طالقانی عاروسی
قسمت اوُل: آشُنایی
نحوه آشنایی عاروس و زاما خیلی مهم هسته. این نحوه آشنایی میتانه خیلی نرمال و طبیعی اتفاق دُکوئه. امکان داره خیلی محیرالعقول و غیرمنتظره باشه. میتانه خیلی رمانتیک و عاشقانه یا ساده و صمیمی و بی غَل و غَش باشه.
داستان عروسی میتانه با چند تا برکر قُزان یا به قول بالا طالقانیان لبِ کَله ای سر شروع گَرده.
میتانه به حکایت دلخواه شما یا گترانتان شروع گرده.
میتانه با یه نمای میکروسکوپی از یه جنین شروع گرده. (اینو دیگه از کجاشان دروردیَن مُن نمیدانُم.)
داستان عاروسی میتانه با یه متلک شروع گرده. با اسپس بار، چشمه ای سَری او بیوردُن، اینانُ همه ره بوگوتیم ولی همه میدانیم که اصلُ داستان عاروسی با یک نگاه شروع میبو. با یک تصمیم.
طالقانیان تمامِ تابُستان و بهار و اول پاییز ره کار میکُردن. همون کاری میان، عاشق میگردین، آشنایی پیش میامه، تا زمستان این آشنایی قشنگ پخته و تبدیل به خاطرخواهی می گِردی، اومبا گت تران پا پیش هامینان.
سرده فصلان زمان عاروسی بَه، مردمی سر دی خلوت میگردی، کمتر پیش میامه کاری فصلی دُل، کسی عاروسی بگیره.
زُمُستان، یکی از کارهای معمول طالقانیان نمد مالی بَه. روز، زناکان، مالی پَشمه که تابستان برش کرده بیَن، میشوردُن، تمیز میکُردُن و دستی همراه چنگ میزیَن. شو دی رسم به شب نشینی میگیتن. زناکان یه وَر، کالِ گپ میزیَن، مرداکان دی یه وَر نمد میکوبیَن.
زیرانداز نمدی، شولا چوپانی، کلاه نمدی و غیره. این شب نشینیانی میان، جوانان، پای ثابت بیَن. زناکان دی اوشانو زیر نظر میگیتن. جوانانی ننه دی یه سری دخترکانه زیر نظر میگیتن. وقتی پسندشان میگردی، با خنده و شوخی میگوتُن: آها فلانی، چوبه پسرتی بِه زن نمیبرین. و این یعنی که ما پسرتان ده خوشمان بییامییه، دختر داریم اگر مایلین بیاین جلو.
یا کسی که پسر داشت، میگوت: فلانی ماشاءالله بزنیم به تخته، دخترخانمت هم قشنگه هم کدبانو هسته. چوبه شوهر هانمیدین. یعنی ما پسر داریم و دخترتان ده خوشمان بیامیه. اگر اجازه هادین پیش بیایم. حالا این وسط اگه جواب ننه دختر این به که «کنیز شماست»، یا جواب ننه پسر این که «شمایی غلام هسته» آن خجیره اتفاق منجر به عاروسی دَکتی بَه.
این دی در طالقان رسم بَه که تا دُتر خوب فامیلشانی میان دبه، غریبه ده دتر نیمیگیتن. کلاً تمایلی به غریبه جا دُتر دادن دی نُداشتن. اکثر وصلتها فامیلی و همشهری ئی بَه. متداول ترین روش عاروسی دی، انتخاب دُتر از میان هموازیهای وچگی و دخترخالُک و دخترعمه و عمو دُتر و دَیی دُتر بَه. این روش ازدواج، خیلی دی خوب جواب میدا. شناختها کامُل به، فرهنگها یکی، دلها نزدیک و کمتر مخالفت و سنگ اندازی و این جور مسائل پیش میامه.
یه نحوه آشنایی دی این بَه کوپسری دختری ده خوشش میامه، خلاصه ننه باباشی مخُ میزَه که مثلا بشیم فلانی خانه شب نشین. مینیشتُن کرسی پایه. همونطور که میدانین رو کرسی، لحاف بزرگی دره. خانواده میزبان یه طرف مینیشتن، خانواده میهمان دی یه طرف. پسرک اینور کرسی ده پاشه میبرد اونور کرسی، میزه میزبانی دختری پاره. اگر دتر دی این کارُ تکرار میکُرد به این معنی بَه که داستان حله بیاین پیش.
این امامزادان دی یه خوجیره وَهانه به آشنایی ون. این گناه روزان (روزهای عزاداری مذهبی) که میگردی، دترکان و پسرکان راه میکتن جوستان و میراشو تکیه ون و اینجور جاهان، اونجه دی، یه دل نه صد عاشق میگرستن. تا ماه عزا تمام گرده، اوشانی عاروسی دی سر میگیت.
همین الان دی رواج داره. دتران سعی مینن تو سفره بنگتن، تو چایی هادان و نظافت جلو بکوُن. پسران دی محکم سینه بزین و خودی نشان هادیَن که تهش به اون قشنگه اتفاق برسن.
یه روش دیگه آشنایی، سیزده بدران بَه. یه بلنده تو (تاب) دمیبَستان، دختران و پسران جوان تویی سر، به نوبه، سُوار میگردیَن. باقی جوانان، اونی که تویی سَر، سُوار بَه، شلندِ شوشی همراه میزیَن و میگوتُن بگو کی ره میخوای، اَندی میزیَن تا یکیی اسمه بیاره. تا یکی اسمه میگوت، سریع میشین خبر هامیدان گت ترانه.
گل من، پرنده ای باش و به باغِ باد بگذر
مه من، شکوفه ای باش و به دشتِ آب بنشین
گلِ باغِ آشنایی، گلِ من، کجا شکفتی
که نه سرو می شناسد
نه چمن سراغ دارد؟
با سپاس از گروه تولید محتوای درجی
این متن ارزشمند با صدای خانم قادری تقدیم به شما (دریافت کنید)