسب و خر و قاطر جهت کش اومدن بار
تالک، کیتیری. لاکجه ظرفی چوبی برای سابیدن کشک
قورخولوک: یک نوع قچی جهت چیدن پشم گوسفندان
گوشتکوب. چراغ سه فیتیله گرسوز، فانوس، موشی، پیسوز
زناکانی چوبی سرمه دان. عطر دان. شانمیگ و چول برای پشم ریسی
کرسی. وچاکانی گهواره. منقل و انبر. قلیان. آتش چرخان. سماور. تنور سر
تُولک: ظرف آبخوری گلی. بامبروسنگ: بوم غلتان سنگ. خمره
تولکا: کوزه گلی که اب خنک نگهداره. لحاف کرسی. کارد چو
ارداس: تیغه که باهش علف خورد میکردن. ماله برای گل اندود کردن بام
دولابچه کمد دیوارى کوچک. ساج. بٓرپاچ: وسیله ای که گندم را پاک میکنن
نَمد: زیر اندازی از پشم حیوانات. کلاه نمدی!
شولا: پتویی که چوپان برای خوابیدن استفاده میکند از پشم درست میشه
تٓمُنٓه: نوعی سوزن جهت دوخت و دوز
اُشگُر خاک انداز مسی. خف براى قالیبافى. دار: قسمتی از ابزار شخم زدن
دار قالی. دار جت. شولا و چوقا. صُم چو: وسیله ی گاو یاری برای کشاورزی
چَپَر: ابزاری بافته شده از چوب جهت جدا سازی گندم و جو از ساقه
یَخدان: صندوق چوبی.  میخ طویله.
لنده: کفشی از پارچه های زخیم برای زمستون، اصلا سُر نمیخوردن
پشمی جوروب. دُرُشته جارو. نانبند. چدن. نوعی استکان لابی
اَفَندارِه: خجَره با دسته ی بلند و تیغه ی کوتاه. دَسچو. گیوَه.
گالُش: نوعی کفش لاستیکی. جماکوتان وسیله ای برای پشم کوبیدن
شنه همون چها شاخ. پرجین. غَلبیر. لنگری دیسای بزرگ قدیمی
لابچه مخصوص قندان بچه. کَب داره جام،
کندو جای گلی شبیه تنور ولی روی زمین که پایینش در کوچولو داشت که داخلش آرد و جو و برنج می ریختند.
پیته: پارچه کهنه لوله شده. برکر: دیگ بزرگ. تاس: کاسه کوچک ریختن آب در حمام
دست جورُب: دستکش. خیک: پوست بز برای نگهداشتن پنیر

تهیه شده در گروه تولید محتوای درجی

کپی برداری از این متن تنها با ذکر منبع آن (کانال تلگرام و وبلاگ درجی) مجاز است.


این متن ارزشمند، با صدای آقای فرشید فلاحی تقدیمتان

دریافت کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۰۱
درجی طالقانی

لاکپُشتی قشنگه داسُتان

شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۲۷ ب.ظ

 

این نوستالژی پندآموز کتابهای دبستان

با گویش شیرین طالقانی

با صدای مخملی استاد فلاحی

تقدیمتان

 

دریافت کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۲۷
درجی طالقانی

دار بُکاشتُن

شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۰۳ ب.ظ


داستان: پیرمردی دار بُکاشتُن

با صدای استاد فرشید فلاحی


اصطلاحات:

کان

بَکَندُون

جوز دار

کاسه لیس

پابراز

دریافت فایل صوتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۰۳
درجی طالقانی




خاطره اول: طالقانی قدیمی مریض گردی یَن و هندی دوگتری طبابت، با صدای یک بانوی طالقانی

دریافت کنید





خاطره دوم: آمریکا دی طالقان نمیبو حتی آکباریانش، با صدای بانو مریم (مینو) تاجدینی

دریافت کنید:  بخش اول    بخش دوم





خاطره سوم: اولین درجی یی مصدوم، کَله سیفی جور لاب گردی، با صدای آقای رضا بُریری

دریافت کنید




خاطره چهارم: طالقانی ایر لاین، به روایت بانو مریم (مینو) تاجدینی
دریافت کنید: بخش اول    بخش دوم




خاطره پنجم: داسُتان خخخخ و گواهینامه خر بُراندُن، به روایت آقای عباس فرامرزی

دریافت کنید




خاطره ششم: چای لیپتون (کیسه ای)، به روایت بانو مریم (مینو) تاجدینی

دریافت کنید: بخش اول    بخش دوم       بخش سوم



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۴۸
درجی طالقانی

سرخوری زن بَبردن و آدُم گِردییَن

شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۲۲ ق.ظ
اَندر حکایتِ یه رَذلِ کُته که همه اویی دست دِ تَنگ درامی بیَن و بیانِ چگونگیِ آدُم گردی یَن او


فایل صوتی این داستان، به گویش طالقانی و با صدای فرشید فلاحی تقدیمتان





این هم اصل داستان به فارسی به روایت سیمرغ (سیده مریم قادری)

یکی بود یکی نبود، توی شهر قصه ما، یه زن و شوهری بودند که با اینکه سالها از ازدواجشون میگذشت، اما صاحب فرزند نمی شدند. تا اینکه بالاخره طباطبت طبیبان و دعای مجیبان و جمبل جادوی ساحران! جواب داد و خداوند پسری به این خانواده عطا کرد.

