کلاف زندگی
شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۸، ۱۱:۲۰ ق.ظ
زندگانی نخی کلافِ میمانه
دستت که دَر شو، میبو کلاف سَر در گُم
دمیپیچه لِنگ و بالتی میان، گره میکوئه میانُش، زیاد دی که چِنگ داکُنی کور میبو
آن وقته که باید صبوری کنی ببه جان
و سر حوصله، یکی یکی گرهآنُشه وا کنی
شاید دی لازم گرده که یه جاهایی ر بِربینی و یه کیشکه گُره بزنی که معلوم نگرده
یادُت باشه که هامون طور که هیچ کلافی بی گره نی، هیچ زندگانی دی بی مشکل و دلخوری و غصه نی
اما صبر که بیا وسط، از هِمین گره دارِ کلاف، میتانی یه قشنگه چی ببافی
آها ببه جان، زندگانی هامون قشنگِ چی هسته
برگرفته از متنی به قلم ناشناس (منسوب به سیمین بهبهانی)
عکس از: بانو زهرا بیگدلی