حالا داشته باشید که جنس پسر! اون وقتها، همینجوریشم خواهانش زیاد بود و این یکی هم که عزیز دردونه و یکی یک دونه، همه اینها دلیلی شد بر این که پسرک، لوس و ننر و شر و شیطوووون بار بیاد.

خلاصه پسر، وقتی به سن نوجوونی رسید، دیگه عالم و آدم از دست شیطنتها و شرارتش آسایش نداشتند طوریکه هر روز خدا، یه عده ملت بخت برگشته که نیش شرارت پسر، اونها رو گزیده بود، برای شکایت و چغلی پیش پدر میومدند و پدر هم چیزی جز شرمساری و نگاه افتاده به زمین و معذرت خواهی نداشت که تحویلشون بده.

القصه، این قضیه اونقدر ادامه پیدا کرد که خود پدر مادر هم به ستوه اومدند و برای کسب چاره، نزد شیخ حکیم و با تدبیری رفتند. شیخ، قضیه رو که شنید به اونها گفت: تنها راه اصلاح پسرتون اینه که براش زن بگیرید!

زن و مرد با تعجب شیخ رو نگاه کردند و گفتند: آخه جناب شیخ، اولاً که کی حاضر میشه به این اجل معلق! زن بده، بعدشم زنش بدیم که چی، یکی دیگه رو هم بدبخت کنه؟ اون زن طفل معصوم چه گناهی کرده؟ اصلاً ما که پدر مادرشیم و یه محل، از پسش بر نمیایم، یه دختر کم سن و سال و بی تجربه میخواد اینو آدم کنه؟

شیخ گفت: به من اعتماد کنید، اصلاً برای اینکه به شما ثابت بشه، من خودم حاضرم دخترم رو به عقد پسرتون در بیارم..

و به این ترتیب پسرک در دام افتاد.

جونم براتون بگه که همه محل بسیج شدند و بساط عروسی به پا شد و از اون طرفم پسر و دوستای شرورش، تو جشن عروسی، تا دلشون خواست شیطنت کردند و پدر و مادر حرصها خوردند اما شیخ با لبخندی مطمئن، نظاره گر ماجرا بود.

صبح روز بعد، اهالی محل منتظر بودند که ببینند تازه داماد، امروز میخواد چه آتیشی بسوزونه ولی خبری از او نشد که نشد.

تا یک هفته محله غرق آرامش بود اما مردم می گفتند: ای بابا، اینم فقط همین روزهای اوله که داماد ماه عسل تشریف داره، بعدش بازم همون آش و همون کاسه است....

خلاصه ماه عسل هم به پایان رسید و مردم چهارچشمی خونه پسر رو می پاییدند که بالاخره یک روز، شازده با گردنی افتاده و دست و پای دراز از خونه بیرون اومد و در حالیکه آروم و بی صدا راه خودش رو می رفت، بدون اذیت و آزار کسی، به در بقالی اومد و سلام کرد!!

بقال که منتظر بود پسر مثل همیشه مغازه رو به هم بریزه و یه مشت جنس برداره و بره، با ترس و لرز جواب سلام رو داد و دید که پسر درخواست مقداری شیر و پنیر کرد و بعد هم با حساب کردن پول اون، بدون هیچ حرف اضافه ای راه خونه در پیش گرفت.

ملت از تعجب شاخشون زده بود بیرون و اونچه میدیدند رو باور نمی کردند. پسر به خونه رفت و اجناس رو تحویل داد و دوباره سر به زیر و آروم قصد رفتن به حمام رو کرد.

مردمم از اون طرف و با حفظ فاصله، تعقیبش می کردند، تا اینکه جلوی حمام، سگی به پسر رسید و پاچه اونو گرفت....

در شرایط قبل از ازدواج، نه تنها آدمها که حتی سگها و گربه ها و شغالها و گنجشکها و کلیه جک و جونورها، جرأت نزدیک شدن به پسر رو نداشتند اما اگر هم گاهی، یکیشون شکری میخورد و صدایی بلند می کرد، معمولاً پسر اونو زنده نمیذاشت، اما این دفعه چیزی نگفت و فقط سعی کرد پاچه لباسشو از دهن سگ بیرون بیاره که خب سگ هم از اون سگا بود و از رو نمی رفت....

یه چند بار از تقلا کردن پسر گذشت و سگ کوتاه نیومد، تا اینکه پسر خم شد و مثل مادرمرده ها روی زمین نشست و بنای نصیحت کردن سگ رو گذاشت که:

ای سگ عزیز، ای برادر!!  دست از واق واق و گاز و پاچه گیری بردار، که اگر چنین نکنی مردم تحملت نکنند و از دستت عاصی و عارض میشن و شکایت به پدر مادر می برند، اون وقت اونها هم میان و میگیرنت و زنت! می دن و بعد حال و روزت میشه حال و روز من...

میگن سگ، وقتی اسم زن گرفتن رو شنید، پاچه رو رها و با نهایت سرعت، شروع به دویدن کرد و در افق محو شد..

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۲۲
درجی طالقانی